به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، هفتم ربیعالاول مصادف با سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع)؛ امام یازدهم شیعیان است. زندگی این امام همام (ع) میتواند از زوایای مختلفی محل تأمل و بررسی قرار بگیرد؛ از جمله اینکه ایشان پدر امام عصر (عج) بودند و پایان امامتشان با شهادت، آغازی است بر امامت امام عصر (عج) و از این حیث دوران حیات امام حسن عسکری (ع) میتواند اهمیتهای خاص خود را داشته باشد.
اما با توجه به رسالت پایگاه خبری خیر ایران، بر آن شدیم تا نیکوکاری و اهتمام به امور اجتماعی را در سیرۀ امام حسن عسکری (ع) بررسی کنیم. بر همین اساس با حجتالاسلاموالمسلمین امیرحسین شکیبافر؛ پژوهشگر دینی به گفتوگو پرداختیم. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید؛
- ضمن تشکر از اینکه دعوت ما برای انجام گفتوگو پذیرفتید، در ابتدا درباره زندگی و زمانه امام حسن عسکری (ع) توضیح دهید و بفرمایید اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دوره چگونه بود و آیا ما اطلاعاتی درباره اوضاع اقتصادی و وضعیت فرودستان در این دوره داریم تا بر پایه آن درباره رویکرد امام حسن عسکری (ع) درباره نیکوکاری صحبت کنیم؟
دوره امامت امام حسن عسکری (ع) در دوره خلافت عباسی خیلی طولانی نیست و تقریباً تمام مدت آن، تحت فشارهای امنیتی گذشته است. دورهای بسیار سخت، خشن و دیکتاتورمنش که فشارهای امنیتی روی شیعیان، بهویژه خود امام زیاد بوده است. بنابراین امام حسن عسکری (ع) در شرایط خیلی عادی نبودهاند. البته این شرایطی است که برای امام هادی (ع) هم وجود داشته است و ایشان هم در عسکر یا پادگان یا شهرک نظامی تحت نظر بودهاند.
هرچند امام حسن عسکری (ع) در ابتدا دیدارهایی داشتهاند اما در ادامه، این دیدارها محدود به گروهی خاص از پیروان آن امام میشود. حتی بعدها که مردم گاهی اوقات برای دیدار با ایشان در میان راه میایستادند، امام (ع) این کار را هم منع کردند و خواستند که حتی به ایشان سلام یا اشاره هم نکنند، چون ممکن بود برای مردم خطرزا باشد.
امام (ع) با چندنفر مانند عثمانبنسعید عَمری که بعداً نایب امام زمان (عج) ارواحنافداه میشوند و شاگرد و رابط امام حسن عسکری (ع) است، در ارتباط بودند. این ارتباط در قالب روغنفروشی (زیّات یا سمّان) صورت میگرفت که عثمانبنسعید سؤالات مردم یا آنچه را که باید به دست امام میرسید برای ایشان در درون ظرف روغنی میگذاشتند و میآوردند.
از زمان ائمه (ع) پیشین، شبکهای از وکلا شکل گرفته بود که از دوره امامت امام صادق (ع) هرچقدر جلوتر میآییم، این شبکه پرشمارتر و سازمانیافتهتر میشود. از طریق این شبکه ارتباط بین امام (ع) و دیگران برقرار بود. علاوهبر سیره امام حسن عسکری (ع) که در دسترس است، از زمان شدت گرفتن فشارها، توقیعاتی از ایشان به دست ما رسیده است، همچنانکه از طریق همین شبکه وکلا هم به شماری از دیدگاههای امام (ع) دسترسی داریم.
- آنچنانکه پژوهشهای جدید نشان میدهد تعداد وکلای امام حسن عسکری (ع) حدود 21 نفر است که معمولاً در مناطق شیعهنشین در گستره جهان اسلام از خراسان بزرگ گرفته تا عراق عرب و حتی مصر زندگی و فعالیت میکنند. علاوهبر آن همانطور که شما فرمودید، توقیعاتی هم از امام (ع) برجای مانده است. آیا در این توقیعات اشاراتی درباره نیکوکاری وجود دارد؟ چه اطلاعاتی درباره فعالیتهای وکلا در زمینههای مختلف از جمله نیکوکاری وجود دارد؟ آیا آنها فقط در حوزه شیعیان عمل میکردند و رابط پیروان امام (ع) با ایشان بودند یا فعالیتهای نیکوکارانه آنها فراتر از شیعیان نیز میرفت؟
وکلا چند ویژگی خاص دارند؛ اولاً اینکه آنها صرفاً و فقط با شیعیان در ارتباط نیستند. گاهی اوقات این وکلا با گروهی از شیعیان غیرمعتقد یا لاابالی هم روبهرو هستند. گزارشهایی از ارتباط این وکلا با شیعیان واقفی نیز وجود دارد؛ یعنی آندسته از شیعیان که قائل به توقف امامت در امام موسی کاظم (ع) هستند و با امامت امام حسن عسکری (ع) موافق نبودند را داریم که در گزارشها آمده است وکلا از آنها کمک گرفتهاند یا به آنها کمک کردهاند.
احمدبناسحاق اشعری یکی از وکلای مهم امام حسن عسکری (ع) از نظر ثقافت و عظمت علمی است و در قم مستقر بوده است. روایت شده است که یکی از امامزادگان که نسب او به امام صادق (ع) میرسید که فرد شرابخوار و لاابالی بوده است، برای رفع نیاز به احمدبناسحاق رجوع میکند اما احمدبناسحاق به دلیل شرابخواری علنی آن فرد، او را به خانهاش راه نمیدهد. بعدها که احمدبناسحاق به حج مشرف میشود و از آنجا به سامرا میرود، امام حسن عسکری (ع) ایشان را به خانهاش راه نمیدهد. احمدبناسحاق منقلب میشود، گریه میکند تا حضرت، ایشان را به منزل خود راه میدهد. بعد از آن امام میفرمایند ولو اینکه او آدم شرابخواری بود نباید این کار را میکردی، چون او شرافت دارد. احمدبناسحاق در بازگشت به قم به آن فرد احسان و از او عذرخواهی میکند و داستان را برای او تعریف میکند که باعث میشود او دست از شرابخواری بردارد و از خوبان روزگار خود میشود.
مورد دیگر که در کتابهای «کافی» و «ارشاد» روایت شده است، درباره فردی به نام محمدبنعلیبنابراهیم است که از نوادگان امام موسیبنجعفر (ع) است ولی خود جزء شیعیان واقفی است و بعد از امام موسیبنجعفر (ع) معتقد است که آن امام (ع) زنده است و جریان امامت قطع شده است.
این فرد روایت میکند که پدرم گفت: نزد این مرد یعنی امام حسن عسکری (ع) برویم. از او پرسیدم آیا او را میشناسی؟ گفت نه او را دیدهام و نه میشناسم. یعنی با وجود اینکه خود آنها از نوادگان امام موسیبنجعفر (ع) بودند ولی حضرت (ع) را نمیشناختند. فقط میدانستند که چنین شخصی هست که سخاوتمند است. جالب است که دو نفر که اصلاً عقیده امام را ندارند و با وجود آنکه شیعه هستند اما مخالفاند، خدمت امام حسن عسکری (ع) میرسند تا کمک مالی بگیرند.
در روایت آمده که پدر به پسر میگوید ای کاش به ما 500 دینار بدهد تا یکمقدار آن را صرف پوشاک و باقی را صرف خوراک و ... کنیم. امام به ایشان میگوید چرا زودتر نیامدید؟ چرا وقتی مشکل دارید، سراغ من نمیآیید؟ بعد حضرت به پدر 500 دینار میدهد. جالب است که امام همانمقداری که در ذهن آن دو بوده است را به آنها میبخشد و کمک میکند. به پسر یعنی محمد هم 300 دینار میدهد و او را راهنمایی میکند که برای کار به کوهستان نرود و به نزدیکی شهر حله برود. کافی روایت میکند که وضع مالی این فرد با عمل به توصیه امام بهبود پیدا میکند و به درآمد ماهانه زیادی دست مییابد که برخی بین هزار تا چهارهزار دینار روایت کردهاند که رقم بالایی است.
فردی که این روایت را نقل میکند به آنها میگوید این اتفاقات، نشانه آشکار امامت است. چرا ایمان نمیآورید؟ که تأئید میکنند اما میگویند به دلیل تعصب قومیتی و وابستگی به گروه واقفیه، دستبردار از عقیده به وقف نبودند و نشدند. این نشان میدهد که امام حسن عسکری (ع) در بخشش، هیچ ضیق و تنگنایی ندارد که به مخالفش نبخشد. ایشان بدون چشمداشت سیاسی و حتی اعتقادی این کار را میکند.
البته باید به این نکته اشاره کرد که گزارشهای برجایمانده از امام حسن عسکری (ع) بسیار محدود است ولی با این حال از این قسم گزارشها وجود دارد که نشان میدهد کرامت انسانی برای حضرت مهم بوده است.
- برخی پژوهشگران بر این باورند که ما اساساً با یک رویکرد واحد در گفتار و کردار ائمه شیعه (ع) روبهرو هستیم که براساس آن، مسئله آنها در نیکوکاری، مسلمان یا شیعه بودن یا حتی موافق یا مخالف بودن فرد نیست، بلکه ائمه (ع) لطف فراگیری نسبت به همه بندگان خدا داشتند. در نمونههایی هم که از امام حسن عسکری (ع) روایت شده است، شاهد هستیم که واژه «ناس» یا «مردم» تکرار میشود. آیا میتوانیم به تعریفی از نیکوکاری در معدود روایتهای برجایمانده از امام حسن عسکری (ع) دست یابیم تا ببینیم نیکوکاری در سیره آن امام (ع) شامل چه حوزههایی است؟
سیره عملی امام خودش در حکم اوامر است و حتی اگر به لسان و بهصورت مستقیم هم گفته نشود، باز تأکید بر آن است. در دو روایت پیشین، دیدید که امام از شیعیان لاابالی یا کسانی که حتی شیعه اثنیعشری نیستند، دستگیری و به آنها نیکی میکنند. از این دو روایت میشود استنباط کرد که حضرت در بخشش محدودیتهای اعتقادی، ایدئولوژیک یا سیاسی نداشته است.
البته وقتی در قرآن، پیغمبر (ص) به عنوان «رحمة للعالمین» معرفی میشود که رحمت او اعم از مسلمانان یا هرکس دیگری است، طبیعتاً همانطور که گفتهاند این ویژگی ثابت همه ائمه (ع) بوده است و میتوان در سیره آنها نمونههایی یافت. منتهی ما در برخی موارد مثل سیره امام حسن عسکری (ع) چون گزارشهای کمتری داریم، این موارد را کمتر میبینیم اما در همان گزارشهای محدود برجایمانده هم این موارد را میتوان دید. پس از این موارد میتوان استنباط کرد که حضرت هیچ محدودیت ایدئولوژیکی در بخشودن و کمک اقتصادی کردن ندارند مگر اینکه پولی که داده میشود مستقیم صرف تبهکاری یا آسیبرساندن به مردم شود که این کار در برخی روایات برجایمانده از ائمه (ع) دیگر، منع شده است.
حضرت در دستگیری از فقرا فقط به کرامت انسانی افراد توجه داشتند که همان است که شما اشاره کردید که اینها همه خلق خدا هستند. جالب است که امام در کمک به دیگران کرامت انسانی افراد را از میان نمیبرد. وقتی فردی به او مراجعه میکند، میگوید چرا تا به حال نیامدی و چهچیزی مانع از آمدنت شد؟ که به معنای بزرگداشت فرد است و نشان میدهد امام اجازه نمیدهد کرامت فرد در زمان درخواست از میان برود. بنابراین در سیره آن امام همام، به دیده کرامت نگریستن و منت نگذاشتن، مسئله مهمی است.
- همانطور که میدانید در دوران مدرن با بسط مفهوم نیکوکاری مواجه هستیم. یعنی امروز حتی در جامعه ما هم که شاخصههای مدرن به صورت تام و تمام ظهور پیدا نکرده است باز مفهوم نیکوکاری بسیار موسعتر از آنچیزی است که در دوران سنتی تاریخ خودمان و جهان با آن روبهرو هستیم. در گزارشهای محدودی که میفرمایید در کتابهای «کافی» و «ارشاد» دیدهاید، با چه نمونههایی از نیکوکاری مواجه هستیم؟ آیا آنها همانطور که در دوره سنتی متداول است، صرفاً درباره تأمین نان شب نیازمندان است یا محل مصرف این کمکها خیلی متنوعتر است؟
البته نیازهای مردم هم در دوران سنتی مثل امروز تا ایناندازه متنوع نشده بود و به گوناگونی امروز نبود. مثلاً امروز اینترنت هم مورد نیاز ما است که اگر کسی به آن دسترسی نداشته باشد، باید به او کمک کرد. پس میتوان گفت در آن دوران، نیازها، مصادیق متفاوتی مییابد والا کار خیر مصادیق مختلف اما حقیقت واحد دارد.
در گزارشی که پیشتر به آن اشاره کردم امام حسن عسکری (ع) علاوهبر کمک مالی، فرد نیازمند را راهنمایی میکند و راه درست کارآفرینی را جلوی پای آنها میگذارد و از او میخواهد به سمت کوهستان نرود و او را به شهری راهنمایی میکند که کسبوکارش رونق میگیرد و استقلال مالی پیدا میکند. این هم نکته جالبی است که امروزه هم درباره آن صحبت میشود که کمک نباید یکطرفه باشد و فرد را وابسته نگاه دارد.
در روایتی دیگر که در کتاب «ارشاد» آمده است، روایت شده است که امام حسن عسکری (ع) از فردی که اسب خوبی دارد، میخواهد تا زمان نماز عشاء و شب نرسیده است آن را تبدیل کند. آن فرد به توصیه امام (ع) گوش نمیدهد و همان شب اسبش میمیرد. این روایت نشان از یک کمک فکری دارد و نشان میدهد فقط اینطور نبوده است که امام حسن عسکری (ع) به کسی چیزی بدهند یا سؤالی را پاسخ بدهند. در چند روایت میبینیم که حضرت (ع) تلاش میکند تا به مردم نیازمند راه و روش زندگی کردن یاد بدهد که از خیرات مستقیم اهمیت بیشتری دارد.
- برخی از پژوهشگران بر این عقیدهاند که توصیه قرآن به نیکوکاری، مطلق است و درباره همه نیازمندان، یتیمان و ... است و ویژگی محدودکنندهای برای فرد ذکر نمیکند و بنابراین حتی کمک را محدود به نیازمند مسلمان نمیکند. شما هم روایتهایی نقل کردید که نشان میدهد امام (ع) نگاهی فراگیر به مسئله نیکوکاری دارد. ولی واقعیت این است که امروز در میان همه دینداران، مواجه با چنین رویکردی نیستیم. حتی امروز هم توصیههایی وجود دارد که نیکی اول نثار همکیشان خودمان شود و بعد دیگران. پرسش این است که اولاً چرا این سیره ائمه (ع) تا این حد ناشناخته است و دوم اینکه به نظر شما تا چه اندازه شناخت حقیقت کردار ائمه (ع) میتواند به تغییر و تحول در زندگی شیعیان در زیست اینجهانی کمک کند؟
البته به این نکته توجه کنید که حتی در قرآن کمک به «ذیالقربی» یعنی فامیل اولویت دارد. انسان نسبت به نزدیکان خود مسئولیت بیشتری دارد چون هرکس به نزدیکان خود، هم راحتتر کمک میکند و هم با این کار فقر زودتر از میان میرود. پس نمیتوانیم بگوییم هیچ امتیازی وجود ندارد. نیازمندان فامیل یا شهر شما حق بیشتری بر گردن شما دارند. بنابراین اینکه به نزدیکان کمک شود یا کمکها برای حفظ سازمان تشیع باشد وجود دارد اما مسئله این است که نباید تبدیل به یک جریان شود که باعث شود کرامت انسانی نادیده گرفته شود و ما نسبت به جامعه انسانی واکنش نشان ندهیم.
غلبه حس و تعصب که حاصل تفکر قشری و سطحی است باعث میشود کرامت انسانی نادیده گرفته شود. من فکر میکنم ما خیلی نیاز داریم که جامعه به سمت عمیقتر شدن و معنویتر شدن و فراتر از نشانههای حسی رفتن حرکت کند. جالب است که علاوهبر کرامت انسانی در رفتار پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) شاهد هستیم که حتی برای اشیاء هم کرامت قائل هستند. وقتی پیغمبر (ص) برای شمشیر، اسب و کاسهاش اسم میگذارد، نشان میدهد که آن را تکریم کرده است و هیچوقت نمیبینید که حتی یک شیء را تحقیر کند. چنین دیدگاهی نیاز به یک جهانبینی توسعهیافته دارد. ما خیلی در این زمینه کمکاری داریم که سبب میشود اخلاق غیرمتناسب هم شکل بگیرد.
گفتوگو از زهرا حاتمی
دیدگاه خود را بنویسید