08 اسفند 1402
نگاهی به بازنمایی «خیر» در سریال «زخم کاری 2»
سریال پرطرفدار زخم کاری در سری دوم خود با عنوان «زخم کاری: بازگشت» که طی ماه‌های اخیر منتشر شد، به مضامینی مرتبط با خیر و خیریه آغشته بود. در این یادداشت تحلیلی که با  قلم دکتر محمد هاشمی، مدرس دانشگاه و تحلیلگر سینما نگاشته شده است، به این سریال و چگونگی بازنمایی خیر در آن پرداخته‌ایم:

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، سریال پرطرفدار زخم کاری در سری دوم خود با عنوان «زخم کاری: بازگشت» که طی ماه‌های اخیر منتشر شد، به مضامینی مرتبط با خیر و خیریه مرتبط بود. در این یادداشت تحلیلی که با قلم دکتر محمد هاشمی، مدرس دانشگاه و تحلیلگر سینما نگاشته شده است، به این سریال و چگونگی بازنمایی خیر در آن پرداخته‌ایم:

اول: شباهت­‌ها و تفاوت­‌های سریال زخم کاری 2 با نمایشنامه­ هملت شکسپیر

 بر اساس عنوان­‌بندی سریال «زخم کاری: بازگشت» (فصل دوم سریال زخم کاری)، این سریال، با نگاهی به نمایشنامه­ هملت، اثر جاودانه­ ویلیام شکسپیر ساخته شده است. همان­گونه که فصل اول این سریال با نگاهی به نمایشنامه­ دیگر شکسپیر، مکبث ساخته شده بود. اما می­‌توان دید که تأثیرپذیری کارگردان در پیرنگ داستانی و نهادمایه (تم) و به خصوص، فضاسازی از نمایشنامه­ مکبث در فصل اول سریال، بیشتر از تاثیرپذیری از هملت در فصل دوم است. حتی می­‌توان گفت که از حیث فضاسازی، مکبث به بخش­‌هایی از فصل دوم نیز سرایت کرده است. به خصوص، در مورد کابوس­‌های شخصیت میثم که ملهم از همان فضاسازی مکبث­‌وار فصل اول است. مهم‌ترین نهادمایه­‌ای که در هملت وجود دارد و در زخم کاری2 نیست، نهادمایه­ تعارضات میان جهان مسیحی کاتولیک و جهان عقلانی و انسان­‌مدارانه است که از رنسانس به بعد، مدام در جهان غرب شدت می­‌گیرد و به خصوص می­‌توان آن را در سولی­لوکی (تنهاگویی) مشهور «بودن یا نبودن» در هملت یافت. 

 اما در چند مورد مهم پیرنگ و شخصیت­‌های داستانی زخم کاری 2، به طور مستقیم از هملت تاثیر پذیرفته است. مثلا شخصیت میثم در این سریال، می­‌خواسته معادل هملت باشد که به دلیل رفتار ناشایست مادرش، گرترود در ازدواج او با عمویش، مدتی بسیارکوتاه پس از مرگ پدر، نسبت به مادرش تند و پرخاشگر است، البته فاصله­ زیادی میان جنون هنوز، عمیق و اسرارآمیز و سرشار از معنای فلسفی هملت با رفتار جنون­‌آمیز و عمدتا ناشیانۀ ناشی از ناپختگی و شور جوانی در شخصیت میثم وجود دارد. شخصیت طلوعی در سریال، معادل شخصیت کلادیوس، عموی هملت است که بلافاصله پس از مرگ پدر هملت، با مادر هملت ازدواج کرده است. اما سمیرا، برای اینکه بتواند امتداد معادل لیدی مکبث در فصل اول سریال باشد، در اینجا هم از لیدی مکبث وام گرفته شده و هم از گرترود، که تعارض آشکار این دو موجب شده است تماشاگر تکلیف خود را با تناقض­‌های این شخصیت نداند و توجیهاتِ آورده‌شده در سریال هم (مثلا به­‌هم­‌ریختگی سمیرا که نمی­‌داند چگونه پسر طغیان­گرش را در برابر خطرات دهشتناک پیرامونی، به شیوه­ای موثر حمایت کند) درد زیادی از این ایراد دوا نمی­‌کند. 

 شفاعت هم معادل شخصیت پولونیوس در هملت است که به عنوان جاسوس برای کلادیوس عمل می­‌کند تا از نقشه­‌های اسرارآمیز هملت سر دربیاورد. یک بار، که او طی گفت‌وگوی هملت و اوفلیا (دختر پولونیوس که هملت دلداده‌اش است)، پشت پرده­‌ای در نزدیکی آن‌ها پنهان شده تا گفت‌وگوی آن‌ها را بشنود، هملت متوجه می­‌شود که کسی در پس پرده است و با ضربه تیز و کاریی او را از پا درمی‌آورد. در سریال هم، شفاعت، شنودی در کیف شیدا (دختر شفاعت که میثم به او دل باخته است) قرار می­‌دهد و خودش با ماشین، ماشین میثم و شیدا را تعقیب می­‌کند. میثم متوجه شنود در کیف شیدا و ماشینی که تعقیب­شان می­‌کند، می‌شود. در تعقیب و گریز میثم و شفاعت، ماشین شفاعت با مانعی برخورد می­‌کند و واژگون می­‌شود که منجر به مرگ وی می­‌شود. در هر دو اثر، هملت/میثم به نظر نمی­‌دانند آن که در پس پرده/ داخل ماشین پنهان است، پولونیوس/ شفاعت است. اما مطابق با جنبه­‌های چندبعدی رازآمیز داستان و شخصیت هملت، دقیقا مطمئن نیستیم که هملت می­‌دانسته پولونیوس در پس پرده است یا نه در حالی که در سریال زخم کاری 2، جایی برای چنین شک و تردیدهایی وجود ندارد و تلاش می­‌شود هیچ معمای بی­‌پاسخی در داستان باقی نمانَد در حالی که معماوارگی حل‌ناشدنی بر تمام نمایشنامه­ هملت مستولی است. 

 بدین سان تردید هملت که ویژگی اصلی نهادمایه و شخصیت است، چندان در سریال زخم کاری2 جایی ندارد مگر در مواقع خاصی که پیرنگ داستانی می‌­طلبد. در واقع تردید هملت، تردیدی فلسفی است که هیچ­گاه به قطعیت منجر نمی­‌شود اما نهادمایه­ تردید در زخم کاری2، تنها به منظور برخی تعلیق­‌های داستانی به کار گرفته شده به این قصد که با مقداری تاخیر، بالاخره به قطعیت منجر شود. مرگ ناشی از خودکشی اوفلیا نیز در سریال، تبدیل به خودکشی شیدا شده که البته خودکشی اوفلیا به خاطر مرگ پدرش و فشارهایی است که هملت با جنون خود بر او وارد می­‌آورد، اما خودکشی شیدا بیشتر به خاطر فشارهایی است که سرزنش­‌های برادرش، شهریار به خاطر خواست ازدواجش با میثم (و درگیری­‌های شهریار با میثم) بر او وارد می­‌آورد. همچنین، دو شخصیت فرعی جاوید و الهام، معادل شخصیت­‌های روزنتکرانتس و گیلدنسترن در نمایشنامه­ هملت هستند. در جایی از هملت، کلادیوس دسیسه­‌ای طرح می­‌کند و هملت را به بهانه­ ادامه تحصیل، از دانمارک به سوی انگلستان روانه می­‌کند، کلادیوس در این سفر، دو گماشته جاسوس خود، روزنتکرانتس و گیلدنسترن را با هملت همراه می­‌کند و با آنان نامه­‌ای حاوی سفارش قتل هملت به دست پادشاه انگلستان را روانه می­‌کند. هملت، وقتی این دو خواب هستند، در میانه­ راه، نامه­ سفارش قتل خود را در وسایل آن‌ها پیدا می‌کند و می­‌خواند و آن را با نام‌ه­ای دیگر مبنی بر دستور قتل روزنتکرانتس و گیلدنسترن جابجا می­‌کند. 

 در سریال زخم کاری2 هم، میثم برای یک کار تجاری به همراه جاوید و الهام به ترکیه فرستاده می­‌شود، سمیرا می­‌فهمد که آدم­کش­‌هایی در ترکیه از طریق ای­میلی سفارش قتل میثم را از سوی طلوعی گرفته‌­اند. سمیرا به کمک یک هکر، ای­میل دیگری برای آدم­کش­‌ها از سوی طلوعی می‌­فرستد که برنامه عوض شده و باید جاوید و الهام را به قتل برسانند که همین اتفاق هم رخ می­‌دهد. بنابراین نقش تغییردهنده­ دسیسه که مطابق با نمایشنامه­ هملت، باید میثم می‌بود، بر مبنای مقتضیات پیرنگ و شخصیت داستانی (ناپختگی میثم و اختلافاتش با سمیرا) به سمیرا منتقل شده است (هرچند اینکه میثم وجود شنود شفاعت را در کوله­ سمیرا تشخیص می­‌دهد، با ویژگی‌های کلی که سریال از میثم ارائه داده، چندان هماهنگ نیست). از مهم­‌ترین اقتباس‌های دیگر زخم کاری2 از پیرنگ هملت، جایی است که میثم به خیریه می‌­رود تا طلوعی را غافلگیرانه با چاقویی به قتل برساند اما از لای در می­‌بیند که طلوعی دارد به کودکان موسسه­ خیریه­‌ای که متعلق به خودش است، محبت می­‌کند. شاید میثم نمی­‌تواند جلوی بچه‌­ها طلوعی را به قتل برساند چون از قبل می­‌دانیم که بر میثم آشکار است که طلوعی آدم شروری است و کارهای خیرش هم نمایشی است. شاید هم به این دلیل که نمی­‌تواند در ملأعام طلوعی را به قتل برساند از قتل او صرف نظر می‌کند. به هرحال دلیل انصراف میثم از قتل دقیقاً مشخص نمی­‌شود. 

 در جای مشابهی از نمایشنامه­ هملت، هملت کلادیوس را تنها در حال دعاکردن می­‌یابد و فرصت بسیار خوبی برای انتقام‌گرفتن قتل پدرش را دارد، اما از این کار صرف­ نظر می­‌کند. این امتناع هملت را گفته­‌اند که ریشه در همان نهادمایه­ سراسری تردید در این نمایشنامه دارد که چنانکه آمد، تردید میان برگزیدن اخلاق مسیحی کاتولیک سنتی یا عقل انسانی متناسب با روزگار نوست. عقل، می‌گوید فرصت مناسبی است و می­‌توان به راحتی قاتل پدر را به سزای عمل رساند، اما اخلاق مسیحی کاتولیک می­گوید اگر فردی را در حالی که مشغول دعاست به قتل برسانی، روحش در جهان دیگر آمرزیده می­‌شود و هملت نمی­‌خواهد که روح کلادیوس در جهان دیگر آمرزیده شود. بنابراین، در کل به نظر می­‌رسد که مهدویان در نیم­‌نگاهی که به نمایشنامه­ شکسپیر در فصل دوم زخم کاری داشته، بیشتر، از این نمایشنامه در جهت درانداختن موثر طرح یا پیرنگ داستانی اثر خود استفاده کرده و به اندیشه­ موجود در نمایشنامه­ هملت، توجه چندانی نداشته است. همچنین مهدویان، جهانی در اثر خود ساخته که تا حد ممکن همه چیزش در نهایت آشکار و روشن و با قطعیت مشخص می­‌شود در حالی که جهان نمایشنامه­ شکسپیر سرشار از تردیدهایی است که هیچ گاه به قطعیت و وضوح نمی­‌رسند.

تعلیق­‌ها و غافلگیری‌ها: عامل اصلی جذابیت سریال زخم کاری2

 از لحاظ پیرنگ داستانی، علاوه بر ویژگی همیشگی روابط علت و معلولی در پیرنگ که تماشاگر را به ادامه­ داستان ترغیب می‌کند (و همچنین تضاد و تعارض­‌های مدام میان بود و نمود شخصیت­‌ها که به شکلی سطحی از همین ویژگی نمایشنامه­ هملت گرفته شده و موجب بُعدیافتن و در نتیجه، جذابیت آن‌ها می­‌شود)، ویژگی دیگری که به پیرنگ داستانی سریال زخم کاری: بازگشت، جذابیت می‌بخشد، تعلیق­‌هایی است که هرچه به نقاط اوج در قسمت‌های آخر سریال نزدیک­تر می­‌شویم، بیشتر می­‌شوند. مثلا جایی که میثم به ترکیه رفته و سمیرا مطلع می­‌شود که طلوعی قصد قتل میثم را در این سفر دارد، ابتدا خودش می­‌خواهد به ترکیه برود که بلیط هواپیما گیرش نمی­‌آید و بعد، با تغییر ای­میل‌ها جان میثم را نجات می­‌دهد. جان میثم در خطر است، خودش نمی­‌داند اما ما و سمیرا می­‌دانیم و همین، تعلیق ایجاد می­‌کند. یا هر دو باری که طلوعی به اشکال مختلف میثم را فریب می­‌دهد و به ویلایش در شمال می­‌فرستد و سپس شهریار را به ویلا می­‌فرستد تا او به خونخواهی قتل پدرش میثم را به قتل برساند. 

 بار اول، سمیرا هرچه با تلفن همراه میثم تماس می­‌گیرد، میثم که دستخوش آشفته­‌حالی­‌های فراوان است، جوابش را نمی­‌دهد و وقتی جواب می‌دهد که به نظر می­‌رسد شهریار به ویلای طلوعی بسیار نزدیک شده است. میثم قصد فرار از ویلا را دارد که با ضربات به در خانه مواجه می­‌شود و با انبر باغبانی آهنین می­‌خواهد به فرد پشت در (که گمان می­‌برد شهریار است) حمله کند که در آخرین لحظه متوجه می­‌شود که فرد پشت در کیمیاست (البته اینکه کیمیا در این فصل، این قدر برای سرنوشت میثم در مواجهه با طلوعی نگران و دلواپس است، دلیل منطقی چندانی نمی­‌توان یافت) و بنابراین یک غافلگیری هم رقم می­‌خورد. بار دوم هم که یک بار دیگر شهریار، رهسپار قتل میثم در ویلای طلوعی است، اطلاع نداشتن او از خطر تهاجم شهریار و خبرداشتن مخاطب همراه با دیگر شخصیت­‌ها تعلیق­‌های داستانی مهم دیگری ایجاد می­‌کند. هرچند در اینجا باز هم مدت زمان رسیدن دیگر شخصیت­‌ها به ویلای طلوعی منطق کافی ندارد. این تعلیق­‌ها و غافلگیری­‌های جذاب، حین پیرنگ سریال از طریق برخی تکنیک‌های فیلمبرداری نیز رخ می­‌دهند. مثلاً بارها از نمای نظرگاه (POV یا Point of View) استفاده می­‌شود تا نشان داده شود که بعضی شخصیت­‌ها چیزهایی می­‌دانند که بعضی شخصیت­‌های دیگر نمی­‌دانند. همچنین، به عنوان یک نمونه می­‌توان به جایی اشاره کرد که وکیل طلوعی با میثم تماس می­‌گیرد و به میثم می­‌گوید که به خاطر خصومتش با طلوعی حاضر است جای مدارک جرم طلوعی را به میثم بگوید که در مکانی مخفی در ویلای شمال طلوعی است. وقتی وکیل طلوعی دارد با میثم حرف می­‌زند فقط خود او در ماشینش در کادر است و گمان می­‌کنیم هرآنچه در تصویر می‌بینیم و از این طریق می‌شنویم، واقعیت دارد. اما سپس دوربین حرکت افقی (پَن) به چپ می­‌کند و می­‌بینیم که طلوعی در جای کمک‌راننده­ ماشین نشسته و متوجه می­‌شویم که وکیل طلوعی در تمام این مدت در حال پیاده‌کردن نقشه­ طلوعی برای فریب میثم بوده و به این ترتیب، غافلگیر می­‌شویم و زمینه­ داستانی برای تعلیق­‌ها و غافلگیری­‌های بعدی سریال مهیا می­‌شود.

موضوع امر خیر در سریال زخم کاری 2

 همچون همۀ آثار دراماتیک دیگر، اما به شیوه و سبک خاص خودش، سریال زخم کاری 2 هم ارتباطی عام با مقوله­ امر خیر و کار نیک دارد. شخصیت­‌ها بر حسب اینکه کار نیک یا بد را انجام می­‌دهند به دو گروه متخاصم تبدیل می­‌شوند و کشمکش دراماتیک هم از همین جا پدید می­‌آید. طبعاً تماشاگر دوست دارد که قطب خیر ماجرا پیروز شود و قطب شر شکست بخورد و با همین انتظار هم داستان را پیگیری می­‌کند. اما در زخم کاری 2، این تقسیم شخصیت­‌ها به دو قطب خیر و شر، پیچیدگی­‌هایی هم دارد. مثلاً شخصیت سمیرا از آنجاکه با همه­ رفتارهای شریرانه­ خود می­‌خواهد به عنوان یک مادر از فرزندش حمایت کند، در قطب خیر ماجراست اما از سوی دیگر، چون از نیروهای شر در این مسیر کمک می­‌گیرد (مثلا از طلوعی کمک می‌گیرد تا ناصر را بکشد که میثم را تهدید کرده است، یا کلاً با وجود دانستن ماهیت شرورانه­ طلوعی، در راستای اهداف خود برای حمایت از میثم با طلوعی شراکت می­‌کند) در قطب شر ماجراست. 

 همچنین شفاعت، وقتی که در اثر تصادف ماشینش می­‌میرد، او را تنها آلت دست جنایت­‌های طلوعی می­‌یابیم که طلوعی همه­ عمر، او را فریب داده است. بنابراین از سویی چون گناهان اخلاقی زیادی را به اختیار انجام داده، در قطب شر داستان است و از سویی دیگر، به خاطر سلب اختیار از او و تحت سلطه­ طلوعی بودنش، تماشاگر ممکن است در داوری وی نسبت به درجه­ بالای شرارت اخلاقی­اش تجدید نظر کند. همچنین، خود میثم به عنوان شخصیت اصلی سریال که به دلیل آتشین‌مزاج بودن افراطی‌اش خطاهای اخلاقی زیادی انجام می­‌دهد و حتی بارها به مادرش که قصد حمایت او را دارد پرخاش می‌کند و به دلسوزی­‌های سمیرا توجهی نمی­‌کند و با این همه، هیچ گاه او را در قطب شر ماجرا قرار نمی­‌دهیم. همان­طور که با وجود اینکه طلوعی یک خیریه را اداره می­‌کند، به دلیل بستر و زمینه­ شرورانه­ عملش، هیچ­گاه این کار او را کار خیر حساب نمی­‌کنیم و او را در قطب خیر ماجرا قرار نمی­‌دهیم. همین پیچیدگی­‌ها در تشخیص قطب­‌های خیر و شر داستان در سریال، موجب بُعدیافتن داستان آن و بنابراین جذابیتش برای پیگیری می­‌شود.

 در وجه خاص، به دلیل اینکه شخصیت طلوعی یک خیریه را اداره می­‌کند و در ظاهر، کار اصلی­‌اش هم اداره­ همین خیریه است، سریال زخم کاری 2 با موضوع «کار خیر» ارتباط مستقیم­‌تری می­‌یابد. با این حال، در اینجا هم تضادی هست میان آنچه طلوعی در ظاهر به عنوان کار خیر در این خیریه انجام می­‌دهد و آنچه در واقع در حال انجامش است و همین به کار خیر طلوعی در این خیریه جلوه­ای نامتعارف می­‌بخشد و آن را دچار داوری اخلاقی پیچیده­‌ای می­‌کند. همچنین، همین تعارض، موجب کشمکش­‌های دراماتیک مهمی می‌گردد، حول این خیریه و کار خیری که در آن آنجام می­‌شود یا به نظر می­‌رسد که انجام می­‌شود. در این بخش از این نوشته مروری می­‌کنیم بر صحنه­‌های عمده­‌ای که موضوع خیریه و کار خیر در این سریال طرح می شود:

1. در یکی از اولین صحنه‌های خیریه­ طلوعی در قسمت دوم سریال، می­‌بینیم که خیریه شرایط مالی درمان یک کودک فلج از پا را مهیا کرده است که او بتواند با استفاده از ابزارهایی که به پاهایش وصل شده‌اند، راه برود، طلوعی به کودک کمک می­‌کند که راه برود و او را تشویق می­‌کند و از راه رفتن بچه خشنود می­‌شود. همچنین به همراهانش (سمیرا و دیگران) می­‌گوید که ناهار را با آن‌ها در خیریه خواهد خورد تا از کیفیت غذای خیریه مطمئن شود. قبل از این، اما دیالوگی هم میان سمیرا و میثم درباره­ این خیریه و کار سمیرا در آن رد و بدل شده است. که در آن سمیرا می­‌گوید مشاور روان‌شناس­‌اش به او گفته که کار عام­‌المنفعه در خیریه می­‌تواند حال روحی او را خوب کند (در جایی از همین صحنه هم می­‌بینیم که بچه­‌ای در آغوش سمیرا می‌پرد و او را غرق در شادی روحی می­‌کند) اما میثم به سمیرا می­‌گوید که او در خیریه کار خاص­‌المنفعه می­‌کند و نه عام‌المنفعه (که کنایه­‌ای است به رابطه­ - به زعم میثم- نامشروعِ مادرش با طلوعی).

2. در صحنه‌­ای دیگر در همین قسمت دوم، شفاعت و طلوعی را در حال خون دادن به منظور اهدای خون می‌بینیم که کار خیر دیگری است. اما طلوعی در حین خون دادن از خانواده­ ریزآبادی‌ها به عنوان گداگشنه‌­ها بد می­گوید، از اینکه خودش دنبال پول­‌های گم­شده نروژی­‌هاست که انگار مالک دزدیده بوده (و از طریق ازدواج با سمیرا، گرداندن هولدینگ مالک و دست یافتن به پول زمین­‌های شمال سمیرا می‌­خواهد به این همه برسد) و چنانکه اذعان می‌­دارد، برای رسیدن به این همه، صبرش زیاد است.

3. در جایی دیگر، در قسمت چهارم، در گفت‌وگو با شفاعت، سیما نسبت به کار اصلی طلوعی تشکیک می­‌کند: طلوعی به ظاهر تنها یک خیریه دارد اما در واقع به نظر می­‌رسد که در کار تجارت­‌های نامشروعی است که فعلاً با شرکت ریزآبادی­‌ها نسبت نزدیکی دارد. او احتمال دارد که تلکه‌بگیر و کارچاق‌کن باشد. شفاعت جواب می‌دهد همه‌چیز ریزآبادی­‌ها برای طلوعی است و مالک تنها به طور اسمی هلدینگ را در اختیار داشته و اگر هم کسی بخواهد این اموال را از چنگ طلوعی در بیاورد (با توجه به اینکه سند و مدرکی از اموالش ندارد) طلوعی می‌داند که او را چگونه سر جایش بنشاند.

4. در صحنه­‌ای دیگر از قسمت چهارم، میان فرناز و سمیرا برای اداره­ خیریه اختلافاتی می­‌افتد. فرناز به کارکنان خیریه می­‌گوید که باید تنها از دستورات او اطاعت کنند و سمیرا که موضوع را متوجه می­‌شود به فرناز گلایه می­‌کند. سمیرا به فرناز می‌گوید که طبعاً این خیریه برای طلوعی و فرناز (دختر طلوعی) است و سمیرا هم می‌خواهد که خیریه موفق شود و زیر نظر فرناز، هر کاری برای بهبود وضعیت خیریه انجام می­‌دهد. اما ژست­‌های شخصیت سمیرا که بیشتر، در حالت چشمان و نوع حرف­ زدنش نمود می­‌یابد، موجب می­‌شود احساس کنیم که حرف­‌های سمیرا به فرناز از دلش برنیامده است و او به چیزی جز اداره­ بلامنازع این خیریه (بخوانید تسلط کامل بر طلوعی) راضی نیست.

5. اما سپس، در قسمت پنجم و در روز دیگری، وقتی سمیرا وارد خیریه می‌شود، یکی از کارکنان خیریه پرونده جراحی یک کودک را پیش او می­‌آورد. با توجه به اینکه قبلاً فرناز اصرار کرده که تمام کارهای خیریه را خودش مدیریت کند، سمیرا از کارمند با قاطعیت می­خواهد که آن پرونده هم به فرناز ارجاع داده شود اما متوجه می­‌شود که فرناز چند روزی است به خیریه نیامده است. سمیرا می­‌گوید فعلاً این یک پرونده را برای تسریع در فرایندهای جراحی کودک بیمار رسیدگی می­‌کند و در بقیه­ موارد باید منتظر بازگشت فرناز شوند، اما باز هم حالت چهره و لبخندی که بر لبش می­‌آید نشان می­‌دهد که از اتفاق انصراف فرناز از اداره­ خیریه خشنود است.

6. در صحنه­ بعدی قسمت پنجم، گفت‌وگوی دستمالچی با سمیرا در دفتر خیریه شکل می­‌گیرد که صحنه­ مهمی از نظر رویکرد دراماتیک سریال به این خیریه است. در این گفت‌وگو دستمالچی، طلوعی را فردی می­‌داند که باطن شرورش را در ظاهر یک فرد خیّر پنهان کرده است. دستمالچی احتمال می­‌دهد که این خیریه مکانی چندمنظوره باشد که این روزها مد شده و منظورهای پنهانی­‌اش، شرارت­‌هایی همچون پول­شویی، باج­گیری، فرار مالیاتی یا بازی­‌های نمایشی عاطفی است. بنابراین این خیریه با بسیاری خیریه­‌های دیگر شهر فرق می‌کند و به نظر می­‌رسد که حیاط خلوت رفتارهای تبهکارانه­ طلوعی باشد. بنابراین ادعای طلوعی برای نیت خیرش نسبت به هولدینگ ریزآبادی هم فریبی بیش نیست و نیات سوئی پشت آن است که می­‌تواند جان سمیرا و پسرش را هم در خطر جدی قرار دهد.

7. در صحنه‌­ای ابتدایی در قسمت 7، فلاش­بکی به نمایش درمی­‌آید که در آن، مالک به تماشای طلوعی می‌ایستد که به کودکی مهربانی می­‌کند و مشکلات خانوادگی این کودک و مادرش را حل می­‌کند و از دیدن این صحنه­‌های عاطفی، اشک در چشمان مالک جمع می‌شود. اما سپس، طلوعی به مالک می­‌گوید که صبح، ناصر به خیریه آمده بوده و قضیه­ پول نروژی­‌ها را می­‌دانسته و گفته که مالک از وقتی حاج‌عمو مرده دُم درآورده است. سپس مالک و طلوعی شرورانه می­‌خندند. کل این کنش و واکنش­‌های بعدی میان مالک و طلوعی و دیالوگ‌هایشان نسبت چندانی با رفتارهای عاطفی و خیرخواهانۀ قبلی این صحنه ندارند.

8. در قسمت 9 هم ابتدا سیما را از چشم سمیرا می­‌بینیم که به خیریه آمده و در حال بازی خیرخواهانه و مهربانانه با بچه­‌هاست. در دفتر خیریه سیما از سمیرا درخواست کار در خیریه را می­‌کند اما سمیرا می­‌گوید کاری جز کار خدماتی برای سیما در خیریه وجود ندارد و  کار مالی اندکی هم که در خیریه انجام می­‌شود، خود سمیرا انجام می­‌دهد. با این حال اینجا خیریه است و هرکسی می تواند به اختیار خود و به شکل خداپسندانه و بدون استخدام شدن، در آن فعالیت داشته باشد. اما به نظر می­‌رسد که چنین هدف خداپسندانه­‌ای مورد علاقه­ سیما نیست: او در واقع می­‌خواهد در خیریه استخدام شود تا حضور بیشتری در آن داشته باشد و تحت پوشش کار در خیریه بتواند از کارهای واقعی طلوعی در آنجا سردربیاورد. بنابراین، بعدا (در قسمت 10) با فرناز هماهنگ می­‌کند و به عنوان یک مربی پاره‌وقت در خیریه مشغول به کار می­‌شود.

9. در قسمت 13 هم که، چنانکه گفته شد، میثم برای قتل طلوعی به خیریه می­‌آید اما از لای در می­‌بیند که طلوعی در حال گفت‌وگوی مهربانانه و خیرخواهانه با کودکی در آغوشش است و منصرف می­‌شود.

در تمام این موارد که به خیریه و کار خیر به طور خاص می­‌پردازند، که البته صحنه‌هایی مهم از سریال هم هستند و نقش مهم و دراماتیکی در پیرنگ داستانی­‌اش دارند، سه رویکرد محتوایی عمده دنبال می­‌شود:

اول: عمدۀ خیریه‌­ها در این شهر واقعاً به کار خیر مشغول­اند، یعنی به کسانی که نیاز به نیکی­‌های ویژه­‌ای دارند، نیکی می­‌رسانند. نیکی‌هایی که در ازایش عایدی مالی چندانی ندارند، اما اجر معنوی فراوانی نصیب صاحبانش می­‌شود، از جمله حال خوب روحی‌ای که در نتیجه­ امور خیرشان به دست می­آورند.

دوم: در خیریه‌­ای که طلوعی صاحبش است هم، از سویی چنان اعمال نیکی در حال انجام است. این خیریه به کودکانی که نیازمند حمایت­‌های خاص جسمی و روحی هستند، کودکانی که نیاز به مراقبت­‌های خاص پزشکی دارند و به هرحال، کودکانی (عمدتا بی‌سرپرست یا با سرپرستان کم­‌بضاعت) که با کار خیر این موسسه می­‌توانند از زندگی باکیفیت­‌تری برخوردار شوند، یاری می­‌دهد تا به چنین زندگی­‌ای دست یابند. 

سوم: از سوی دیگر، تمام این اعمال خیر در خیریه­ طلوعی پوششی است برای مجموعه­‌ای از کنش­‌های شرورانۀ وی. او این خیریه را تأسیس کرده است و تمام آن کارهای خیر را در این موسسه انجام می­‌دهد تا به ظاهر فرد نیکوکاری به نظر برسد و کسی به این شک نبرد که پشت این ظاهر نیکوکارانه چه شخصیت شرور و خطرناکی وجود دارد که چه کارهای پلید و کثیفی از دستش برمی‌آید.

چهارم: بنابراین کارهای خیر طلوعی، چون در بستر و زمینه­ شرارت­‌های اخلاقی­اش قرار می­‌گیرد و چون هدف و غایتش شرورانه است، در نهایت نیکوکارانه محسوب نمی‌­شود و سریال نیز در مجموع، به خاطر این غایت و زمینه و بستر، آن‌ها را نیکوکارانه نمی­‌شناسد. می­‌توان تصور کرد که اگر هریک از این بچه­‌هایی که مورد نیکوکاری ظاهری طلوعی قرار دارند، اگر روزی به دلیلی سد راه اهداف شرارت­‌آمیزش می‌شدند، طلوعی به راحتی آن‌ها را از سر راه برمی­داشت. کما اینکه می­بینیم، هم شهریار و هم میثم جوانانی داغدیده و پدر از دست داده هستند که به خاطر شور جوانی­شان ممکن است رفتارهای ناپخته و غیرمنطقی­‌ای از آن‌ها سر بزند و طلوعی از همین نقاط ضعف این دو جوان استفاده می­‌کند و آن‌ها را به جان هم می­‌اندازد و خود، با لذت و سرخوشانه به تماشا می‌نشیند تا آن دو همدیگر را بدرند و از این میانه­ جنگ خون و پلیدی، طلوعی تا به اهداف تبهکارانه­ خود دست یابد. می­‌توان هریک از کودکان بی­‌کس و کار و بی­‌پناه خیریه را یک شهریار یا میثم کودک در نظر گرفت که چند سال بعد، تبدیل به جوانانی می­‌شوند که اگر پا بدهد، طعمه­ اهداف غیراخلاقی و درنده‌خویانۀ­ طلوعی خواهند شد.

غیر از طلوعی، بقیۀ شخصیت­‌های مهم زخم کاری 2 هم در چنین نسبتی با خیریه قرار می­‌گیرند: سمیرا، سیما و فرناز، هریک از حضور در خیریه دلیلی غیر از کار خیر دارند. آن‌ها با اهدافی همچون قدرت‌طلبی، منفعت‌طلبی یا خواست سلطه یا ثروت انبوه نامشروع، در این خیریه حضور پیدا می­‌کنند و بنابراین، به طور کلی هرچند این خیریه در ظاهر دست در کار خیر است، اما چون این کار خیر، بستر و زمینه و غایت نیکوکارانه ندارد، در نهایت داوری اخلاقی­مان در مورد کار شخصیت‌هایی چون طلوعی و سمیرا و سیما و فرناز، در آن نمی­‌تواند چندان داوری اخلاقی مثبتی باشد و نمی­‌توانیم کار آن‌ها را در خیریه به­ هیچ­­ روی، کار خیر به حساب آوریم، هرچند که در آن، در نهایت خیرها و نیکی‌هایی به کودکانی می­‌رسد که نیازمند نیکی و خیرند.

 

لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...