به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، در همه جوامع، خیریهها و کارهای نیکوکارانه بهعنوان اقداماتی مثبت و ارزشمند شناخته میشوند که به بهبود شرایط اجتماعی کمک میکنند. اما واقعیت این است که بسیاری از این برنامهها بهجای حل مشکلات ریشهای، فقط آثار مشکلاتی را که شرکتهای بزرگ و دولتها به وجود آوردهاند، مدیریت میکنند.
به عبارتی، خیریهها غالباً به دنبال جبران خساراتی هستند که ناشی از تصمیمات نادرست و بیتوجهیهای این نهادها در سطح کلان است. این وضعیت به این معنی است که حتی با وجود تلاشهای خیرخواهانه، مشکلات اصلی و عمیق اجتماعی همچنان برقرار باقی میمانند. بنابراین، برای ایجاد تغییر واقعی و پایدار، نیاز به رویکردی جامعتر و مسئولیتپذیری بیشتری از سوی کسبوکارها و دولتها وجود دارد. خیریهها به تنهایی نمیتوانند همهی این چالشها را حل کنند، «نیویورک تایمز» در گزارشی این رویکرد را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است که در این نوشتار، بخشهایی از آن را مرور میکنیم.
محله «لُور اِیست ساید»[1] در مَنهَتَن، یکی از قدیمیترین مناطق خیریه در آمریکا است که در دوران پیشرفت اقتصادی ایجاد شده است. خیریه «شهرک دانشگاهی» که در سال ۱۸۸۶ تأسیس شد، یکی از نخستین حمامهای عمومی در نیویورک را دائر کرد. همچنین، «شهرک خیابان هنری» در سال ۱۸۹۳ خدمات بهداشتی به اهالی محله ارائه داد و بهعنوان محل برگزاری اولین کنفرانس انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان (N.A.A.C.P)[2] شناخته شد.
امروزه، نیویورکیها به این خیریهها برای دریافت کمک در زمینه مسکن، مراقبت از کودکان و سالمندان، تأمین امنیت غذایی، آموزش و مهارتهای شغلی وابستهاند. با این حال، فقر در لور اِست ساید به طور مداوم در حال افزایش است و منهتن بیشترین نابرابری درآمدی را در میان کلانشهرهای آمریکا دارد. در حالی که شخصیتهای مانند بیل گیتس و وارن بافت، میلیاردها دلار برای مبارزه با فقر و بهبود شرایط اجتماعی هزینه میکنند، نابرابری درآمدی همچنان روبهافزایش است. سؤال اینجاست که چه تغییراتی لازم است تا مشکلات اجتماعی به واقع حل شوند؟
ولی واقعیت این است که آمار و ارقام خیریه نمیتواند به دشواریهای بنیادی در جوامع پاسخ دهد. بسیاری از آمریکاییها خیریهها را به عنوان نهادهایی میشناسند که جای خالی دولت را در یاری به فقرا، محیط زیست، بیماران و حاشیهنشینان پُر میکنند. اما این دیدگاه ناقص و گمراهکننده است. خیریهها عمدتاً به کاهش آسیبهایی که کسبوکارها ایجاد میکنند، میپردازند؛ درحالیکه شرکتها هر ساله میلیاردها دلار هزینه برای جامعه و محیط زیست ایجاد میکنند و به موازات آن نیز نهادهای غیردولتی بهوجود میآیند تا این بار را به دوش بکشند. اما تنها بخش کوچکی از سودهای کسبوکارها به این خیریهها اختصاص مییابد. در ادامه به مسائل کلانی اشاره میشود که خیریهها قادر به حل آن نیستند:
نابرابری درآمدی
نابرابری درآمدی و آثار آن به شدت بر ساختار اجتماعی و اقتصادی جوامع تأثیر میگذارد. شرکتها با برونسپاری هزینهها و ایجاد آلودگیهای زیستمحیطی، بهراحتی از مسئولیتهای اجتماعی خود فرار میکنند. این شرکتها معمولاً با انجام کمکهای خیریهای سعی میکنند تا بار مسئولیتهای خود را کاهش دهند، اما این اقدامات، بهطور موقت و سطحی مشکلات را برطرف میکند.
برای نمونه در صنعت فستفود، جایی که دستمزدها به قدری پایین است که بسیاری از کارگران نیازمند کمکهای عمومی هستند، وقتی یک کارگر با دستمزد پایین، به دنبال غذای رایگان میرود، در واقع خیریه در حال جبران دستمزدهای ناکافی آن بخش است. طبق دادههای سرشماری، تقریباً نیمی از آمریکاییها کمتر از دستمزد معیشتی درآمد دارند و برای جبران این دستمزد، کارفرمایان باید حداقل ۱.۹ تریلیون دلار بیشتر پرداخت کنند. اما تنها ۷۷ میلیارد دلار از کمکهای خیریه به خدمات انسانی اختصاص یافته و کارفرمایان تمایلی به جبران این شکاف ندارند؛ زیرا نگهداشتن دستمزدها در سطح پایین به سود بیشتر سهامدارانشان کمک میکند.
برنامههای رفاهی دولت نقش بسیار بزرگتری نسبت به خیریه در پُر کردن شکاف ۱.۹ تریلیونی دارند، با این همه، این برنامهها نیز کافی نیستند. هزینههای دولت ایالات متحده برای برنامههای امنیت اقتصادی در سال ۲۰۲۳ به ۵۴۵ میلیارد دلار رسید که تنها بخشی کوچک از نیازهای اساسی تمام آمریکاییها را پوشش میدهد. اگر دولت ترامپ برنامهاش برای کاهش خدمات اجتماعی و انتقال ثروت به ثروتمندان را ادامه دهد، وضعیت بدتر شده و فشار بر خیریهها افزایش خواهد یافت.
آثار زیستمحیطی
وضعیت مشابهی برای پاکسازی محیط زیست وجود دارد. نمونههایی مانند کوکاکولا بهوضوح نشان میدهد که چگونه یک شرکت بزرگ، مسئول آلودگی پلاستیکی است؛ درحالیکه کمکهای خیریهای آن در مقایسه با آسیبهایی که ایجاد کرده است، بسیار ناچیز هستند. این وضعیت بهروشنی نشان میدهد که شرکتها با اعطای کمکهای خیریهای سعی در کسب اعتبار و وجهه بهتر دارند؛ درحالیکه هیچ اقدامی مؤثر برای بهبود شرایط اجتماعی و زیستمحیطی انجام نمیدهند.
سال گذشته، محققان، کوکاکولا را بهعنوان بزرگترین آلودهکننده پلاستیکی برنددار در جهان شناسایی کردند. آلودگی پلاستیکی هزینههای زیستمحیطی سنگینی دارد که طبق تخمینها، به ۳.۷ تریلیون دلار در سال میرسد. سهم کوکاکولا از این تولید، سالانه حدود ۳۰ میلیارد دلار به محیط زیست آسیب میزند؛ درحالیکه این شرکت تنها ۹۵ میلیون دلار به اهداف خیریه اختصاص داده است که بخش کمی از آن مربوط به برنامههای بازیافت است. نوشابه کوکاکولا تا دهه ۱۹۷۰ عمدتاً در بطریهای شیشهای قابل پر کردن فروخته میشد. در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، این شرکت به بطریهای پلاستیکی روی آورد و هزینههای بازیافت را به عهده شهرداریها یعنی بخش عمومی منتقل کرد.
پاسخهای دولتی ناکافی
دولتها همزمان با تلاش برای جبران آسیبهای زیستمحیطی، با کمبود منابع مواجه هستند. بودجههای اختصاصیافته به حفاظت از محیط زیست و تأمین رفاه اجتماعی به هیچوجه جوابگوی نیازهای واقعی نیستند و همین باعث شده است تا مشکلات همچنان پابرجا بمانند. نگرانیهایی وجود دارد که اوضاع در دولت ترامپ بدتر خواهد شد. بودجه پیشنهادی برای آژانس حفاظت از محیط زیست در سال جاری کمتر از ۱۱ میلیارد دلار است؛ درحالیکه ایالتها و دولتهای محلی سالانه حدود ۳۲ میلیارد دلار برای حفاظت از منابع طبیعی صرف میکنند. با این حال، این ارقام تنها بخش کوچکی از هزینههای لازم برای جبران خسارتهایی هستند که شرکتها سالانه به محیط زیست وارد میکنند.
این محاسبات نشان میدهد که چرا بسیاری از اهداف خوب، نتوانستهاند تأثیر قابل توجهی بگذارند. هزینههای بهداشتی و زیستمحیطی ناشی از صنعت غذا از درآمدی که تولید میکند، بیشتر است. هزینههای بهداشت عمومی ناشی از سیگار کشیدن در ایالات متحده چندینبرابر درآمد صنعت سیگار است. هزینههای بیماریهای روانی، اطلاعات نادرست و اختلافات سیاسی ایجادشده توسط صنعت رسانههای اجتماعی، قابل اندازهگیری نیست.
چه باید کرد؟
ساختن دنیایی عادلانهتر نیازمند تغییر ساختارها و رسیدگی ریشهای به آسیبهایی است که شرکتهای سودمحور ایجاد میکنند؛ همانطور که اتحادیه اروپا از طریق مجموعهای از قوانین جدید در سالهای اخیر نشان داده میتوان از مقررات برای وادار کردن کسبوکارها به درونیسازی هزینههای اجتماعی پنهانشان استفاده کرد. برای مثال، میتوان شرکتها را بهطور قانونی ملزم به اصلاح اساسنامههایشان کرد؛ بهطوریکه منافع عمومی را بر منافع سهامداران خود مقدم بدارند. این رویکرد میتواند حاشیه سود شرکتها را تحت تأثیر قرار دهد.
نتیجهگیری
نتیجه این وضعیت این است که خیریهها تنها بخشی کوچکی از جامعه را پوشش میدهند و قادر به حل مشکلات ریشهای و ساختاری مانند فقر، بیعدالتی و آسیبهای زیستمحیطی نیستند، بنابراین نیاز به تغییرات بنیادی و رویکردهای جامعتر احساس میشود. برای اینکه خیریهها واقعاً مؤثر باشند، جامعه باید با نگاهی انتقادی به نیکوکاری و شرکتهای بزرگ بنگرد و خواهان حل مشکلات ریشهای باشد. در غیر اینصورت، هر اقدام خیریهای تنها یک پوشش خواهد بود که شرکتها برای پنهان کردن مشکلاتی که خود ایجاد کردهاند، بهکار میبرند.
بخش خیریه نمیتواند به تنهایی پاسخگوی چالشهای عمیق اجتماعی و زیستمحیطی باشد. مردم باید دیدگاه انتقادیتری نسبت به کارآفرینان ثروتمند پیدا کنند که از ثروت خود برای حمایت از اهداف خاص استفاده میکنند. این افراد به خاطر موفقیتهایشان ستایش میشوند و برای همدردیشان مورد احترام قرار میگیرند؛ درحالیکه شرکتهای آنها ثروت را از جامعه استخراج کرده و در مقابل، هزینههایی زیادی را به جوامع تحمیل میکنند که به مراتب بیشتر از کمکهای آنها است. آنها با یک دست سودهای کلان را از طریق بهرهکشی از جامعه بهدست میآورند و با دست دیگر فقط مقدار ناچیزی پول برای «نجات جهان» خرج میکنند که هرگز کافی نیست. ریاضیات خیریه در واقع جوابگو نیست.
نویسنده و مترجم: شورانگیز داداشی
پینوشتها:
[1]. Lower East Side
[2]. National Association for the Advancement of Colored People
منبع:
دیدگاه خود را بنویسید