در جشنواره عکس نیکوکاری شرکت کردم تا معلولان هم دیده شوند / جشنواره بی‌نهایت خوب بود
 فاطمه حاجی‌علی یکی از عکاسان منتخب نخستین جشنواره ملی عکس نیکوکاری که دو اثر برگزیدۀ او در نمایشگاه این جشنواره در محل خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمده است، درباره انگیزه حضور خود در این رویداد با خیر ایران به گفت‌وگو پرداخت.  

 فاطمه حاجی‌علی یکی از عکاسان منتخب نخستین جشنواره ملی عکس نیکوکاری است. در خانه هنرمندان ایران، جایی که نمایشگاه این جشنواره برپاشده است با او گفت‌وگو پرداختیم. او که از پردیس آمده بود تا در افتتاحیه جشنواره عکس نیکوکاری شرکت کند، از زندگی تا عکاسی‌ با ویلچر، مفصل برای ما حرف زد.

  نمایشگاه نخستین جشنواره ملی عکس نیکوکاری که در آن آثار برگزیده این جشنواره به نمایش درآمده است، جمعه، ششم مهرماه   1403 با حضور پرشور اهالی خیریه، فعالان اجتماعی و هنرمندان در محل خانۀ هنرمندان ایران، گالری استاد مرتضی ممیز گشایش یافت.

 در  این نمایشگاه که تا روز دوشنبه 16 مهرماه، از ساعت 13 تا 20 دایر است،  148 عکس برگزیده، از مجموع سه هزار و 864 اثر ارسالی به دبیرخانه جشنواره که صحنه‌هایی درخشان از نیکوکاری و انسانیت را به تصویر کشیده‌اند، به نمایش درآمده‌اند. این آثار در چهار بخش مستند (در قالب تک‌عکس و مجموعه‌عکس)، هنری معاصر (در قالب مجموعه‌عکس)، ویژه افراد دارای معلولیت و کودک و نوجوان ارائه می‌شوند.

آنچه در ادامه می‌آید، حاصل این گفت‌وگوست:

-لطفا خودتان را برای مخاطبان پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران معرفی کنید.

فاطمه حاجی‌علی هستم. در حال‌حاضر ساکن پردیسم. نزدیک به سیزده سال است که عکاسی می‌کنم و بیشتر در زمینه کودک و عکس مستند فعالم. با دو عکس برگزیده هیات داوران در نمایشگاه حضور دارم. در یک قاب از خانه‌ای در سایه و در قابی دیگر از آسمان آبی شب، ماه و خط‌های افقی که آن را احاطه کرده بودند، عکس گرفته‌ام.

-سطح کیفی جشنواره را چطور ارزیابی می‌کنید؟

جشنواره بی‌نهایت خوب بود. آثار ارزشمندی به بخش نهایی جشنواره راه یافته‌اند، آثاری که دید بعضی از مردم را به نیکوکاری بازتر می‌کند. تماشاگران این رویداد، چیزهایی را در تصاویر دیده‌اند که تا پیش از این، آن را نمی‌دیده‌اند. به آثار هنرمندان معلول که نگاه می‌کنید _چون قبلا نگاهشان را کسی ندیده بود_ حالا دارند دیده می‌شوند. این اتفاق انگیزه‌ای می‌شود برای هنرمندترشدن. افراد دارای معلولیت هم هم فکر بزرگ و زیبایی در سرشان دارند هم نگاه خوبی به موضوعات. معلولین که من هم یکی از آن‌‌هایم، چیزهایی را می‌بینند که افراد عادی ممکن است، آن را نبینند. وقتی مخاطب، عکسم را می‌بیند، از من می‌پرسد که چطور آن سوژه را دیده‌ام، در حالی که آن موقعیت پیش چشم خودش هم قرار داشته است اما از کنار آن عبور کرده بود.

-با سازمانی به‌عنوان عکاس همکاری می‌کنید یا برای دل خودتان قاب پشت قاب، لحظه‌ها را ثبت می‌کنید؟

خیر، به‌عنوان عکاس در جایی مشغول‌به‌کار نیستم و این اولین جشنواره‌ای است که در آن شرکت کرده‌ام.

-هیچ‌وقت پیش از این نخواستید در رویدادهای عکاسی شرکت کنید یا جشنواره‌ای نبود برای حضور شما؟

جشنواره بود، اما تک‌تک آدم‌ها آن‌قدر شرکت کرده‌اند که عکس‌های دیگران دیده نمی‌شود. اگر به مسابقات عکاسی نگاه کنید، اسم‌های تکراری را میان برگزیدگان زیاد می‌بینید.

-در کشورهای دیگر، برای افراد معلول نمایشگاه عکس مستقل از افراد بدون معلولیت برگزار می‌کنند؟

بله، همه کشورها چنین نمایشگاه‌هایی را دارند، اما در ایران به معلول‌ها اهمیتی نمی‌دهند. این بار فقط برای این در رویداد شرکت کرده‌ام که ما معلولین هم در جامعه به چشم دیگران بیاییم. حداقل این که، به معلولان به دید دیگری دیده شود و نه کسی که از انجام ساده‌ترین کارها ناتوان است. ما شاید از نظر ظاهری معلول باشیم، اما ابا فکر وسیع‌تری به قضایا نگاه می‌کنیم.

-تفاوت یادگیری عکاسی شما با کسانی که می‌توانند بایستند و عکس بگیرند چیست؟ چه‌ سختی‌هایی در راه هنرمندی با موقعیت شما وجود دارد که می‌شود آن را برطرف کرد؟

ما می‌رویم از خانه‌های قدیمی کاشان عکاسی کنیم، همه‌اش پله است، هیچ آسانسور و رمپی برای ما نیست. من گاهی با کمک دیگران با ویلچر دو پله بالا و پایین می‌کنم، اما بسیاری از کسانی که با همان چالش‌هایی که با آن درگیرم، دست‌وپنجه نرم می‌کنند، این پله‌ها کابوسشان است. با این اوضاع، هیچ کار ساده‌ای از ما برنمی‌آید، مثلا حتی نمی‌توانیم برویم خربد. همین خانه هنرمندان آسانسور ندارد. مگر اینجا خانه هنرمندان نیست؟ آیا همه هنرمندان دوپای سالم دارند؟ چرا نمی‌توانم به خانه هنرمندان بیایم؟ چرا همیشه وهم دارم که حالا دونفر باید مرا از پله ببرند بالا؟ چرا باید این‌گونه باشد؟ ما هم آدمیم. ما هم حق داریم. من از کرونا تا حالا نیامده‌ام خانه هنرمندان؛ چون دیگر آسانسور ندارد. بچه‌های معلول خیلی می‌جنگند. اما نمی‌گویند که بچه‌های معلول جایی جمع شوند، دیدگاهشان را مطرح کنند، حقی برای ما قائل نیستند که در عرصه حضور داشته باشیم. برای کسی مهم نیستیم.

-هیچ سازمان مردم‌نهادی برای حمایت از هنرمندان معلول نیست؟

هیچ‌کس حامی نیست. تنهاحامی من، استادم بود. هر جا می‌رفتم، می‌گفتم اینجا هم که این‌طور است که تاحالا بود و او به من قوت قلب می‌بخشید که می‌توانم. اولین بار که برای عکاسی وارد کویر شدم، همه منتظر بودند، ببینند که من چه می‌کنم. چون در کویر با ویلچر راه رفتن خیلی سخت است. با پا هم می‌روی، زیر پایت خالی می‌شود. با ویلچر این سختی هزار برابر بیشتر است. هم‌کلاسی‌ها کمکم می‌کردند. یکی دستم را گرفت و یکی دوربین را آورده بودم. من به جایی که می‌خواستم عکاسی کنم، نگاه کردم و همان‌جا نشستم. کارم را که انجام دادم، برگشتم. همیشه استادم از این هراس داشت که من از عکاسی زده شوم. اما من دلسرد که نشدم هیچ، جسورتر هم شدم.

-آیا نکته‌ای هست که دوست داشته باشید به این گفت‌وگو اضافه کنید؟

برای معلولین اهمیت بیشتری قائل شوند. یکی مثل من جسارت بالایی دارد و هر چه به او بگویند، نمی‌شود، باز پایش را می‌کند در یک کفش و می‌گوید، می‌شود. در راه عکاسی بسیار عذاب کشیدم؛ چون آدم‌های زیادی مرا از دور تماشا کردند و گفتند به به‌خاطر شرایطش نمی‌تواند ادامه بدهد. من رفتم و شد. حالا دارد بهتر هم می‌شود. مشکل این است که انگیزه‌ای را که می‌خواهیم جامعه به ما نمی‌دهد. آدم‌ها ما را نمی‌بینند. اگر دقت کنید ورزشکاران مدال‌آور پارالمپیک از المپیکی‌ها بیشتر درخشیدند؛ چون از بس می‌گویند نمی‌شود ادامه بدهی، آن‌ها بیشتر ادامه می‌دهند. بس که به من گفتند نمی‌توانی، مدام جنگیدم و توانستم. دوست دارم که جامعه ما را به‌عنوان افرادی توانا ببیند.

گفت‌وگو از مهدیه رشیدی


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...