01 ارديبهشت 1404
از انداختن «نیکی» در آب دجله تا صید گوهری به نام «بنی‌آدم» در ساحل آفرینش
از سعدی، خداوندگارِ شعر فارسی که واعظ، عالم و حکیم است، اشعار بسیاری در حافظه ادبی جمعی و بینانسلی ما فارسی‌زبانان باقی مانده است. او شاعری موفق با آوازۀ جهانی است که با هوش سرشار و قریحۀ هنری‌اش، برای ترویج نیکی و انسانیت در جامعه، بسیار کوشش کرد.

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، یکم اردیبهشت سالگرد تولد مصلح‌الدین سعدی و روز بزرگداشت او در تقویم است. سخن همان‌طور که سعدی نوشته است: «مُلکی است سعدی را مسلم.» از خداوندگار شعر فارسی که واعظ، عالم و حکیم است، اشعار و نوشتارهای بسیاری در باب نیکی کردن در حق یکدیگر در حافظه ادبی جمعی و بینانسلی ما فارسی‌زبانان باقی مانده است. آبشخور دعوت به نیکی و نیکوکاری در آثار سعدی، ایمان او به نظامی ساختارمند در جهان است. او بازگشت بدی و نیکی را در جهان بیش از هر چیزی به فاعل خیر و شر نسبت می‌دهد: «هر که در حالِ توانایی نکویی نکند، در وقتِ ناتوانی سختی بیند.» و در شعر زبانزدی می‌نویسد: 

«تو نیکویی کن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز / که پیش از ما چو تو بسیار بودند/ که نیک‌اندیش و بدکردار بودند/ بدی کردند و نیکی با تن خویش/ تو نیکوکار باش و بد میندیش»

 بیت اول شعر بالا ضرب‌المثل شده است. در این شعر و قسمت‌های دیگرش که در ادامه خواهد آمد، جهان‌نگری او را به نیکی می‌بینیم؛ از قدردانی و نیکی‌کردن بی‌قیدوشرط در باب دیگران و تمام هستی تا حفظ حقوق مالکیت فکری و اذعان به اینکه حکایت در مواعظ مثنوی را از خود نگفته است و به بیانی دیگر راوی خلاق قصه‌ای است که از پیش شنیده است. 

سعدی معتقد بود بدی را نباید با بدی جواب داد

 مصلح‌الدین سعدی این‌گونه می‌اندیشد که اصالت با رفتار نیکوست، حتی اگر از دوست بدی دیده باشی و تمام عالم و آدم به این نتیجه رسیده باشند که پاسخ بدی، بدی است؛ گویی این جهان‌بینی ریشه در اخلاق و دین دارد؛ کمااینکه مولانا هم گفته است: «چون تو با بد بد کنی، پس فرق چیست» است یا حافظ بر این باور بود: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروت، با دشمنان مدارا.» سعدی نیز از این چشم‌انداز نیک‌اندیشانه هیچ کم از قله‌های دیگر شاعر پارسی ندارد. او در ادامه همان وعظ می‌نویسد:

«وگر دانی که بدخویی کند یار/ تو خوی خوب خویش از دست مگذار/ الا تا بر مزاج و طبع عامی/ نگویی ترک خیر و نیکنامی/ من این رمز و مثال از خود نگفتم/ دُری پیش من آوردند سفتم»

او در گلستان هم به این جهان‌‌بینی امیدوار است و آورده است: 

«گرت خوی من آمد ناسزاوار / تو خوی نیک خویش از دست مگذار»

 البته که مراد از این نیک‌اندیشی و نیک‌کرداری در ساحت زندگی خصوصی آدم‌هاست، والا سعدی در ساحت زندگی جمعی سیاسی آن گونه که در بوستان می‌بینیم، چنین نگرشی ندارد

«کسی با بدان نیکویی چون کند؟ / بدان را تحمل، بد افزون کند / چو اندر سری بینی آزار خلق/ به شمشیر تیزش بیازار حلق»

او در بخش‌هایی از آثارش همچون حکایتی از باب هشتم گلستان نیز بر چنین باوری استوار است:

«ترحم بر پلنگ تیز دندان / ستمکاری بود بر گوسپندان»

 روی صحبت سعدی بیش از همه با پادشاهان است تا بر خلق نیکی کنند. او در حکایات بسیاری، وزیری نیک‌محضر را پیش پادشاه انداخته تا اندرزش دهد. در حکایتی از حکایات گلستان هم نوشته است: «هر که شاه آن کند که او گوید/ حیف باشد که جز نکو گوید»

 به‌این‌ترتیب، در ذهن و زبان او، ردّ پای دعوت به نیکی، امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر درحق پادشاهان بسیار عمیق است. گاهی این را بر زبان وزیر نیک‌محضری می اندازد و گاهی بر زبان درویشی ساده‌دل. او معلم اخلاق است و این معلمی و واعظی موجب شده است تا در کنار قوه آفرینشش سخت‌ترین و سنگین‌ترین اندرزها را به حاکمان هم‌روزگار با خود و آینده در میان بگذارد.

سعدی بیش از همه حاکمان را به نیکی دعوت می‌کند

وی در یکی از زیباترین حکایات گلستانش، از انوشیروان عادل مایه گذاشته و نوشته است: «آورده‌اند که نوشیروانِ عادل را در شکارگاهی صَید کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد. گفتند: از این قدر چه خَلَل آید؟ گفت: بنیادِ ظلم در جهان اوّل اندکی بوده‌است، هرکه آمد بر او مَزیدی کرده تا بدین غایت رسیده.

«اگر ز باغِ رعیّت مَلِک خورد سیبی/ بر آورند غلامانِ او درخت از بیخ/ به پنج بیضه که سلطان ستم روا دارد/ زنند لشکریانش هزار مرغ به سیخ»

 برخلاف نگاه مسامحه‌گر سعدی در خوبی با دیگران، در این نوشتار هیچ‌گونه مماشاتی با پادشاه غافل از خود نشان نمی‌دهد و قصور را از او نمی‌پذیرد؛ چرا که این قصور به زیردستان نیازمند آسیب خواهد زد و رسمی ناپسند برجای خواهد گذشت. اگر کسی با جهان نیک‌اندیش شعر او آشنا نباشد، به مخیله‌اش خطور نخواهد کرد که صاحب چنان شعرهای نیک‌ورزانه‌ای که در مطلع این نوشتار آمده است، چنین ژرف‌اندیشی‌های عمیق و تیزی نسبت به صاحبان قدرت از خود بروز داده باشد.

 این مصلح اجتماعی در سرآغاز بوستان باز از نوشیروان و البته هرمز کمک می‌گیرد و آنچه می‌خواهد از نیکویی بگوید، در سخن نوشیروان می‌چرخاند تا به هرمز بگوید. بیراه نیست اگر گفته شود در این مثنوی بلند، تمام اندیشه سعدی درباره به‌حکمرانی آمده است. او در این اثر هنری از تامین اجتماعی برای سالمندان می‌گوید تا چگونگی رفتار حاکم با دزد و پیمان‌شکن. از مراعات با غریب (تبعه) تا  سلوک پادشاه در زیست شخصی و سیاسی. سعدی پادشاهان را از کشتار رعیت منع می‌کند و در سراسر این اندرزنامه آنان را به انصاف و نیکویی دعوت می‌کند تا قدرتشان پایدار بماند و نکونام بمیرند. این شعر زبان روانی دارد و همگان آن را به قدر وسع خود درمی‌یابند.

«شنیدم که در وقت نزع روان/ به هرمز چنین گفت نوشیروان/ که خاطر‌نگهدار درویش باش/ نه در بند آسایش خویش باش / نیاساید اندر دیار تو کس/ چو آسایش خویش جویی و بس/ نیاید به نزدیک دانا پسند/ شبان خفته و گرگ در گوسفند / برو پاس درویش محتاج دار/ که شاه از رعیّت بوَد تاجدار ...»

 این ابیات از باور بزرگتر او درباره برابری آدم‌ها وام می‌گیرد. آدم‌ها _صرف‌نظر از جایگاه اجتماعی، قدرت و وسعت مالی‌شان_ در گوهر آفرینش برابراند، حتی اگر انسان خوبی نباشند. سعدی این را فهمیده است و برای همین است که با همه از درویش گرفته تا حاکم و پادشاه دوست است و اندرزشان می‌دهد. او می‌داند هر آدمی در کنار زیست فردی، یک زندگی اجتماعی سیاسی دارد. هنر او بیشتر از هر چیز کوشش ادبی و خلاقش برای تربیت انسان اخلاق‌مدار در زیست نوع دوم است؛ چراکه این زیست در روابط بین‌فردی بیشتر به چشم می‌آید و سرنوشت ملت و مردم (به‌قول خودش رعیت) را تعیین می‌کند.

 اینکه به پادشاه هشدار می‌دهد تا روادار رعیت باشد برای یادآوری پیوسته همین نکته است که پادشاه در آفرینش هم‌گوهر با فرمانبران خود است؛ چراکه فراموشی این حقیقت پادشاه (آدمی) را از دایره انسانیت بیرون می‌کند.

 سعدی در غزل و شادباش عید هم دست از سر نکوکاری برنمی‌دارد: «جهان بی‌ما بسی بوده‌ست و باشد/ برادر جز نکونامی میندوز/ نکویی کن که دولت بینی از بخت/ مبر فرمان بدگوی بدآموز»

 خلاصه که سعدی از شیرین‌زبانی‌اش برای دعوت به نیکی و نکونامی بهره گرفته است. او فقه‌دان و معلم بوده و خوب دریافته است که فقط با زبان نرم و خلاق و سلاح هنر می‌شود درک و دریافت آدم‌ها را تکان داد. او نمونه شاعری موفق و جهانی است که با هوش کلامی و قوای هنری‌اش برای ترویج نیکی در جامعه کوشش بسیار کرده است.

 یادداشت از مهدیه رشیدی


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...