به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران؛ بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان، روز دوشنبه 17 مهرماه 1402 میزبان نشست «نگاهی انتقادی به عملکرد سازمانهای مردمنهاد تهران در حوزه توانمندسازی» بود.
در ابتدای نشست، ملیکا مقدم، دانشآموخته کارشناسی ارشد رشته جامعهشناسی دانشگاه تهران که پایاننامهاش به این موضوع اختصاص داشته است، از چرایی انتخاب موضوع و فصلبندی پایاننامه کارشناسی ارشد خود سخن گفت. این پایاننامه که به راهنمایی دکتر یوسف اباذری و مشاوره دکتر نوح منوری در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نوشته شده است، از پنج فصل کلیات، مرور انتقادی و بررسی مطالعات پیشین، روششناسی، یافتهها و نتیجهگیری تشکیل شده است. به گفته این پژوهشگر، تجربه شخصی فعالیت در سازمانهای مردمنهاد از سال 1398، او را بر آن داشته است تا درباره مفهوم «توانمندسازی» پژوهش کند.
در این پایاننامه، او در گام نخست به بررسی تاریخچه شکلگیری سمنها در ایران و فراز و فرودهای آن با استفاده از روش اسنادی با تمرکز بر روزنامهها پرداخته و در گام دوم با تمرکز بر ورود و توسعه مفهوم «توانمندسازی» در شبکهای از سمنها در دهه 80 و 90 خورشیدی با استفاده از روش مصاحبه عمیق، بر گفتوگو با 17 بانی سمنهای مختلف در شهر تهران متمرکز شده است.
انواع توانمندسازی و تعاریف آنها
مقدم که توانمندسازی را در دو حوزه فردی و اجتماعی به چهار دسته اقتصادی، روانشناختی، اجتماعی و سیاسی تقسیم کرده است، به تعریف هریک از آنها پرداخت. به گفته او «توانمندسازی اقتصادی» به معنای دستیابی به منابع و امکانات و قدرت کسب درآمد؛ «توانمندسازی روانشناختی» داشتن عزت نفس؛ «توانمندسازی اجتماعی» به معنای حضور مؤثر در جامعه به عنوان یک شهروند و «توانمندسازی سیاسی» به مثابه مشارکت در فعالیتهای سیاسی و امکان مطالبهگری و کنشگری در نظر گرفته شده است.
واژه «توانمندسازی» از چه زمانی رایج شد؟
نتیجه مطالعه مقدم در بخش تاریخی حاکی از آن است که سازمانهای مردمنهاد نخستینبار در دوره پهلوی دوم شکل گرفتند اما بخش عمده آنها که شاهد بازنمایی فعالیتهایشان در روزنامههای آن دوره هستیم، بیش و پیش از آنکه خصلتی مردمی داشته باشند، جنبه حاکمیتی و حکومتی داشتند و توسط خاندان پهلوی اداره میشدند. در دوره پس از انقلاب 1357 برای نخستین بار شاهد شکلگیری سازمانهای مردمنهادی چون «الغدیر» هستیم اما به صورت عمده این سازمانها در دهههای 70 و 80 خورشیدی شکل گرفتهاند. به نظر این محقق، گرچه برنامه عملی این سازمانها در ذیل مفهوم توانمندسازی قرار میگیرد اما استفاده از این واژه به صورت گسترده تنها از دهه 90 خورشیدی باب شد.
چهار رویکرد «توانمندسازی اقتصادی»
مقدم در ادامه، از شناسایی چهار رویکرد نسبت به «توانمندسازی اقتصادی» در میان سمنهای تهرانی خبر داد.
به گفته این پژوهشگر، برخی از سمنهای تهرانی، رویکردی سنتی به توانمندسازی اقتصادی مددجویان خود دارند و با همکاری شرکتهای بزرگ برای آنها در حوزههایی چون خیاطی کار فراهم میکنند. در این رویکرد، مددجویان به نیروی کار ارزانقیمت شرکتهای بزرگ تبدیل میشوند و از نظر اقتصادی هم به توانمندی بالایی دست نمییابند.
وی در ادامه به تشریح رویکرد دوم پرداخت که در آن، سازمانهای مردمنهاد تهرانی ضمن حفظ رویکرد سنتی به مسأله اقتصاد، سعی در ارتقای مهارتهای فردی مددجویان خود دارند. در این رویکرد مددجویان به صورت مداوم در معرض جنبه فردی مسأله موفقیت و شکست قرار گرفته و دعوت به تلاش بیشتر میشوند. در این رویکرد سمنها به هیچوجه در حوزه ساختارها و نقش آنها در موفقیت و شکست افراد وارد نمیشوند.
رویکرد سوم به توانمندسازی اقتصادی مدرن تعلق دارد که در حوزه استارتاپ فعال است و تلاش میکند از این راه به توانمندی اقتصادی متقاضیان خود یاری رساند.
به گفته مقدم تنها بخشی از سمنهای مورد مطالعه او در شهر تهران، رویکرد خود به توانمندسازی اقتصادی را با مفهوم مطالبهگری درآمیختهاند. این نوع سازمانهای مردمنهاد ضمن آموزش مهارتهای فردی، مطالبات سیاسی و حکومتی نیز دارند و به مسأله ساختارها نیز توجه نشان میدهند.
دانش آموخته جامعهشناسی دانشگاه تهران ضمن توصیف شرایط داخلی سمنهای تهران، از عدم وجود فضای ارتباطی – مشارکتی در این سازمانها سخن گفت و به این موضوع اشاره کرد که به اعتقاد او، حتی در خود این سازمانها نیز امکان گفتگوی انتقادی فراهم نیست و بنابراین عملاً امکان آموزش مطالبهگری نه درباره سمن مورد نظر و نه فراتر از آن، درباره حوزه بزرگتر و از جنبه ساختاری وجود ندارد.
چهار الگوی ارتباطی سازمانهای مردمنهاد تهران با دولت
مقدم در بخش دیگری از سخنان خود به تشریح چهار الگوی ارتباطی سمنهای تهران با دولت پرداخت که عبارتند از:
1- عدم تمایل به برقراری ارتباط؛ یعنی برخی از این سمنها عامدانه مایل به برقراری ارتباط با دولت نیستند و امیدوارند که نهادهای دولتی نیز رویه مشابهی نسبت به آنها در پیش گیرند.
2- ارتباط یکسویه از جانب دولت و نهادهای مرتبط؛ دولت ارتباطی یکسویه با برخی سمنها برقرار کرده است و صرفاً از آنها به عنوان خدمتدهنده استفاده میکند و مددجویانی را به آنها معرفی میکند.
3- ارتباط دوسویه میان دولت و سازمانهای مردمنهاد؛ هم دولت و هم سازمان مردمنهاد با یکدیگر در ارتباطند که سببساز کاهش هزینههای دولت و ارائه خدمات از سوی این سازمان میشود.
4-ارتباط انتقادی و چالشی سازمانهای مردمنهاد با دولت و نهادهای ذیربط
مقدم در بخش دیگری از سخنان خود به واکاوی الگوی ارتباطی سازمانهای مردمنهاد با یکدیگر پرداخت. به نظر این پژوهشگر، این روابط در سه الگوی ارتباط جزئی (در حد معرفی مددجو به یکدیگر)، رقابتی و تشکلیابی قابل دستهبندی است.
دو سطح پژوهش درباره سازمانهای مردمنهاد
دیگر سخنران این نشست، دکتر نوح منوری، استادیار گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بود. به نظر او پژوهش در زمینه سازمانهای مردمنهاد باید در دو سطح ارزیابی عملکرد و کارنامه آنها و بررسی نحوه نقشآفرینی این سازمانها در ذیل نظم اجتماعی – اقتصادی جامعه انجام شود.
به نظر این استاد دانشگاه، پژوهشگران در سطح اول به نقش حمایتی این سازمانها و مهمترین کارکرد آنها یعنی بازارسپاری مددجویان نظر میکنند و در سطح دوم نگاه پژوهشگر از سطح بررسی عملکرد سازمانها فراتر رفته از اقتصاد ملّی، رشد، ثروتآفرینی و خلق ارزش سخن میگوید و به این میاندیشد که آیا برنامهریزیهای اقتصادی سمنها به رشد اقتصاد ملّی میانجامد یا خیر؟
استادیار دانشگاه تهران بر این باور است که در حوزه فعالیت سازمانهای مردمنهاد، فعالیتهای انجامشده عمدتاً به صورت فردی برای شخص مددجو، حالت نجاتدهنده دارد اما در نظم اقتصادی – اجتماعی موجود تأثیر چندانی بر جای نمیگذارد.
نقد و نظرها در بحث گروهی
بخش پایانی نشست «بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان» به پرسش و پاسخ با حضار اختصاص داشت که در آن شماری از شرکتکنندگان به طرح نظرات خود درباره پژوهش انجام شده پرداختند.
مهمترین انتقادات مطرحشده در این جلسه، نقد نگاه غیر واقعگرایانه و ایدهآلیستی پژوهشگر به سمنها، پرسش از چرایی کاربرد مفهوم «نئولیبرالیسم» برای جامعه ایرانی، مطلقانگاری انگاره وابستگی همه سازمانهای مردمنهاد در ایران پیش از انقلاب 1357 به دولت وقت و تکرار واژه «مددجو» برای مخاطبان سمنها بود.
گزارش از زهرا حاتمی
دیدگاههای بازدیدکنندگان
علیویردی
چه گزارش خوبی، فقط کاش به جای واژه توانمندسازی از واژه توان افزایی یا ارتقای توان استفاده کنیم. افراد ناتوان نیستند که ما توانمندشون کنیم، توانی دارند که کمک میکنیم افزایش پیدا کنه.