به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، دکتر محمد نصیری؛ مدیرکل بهزیستی استان تهران و عضو شورای سیاستگذاری جشنواره ملی اعطای نشان نیکوکاری در گفتوگو با دبیرخانۀ این جشنواره به ارائه تحلیلی از وضعیت فعالیتهای امور خیریه پرداخت و از فعالیتهای جشنواره حمایت کرد.
- تحلیل شما از وضعیت فعلی فعالیتهای نیکوکاری به چه شکلی است؟ و فکر میکنید نقاط ضعف و قوت کار کجا است؟
مردم ما اهل نیکوکاری هستند و چون عاطفیاند روی مدل احساس کمک میکنند. حوادث غیرمترقبه بزرگی که در کشور ما رخ داده است نشان داده است که جزءجزء مردم فارغ از همه تفکرات و اعتقادات در این موضوع پای کار هستند. آخرین حادثه بزرگ، سیل سال 1398 بود که کل کشور را در بر گرفته بود. ناظران بینالمللی در ارزیابی اتفاقات گزارش رسمی خود را منتشر کردند و تعبیرشان این بود که نحوه و میزان ورود مردم در این قضیه مانند یک عملیات تمرینشده و یک مانور ملی بوده است. این تعبیری بود که فدراسیون بینالمللی صلیب سرخ و هلال احمر در گزارش خود آورده بودند. بنابراین نیکوکاری در ایران وجود دارد. کسی که پول دارد از امکانات مالیاش کمک میکند و کسی که پول ندارد از تخصصش کمک میکند و کسی که تخصص ندارد نیز از وقتش صرف میکند.
همچنین حاکمیت نیز سازوکارهای مختلفی را برای این موضوع ترسیم کرده است. مجوز تبدیل افراد خیّر به موسسه خیریه، مدل داوطلبانه که در قالب جمعیت هلال احمر وجود دارد و قالب کمیته امداد که مراکز نیکوکاری باشد از جمله اقدامات در سطح حاکمیت است. اما اگر بخواهیم در مورد اثربخشی این موضوع صحبت کنیم و افقی که باید به دست آید را تحلیل کنیم، باید بگوییم آنچه در حوزه خیر به شکل حرفهای و تخصصی و در چارچوب مؤسسه خیریه داریم انجام میدهیم، از نظر کمّی بسیار تعداد پایین است. بیش از 20 سال است در نهادهای مختلف مسئولیت داشتهام و با اطلاع میگویم مؤسسات خیریهای که در کشور فعال هستند به بیش از ششهزار مؤسسه نمیرسد. مجوزهای بیشتری صادر شده است اما تعداد مؤسسات فعال همینقدر و در بهترین حالت هفتهزار مؤسسه است که اصلاً برای یک جمعیت 85 میلیونی با این گستردگی سرزمینی رقم مناسبی نیست.
انگلیس از نظر جمعیتی نزدیک ماست و از نظر بهره اقتصادی تراز بهتری نسبت به ما دارد اما الان بالغ بر 170 هزار مؤسسه خیریه دارد. نمیگویم در آنجا کار خیر نسبت به کشور ما بیشتر انجام میشود، بلکه مراد من کار خیر مؤثر و تخصصی و اثربخش است که رفاه اجتماعی کشور را ارتقا میدهد. همچنین مراد، کار خیر مداوم است. کمک در حوادث طبیعی خیلی خوب است و کمکهای تغذیهای نیز بسیار مناسب است؛ زیرا حال خوب درست میکند، اما اگر میخواهیم این کمکها اثربخش باشد و رفاه اجتماعی را رقم بزند باید در یک چارچوب قرار بگیرد.
- این کار حرفهای و تشکلسازی وظیفه کیست؟
اصولاً ما با بچههایمان در دوران تحصیل مدرسه برای مدل کار داوطلبانه و گروهی کار نمیکنیم. در رشتههای انفرادی ورزشی موفقیت داریم اما در کار تیمی موفق نیستیم. شاید در دهههای گذشته اردوها هم بیشتر بود اما الان اینطور نیست. بنابراین یک بخش مربوط به آن فضا است. یک بخش دیگر، حوزههای کاری را شامل میشود. مثلاً افرادی هستند که کار خیر بلدند و کار جمعی هم میکنند و میخواهند ساختاری را ایجاد کنند اما برای آنها مانعزدایی نکردهایم؛ یعنی فرایند اخذ مجوز یک خیریه در کشور ما همچنان دشوار است. جدا از سخت بودن، مشکل این است که امروز مجوز میدهیم و فردا آن مؤسسه را رها میکنیم.
بنابراین ساختاری برای آموزش، تعالی، راهبری و ارتباط مؤثر میان حاکمیت و مجموعه مؤسساتی که شکل میگیرد وجود ندارد. یعنی یک فرد که شخصیت حقیقی داشته و کار خیر میکرده است، امروز تبدیل به یک شخصیت حقوقی شود و یک عده دیگری را نیز با خودش همراه کند که یک جاهایی مجبور میشود پاسخگو هم باشد. بخش زیادی از اینها روی موضوع عدم آشنایی بخشهای مختلف حاکمیت با این ساختار میچرخد. این فرد نیتش کمک به حاکمیت است، اما به او نگاه پیمانکاری داریم. نگاه پیمانکاری به مؤسسات یک نگاه غالب در میان مدیران ما است، حال آنکه این مؤسسه شریک اجتماعی دولت است و قرار است در برنامهریزی، ایجاد هدف، نگارش آییننامهها و اجرای آنها شریک راهبردی دولت باشد. اما این نگاه را کمتر میبینیم. وقتی این نگاه را ندارید، حال خوب به مؤسسه دست نمیدهد. البته در سالهای اخیر رشد کردهایم و یکی از رشدهای ما همین بود که یکسری از نهادها و دستگاهها به این نتیجه رسیدند که باید از اینها تجلیل کنیم؛ زیرا اینها سرمایههای ما هستند. ما باید از اینها تجلیل کنیم و به الگوسازی بپردازیم.
- یک مانع جدی داریم و آن اینکه به فرض اینکه حاکمیت از تشکلیابیها در این حوزه حمایت هم بکند، پیمایشها نشان میدهد که مردم به کار فردی علاقهمندتر هستند و اعتمادشان را به خیریهها از دست دادهاند.
این حرف را من قبول ندارم. این حرف یک تلقی فردی است. کسی در مورد این قضیه با شما دارد صحبت میکند که در حال حاضر 30 هزار نفر در استان تهران در مراکزش با مدیریت مردم دارد نگهداری میشود که ششهزار مرکز نیز مجهولالهویه هستند. هر کجا که به مردم اعتماد کردیم و کار را به مؤسسات سپردیم، هزینهها کاهش یافت، بهرهوری افزایش یافت و مشارکتها نیز بیشتر شد. اینکه میگویند مردم به مؤسسات اعتماد ندارند و ... حرفهای آدمهای بهانهگیر است.
شما هزار پیمایش را نیز جلوی من بگذارید من براساس چیزی که در کف میدان میبینم صحبت میکنم. هزینه نگهداری یک بیمار روانی مزمن، حداقل 30 میلیون تومان است و یارانهای که من دارم به مرکز تحت مدیریتم میدهم، سقفش هفت میلیون تومان است. بقیه این پول از کجا تأمین میشود؟ مردم میدهند. مردم دارند هزینه آدمهایی که ما داریم از آنها نگهداری میکنیم را تأمین میکنند. امروز من دو هزار و 200 نفر پرنسل دارم و اگر مردم بگویند ما نیستیم، با 22 هزار پرنسل هم قابلیت ادامه کار را نداریم. یک زمانی با یک مدلی وارد پیمایش میشویم که نتیجهاش مشخص است. یک زمانی هم آدمها در گفتار و عمل متفاوت هستند. ما ایرانیها به واسطه مدل حیا و شرایط فرهنگیمان در پاسخگویی هم همینطور هستیم.
شما یک نظرسنجی کنید با پنج اولویت؛ اشتغال، مسکن، درمان، سبد غذایی و جهیزیه. سپس از مردم بپرسید در کدام زمینه مشارکت میکنند. با اختلاف بسیار زیادی مردم اشتغال را گفتهاند. فراخوان گذاشتیم و گفتیم فلانی در فلان کارگاه دارد کار میکند و به این ابزار نیازمند است. این ابزار 40 میلیون تومان است و برای تهیه آن، به کمک مردمی نیاز داریم. یک ماه گذشت و این مبلغ کامل نشد. سپس یک کودک بیمار را معرفی کردیم که به همین میزان پول نیازمند بود و بعد دیدیم کمتر از نصف روز پولش پرداخت شد. بنابراین وقتی میگویید پیمایش، باید مؤلفههای حوزه پیمایش را در نظر بگیرید.
یک بحث دیگر اینکه ما میگوییم توسعه مؤسسات خیریه باید در جوامع محلی رخ بدهد یا با الگوی خانواده بزرگ اتفاق بیفتد. ما در هر محله میتوانیم یک مؤسسه خیریه درست کنیم که اهالی همان محل با همان سطحی که هستند حواسشان به همان محله باشد.
- به نظر میرسد هدف کمیته امداد از تأسیس مراکز نیکوکاری همین بوده است.
حتماً همین بوده است و موفقیتهایی هم داشته است، اما باز هم در آنجا تشکل ایجاد نشده است. تبدیل مرکز نیکوکاری به شخصیت حقوقی بسیار اهمیت دارد. مرکز نیکوکاری، شخصیت حقوقی نیست اما کار مؤثر انجام میدهد. موضوع بعدی جوامع خانوادگی است. آیه قرآن در حوزه نیکوکاری میگوید: «ذَوِی الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى ...» چقدر در گذشته وقف اولاد ذکور وجود داشت؟ باید روی این موضوع کار کنیم که فلان خاندان به نام خودش یک خیریه ثبت کند و در آنجا برای نسلهای بعدی آن خانواده جمعآوری کمک صورت بگیرد. اینها مدلهایی است که میشود پیگیری کرد. جوامع محلی و حوزه خانواده بزرگ از جمله مدلها محسوب میشود و وقتی عمل به ذویالقربی محقق شد، به یتیمان هم رسیدگی خواهد شد.
- آیا این مدل خانوادهای که میگویید به ساختاری هم نیاز دارد؟
ما در بهزیستی تهران این کار را شروع کردیم و با اتاق بازرگانی تفاهمنامه امضا کردیم و گفتیم که برای اعضای اتاق بازرگانی در کوتاهترین زمان ممکن مجوز خیریه میدهیم، اما شرطش این است که باید به نام خانوادگی آنها باشد. زیرا این مؤسسه باید در آن نسل بماند. شش مورد را انجام دادهایم و در کمتر از 65 روز ثبت کردهایم. اولین مورد آقای عرب صاحب کفش شیما بود. این افراد چون در زمینه اقتصادی نخبه هستند، در این زمینه هم با نخبگی ورود میکنند. در جاهای دیگر نیز همین است و باید این کار را توسعه بدهیم و باید ذویالقربی را در کشور دریابیم و بگوییم میخواهیم ذویالقربی را جا بیندازیم. در خانواده اعتماد نیز وجود دارد و به نزدیکان آن خانواده کمک میشود.
- این خیریههای خانوادگی که تشکیل میشود و به آنها مجوز میدهید، کمکها باید به خانواده خودشان صورت بگیرد یا به خارج از خانواده هم میتواند برسد؟
به همهجا میتواند برسد.
- ولی اولویت این است که به خانواده برسد؟
موضع ما این است که حتماً در خانواده شخص این کمکها بماند و تقسیم شود. این سیاست ما است و میگوییم هرکدام از ما حواسمان به اطرافیان خودمان باشد. بنابراین برگزاری جشنواره ملی اعطای نشان نیکوکاری که در حال برگزاری است، کار مبارکی محسوب میشود. کار مبارکی است از این حیث که میخواهیم از آدمهایی که مجاهدانه و با همه سختیها وارد فرایند ثبت شدهاند و با نهادهای حاکمیتی شراکت کردهاند و با همه سختیها دارند تأمین مالی و کمک به نیازمند میکنند و با کمبودها میجنگند تجلیل کنیم. وقتی در یک دستگاه حمایتی یا مؤسسه هستید، یکی از سختترین زمانهای زیست شما هنگامی است که مراجعهکننده دارید اما دستتان بسته است.
یک بخش دیگری که در این همایش باید مورد توجه قرار بگیرد، موضوع کار داوطلبانه است. مؤسسه خیریه برتر، مؤسسهای است که تعداد داوطلب بیشتری داشته باشد. مثلاً یک مؤسسه خیریه داریم که برای فلان خاندان است و خودش پولش را میدهد که خوب هم هست اما آن مؤسسهای خوب است که مثلاً 10 هزار داوطلب دارد. برخی پول میدهند و بقیه افراد، دیگر کارها را انجام میدهند. برخی اوقات طرف سؤالش این است که چطور باید فلان کار را انجام بدهد و به همین اندازه به او راهنمایی میشود. یکی از مجموعههایی که میخواست در حوزه سالمندی کار کند به دیدار ما آمده بود و میگفت یکی از درخواستهایی که برای ما میآید این است که میگویند نمیشود کسی را بفرستید که با ما حرف بزند؟ یعنی حتی بابت این کار پول میدهد تا کسی برود و با اینها حرف بزند. بنابراین موضوع مالی مؤسسه خیریه مهم است اما از مالی مهمتر، درگیر کردن داوطلبان بیشتر برای ارائه خدمت است.
آقای علی روحی، خیّر بزرگی است. ایشان میگفت دنیا را گشتهام و بیش از 50 کشور را رفتهام اما در همه این تفریحات هیچ چیزی به اندازه کار خیر برایم لذتبخش نبوده است. این مؤلفه ذاتی همه ما است که زمانی حالمان خوب میشود که در آن زمان احساس کنیم مفید بودهایم. ایجاد فرصت کار داوطلبانه یکی از جاهای اصلی ایجاد مفید بودن است. ما در حاکمیت این کار را نکردیم و فرصت ندادیم. یکی از بسترهایی که میتوانیم در آن بستر این کار را انجام بدهیم مؤسسات خیریه هستند.
- یکی از اهدافی که جشنواره نشان نیکوکاری دنبال میکند و حضرتعالی به عنوان عضو سیاستگذاری جشنواره مستحضر هستید، همافزایی میان خیریهها است که خیلیها میگویند دست خیریهها در دست یکدیگر نیست و باید همافزایی داشته باشند. قدری دربارۀ موازیکاری و ضرروت همافزایی توضیح بدهید. برخی نیز معتقدند که باید یک سازمان واحدی به وجود آید تا این فعالیتها در آن انجام شود.
به نظر من این کار مسئولیت دولتی است و ما باید کمک کنیم تا شبکه ایجاد شود. مثلاً 100 مؤسسه داریم که دارند در حوزه محیط زیست کار میکنند و این خیر کثیر است. رئیس سازمان محیط زیست باید اینها را جمعآوری کند و جنس ارتباط میان اینها را فراهم آورد؛ یعنی موضوع و مدل مشترک برایشان درست کند. الان در ساختار بهزیستی و وزارت کشور ایجاد شبکه تخصصی وجود دارد و برای نمونه شبکه سرطان شکل گرفته است. شبکههای عام به جایی نمیرسد و ممکن است شبکهای درست کنیم که موضوع آنها مطالبهگری در حوزه تشکلها باشد. البته این را هم بگویم که برخی نگاههای مدیریتی میگویند اینها از هم جدا باشند بهتر است اما اگر با پختگی و نخبگی پیش برویم و خودمان هم پای کار باشیم و نیازها را احصا کنیم، تجربه موفقی شکل میگیرید.
- مجموعه بهزیستی جزء حامیان جشنواره هم هست و میخواهم بپرسم که با چه هدفی بهزیستی از جشنواره حمایت کرده است؟
هیچ نهاد دولتی و حاکمیتی در جمهوری اسلامی نیست که طعم شیرین همکاری با مؤسسات خیریه و سمنها را به اندازه بهزیستی چشیده باشد. در حوزه توانبخشی نزدیک به 100 درصد و در حوزه خدمات حوزه اجتماعی نزدیک به 85 درصد از کار ما الان در اختیار تشکلهای مردمی است که جنس اکثر آنها نیز مؤسسه خیریه است. اصلاً تصوری برای انجام فعالیتهایم بدون حضور اینها ندارم. آنها را اذیت هم کردهایم و تجربههای ناموفق هم داشتهایم اما برآیندش به شدت عالی و موفق بوده است و هیچ توسعهای با حضور اینها در بهزیستی غیرممکن نیست. البته باید مؤسسات را به لحاظ کمی و کیفی توسعه بدهیم. علت حضور ما در این جشنواره این است که باید بیاییم و تقدیر کنیم.
امیدوارم سایر نهادها نیز ورود کنند و طعم این کار را بچشند. شاید یک روزی وزارت بهداشت بیاید و اداره بیمارستانش را نیز به مردم واگذار کند. به نظرم اگر سرانه بدهد هزینهاش کمتر میشود؛ یعنی بیمارستان دولتی را بسپاریم به یک مؤسسه که اداره کند و به او سرانه هم بدهیم که حتماً با هزینه کمتر و رضایتمندی بیشتری آن را اداره میکند. در آموزشوپرورش هم میشود این را تصور کرد. اگر این اتفاق بیفتد هم نقش مردم در حاکمیت مؤثرتر میشود و هم کار به صورت مؤثرتری انجام میشود.
دیدگاه خود را بنویسید