به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، سیدنصیرالدین موسوی؛ مدیرعامل مؤسسۀ خیریۀ «کودکان فرشتهاند» که یکی از موفقترین خیریههای ایران در زمینۀ جذب داوطلب و نیز ارائۀ خدمات مؤثر در سیستان و بلوچستان محسوب میشود، در گفتوگو با دبیرخانۀ جشنواره ملی نشان نیکوکاری به تبیین تحلیل خود از وضعیت امور خیر در کشور پرداخت و جشان نشان نیکوکاری را اقدامی مفید و مؤثر دانست. آنچه در ادامه میآید، حاصل این گفتوگوست:
- در ابتدا از خودتان بفرمایید و توضیح بدهید که این روزها مشغول چه کاری هستید؟
مجموعه ما یکسری برنامههای روتین دارد که هر سال انجام میشود. ما از سال 1388 که داریم فعالیت میکنیم شرایطمان طوری پیش رفته که خیریه تقویمش را پیدا کرده است. در پاییز داریم هماهنگیهای مربوط به اردوی جهادی دی و بهمن را انجام میدهیم که حدود 120 نفر را به یکی از مناطق محروم بلوچستان میبریم و پروژههای مختلفی را انجام خواهیم داد. کار اردوی جهادیمان نیز یک مقدار متفاوت است؛ مثلاً مسابقه دو و فوتبال یا جشنواره بادبادک داریم و بیش از اینکه بخواهیم در آن منطقه محروم کار ساختوساز انجام بدهیم بیشتر قصد داریم کار پرورشی انجام بدهیم. الان درگیر هماهنگیهای این اردو هستیم و از طرفی در تهران هم مناسبت یلدا را در پیش داریم که جشن یلدا یکی از بزرگترین برنامههای خیریه ما است که در این شب حدود 20 مرکز در یک شب، همزمان جشن برگزار میکنند. همچنین در حال ساخت مدرسه و خانه بهداشت در مناطق محروم هم هستیم.
- پس از کارهای خیر خسته نشدهاید؟
نه، اتفاقاً هرچقدر بیشتر کار میکنیم کمتر درد میکشیم و کمتر نمیفهمیم چه خبر است.
- تحلیل کلی شما از وضعیت فعالیتهای خیریه در کشور چیست؟ فکر میکنید خیریهها و خیرین دارند به چه سمتی میروند؟
در موضوع خیریهها چند دغدغه اساسی و پایهای وجود دارد. من 34 سال سن دارم و اگر بخواهم از 18 سالگیِ نصیر موسوی بگویم، اینطور است که وقتی میخواهد وارد حوزه اجتماعی شود و بخواهد یک کاری را آغاز کند یا مجموعهای را راه بیندازد، هیچگونه راهنما و مسیردهندهای برایش وجود ندارد. الان کلی از جوانان طیف سنی 18 تا 22 سال در دانشگاهها هستند که ممکن است بخواهند فعالیت خیریه انجام بدهند اما آنها معنای اساسنامه را نمیدانند و آگاه نیستند که اگر قرار است وارد حوزه اجتماعی شوند چه مسیری را باید طی کنند. چند وقت قبل داشتیم فکر میکردیم که ایکاش چیزی شبیه کارخانه نوآوریهایی که تأسیس میشود، یک روزی در یک جایی هم برای فعالیتهای خیریه و اجتماعی تأسیس شود؛ یعنی یک کارخانه نوآوری باشد که بچههای جوانتر که دارند کار را آغاز میکنند و میخواهند وارد حوزه اجتماعی شوند، یکسری راهنما کنارشان قرار بگیرد که مسیر را به آنها آموزش بدهد.
دومین موضوعی که وجود دارد، نقد به خود خیریهها است. در حال حاضر، هم خوشبختانه یکسری شبکهها را داریم که دارند خیریهها را ساماندهی میکنند و عملکرد آنها نیز خوب است و تعداد کثیری از خیریهها را هم داریم که وارد حوزه تجارت و بیزینس شدهاند؛ یعنی در این خیریهها چندینبار همایش برگزار میشود که موضوعش آموزش دورههای داوطلبی است. من در یکی دو همایش شرکت کردم اما اینطور بود که یک خانم یا آقا میآمد و شروع به سخن گفتن میکرد که چطور داوطلب بگیرید و چطور داوطلب را نگهدارید. این صحبتها نیز از کتابهای مختلفِ عمدتاً خارجی بود. جلسه که تمام میشد از آنها میپرسیدم شما تا الان چند داوطلب پرورش دادهاید؟ در پاسخ میگفتند ما اصلاً مجموعه نداریم. بعد به آنها میگفتم حرفهای شما خیلی قشنگ استق، اما ما در ایران صحبت میکنیم و باید دربارۀ فعالیتهای کشور حرف بزنید.
بنابراین یکسری افرادِ دوره برگزارکُن آمدهاند و دوره میگذارند که به خیریهها بگویند چطور کار خیر کنید و به جذب و نگهداری دوطلب بپردازید؛ در حالی که خودشان هیچ سابقهای در این زمینه ندارند. بر این اساس، الان در حوزه داوطلبی به شدت افراد غیرمتخصص داریم که در حال آموزش کارهای داوطلبانهاند و من این را خیلی متوجه نمیشوم.
قسمت تلخ قضیه هم این است که وقتی با خیلی از خیریهها صحبت میکنیم، میتوانم خیلی محکم بگوییم که به غیر از مؤسسۀ کودکان فرشتهاند و چند مجموعه دیگر که کار داوطلبی میکنند، مجموعهای که کار داوطلبانه انجام دهد نداریم. برخی اوقات هم که از خیریهها میپرسیم چرا کار داوطلبانه ندارید؟ میگویند: این کارها حوصله میخواهد و موجب دردسر است، در عوض 10 نفر نیرو استخدام میکنیم؛ چون نیروی داوطلب بچۀ 20-18 ساله است و باید او را پرورش داد و به جای این کار سخت، نیرو استخدام میکنیم و پروژه انجام میدهیم.
بنابراین کسی خیلی برای کار داوطلبی انرژی نمیگذارد، با اینکه یکی از وظایف ما همین کار است. خیلیها به من میگویند خسته نشدی از اینکه بچههای کمسن را اینجا میآوری؟ چون اینها خطا میکنند و کار گروهی به آنها یاد دادن هم سخت است. در پاسخ میگویم یکی از وظایف ما همین کار است و یکی از کارهای خیر ما این است که به آدمها مسئولیتپذیری، نظم و وفاداری را یاد بدهیم که همین آدم وقتی فردا وارد یک ادارهای میشود، هنگامی که اربابرجوع بالاسرش میآید و از او کاری میخواهد، به او بیتوجه نباشد و نگوید به من ربطی ندارد. اگر کسی مسئولیت اجتماعی را یاد گرفت، آنوقت میتواند بگوید من قبول کردهام که بیایم در این اداره و پشت این میز بنشینم و کار را انجام بدهم و مهم این است که خودم قبول کردهام؛ چه بخواهم بابت انجام این کار حقوق بگیرم یا رایگان کار کنم.
بر این اساس، وظیفه من این است که هر کاری را به بهترین شکل انجام بدهم و واقعاً هم داریم خروجیهای کار را میبینیم. یعنی بچههای مؤسسۀ «کودکان فرشتهاند» در مسیر شخصی و شغلی ان چندینمرحله از همسنهایشان بالاتر هستند و یا وارد کاری نمیشوند یا اگر وار شوند، مسئولیتپذیر و اصولی کار میکنند و این در محیطهای کاری آنها نیز تأثیر میگذارد. بنابراین اوضاع حوزه داوطلبی اینگونه است.
دربارۀ حوزه مناطق محروم و کار خیریه نیز که صورت میگیرد، چند جریان وجود دارد؛ یک بخش، بخش خیریهها است که یک تعداد از آنها خیلی خوب دارند کار میکنند و در حال انجام پروژه هستند. اما یک نقد اساسی که وجود دارد و خیلی ناراحتکننده است، مربوط به همگام بودن دولتمردان است. مثلاً در سال 1398 در بلوچستان سیل آمده و کل آن جادهها را آب برده است، اما بهجای اینکه بیایند و جاده را درست کنند، با لودر آمدهاند و در خرابیها خاک پُر کردهاند و جاده زدهاند. الان هم وضعیت اینطور است که با یک باران جاده خراب میشود و دوباره همین روند را طی میکنند. یا مثلاً طوفان سال 1393 موجب خرابی پلهایی در بلوچستان شد اما برای انجام تعمیرات، بیش از 10 پیمانکار عوض شده است، ولی تعمیر آن پل 10 درصد هم پیشرفت نکرده است. بنابراین، مشکل مناطق محروم بودجه و امکانات و ... نیست، بلکه عدم نظارت است.
دولت با یک پیمانکار قرارداد میبندد، از طرفی آن منطقه هم محروم است و بر همین اساس نمیرود ببیند آن پیمانکار دارد با آن بودجه کار را انجام میدهد یا نه و به همین دلیل، چند پیمانکار عوض میشود. عدم نظارت در مناطق محروم به صورت خیلی وحشتناکی بیداد میکند و یک حجم زیادی از پروژههای نصفهونیمه داریم که هیچکدام انجام نشده است. رسانه هم دیگر جوابگوی حل مشکلات و اتفاقات نیست. از آن طرف هم با هر کسی صحبت میکنیم قول و وعده میدهند اما اتفاق خاصی نمیافتد. تنها آرزویی که در حال حاضر دارم این است که خیریهها به یک جریانی احترام بگذارند. روزی که خیریهها مجوز میگیرند زیر یک واژه امضا میکنند و آن هم واژه «خیریۀ غیرسیاسی» است اما من خیلی محکم میگویم که خیلی از خیریههای ما سیاسی هستند و خیریههای مردمنهاد بسیار محدودند.
- سیاسی به چه معنا؟
یعنی مثلاً طرف همسر فلان وزیر بوده، یک خیریه هم تأسیس کرده است یا مثلاً در فلان کارخانه مسئولیت داشته و یک خیریه راهاندازی کرده است. بنابراین تعداد خیریههای مردمنهاد بسیار محدود است. کار به جایی رسیده است که خیریهها در انتخابات وارد میشوند. این در حالی است که آنها باید غیرسیاسی باشند. خیریههای ما زیاد دارند وارد سیاست میشوند و از آن طرف کارهای غیرسیاسی ما سیاسی تلقی میشود؛ مثلاً من اگر بروم و دربارۀ جادههای بخش تلنگ (واقع در سیستان و بلوچستان) پیگیری و مطالبهگری کنم، با اینکه قطعاً سر جنگ و ... ندارم، اما اقدام من یک اقدام سیاسی تلقی میشود و از من شکایت میکنند و میگویند چرا داری اطلاعرسانی عمومی میکنی.
کارهای اجتماعی، مطالبهگری سیاسی و کارهای سیاسی، اجتماعی شده است. بنابراین ما خیلی نفهمیدیم که در حوزه اجتماعی چه خبر است. ما مطالبهگر و پیگیر هستیم که مشکل مردم را حل کنیم که داریم پیگیری میکنیم و دعوا هم نداریم و وابستگی حزبی و جناحی هم نداریم اما این کار سیاسی برداشت میشود. از این رو، کار مطالبهگری را سیاسی تلقی میکنند و از آن طرف میبینیم خیریههایی هستند که دارند از فلان نفر در انتخابات حمایت میکند یا فلان کار سیاسی را پیش میبرند اما با آنها کسی کاری ندارند. بنابراین ما خیلی نفهمیدیم که واژه غیرسیاسی که در فرمهای مجوز خیریهها وجود دارد به چه معنا است.
- شواهد نشان میدهد که مردم به خیریهها بدبین شدهاند و کار فردی را دارند به کار تشکیلاتی ترجیح میدهند. فکر میکنید مردم چقدر حق دارند؟ یعنی این تلقی که ما در گوشهوکنار میشنویم که خیریهها فساد و پولشویی میکنند، واقعاً درست است؟
پاسخ به این پرسش را به بحث قبلی متصل میکنم؛ مثلاً طرف کارخانه دارد و خیریه هم تأسیس کرده است، اما چرا این کار را کرده است؟ چون مالیات را دور بزند. بله، آنها دارند ما را هم بدنام میکنند. بعد از آن طرف میبینید که یک ماده و قانونی وجود دارد که به موجب آن، فقط چند خیریه در ایران اجازه دارند از خیّر پول بگیرند و به او معافیت مالیاتی بدهند که چند خیریه محدود هستند. بعد که میروید و لیست آنها را نگاه میکنید، اسم خیریه فلان وزیر و فلان نفر را میبینید که چنین اجازهای دارند اما خیریه مردمنهادی مانند خیریه ما که 100 درصد مردمنهاد است و وابسته به هیچ جناحی نیست، چنین مجوزی نمیتواند بگیرد که یک خیّر به او پول بدهد و معافیت مالیاتی بگیرد. مردم هم دارند اینها را میبینند.
- یعنی آن خیّر که کمک میکند معافیت مالیاتی میگیرد؟
بله، و این امتیاز را فقط به یکسری از خیریهها میدهند که باید چند وزیر هم تأیید کند. طبیعی است که وزیر نمیآید من را تأیید کند، بلکه آن کسی را که در انتخابات از او حمایت کرده است یا فلان کارخانه را دارد تأیید میکند. واقعاً یک جاهایی مردم راست میگویند؛ چون برخی دارند در فضای خیریه، بیزینس میکنند. رسانهها و فیلمها هم بهجای اینکه از خوبیهای خیریه بگویند، از این میگویند که خیریه دارد پولشویی میکند و همه اینها موجب میشود تا ذهن مردم هم در این راستا پخته شود.
به همین دلیل، به خیرینی که میخواهند به ما کمک کنند میگوییم هزار تومان هم به حساب مؤسسه واریز نکنید. بعد از آنها میپرسیم که میخواهند چه کاری انجام بدهند. اگر برای مثال بخواهند مدرسه بسازند آنها را به سیستان و بلوچستان میبرم و میگویم این رستا مدرسه ندارد، این شخص هم پیمانکار است و من هم متعهد میشوم که به این پروژه سر بزنم و قطعاً هم این کار انجام میشود، سپس از او میخواهم تا پولش را به پیمانکار بدهد. چند پروژهای که خیریه ما در حال حاضر دارد انجام میدهد به همین صورت است و هزار تومان هم از پول خیّر به حساب خیریه نمیآید. البته بعد از مدتی که این روند ادامه یافت، خیّر میآید و میگوید دوست داریم با شما کار کنیم و نه پیمانکار. بنابراین ما به اینصورت اعتمادسازی میکنیم.
- پیمانکارهای شما بومی هستند؟
بله. کار جالبی که در منطقه محروم کردیم این بود که اولینسری پیمانکار نداشتند و به یک نفر پول بیشتری دادیم که پیمانکار پرورش بدهد و در حال حاضر چند نفر از آدمها که پرورش یافتهاند، تبدیل به پیمانکار شدهاند که یک نوع اشتغالزایی نیز محسوب میشود.
- نظارتپذیری آنها که بومی هستند و اینگونه پرورش یافتهاند هم احتمالاً بیشتر است.
بله، خیلی زیاد. دلسوزی آنها هم بیشتر است. مثلاً طرف دارد برای روستای خودش مدرسه تأسیس میکند و به همین دلیل از کیفیت کارش نمیزند، چون میداند که اگر مشکلی پیش بیاید، مردم به سراغش میروند. بنابراین به وجود آمدن این وضعیت، خیلی اتفاق خوبی است.
- آیا تا به حال در مورد فعالیتهای خیریه در کشور ایده یا ایدههایی داشتهاید که روی آن فکر کرده باشید و حس کنید که اگر این پیشنهاد و راهکار بخواهد ارائه شود، میتواند وضعیت فعالیتهای خیریه کشور را بهبود ببخشد؟
دو موضوع را مطرح کردهایم؛ یکی همان قضیه کارخانه نوآوری خیریهها بوده است. تمام خیریهها برای اتاق جلسات، برگزاری همایش و ... مشکلاتی دارند. حالا تصور کنید مجموعهای ساخته شود که سالن آمفیتئاتر خوب داشته باشد و بتواند بازارچهها و همایشها را برگزار کند، چون کار اجتماعی طوری است که مردم جمع میشوند و یک جایی میخواهند که پاتوقشان باشد. یکی از ایدههایی که خیلی کمک میکند، مخصوصاً برای کسانی که تازه میخواهند وارد عرصه کار اجتماعی و خیریه شوند، همین موضوع است.
- یک جاهایی در سطح شهر این کارخانههای نوآوری هستند، اما نه برای خیریهها درست است؟
بله، اما آنها کوچک و محدود هستند؛ مثلا شهرداری یک جایی سمت دروازه دولت دارد که ستاد سمنها است اما خیلی محدود است. خیریه ما هفتهزار داوطلب دارد و اگر بخواهیم یک جایی برنامه بگیریم، به سالن بزرگی نیاز داریم. خیّر من هم برای ساخت مدرسه پول میدهد، نه اینکه بخواهد بابت کرایۀ سالن هزینه پرداخت کند. اینها از جمله چالشها است. چالش دیگر هم اینکه برای گرفتن سالن وقتی به فلان وزارتخانه نامه میزنیم، میگویند ما سالن را به پیمانکار دادهایم؛ یعنی جاهای دولتی در دست پیمانکاران خصوصی افتاده است.
- پس یک بخش از این کارخانه نوآوری، فضاهای فیزیکی است و بخش نرمافزای هم میتواند داشته باشد.
بله. میتوان به دانشجویان دانشگاههای تهران یک اتاق داد تا تبدیل به دفتر اجتماعی فلان دانشگاه بشود. بچههای دانشگاه دور هم جمع شوند، فکر کنند و در زمینه کارتنخوابی، درمان بیماران و ... ایده بدهند و برایشان پاتوق به وجود آید. ما همین پاتوقها را درست نمیکنیم که پاتوق بچهها پارک فلان و ... شده است. دلیلش این است که شرایط را فراهم نمیکنیم. ما اوایل که برای خیریه خودمان جلسه میگذاشتیم هم این مشکل را داشتیم؛ یعنی جا نداشتیم و در پارک میدان پروین جمع میشدیم.
- در ادبیات علمی از زیرساخت اجتماعی صحبت میشود؛ یعنی جایی که افراد بتوانند رایگان و راحت دور هم جمع شوند و باهم حرف بزنند. در آمریکا هم خیلی اینها زیاد شده است؛ مثلاً آنجا در برخی از شهرها آمدهاند و کتابخانهها و لابیهای کتابخانهها را 24 ساعته در اختیار مردم قرار دادهاند و مردم هم میآیند و با یکدیگر حرف میزنند و بچهها هم باهم بازی میکنند. ما هم چنین فضاهایی را در شهر نیاز داریم. حتی مدارس هم در ساعتهای غیراداری ظرفیت خوبی برای کارهای خیر دارند، اما استفادهای از این فضاها نمیشود. پس یک ایده شما کارخانه نوآوری با لحاظ فضاهای فیزیکی و نرمافزاری است. اما ایده دوم چیست؟
ایده دومِ ما اجرایی شده و موفق بوده است. در توضیح باید بگویم همیشه وقتی یک نفر میخواهد در منطقه محروم کار کند به او میگوییم بیایید و تلنگ را ببینید. ما در تلنگ کارهای مختلفی کردهایم؛ از جمله اینکه یک مجموعه به نام «دارالفنون کودکان فرشتهاند» ساختهایم که در این زمین هشتهزارمتری، یک مجموعه فرهنگی، ورزشی و هنری کامل ساختهایم که در آن اخیراً کارآفرینی هم انجام میشود. یک بخش را زمین فوتبال کردهایم و حدود هشت کلاس در آن ساختهایم که در آنها، زبان، خیاطی و سوزندوزی تدریس میشود. همچنین کارگاه تولید ترشی انبه هم داریم.
این دارالفنون تبدیل به پاتوق 72 روستا شده است که چهارهزار و 500 بچه و نوجوان و جوان دارند که هر روز به این مجموعه میآیند و علاقهشان را دنبال میکنند. برای آموزش هم از اهالی کمک میگیریم؛ مثلاً یکی از اهالی روستا ازدواج کرده بود و خانمش پاکستانی بود که انگلیسی آنها خیلی خوب است. ما با این خانم دیدار کردیم و به او گفتیم اگر شرایط فراهم کنیم، معلم زبان بچهها میشوید؟ گفت بله، من وقتم آزاد است. این خانم سهسال است که معلم زبان بچهها است. بعد از زبان، داریم برای بچهها کلاس کامپیوتر هم میگذاریم و از دل این کلاسها تدوینگر تربیت کردهایم.
- یعنی کامپیوتر و تجهیزات لازم را دارید؟
بله. دارالفنون را تجهیز کردهایم و خیرین هم میآیند و برای بچهها امکاناتی مانند لپتاپ میخرند و اینها هم تشویق میشوند. یا مثلاً بچههایی در روستا بودند که از کوهها عسل جمع میکردند. از اینها یک تیم ورزشی به اسم «صحراور» تشکیل دادیم تا به مسابقات دوی ماراتن بروند. یک ماه قبل اولین مسابقه در کویر لوت برگزار شد که نزدیک به 600 نفر شرکت کرده بودند و همه اینطور بودند که به من میگفتند این تیم شما اگر فقط به خط پایان برسند شاهکار است. به آنها گفتم این بچهها مقام میآورند و پنجم هم شدند. در اولینبار در زندگیشان در یک ماراتن کشوری شرکت کردند و هفته بعد هم دارند در مسابقات کشوری کیش شرکت میکنند. اما اولینبار فقط میدویدند و علم و امکان خاصی نداشتند، با این حال پنجم شدند. بنابراین به صورت خودکار امید هم در روستا زنده شده و زندگی جریان پیدا کرده است. آنها خودشان لیگ فوتبال برگزار میکنند که این کارها از خیلی معضلات جلوگیری میکند.
- ایدۀ شما چه بود؟
در هر بخش در مناطق محروم یک دارالفنون ساخته شود که به مرکز پرورش، ورزش، خلاقیت و تفریح بچهها تبدیل بشود.
- توصیه شما به خیریهها و خیرین است درست است؟
بله قطعاً. ما هم کار را مردمی پیش بردهایم.
- برخی افراد بحثی را دربارۀ کارهای خیر مطرح میکنند و آن اینکه اگر خیرین میخواهند توسعه محلی ایجاد کنند و کار با جوامع محلی انجام بدهند، یک جا را انتخاب کنند و روی آن متمرکز شوند، فکر میکنم به این قائل هستید، درست است؟
بله، به همین دلیل تلنگ را انتخاب کردیم و کار بر روی این منطقه را از سال 1393 آغاز کردیم و متمرکز روی همینجا ماندیم. الان حدود 23 مدرسه ساختهایم و بازسازی کردهایم و حدود هشت خانه بهداشت ساختهایم و بازسازی کردهایم و واقعاً هم کار تلنگ دارد تمام میشود.
- متأسفانه یک تمایل عجیبی که در برخی خیریهها شکل گرفته این است که میخواهند کار ملی انجام بدهند.
چون ویترین این کار قشنگ است.
- البته برای برخی هم واقعاً به اشتباه جا افتاده که هرچه کار بزرگتر باشد مؤثرتر است.
اتفاقاً کار هر چقدر بیشتر باشد، موازیکاری هم بیشتر است. اما اگر یک خیریه مانند ما عمل کند یعنی در یک منطقه متمرکز شود، خروجی بهتری هم حاصل میشود؛ مثلاً چون الان همه میدانند که ما در تلنگ هستیم، اگر بخواهند لوازمالتحریر کمک کنند، این لوازم را به ما میسپارند. بنابراین ما چون در تلنگ یک شبکه هستیم، دیگر موازیکاری شکل نمیگیرد.
- یکی از اساتید دانشگاه تهران به من میگفت در برخی کشورهای خارجی خیریههایی وجود دارد که محدوده کارشان فقط خیابان است. اما ما در ایران به محض تأسیس خیریه بهدنبال کارهای ملی میرویم و میخواهیم کل کشور را متحول کنیم.
بله، و به شدت نیز در این روند، موازیکاری صورت میگیرد و کیفیت هم کاهش مییابد.
- یک اتفاقی که اخیراً رخ داده است برگزاری نخستین جشنواره ملی اعطای نشان نیکوکاری است که هدف این جشنواره ارزیابی خیریهها و ارائه الگوهای برتر کار خیر در کشور است؛ بهنحویکه هم عموم مردم بتوانند از این الگوها استفاده کنند و هم خیریههای دیگر از خیریههای روشمند، یاد بگیرند. چندین مجموعه دولتی و غیردولتی برای برگزاری این جشنواره جمع شدهاند. البته اولین تجربه در برپایی این جشنواره است و باید دورههای بعدی را هم ببینیم پیش میآید یا نه. نظر شما دربارۀ ارزیابی خیریهها چیست؟ آیا چنین جشنوارهای میتواند به زیستبوم خیریه در کشور کمک کند یا نه؟
برگزاری این جشنواره خیلی اتفاق خوبی است و الان به شدت این موضوع پیشنهاد میشود؛ زیرا اگر این جشنواره مسیر درستی را طی کند، مانند خیلی از اپلیکیشنها که میتوان وارد آنها شد و نظردهی کرد، برای خیریهها هم همین اتفاق میافتد. در اینصورت مردم هم دچار تردید نمیشوند، بلکه بررسی میکنند و میبینند در مناطق محروم مثلاً مؤسسه کودکان فرشتهاند دارد خوب کار میکند یا در حوزه کارتنخوابی طلوع بینشانها خوب کار میکند و وقتی نتیجهها را میبینند میگویند ما با این مؤسسه کار میکنم.
بنابراین مردم نظرات را میبینند و خیریهها نیز رقابتی میشوند و میفهمند که روی آنها نظارت وجود دارد و مردم دارند آنها را میسنجند و باید تلاششان را بیشتر کنند. من همیشه میگویم اگر میخواهید خیریه موفق باشد، سه اصل را برای خیرین درست کنید؛ قبل از اقدام، اقدام و پس از اقدام. یعنی قبل از پروژه یک گزارش خوب به مردم بدهید، در هنگام اجرای پروژه نیز یک گزارش خوب بدهید و در اتمام پروژه نیز همین کار بکنید. وقتی این کار انجام شود، نشان نیکوکاری میتواند عامل این باشد که خیریهها به سمت گزارشدهی بروند.
- اتفاقاً یکی از شاخصهای جشنواره نیز شفافیت است.
شفافیت موجب میشود خیریهها منظمتر شوند و جدیتر پیش بروند و عدم اعتماد هم از بین برود. از طرفی مردم میتوانند ببینند هیئتمدیره خیریهها چه کسانی هستند تا مشخص شود این خیریه مردمنهاد است یا به فلان وزیر و ... تعلق دارد. جشنواره نشان نیکوکاری میتواند آغازگر این جریان باشد و امیدوارم اگر بیاعتمادیای وجود دارد، این کار موجب شود که اعتمادسازی صورت بگیرد و جلوی آدمهای غیرحرفهای نیز گرفته شود.
چند وقت است در اینستاگرام میبینم هر کسی یک موبایل دستش گرفته و از بچههای کار فیلم و عکس میگیرد. چند وقت قبل طرف رفته بود و به چند کارگر فصلی صبحانه داده بود و فیلم گرفته بود. اما این کارها خوب نیست و جالب است که با اینها کسی کاری ندارد. من در زمینه مددکاری درس خواندهام و اولین درس در این زمینه حفظ کرامت انسانی است. اما مددکاری تبدیل به یک کار نمایشی شده است و روی این موضوع هیچ نظارتی نیست. یا مثلاً طرف خواننده است و در مناطق محروم به مردم میگوید شما نباید بچهدار میشدید. این چه ادبیاتی است؟ اینها چه کسی هستند که به خودشان این اجازه را میدهند که اینطور برخورد میکنند؟ بنابراین حوزه اجتماعی وضعیت نابسمانی پیدا کرده است که هیچ نظارتی روی آن نیست و خروجی کار هم همین شده که برای چند لایک و فالور، از کودک کار و کارگر فصلی و ... فیلم بگیرند و پست بگذارند.
- چون تمایل مردم به کار خیر زیاد است برخی دارند سوءاستفاده میکنند.
قطعاً و هیچ ارگانی هم با اینها کاری ندارد.
- ما یک ضعف تئوری هم داریم و آن اینکه هیچوقت پیوست رسانهای برای کار خیر را به صورت علمی تعریف نکردهایم و جایی هم آموزش ندادهایم.
بله و من به همان ایده راهاندازی کارخانه نوآوری برمیگردم. آدمهایی که میخواهند کار خیر انجام بدهند باید بروند و در یک جایی این کار را یاد بگیرند.
دیدگاه خود را بنویسید