داستانهای تصویری و فیلمهای سینمایی ابرقهرمانی در میان محبوبترین ژانرهای هنری –رسانهای قرار دارند. نزدیک به یک سده است ابرقهرمانها وارد دنیای کمیکبوکها، رمانها، فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی شدهاند. جذابیت و سرگرمکنندگی قصههای ابرقهرمانی باعث شده است در طول چندین دهه گروههای هواداری و فنفیکشنها پیرامون ابرقهرمانها شکل گرفته و پیوستهای رسانهای و فرهنگی متعددی (مثل لوازم التحریر، کاسپلی، اکشنفیگور و...) برای آنها تولید شود. اگرچه دنیای خیالی و فانتزی ابرقهرمانها ذیل فرهنگ عامهپسند فهم میشود، اما اصحاب علوم انسانی (به خصوص گرایشهای نزدیکتر به مطالعات فرهنگی و رسانه) نیز به آن توجه جدی داشتهاند، به عنوان نمونه میتوان مقاله مشهور «اسطوره سوپرمن» نوشته اومبرتو اکو، نشانهشناس و زبانشناس ایتالیایی را نام برد.
یکی از مواجهات نسبتاً جدی و پژوهشی با شخصیتهای ابرقهرمان و قصههای آنان و فهم منطقی دلایل دوستداشتنی بودن ابرقهرمانها، توجه به ابعاد انسانی و اخلاقی آنان است. به تعبیر دقیقتر میتوان گفت ما ابرقهرمانها را دوست داریم و از مبارزه آنان با ویلنها (شخصیتهای شرور) لذت میبریم، زیرا آنان شخصیتهای نیکوکار و خیرخواه هستند. به نظر میرسد با واکاوی ابعاد نیکوکارانه فعالیتهای ابرقهرمانان بهتر بتوان به دلایل محبوبیت آنان و تاثیرگذاری مداومشان بر فرهنگ، سیاست و جامعه پی برد.
الهامبخشی و امیدآفرینی
الهامبخشی و امیدآفرینی یکی از معروفترین و مهمترین کارکردهای قصهها و اسطورههاست. انسانها در زندگی روزمرهشان گرفتار ملال میشوند و برای داشتن حداقل یک افق روبهجلو در زندگیشان نیازمند الگو و مرجع هستند. ابرقهرمانها در طول حیات انسانیشان ثابت کردهاند که میتوانند برای هواداران و مخاطبانشان یک الگو باشند.
الگوهای متعالی (یا شبهمتعالی) میبایست واجد ویژگیهای اخلاقی و درستکار باشند، زیرا از گذشتههای بسیار دور تاکنون (و احتمالا تا روزی که انسانها بر روی کره زمین زندگی میکنند) نیکوکاری، خیرخواهی و نیکروشی به عنوان فضیلت و امر خوب محسوب میشده است. ابرقهرمانها برای جامعهای که در آن زندگی میکنند، یک امید محسوب میشوند و سعی میکنند از وضع موجود (که چندان هم جالب و خوب نیست!) به سوی وضعیتی مطلوب و بهتر (که معمولا هیچگاه این آرمانشهر محقق نمیشود) حرکت کنند.
«سوپرمن» را در نظر بگیرید. او برای شهر متروپلیس نماد امید است. اگر مشکل و بحرانی به وجود بیاید، سوپرمن به داد مردم متروپلیس میرسد. او نهتنها برای مردم شهرش الهامبخش یک فرد نیکوکار است که به راه و روش آمریکایی (به عنوان هنجار و عرفی پذیرفتهشده در تاریخ 200 ساله آمریکا) پایبندی دارد، بلکه حتی به کمک دولت ایالات متحده و انسانهای کره زمین نیز میشتابد. سوپرمن همیشه در حال نجات دادن کسی یا چیزی است.
«کاپیتان آمریکا» از سوپرمن هم امیدوارکنندهتر است. او و سپر معروفش نماد امید در آمریکاست. او در قرن گذشته با فاشیستهای آلمانی مبارزه کرده بود و سپس با باقیماندههای نیروهای شوروی میجنگید و هماکنون در برابر هر نیروی مهاجم زمینی و فضایی که موجودیت آمریکا را تهدید کند، به مبارزه برمیخیزد. تا کاپیتان آمریکا هست، آمریکاییهای قصههای ابرقهرمانی به آینده امید دارند. حتی اگر کاپیتان آمریکا زنده نباشد، سپر او الهامبخش تمام کسانی است که میخواهند از وضع موجود دفاع کنند. در این معنا، کاپیتان آمریکا نماینده ایدهآلهاست، و چه ایدهآلی بزرگتر و مهمتر از امید و الهام؟!
اگرچه ساحت فعالیت سوپرمن و کاپیتان آمریکا در امیدبخشی و الهامآفرینی بسیار گسترده است، اما «مردعنکبوتی» دامنه تاثیرگذاریاش محدودتر اما محبوبتر است. او با قدرتهای عنکبوتیاش بر چالشهای زندگی خود و هممحلهایهایش فائق میآید. او با مجرمان میجنگد و در عین حال حواسش هست که پیرزن همسایهشان نیاز به کمک دارد. مرد عنکبوتی با همان کارهای خردهریزش تبدیل به یک آیکون از امید میشود، مانند اینکه هر کسی میتواند شهروند خوبی باشد و به همسایگان و هممحلهایهایش کمک کند.
نمایش ارزشهای اخلاقی
هر کدام از شخصیتهای ابرقهرمان از یک ایده خوب و امر نیک نمایندگی میکنند. آنان به واسطه تجربه زیستهای که در گذشته داشتهاند، یا باور و عقیدهای که در طول فعالیتهای ابرقهرمانیشان به آن رسیدهاند، حداقل از یکی از ارزشهای اخلاقی نمایندگی میکنند. در اصل مبارزه میان ابرقهرمانها و شخصیتهای شرور به خاطر نمایشی است که آنان از اخلاقیات جهانشمول دارند.
«بتمن» تمام زندگی و رسالتش را پیرامون مبارزه با جرم و جنایت بدون ارتکاب قتل مجرمان تعریف کرده است. بتمن در تمام قصهها و داستانهایش با یکی از مجرمان شهر گاتهام (شهری خیالی که در حاشیه نیویورک واقع است) درگیر است و میخواهد مجرمان شرور (مثل دوچهره، پنگوئن، جوکر، هارلیکوئین و...) را به زندان – تیمارستان «آرکهام» بیافکند، بیآنکه آنان را بکشد یا موجبات قتل آنان را فراهم کند.
«واندروومن» با زمینهای الهیاتی – تاریخی که از یونان باستان به ارث برده است و پرستیژ زنانه – فمینیستیاش، قصد دارد صلح را برقرار سازد و معمولاً نیز با کسانی مبارزه میکند که میخواهند صلح و صفا و صمیمیت را به خطر بیاندازند. از اینها گذشته، او با کمربند طلایی و زرینش، قائل به حقیقت نیز هست و دشمنانش را با به کمند افکندن در حلقهاش، مجبور به حقیقتگویی میکند، گویی که واندروومن نمادی از حقیقت در جهان ابرقهرمانهاست.
در میان ابرقهرمانهایی که ارزشهای اخلاقی را به نمایش میگذارند، «آیرونمن» (مرد آهنی) چهره ممتازی دارد، زیرا از فردی به عنوان سازنده سلاح به شخصیتی تبدیل میشود که مدافع صلح است. او در عین اینکه برخی ویژگیهای نارسیسیستی و کمالجویانه را دارد، به نجات زندگی دیگران و برقراری آرامش سیاسی نیز اهمیت میدهد. آیرونمن به واسطه دانش و سرمایهای که در اختیار دارد، میتواند به صورت بالقوه تبدیل به یک فرد شرور شود، اما از دانش فنی و ثروت بیحدش برای مبارزه با دشمنان دولت ایالات متحده و خرابکاران تروریست استفاده میکند.
احترام به تنوع فرهنگی و انسانیت
تقریبا همه میدانند که ملیت ابرقهرمانها لزوماً آمریکایی نیست، شاید برخی از آنان در آمریکا زندگی کنند یا بعضی از داستانهای ابرقهرمانی در این خطه جغرافیایی گذرانده شود، اما بخش زیادی از ابرقهرمانها هویتی غیرآمریکا و حتی غیرغربی دارند و به همین دلیل نیز از بوم و جغرافیا و سنت مخصوص به خودشان دفاع میکنند، و در عین حال با سایر فرهنگها و اجتماعات انسانی نیز همزیستی مسالمتآمیز دارند.
«بلکپنتر» (پلنگ سیاه) پادشاه – قهرمان آفریقاییهاست. اگرچه تاریخ و ریشه قبیله «واکاندا» (قبیله پلنگ سیاه) به فضاییها و به سیارهای غیر از کرهزمین برمیگردد، اما بلکپنتر شکل و شمایلی آفریقایی دارد و اتفاقاً به فرهنگ و بوم خود نیز بسیار افتخار میکند. بلکپنتر در داستانهای ابرقهرمانی نماد فرهنگهای آفریقایی است و قدرت سیاهپوستان را به رخ میکشد.
«مردان ایکسمن» که شامل شخصیتهای متعددی از جمله «لوگان» (ولورین)، «پرفسور ایکس»، «مگنتو»، «سایکلاپس»، «جین گری»، «استورم»، «میستیک»، «بیست»، «مرد یخی» و... میشود، تصویر همگروهی و همکاری نژادها، هویتها و فرهنگهای متناقض یا متعارض را به نمایش میگذارد. با مرور قصهها و سرگذشت اعضای ایکسمن میتوان به این نتیجه رسید که این گروه برای حقوق موجودات ماوراءالطبیعی مبارزه میکند و شکلگیری این گروه به عنوان سندی جهت پذیرش یکدیگر در عین تنوع فرهنگی است.
باید اذعان داشت که توجه به تنوع فرهنگی و احترام به انسانیت در فضای خلأ شکل نمیگیرد و معمولا در تعاریف تنوع فرهنگی و انسانیت ایدئولوژیهای سیاسی نیز دخیل هستند. بسیار واضح است که جامعه آمریکا (و همینطور جوامع غربی) درگیر مساله تنوع فرهنگی به شکل خاص خودشان هستند و مسائل نژادی و هویتی یکتای خودشان را تجربه میکنند و آموزههای احترام به تنوع فرهنگی و احترام به انسانیت در شخصیتهای ابرقهرمان متناسب با مسائل آمریکا و جوامع غربی است. شکل سیاسیتر و ایدئولوژیکشده این آموزه نیکوکارانه در شخصیت «کاپیتان مارول» (کارول دنورز) قابل مشاهده است. او یکی از قویترین شخصیتهای ابرقهرمانی است و معمولاً نیز با ابرقهرمانهای مرد رقابت دارد و در خط سیرهای داستانی نیز در مواقعی ظاهر میشود که همهچیز بغرنج به نظر میرسد و او وارد میشود و کار را تمام میکند. کاپیتان مارول تجسم یک ابرقهرمان فمینیست است و توانمندی زنان را به رخ میکشد.
مقابله با آسیبهای اجتماعی
با تکوین شهرها و کلانشهرها آسیبهای اجتماعی نیز بیشتر شدند. آسیبهای اجتماعی را معمولا در مواردی مثل بیکاری، فقر، بیخانمانی، مهاجرت، خودکشی، روسپیگری، طلاق، اعتیاد و... معرفی میکنند. یکی از ویژگیهای نیکوکارانه ابرقهرمانها این است که آنان در حل و فصل آسیبهای اجتماعی نیز دخالت میکنند و به عنوان یک فعال و کنشگر عرصه آسیبهای اجتماعی ظاهر میشوند.
«گرینارو» (تیر سبز) که از دوستان صمیمی بتمن نیز به شمار میرود، عمده فعالیتش در حوزه مقابله با آسیبهای اجتماعی است. گرینارو، سیمایی شبیه «رابین هود» دارد (هرچند تنها تیرانداز ماهر دنیای ابرقهرمانی نیست). قصههای مربوط به گرینارو معمولا به مبارزه او با مواد مخدر و نیروهای مرتبط با اعتیاد مربوط میشود. او همچنین در زمینه مبارزه با فقر و نابرابری نیز بسیار فعال است و دشمنانش معمولا در این حیطهها کنشگری دارند.
یکی از آسیبهای اجتماعی غیرانسانی که در جوامع غربی مثل آمریکا نیز بسیار رواج دارد، نژادپرستی است، به همینخاطر نیز در دنیای ابرقهرمانها شاهد شخصیتهایی هستیم که با نژادپرستی و نژادپرستان مبارزه میکند. یکی از مشهورترین و معروفترین ابرقهرمانهایی که در این حوزه شناخته میشود، «بلکلایتینگ» است. بلکلایتینگ ابرقهرمان آمریکایی آفریقاییتبار است که علاوهبر مبارزه با نژادپرستی، با جرایم شهری نیز مواجه است.
تشویق به کنشگری
ابرقهرمانها صرفا شخصیتهایی نیستند که کنشهای نیکوکارانه دارند، بلکه آنان دعوت به نیکوکاری و تبلیغ امر نیک نیز میکنند. «ابرقهرمان در مقام مبلغ و مشوق به نیکوکاری» چهره کاملتر و اخلاقیتری نسبت به «ابرقهرمان به منزله نیکوکار» است. هرچند گاهی اوقات ابرقهرمانها به شیوههای مستقیم به تبلیغ نیکوکاری میپردازند و بعضی وقتها نیز به صورت غیرمستقیم مشوق به کنشگری هستند.
«فلش» با سرعت فوقالعادهاش نمادی از سرعت عمل در مواجهه با چالشهاست. او با قدرت و سرعت مشکلات دیگران را حل کرده و به کمک آنان میرسد. سرعت عمل و تسریع در نیکوکاری وجه ممیزه فلش است.
«هالک» شخصیتی است که در مواجهه با خشم و نیروی بیپایان خود، از قدرتش برای مقاصد مثبت استفاده میکند. شخصیت هالک مبلغ این آموزه اخلاقی است که میتوان با کنترل هیجانات و احساست منفی مثل خشم و عصبانیت استفادهای مثبت و خوب از قدرتهای درونی داشت و به کمک دیگران شتافت.
«سایبورگ» نیز که چهره و شخصیتی دوگانه دارد و به عنوان انسان – ماشین شناخته میشود، تغییرات ایجادشده در بدن و ذهنش را پذیرفته است و با استفاده از امکانات جدیدی که فناوری و بدن به او میدهد، به یاریگری میپردازد. شخصیت سایبورگ نیز مشوق این ایده است که با پذیرش تغییرات و استفاده از تواناییهای ناشی از تغییرات میتوان به دیگران کمک کرد و در جامعه مُثمرِ ثمر بود.
داوود طالقانی (پژوهشگر علوم اجتماعی)
دیدگاه خود را بنویسید