به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، روزنامه «فرهیختگان» در شماره روز شنبه، 25 آذرماه 1401 گزارشی از نشست بررسی و تحلیل وضعیت پردیسهای خودگردان دانشگاهی کرده است. در این نشست خدایار ابیلی؛ عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران، غلامرضا ذاکرصالحی؛ عضو موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی، جوادپورکریمی و رضا محمدی؛ اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران، احسان اکرادی؛ رئیس گروه گسترش همکاریهای علمی دانشگاه علامه طباطبایی و رسول غفاری؛ دانشجوی دکتری مدیریت عالی دانشگاه تهران حضور داشتهاند.
بر اساس این گزارش، غلامرضا ذاکرصالحی؛ مؤلف کتاب «مسائل آموزش عالی ایران» و مدیرگروه مطالعات تطبیقی و نوآوری در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در این نشست میگوید: بحث پردیسهای خودگردان بحث روز است. گرچه من درمورد آن پژوهش مستقل و کلاسیکی انجام ندادم اما تاملاتی دارم. وقتی روزانه مقالات علمی و تجارب جهانی را میبینم و با ایران مقایسه میکنم، شکافهایی هست که آنها را خدمتتان عرض میکنم. کتابی دارم تحتعنوان جلد سوم «حقوق آموزش عالی» که به موسسات غیرانتفاعی پرداخته است. کل بحث آن مختص این موسسات است و در آنجا ناگزیر بودم که به بحث «خصوصیسازی آموزش عالی» نگاهی داشته باشم. سال 94 من افتخار این را داشتم که مشاور پایاننامه دکتری در دانشگاه شهید بهشتی در رشته برنامهریزی و توسعه آموزش عالی باشم. ما توانستیم با رویکرد کارکردگرایی پارسونز، انسجامی به بحث آسیبشناسی پردیسهای خودگردان در ایران دهیم. در بررسیهای آماری آن سال متوجه شدیم که کل حجم دانشجوی موجود در پردیسهای ما 0.5 درصد از کل دانشجویان است.
وی در ادامه میافزاید: من مجبورم از سیاستهای خصوصیسازی در آموزش عالی ایران صحبت کنم و نقد خودم بر آنچه اتفاقافتاده را بگویم. دانشگاه هاروارد یک دانشگاه خیریه و وقفی است و در یک سخنرانی من آرزو کردم که کاش ما هم یکی، دو دانشگاه مثل هاروارد داشته باشیم. خیران ما بسیار پای کار هستند و این آرزو هم میتواند آرزوی دوری نباشد. ما باید دو رفتار از پردیسهای خودگردان ببینیم؛ یکی در راستای خودگردانی و خصوصیسازی و دیگری بینالمللیسازی. من فعلاً بحث بینالمللیسازی را به جلسه اسفندماه در این دانشکده موکول میکنم و امروز درباره خصوصیسازی با تاکید بر بحث پردیسها صحبت میکنم. پرسش من این است که در دهههای گذشته، ما چه نوع سیاستها و ساختارهایی برای مشارکت مردم در آموزش عالی فراهم کردیم؟ بحث مشارکت مردم در آموزش عالی جذابتر است تا کلمه خصوصیسازی. بههرحال مشارکت یک ارزش است و درون آن آموزش و فرهنگ هست که شاید درخصوصیسازی نباشد.
آموزشعالی خصوصی و خصوصیسازی آموزش عالی از هم جداست
غلامرضا ذاکرصالحی، مدیرگروه مطالعات تطبیقی و نوآوری در موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی بیان میدارد: در پارادایم اروپایی (و نه آمریکایی) بحث سود اجتماعی در مورد دانشگاههای خصوصی مطرح است و ابعادش نیز همین موضوعات هستند. تقویت اخلاق شهروندی باعث ارتقای کیفیت زندگی و تحمل اجتماعی میشود و به رشد مردمسالاری میانجامد و ثبات سیاسی میآورد. قدرت انتخاب شغلی را بالا میبرد. به افراد و خانوادهها اعتبار و پرستیژ اجتماعی میدهد و باعث میشود فقرا و اقلیتها و حاشیهنشینان به آموزش عالی دسترسی بیشتری پیدا کنند و احتمالا نوآوری را هم بالا میبرد. نمونه تاریخی آن اینکه در سال 1919 وقتی کارخانه سیگارسازی والدورف در آلمان از یک دانشمند، فیلسوف و جامعهشناس بزرگی مثل اشتاینر دعوت کرد که یک مدرسه را برای آنها طراحی کند، اینطور میشود که یک کارخانه با یک دانشمند گره میخورد و روشی در آموزش ابداع میشود که بعد به یک جنبش تبدیل میشود. درنهایت این روش به نام والدورف اشتاینر معروف شده که یک نوع یادگیری میانرشتهای و خلاق است که هماهنگ با روند زندگی روزانه کودک است. این روش سعی میکند عناصر هنری و فکری را با هم ادغام کند، یعنی رشد احساسی، ذهنی، فکری، بدنی و روانی بچه درنظر گرفته میشود. طبیعت کودک برایش مهم است و بهوسیله موسیقی، تئاتر، رقص، نویسندگی، ادبیات و افسانهها سعی میکند آموزش را پیش ببرد، حتی آموزنده هم خودش یادگیرنده است. این روش هنوز هم کهنه نشده است. اینجا پیوند بخش خصوصی با یک اندیشمند چنین دستاورد و کلانروشی را در آموزش به بار آورده است. در بخش خصوصی آنچه بیشتر به چشم میآید، بحث کارایی و پاسخگویی بالاست.
وی در بخش دیگری از سخنان خود میگوید: آنچه در کشورهای دیگر میبینید دانشگاههای غیردولتی معمولا به شکلهایی از آموزش ورود کردند که دولت خیلی علاقه ندارد، مثلا دورههای ضمنخدمت یا کوتاهمدت یا مجازی. در این زمینهها هم فعالیتشان کاملا چشمگیر است. نقد من در ارتباط با ایران این است که اگر ابعاد خصوصیبودن یک دانشگاه این چندمولفه است، ببینیم در ایران کدامیک از اینها را داریم. یکی اینکه مالکیت دانشگاه باید خصوصی باشد. باید ببینیم منبع درآمدش بیشتر خصوصی است یا دولتی. هدف یا ماموریتش بیشتر به سمت تامین نیازهای دولت است یا جامعه بزرگتر؟ میزان کنترل دولتی یا قانونگذاری روی آن دانشگاه چقدر است؟ هنجارها یا ارزشهای موسسهایاش بیشتر ارزشهای بخش خصوصی است یا بخش دولتی؟ سوال این است که درباره پردیسها یا غیرانتفاعیها در ایران از این پنج مورد کدام را داریم؟ دوز یا میزان خصوصیبودن آموزش عالی در کشور را با این پنجضلع میتوان ارزیابی کرد. فرض کنید دانشگاه میگوید من غیرانتفاعی هستم اما هنجارها و ارزشهایش دولتی است یا بخشنامه و آییننامههایش، کنترل دولتی است. این خیلی نمیتواند یک بخش غیرانتفاعی موفقی باشد. پردیسها هم که حسابشان مجزاست و شرایط خاصی دارند. در این مورد ما یک آموزش عالی خصوصی داریم و یک خصوصیسازی آموزش عالی داریم که من اینها را از هم کاملاً متمایز میکنم.
دیدگاه خود را بنویسید