به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، سریال پرطرفدار زخم کاری در سری دوم خود با عنوان «زخم کاری: بازگشت» که طی ماههای اخیر منتشر شد، به مضامینی مرتبط با خیر و خیریه مرتبط بود. در این یادداشت تحلیلی که با قلم دکتر محمد هاشمی، مدرس دانشگاه و تحلیلگر سینما نگاشته شده است، به این سریال و چگونگی بازنمایی خیر در آن پرداختهایم:
اول: شباهتها و تفاوتهای سریال زخم کاری 2 با نمایشنامه هملت شکسپیر
بر اساس عنوانبندی سریال «زخم کاری: بازگشت» (فصل دوم سریال زخم کاری)، این سریال، با نگاهی به نمایشنامه هملت، اثر جاودانه ویلیام شکسپیر ساخته شده است. همانگونه که فصل اول این سریال با نگاهی به نمایشنامه دیگر شکسپیر، مکبث ساخته شده بود. اما میتوان دید که تأثیرپذیری کارگردان در پیرنگ داستانی و نهادمایه (تم) و به خصوص، فضاسازی از نمایشنامه مکبث در فصل اول سریال، بیشتر از تاثیرپذیری از هملت در فصل دوم است. حتی میتوان گفت که از حیث فضاسازی، مکبث به بخشهایی از فصل دوم نیز سرایت کرده است. به خصوص، در مورد کابوسهای شخصیت میثم که ملهم از همان فضاسازی مکبثوار فصل اول است. مهمترین نهادمایهای که در هملت وجود دارد و در زخم کاری2 نیست، نهادمایه تعارضات میان جهان مسیحی کاتولیک و جهان عقلانی و انسانمدارانه است که از رنسانس به بعد، مدام در جهان غرب شدت میگیرد و به خصوص میتوان آن را در سولیلوکی (تنهاگویی) مشهور «بودن یا نبودن» در هملت یافت.
اما در چند مورد مهم پیرنگ و شخصیتهای داستانی زخم کاری 2، به طور مستقیم از هملت تاثیر پذیرفته است. مثلا شخصیت میثم در این سریال، میخواسته معادل هملت باشد که به دلیل رفتار ناشایست مادرش، گرترود در ازدواج او با عمویش، مدتی بسیارکوتاه پس از مرگ پدر، نسبت به مادرش تند و پرخاشگر است، البته فاصله زیادی میان جنون هنوز، عمیق و اسرارآمیز و سرشار از معنای فلسفی هملت با رفتار جنونآمیز و عمدتا ناشیانۀ ناشی از ناپختگی و شور جوانی در شخصیت میثم وجود دارد. شخصیت طلوعی در سریال، معادل شخصیت کلادیوس، عموی هملت است که بلافاصله پس از مرگ پدر هملت، با مادر هملت ازدواج کرده است. اما سمیرا، برای اینکه بتواند امتداد معادل لیدی مکبث در فصل اول سریال باشد، در اینجا هم از لیدی مکبث وام گرفته شده و هم از گرترود، که تعارض آشکار این دو موجب شده است تماشاگر تکلیف خود را با تناقضهای این شخصیت نداند و توجیهاتِ آوردهشده در سریال هم (مثلا بههمریختگی سمیرا که نمیداند چگونه پسر طغیانگرش را در برابر خطرات دهشتناک پیرامونی، به شیوهای موثر حمایت کند) درد زیادی از این ایراد دوا نمیکند.
شفاعت هم معادل شخصیت پولونیوس در هملت است که به عنوان جاسوس برای کلادیوس عمل میکند تا از نقشههای اسرارآمیز هملت سر دربیاورد. یک بار، که او طی گفتوگوی هملت و اوفلیا (دختر پولونیوس که هملت دلدادهاش است)، پشت پردهای در نزدیکی آنها پنهان شده تا گفتوگوی آنها را بشنود، هملت متوجه میشود که کسی در پس پرده است و با ضربه تیز و کاریی او را از پا درمیآورد. در سریال هم، شفاعت، شنودی در کیف شیدا (دختر شفاعت که میثم به او دل باخته است) قرار میدهد و خودش با ماشین، ماشین میثم و شیدا را تعقیب میکند. میثم متوجه شنود در کیف شیدا و ماشینی که تعقیبشان میکند، میشود. در تعقیب و گریز میثم و شفاعت، ماشین شفاعت با مانعی برخورد میکند و واژگون میشود که منجر به مرگ وی میشود. در هر دو اثر، هملت/میثم به نظر نمیدانند آن که در پس پرده/ داخل ماشین پنهان است، پولونیوس/ شفاعت است. اما مطابق با جنبههای چندبعدی رازآمیز داستان و شخصیت هملت، دقیقا مطمئن نیستیم که هملت میدانسته پولونیوس در پس پرده است یا نه در حالی که در سریال زخم کاری 2، جایی برای چنین شک و تردیدهایی وجود ندارد و تلاش میشود هیچ معمای بیپاسخی در داستان باقی نمانَد در حالی که معماوارگی حلناشدنی بر تمام نمایشنامه هملت مستولی است.
بدین سان تردید هملت که ویژگی اصلی نهادمایه و شخصیت است، چندان در سریال زخم کاری2 جایی ندارد مگر در مواقع خاصی که پیرنگ داستانی میطلبد. در واقع تردید هملت، تردیدی فلسفی است که هیچگاه به قطعیت منجر نمیشود اما نهادمایه تردید در زخم کاری2، تنها به منظور برخی تعلیقهای داستانی به کار گرفته شده به این قصد که با مقداری تاخیر، بالاخره به قطعیت منجر شود. مرگ ناشی از خودکشی اوفلیا نیز در سریال، تبدیل به خودکشی شیدا شده که البته خودکشی اوفلیا به خاطر مرگ پدرش و فشارهایی است که هملت با جنون خود بر او وارد میآورد، اما خودکشی شیدا بیشتر به خاطر فشارهایی است که سرزنشهای برادرش، شهریار به خاطر خواست ازدواجش با میثم (و درگیریهای شهریار با میثم) بر او وارد میآورد. همچنین، دو شخصیت فرعی جاوید و الهام، معادل شخصیتهای روزنتکرانتس و گیلدنسترن در نمایشنامه هملت هستند. در جایی از هملت، کلادیوس دسیسهای طرح میکند و هملت را به بهانه ادامه تحصیل، از دانمارک به سوی انگلستان روانه میکند، کلادیوس در این سفر، دو گماشته جاسوس خود، روزنتکرانتس و گیلدنسترن را با هملت همراه میکند و با آنان نامهای حاوی سفارش قتل هملت به دست پادشاه انگلستان را روانه میکند. هملت، وقتی این دو خواب هستند، در میانه راه، نامه سفارش قتل خود را در وسایل آنها پیدا میکند و میخواند و آن را با نامهای دیگر مبنی بر دستور قتل روزنتکرانتس و گیلدنسترن جابجا میکند.
در سریال زخم کاری2 هم، میثم برای یک کار تجاری به همراه جاوید و الهام به ترکیه فرستاده میشود، سمیرا میفهمد که آدمکشهایی در ترکیه از طریق ایمیلی سفارش قتل میثم را از سوی طلوعی گرفتهاند. سمیرا به کمک یک هکر، ایمیل دیگری برای آدمکشها از سوی طلوعی میفرستد که برنامه عوض شده و باید جاوید و الهام را به قتل برسانند که همین اتفاق هم رخ میدهد. بنابراین نقش تغییردهنده دسیسه که مطابق با نمایشنامه هملت، باید میثم میبود، بر مبنای مقتضیات پیرنگ و شخصیت داستانی (ناپختگی میثم و اختلافاتش با سمیرا) به سمیرا منتقل شده است (هرچند اینکه میثم وجود شنود شفاعت را در کوله سمیرا تشخیص میدهد، با ویژگیهای کلی که سریال از میثم ارائه داده، چندان هماهنگ نیست). از مهمترین اقتباسهای دیگر زخم کاری2 از پیرنگ هملت، جایی است که میثم به خیریه میرود تا طلوعی را غافلگیرانه با چاقویی به قتل برساند اما از لای در میبیند که طلوعی دارد به کودکان موسسه خیریهای که متعلق به خودش است، محبت میکند. شاید میثم نمیتواند جلوی بچهها طلوعی را به قتل برساند چون از قبل میدانیم که بر میثم آشکار است که طلوعی آدم شروری است و کارهای خیرش هم نمایشی است. شاید هم به این دلیل که نمیتواند در ملأعام طلوعی را به قتل برساند از قتل او صرف نظر میکند. به هرحال دلیل انصراف میثم از قتل دقیقاً مشخص نمیشود.
در جای مشابهی از نمایشنامه هملت، هملت کلادیوس را تنها در حال دعاکردن مییابد و فرصت بسیار خوبی برای انتقامگرفتن قتل پدرش را دارد، اما از این کار صرف نظر میکند. این امتناع هملت را گفتهاند که ریشه در همان نهادمایه سراسری تردید در این نمایشنامه دارد که چنانکه آمد، تردید میان برگزیدن اخلاق مسیحی کاتولیک سنتی یا عقل انسانی متناسب با روزگار نوست. عقل، میگوید فرصت مناسبی است و میتوان به راحتی قاتل پدر را به سزای عمل رساند، اما اخلاق مسیحی کاتولیک میگوید اگر فردی را در حالی که مشغول دعاست به قتل برسانی، روحش در جهان دیگر آمرزیده میشود و هملت نمیخواهد که روح کلادیوس در جهان دیگر آمرزیده شود. بنابراین، در کل به نظر میرسد که مهدویان در نیمنگاهی که به نمایشنامه شکسپیر در فصل دوم زخم کاری داشته، بیشتر، از این نمایشنامه در جهت درانداختن موثر طرح یا پیرنگ داستانی اثر خود استفاده کرده و به اندیشه موجود در نمایشنامه هملت، توجه چندانی نداشته است. همچنین مهدویان، جهانی در اثر خود ساخته که تا حد ممکن همه چیزش در نهایت آشکار و روشن و با قطعیت مشخص میشود در حالی که جهان نمایشنامه شکسپیر سرشار از تردیدهایی است که هیچ گاه به قطعیت و وضوح نمیرسند.
تعلیقها و غافلگیریها: عامل اصلی جذابیت سریال زخم کاری2
از لحاظ پیرنگ داستانی، علاوه بر ویژگی همیشگی روابط علت و معلولی در پیرنگ که تماشاگر را به ادامه داستان ترغیب میکند (و همچنین تضاد و تعارضهای مدام میان بود و نمود شخصیتها که به شکلی سطحی از همین ویژگی نمایشنامه هملت گرفته شده و موجب بُعدیافتن و در نتیجه، جذابیت آنها میشود)، ویژگی دیگری که به پیرنگ داستانی سریال زخم کاری: بازگشت، جذابیت میبخشد، تعلیقهایی است که هرچه به نقاط اوج در قسمتهای آخر سریال نزدیکتر میشویم، بیشتر میشوند. مثلا جایی که میثم به ترکیه رفته و سمیرا مطلع میشود که طلوعی قصد قتل میثم را در این سفر دارد، ابتدا خودش میخواهد به ترکیه برود که بلیط هواپیما گیرش نمیآید و بعد، با تغییر ایمیلها جان میثم را نجات میدهد. جان میثم در خطر است، خودش نمیداند اما ما و سمیرا میدانیم و همین، تعلیق ایجاد میکند. یا هر دو باری که طلوعی به اشکال مختلف میثم را فریب میدهد و به ویلایش در شمال میفرستد و سپس شهریار را به ویلا میفرستد تا او به خونخواهی قتل پدرش میثم را به قتل برساند.
بار اول، سمیرا هرچه با تلفن همراه میثم تماس میگیرد، میثم که دستخوش آشفتهحالیهای فراوان است، جوابش را نمیدهد و وقتی جواب میدهد که به نظر میرسد شهریار به ویلای طلوعی بسیار نزدیک شده است. میثم قصد فرار از ویلا را دارد که با ضربات به در خانه مواجه میشود و با انبر باغبانی آهنین میخواهد به فرد پشت در (که گمان میبرد شهریار است) حمله کند که در آخرین لحظه متوجه میشود که فرد پشت در کیمیاست (البته اینکه کیمیا در این فصل، این قدر برای سرنوشت میثم در مواجهه با طلوعی نگران و دلواپس است، دلیل منطقی چندانی نمیتوان یافت) و بنابراین یک غافلگیری هم رقم میخورد. بار دوم هم که یک بار دیگر شهریار، رهسپار قتل میثم در ویلای طلوعی است، اطلاع نداشتن او از خطر تهاجم شهریار و خبرداشتن مخاطب همراه با دیگر شخصیتها تعلیقهای داستانی مهم دیگری ایجاد میکند. هرچند در اینجا باز هم مدت زمان رسیدن دیگر شخصیتها به ویلای طلوعی منطق کافی ندارد. این تعلیقها و غافلگیریهای جذاب، حین پیرنگ سریال از طریق برخی تکنیکهای فیلمبرداری نیز رخ میدهند. مثلاً بارها از نمای نظرگاه (POV یا Point of View) استفاده میشود تا نشان داده شود که بعضی شخصیتها چیزهایی میدانند که بعضی شخصیتهای دیگر نمیدانند. همچنین، به عنوان یک نمونه میتوان به جایی اشاره کرد که وکیل طلوعی با میثم تماس میگیرد و به میثم میگوید که به خاطر خصومتش با طلوعی حاضر است جای مدارک جرم طلوعی را به میثم بگوید که در مکانی مخفی در ویلای شمال طلوعی است. وقتی وکیل طلوعی دارد با میثم حرف میزند فقط خود او در ماشینش در کادر است و گمان میکنیم هرآنچه در تصویر میبینیم و از این طریق میشنویم، واقعیت دارد. اما سپس دوربین حرکت افقی (پَن) به چپ میکند و میبینیم که طلوعی در جای کمکراننده ماشین نشسته و متوجه میشویم که وکیل طلوعی در تمام این مدت در حال پیادهکردن نقشه طلوعی برای فریب میثم بوده و به این ترتیب، غافلگیر میشویم و زمینه داستانی برای تعلیقها و غافلگیریهای بعدی سریال مهیا میشود.
موضوع امر خیر در سریال زخم کاری 2
همچون همۀ آثار دراماتیک دیگر، اما به شیوه و سبک خاص خودش، سریال زخم کاری 2 هم ارتباطی عام با مقوله امر خیر و کار نیک دارد. شخصیتها بر حسب اینکه کار نیک یا بد را انجام میدهند به دو گروه متخاصم تبدیل میشوند و کشمکش دراماتیک هم از همین جا پدید میآید. طبعاً تماشاگر دوست دارد که قطب خیر ماجرا پیروز شود و قطب شر شکست بخورد و با همین انتظار هم داستان را پیگیری میکند. اما در زخم کاری 2، این تقسیم شخصیتها به دو قطب خیر و شر، پیچیدگیهایی هم دارد. مثلاً شخصیت سمیرا از آنجاکه با همه رفتارهای شریرانه خود میخواهد به عنوان یک مادر از فرزندش حمایت کند، در قطب خیر ماجراست اما از سوی دیگر، چون از نیروهای شر در این مسیر کمک میگیرد (مثلا از طلوعی کمک میگیرد تا ناصر را بکشد که میثم را تهدید کرده است، یا کلاً با وجود دانستن ماهیت شرورانه طلوعی، در راستای اهداف خود برای حمایت از میثم با طلوعی شراکت میکند) در قطب شر ماجراست.
همچنین شفاعت، وقتی که در اثر تصادف ماشینش میمیرد، او را تنها آلت دست جنایتهای طلوعی مییابیم که طلوعی همه عمر، او را فریب داده است. بنابراین از سویی چون گناهان اخلاقی زیادی را به اختیار انجام داده، در قطب شر داستان است و از سویی دیگر، به خاطر سلب اختیار از او و تحت سلطه طلوعی بودنش، تماشاگر ممکن است در داوری وی نسبت به درجه بالای شرارت اخلاقیاش تجدید نظر کند. همچنین، خود میثم به عنوان شخصیت اصلی سریال که به دلیل آتشینمزاج بودن افراطیاش خطاهای اخلاقی زیادی انجام میدهد و حتی بارها به مادرش که قصد حمایت او را دارد پرخاش میکند و به دلسوزیهای سمیرا توجهی نمیکند و با این همه، هیچ گاه او را در قطب شر ماجرا قرار نمیدهیم. همانطور که با وجود اینکه طلوعی یک خیریه را اداره میکند، به دلیل بستر و زمینه شرورانه عملش، هیچگاه این کار او را کار خیر حساب نمیکنیم و او را در قطب خیر ماجرا قرار نمیدهیم. همین پیچیدگیها در تشخیص قطبهای خیر و شر داستان در سریال، موجب بُعدیافتن داستان آن و بنابراین جذابیتش برای پیگیری میشود.
در وجه خاص، به دلیل اینکه شخصیت طلوعی یک خیریه را اداره میکند و در ظاهر، کار اصلیاش هم اداره همین خیریه است، سریال زخم کاری 2 با موضوع «کار خیر» ارتباط مستقیمتری مییابد. با این حال، در اینجا هم تضادی هست میان آنچه طلوعی در ظاهر به عنوان کار خیر در این خیریه انجام میدهد و آنچه در واقع در حال انجامش است و همین به کار خیر طلوعی در این خیریه جلوهای نامتعارف میبخشد و آن را دچار داوری اخلاقی پیچیدهای میکند. همچنین، همین تعارض، موجب کشمکشهای دراماتیک مهمی میگردد، حول این خیریه و کار خیری که در آن آنجام میشود یا به نظر میرسد که انجام میشود. در این بخش از این نوشته مروری میکنیم بر صحنههای عمدهای که موضوع خیریه و کار خیر در این سریال طرح می شود:
1. در یکی از اولین صحنههای خیریه طلوعی در قسمت دوم سریال، میبینیم که خیریه شرایط مالی درمان یک کودک فلج از پا را مهیا کرده است که او بتواند با استفاده از ابزارهایی که به پاهایش وصل شدهاند، راه برود، طلوعی به کودک کمک میکند که راه برود و او را تشویق میکند و از راه رفتن بچه خشنود میشود. همچنین به همراهانش (سمیرا و دیگران) میگوید که ناهار را با آنها در خیریه خواهد خورد تا از کیفیت غذای خیریه مطمئن شود. قبل از این، اما دیالوگی هم میان سمیرا و میثم درباره این خیریه و کار سمیرا در آن رد و بدل شده است. که در آن سمیرا میگوید مشاور روانشناساش به او گفته که کار عامالمنفعه در خیریه میتواند حال روحی او را خوب کند (در جایی از همین صحنه هم میبینیم که بچهای در آغوش سمیرا میپرد و او را غرق در شادی روحی میکند) اما میثم به سمیرا میگوید که او در خیریه کار خاصالمنفعه میکند و نه عامالمنفعه (که کنایهای است به رابطه - به زعم میثم- نامشروعِ مادرش با طلوعی).
2. در صحنهای دیگر در همین قسمت دوم، شفاعت و طلوعی را در حال خون دادن به منظور اهدای خون میبینیم که کار خیر دیگری است. اما طلوعی در حین خون دادن از خانواده ریزآبادیها به عنوان گداگشنهها بد میگوید، از اینکه خودش دنبال پولهای گمشده نروژیهاست که انگار مالک دزدیده بوده (و از طریق ازدواج با سمیرا، گرداندن هولدینگ مالک و دست یافتن به پول زمینهای شمال سمیرا میخواهد به این همه برسد) و چنانکه اذعان میدارد، برای رسیدن به این همه، صبرش زیاد است.
3. در جایی دیگر، در قسمت چهارم، در گفتوگو با شفاعت، سیما نسبت به کار اصلی طلوعی تشکیک میکند: طلوعی به ظاهر تنها یک خیریه دارد اما در واقع به نظر میرسد که در کار تجارتهای نامشروعی است که فعلاً با شرکت ریزآبادیها نسبت نزدیکی دارد. او احتمال دارد که تلکهبگیر و کارچاقکن باشد. شفاعت جواب میدهد همهچیز ریزآبادیها برای طلوعی است و مالک تنها به طور اسمی هلدینگ را در اختیار داشته و اگر هم کسی بخواهد این اموال را از چنگ طلوعی در بیاورد (با توجه به اینکه سند و مدرکی از اموالش ندارد) طلوعی میداند که او را چگونه سر جایش بنشاند.
4. در صحنهای دیگر از قسمت چهارم، میان فرناز و سمیرا برای اداره خیریه اختلافاتی میافتد. فرناز به کارکنان خیریه میگوید که باید تنها از دستورات او اطاعت کنند و سمیرا که موضوع را متوجه میشود به فرناز گلایه میکند. سمیرا به فرناز میگوید که طبعاً این خیریه برای طلوعی و فرناز (دختر طلوعی) است و سمیرا هم میخواهد که خیریه موفق شود و زیر نظر فرناز، هر کاری برای بهبود وضعیت خیریه انجام میدهد. اما ژستهای شخصیت سمیرا که بیشتر، در حالت چشمان و نوع حرف زدنش نمود مییابد، موجب میشود احساس کنیم که حرفهای سمیرا به فرناز از دلش برنیامده است و او به چیزی جز اداره بلامنازع این خیریه (بخوانید تسلط کامل بر طلوعی) راضی نیست.
5. اما سپس، در قسمت پنجم و در روز دیگری، وقتی سمیرا وارد خیریه میشود، یکی از کارکنان خیریه پرونده جراحی یک کودک را پیش او میآورد. با توجه به اینکه قبلاً فرناز اصرار کرده که تمام کارهای خیریه را خودش مدیریت کند، سمیرا از کارمند با قاطعیت میخواهد که آن پرونده هم به فرناز ارجاع داده شود اما متوجه میشود که فرناز چند روزی است به خیریه نیامده است. سمیرا میگوید فعلاً این یک پرونده را برای تسریع در فرایندهای جراحی کودک بیمار رسیدگی میکند و در بقیه موارد باید منتظر بازگشت فرناز شوند، اما باز هم حالت چهره و لبخندی که بر لبش میآید نشان میدهد که از اتفاق انصراف فرناز از اداره خیریه خشنود است.
6. در صحنه بعدی قسمت پنجم، گفتوگوی دستمالچی با سمیرا در دفتر خیریه شکل میگیرد که صحنه مهمی از نظر رویکرد دراماتیک سریال به این خیریه است. در این گفتوگو دستمالچی، طلوعی را فردی میداند که باطن شرورش را در ظاهر یک فرد خیّر پنهان کرده است. دستمالچی احتمال میدهد که این خیریه مکانی چندمنظوره باشد که این روزها مد شده و منظورهای پنهانیاش، شرارتهایی همچون پولشویی، باجگیری، فرار مالیاتی یا بازیهای نمایشی عاطفی است. بنابراین این خیریه با بسیاری خیریههای دیگر شهر فرق میکند و به نظر میرسد که حیاط خلوت رفتارهای تبهکارانه طلوعی باشد. بنابراین ادعای طلوعی برای نیت خیرش نسبت به هولدینگ ریزآبادی هم فریبی بیش نیست و نیات سوئی پشت آن است که میتواند جان سمیرا و پسرش را هم در خطر جدی قرار دهد.
7. در صحنهای ابتدایی در قسمت 7، فلاشبکی به نمایش درمیآید که در آن، مالک به تماشای طلوعی میایستد که به کودکی مهربانی میکند و مشکلات خانوادگی این کودک و مادرش را حل میکند و از دیدن این صحنههای عاطفی، اشک در چشمان مالک جمع میشود. اما سپس، طلوعی به مالک میگوید که صبح، ناصر به خیریه آمده بوده و قضیه پول نروژیها را میدانسته و گفته که مالک از وقتی حاجعمو مرده دُم درآورده است. سپس مالک و طلوعی شرورانه میخندند. کل این کنش و واکنشهای بعدی میان مالک و طلوعی و دیالوگهایشان نسبت چندانی با رفتارهای عاطفی و خیرخواهانۀ قبلی این صحنه ندارند.
8. در قسمت 9 هم ابتدا سیما را از چشم سمیرا میبینیم که به خیریه آمده و در حال بازی خیرخواهانه و مهربانانه با بچههاست. در دفتر خیریه سیما از سمیرا درخواست کار در خیریه را میکند اما سمیرا میگوید کاری جز کار خدماتی برای سیما در خیریه وجود ندارد و کار مالی اندکی هم که در خیریه انجام میشود، خود سمیرا انجام میدهد. با این حال اینجا خیریه است و هرکسی می تواند به اختیار خود و به شکل خداپسندانه و بدون استخدام شدن، در آن فعالیت داشته باشد. اما به نظر میرسد که چنین هدف خداپسندانهای مورد علاقه سیما نیست: او در واقع میخواهد در خیریه استخدام شود تا حضور بیشتری در آن داشته باشد و تحت پوشش کار در خیریه بتواند از کارهای واقعی طلوعی در آنجا سردربیاورد. بنابراین، بعدا (در قسمت 10) با فرناز هماهنگ میکند و به عنوان یک مربی پارهوقت در خیریه مشغول به کار میشود.
9. در قسمت 13 هم که، چنانکه گفته شد، میثم برای قتل طلوعی به خیریه میآید اما از لای در میبیند که طلوعی در حال گفتوگوی مهربانانه و خیرخواهانه با کودکی در آغوشش است و منصرف میشود.
در تمام این موارد که به خیریه و کار خیر به طور خاص میپردازند، که البته صحنههایی مهم از سریال هم هستند و نقش مهم و دراماتیکی در پیرنگ داستانیاش دارند، سه رویکرد محتوایی عمده دنبال میشود:
اول: عمدۀ خیریهها در این شهر واقعاً به کار خیر مشغولاند، یعنی به کسانی که نیاز به نیکیهای ویژهای دارند، نیکی میرسانند. نیکیهایی که در ازایش عایدی مالی چندانی ندارند، اما اجر معنوی فراوانی نصیب صاحبانش میشود، از جمله حال خوب روحیای که در نتیجه امور خیرشان به دست میآورند.
دوم: در خیریهای که طلوعی صاحبش است هم، از سویی چنان اعمال نیکی در حال انجام است. این خیریه به کودکانی که نیازمند حمایتهای خاص جسمی و روحی هستند، کودکانی که نیاز به مراقبتهای خاص پزشکی دارند و به هرحال، کودکانی (عمدتا بیسرپرست یا با سرپرستان کمبضاعت) که با کار خیر این موسسه میتوانند از زندگی باکیفیتتری برخوردار شوند، یاری میدهد تا به چنین زندگیای دست یابند.
سوم: از سوی دیگر، تمام این اعمال خیر در خیریه طلوعی پوششی است برای مجموعهای از کنشهای شرورانۀ وی. او این خیریه را تأسیس کرده است و تمام آن کارهای خیر را در این موسسه انجام میدهد تا به ظاهر فرد نیکوکاری به نظر برسد و کسی به این شک نبرد که پشت این ظاهر نیکوکارانه چه شخصیت شرور و خطرناکی وجود دارد که چه کارهای پلید و کثیفی از دستش برمیآید.
چهارم: بنابراین کارهای خیر طلوعی، چون در بستر و زمینه شرارتهای اخلاقیاش قرار میگیرد و چون هدف و غایتش شرورانه است، در نهایت نیکوکارانه محسوب نمیشود و سریال نیز در مجموع، به خاطر این غایت و زمینه و بستر، آنها را نیکوکارانه نمیشناسد. میتوان تصور کرد که اگر هریک از این بچههایی که مورد نیکوکاری ظاهری طلوعی قرار دارند، اگر روزی به دلیلی سد راه اهداف شرارتآمیزش میشدند، طلوعی به راحتی آنها را از سر راه برمیداشت. کما اینکه میبینیم، هم شهریار و هم میثم جوانانی داغدیده و پدر از دست داده هستند که به خاطر شور جوانیشان ممکن است رفتارهای ناپخته و غیرمنطقیای از آنها سر بزند و طلوعی از همین نقاط ضعف این دو جوان استفاده میکند و آنها را به جان هم میاندازد و خود، با لذت و سرخوشانه به تماشا مینشیند تا آن دو همدیگر را بدرند و از این میانه جنگ خون و پلیدی، طلوعی تا به اهداف تبهکارانه خود دست یابد. میتوان هریک از کودکان بیکس و کار و بیپناه خیریه را یک شهریار یا میثم کودک در نظر گرفت که چند سال بعد، تبدیل به جوانانی میشوند که اگر پا بدهد، طعمه اهداف غیراخلاقی و درندهخویانۀ طلوعی خواهند شد.
غیر از طلوعی، بقیۀ شخصیتهای مهم زخم کاری 2 هم در چنین نسبتی با خیریه قرار میگیرند: سمیرا، سیما و فرناز، هریک از حضور در خیریه دلیلی غیر از کار خیر دارند. آنها با اهدافی همچون قدرتطلبی، منفعتطلبی یا خواست سلطه یا ثروت انبوه نامشروع، در این خیریه حضور پیدا میکنند و بنابراین، به طور کلی هرچند این خیریه در ظاهر دست در کار خیر است، اما چون این کار خیر، بستر و زمینه و غایت نیکوکارانه ندارد، در نهایت داوری اخلاقیمان در مورد کار شخصیتهایی چون طلوعی و سمیرا و سیما و فرناز، در آن نمیتواند چندان داوری اخلاقی مثبتی باشد و نمیتوانیم کار آنها را در خیریه به هیچ روی، کار خیر به حساب آوریم، هرچند که در آن، در نهایت خیرها و نیکیهایی به کودکانی میرسد که نیازمند نیکی و خیرند.
دیدگاههای بازدیدکنندگان
امیرشریفی
سلام
جناب اقای دکترهاشمی با عرض احترام ایا این نوع سریال ها که خیریه بعنوان پوشش پولشویی ساخته
میشود تاثیری درنگاه مخاطب ندارد و بی اعتمادی را بوجودنخواهدآورد؟
پس چرامجوز صادر میگردد
با تشکر