17 بهمن 1402
نگاهی به نیکوکاری در سیرۀ امام موسی کاظم (ع)
مشهورترین لقبی که در میان شیعیان برای حضرت موسی بن جعفر (ع) رواج دارد کاظم است. گرچه این لقب به‌درستی در میان شیعیان رواج یافته اما امام کاظم (ع) به بخشندگی نیز مشهور بوده و در گزارش‌های تاریخی، جود و سخاوت ایشان بازتاب یافته است و دست‌کم از سیرۀ نیکوکارانه امام (ع) می‌توان چهار درس را برای زندگی امروز فراگرفت.

 بنا به نقل‌های تاریخی، بیست‌وپنجم رجب سال 183 هجری، امام کاظم (ع)؛ هفتمین پیشوای شیعیان در بغداد و در زندان حکومت عباسیان به شهادت رسید. امام کاظم (ع)، در سال 128 هجری به دنیا آمد و از سال 148 هجری یعنی پس از شهادت امام صادق (ع)، امامت شیعیان را بر عهده گرفت و تلاش کرد تا از یکسو با فعالیت‌های فرهنگی، آموزه‌های اصیل دینی را در میان شیعیان ترویج کند و دین را از آسیب‌ها و تحریف‌هایی که بر آن وارد شده بود بزداید و از سوی دیگر، نیازهای مالی نیازمندان را برطرف سازد. بدین ترتیب، امام کاظم (ع) با حفظ شرایط تقیه‌ای، هم در صدد این بود تا بتواند اصل دین را حفظ کند و نیازهایی که در زمینۀ مسائل فکری و اعتقادی وجود داشت برطرف سازد و هم بتواند گامی برای زدودن نیازها و مشکلات مادی و ظاهری بردارد.

 هردو سطح از کوشش‌های امام کاظم (ع) را در یک نگاه می‌توان کوششی خیرخواهانه و نیکوکارانه برای حق‌جویان توصیف کرد. اما برای تبیین هرچه بهتر موضوع لازم است تا به صورت مصداقی دربارۀ این دو سطح سخن به میان آورده شود. نخستین مطلبی که دربارۀ نسبت خیرخواهی و دست‌گیری با منش امام کاظم (ع) باید از آن سخن گفت، بخشندگی‌های مالی امام (ع) است. توضیح اینکه، حضرت موسی بن جعفر (ع) به دلیل حلم و بردباری در برابر دشمنان و فروخوردن خشم خود به کاظم مشهور شده است و شیعیان نیز نوعاً امام هفتم را به وصف کاظم‌بودن می‌شناسند. گرچه این دیدگاه نسبت به امام (ع) کاملاً صحیح است و آگاهی‌های تاریخی آن را تأیید می‌کند اما وصفی که دربارۀ امام کاظم (ع) تا حدود زیادی از نظرها دور مانده، بخشندگی است.

 برای نمونه در روایتی امام کاظم (ع) اینگونه توصیف شده است: «وَ كَانَ أَبُو اَلْحَسَنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَعْبَدَ أَهْلِ زَمَانِهِ وَ أَفْقَهَهُمْ وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً وَ أَكْرَمَهُمْ نَفْساً» (كشف‌الغمة، ج۲، ص ۲۲۸) این یعنی امام (ع) عابدترین، فقیه‌ترین، سَخی‌ترین و باشخصیت‌ترین فرد در زمانۀ خود بوده است. افزون بر این، در «شذرات الذهب» آمده است: «کان صالحاً عابداً جواداً حلیماً کبیر القدر»، یعنی امام کاظم (ع)، صالح، عابد، جواد، حلیم، و بزرگ‌منش بود. در «مرآت‌الجنان» نیز مشابه همین سخن دربارۀ امام (ع) بازتاب یافته است، با این تفاوت که در این نقل هم به جود و هم به سخاوت امام (ع) به صورت توأمان تأکید شده است. (مرآت‌الجنان، ج 10، ص 394)

 چنان‌که برخی از گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد، سخاوت امام (ع) در حدی بوده که تبدیل به ضرب‌المثل شده است. برای نمونه در این باره آمده است: «و فی کمه صرر من الدراهم فیعطی من لقیه و من اراد بره و کان یضرب المثل بصره موسی؛ یعنی همواره نزد او کیسه‌هایی از زر بود و به هرکسی که می‌رسید و یا به هرکسی که به احسان آن حضرت (ع) چشم داشت از آن‌ها می‌بخشید؛ به‌طوری که کیسه‌های زر او ضرب‌المثل شده بود.» (عمدة‌المطالب، ص 196) 

 آنچه که در سیرۀ خیرخواهانۀ امام کاظم (ع) بیش از این موارد قابل‌ توجه و قابل‌ تأمل است، خیرخواهی ایشان در حق افرادی است که می‌خواستند به اذیت و آزارشان بپردازند. برای نمونه ابن‌خَلَکان به‌نقل از خطیب بغدادی آورده است: «و کان سخیا کریما و کان یبلغه عن الرجل أنه یؤذیه فیبعث الیه بصرة فیها ألف دینار و کان یصر الصرر ثلاث مائة دینار و اربع مائة دینار و مأتی دینار ثم یقسمها بالمدینة فکانت صرر موسی مثلاً؛ یعنی او چنان بزرگوار و سخاوت‌مند بود که وقتی به وی اطلاع می‌دادند فردی در صدد اذیت شما است، کیسۀ زری که حاوی هزاردینار بود برایش می‌فرستاد. او همیشه زرها را در کیسه‌های سی‌صد‌، چهارصد و دویست‌دیناری می‌گذاشت و میان اهل مدینه تقسیم می‌کرد و کیسه‌های زر وی معروف بود.» (وفیات‌الاعیان، ج 5، ص 308)

 بر این اساس و با توجه به اینکه امام کاظم (ع) در عبادت نیز سرآمد بوده است، دست‌کم می‌توان از مواجهۀ ایشان با نیازمندان چهار درس را آموخت؛ نخست اینکه اهل زهد، عبادت، تقوا و ورع‌ بودن با داشتن اموال فراوان در تضاد نیست، چه‌اینکه امام کاظم (ع) در عین اینکه سرآمد عابدان عصر خویش بود، به لحاظ مالی نیز وضعیتی داشت که می‌توانست از دیگران دست‌گیری کند و این دست‌گیری به حدی بود که او را بخشنده‌ترین فرد زمانۀ خود دانسته‌اند. پس زهد مانع از داشتن مال و اموال نیست، بلکه زهد را می‌‌توان بی‌تعلقی توصیف کرد و به تعبیر حافظ: «غلام همت آنم که زیر چرخ کبود، ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است».

 درس دوم اینکه، به تن کردن ردای زهد و عبادت نباید مانع از کنش‌گری اجتماعی و توجه به محرومان جامعه شود؛ چه‌اینکه اگر چنین رویه‌ای صحیح بود، امام کاظم (ع) از هر شخص دیگری سزاوارتر بود که آن را در پیش گیرد، اما اینگونه نیست و امام (ع) در کنار عبادت‌های فردی، به مسائل جامعۀ خویش نیز نظر داشت. به تعبیر سعدی نیز، کسی که از محنت دیگران بی‌غم است، نشاید که نامش نهند آدمی. از این رو، قرار نیست انسان با توجیه عابدبودن، خود را از جامعه و مسائل آن دور کند.

 سومین درسی که از سیرۀ زندگی امام کاظم (ع) می‌توان دریافت کرد اینکه، امام (ع) در حالی به دست‌گیری از نیازمندان می‌پرداخت که نه‌تنها به لحاظ سیاسی قدرتی در اختیار نداشت بلکه از طرف حاکمیت سیاسی تحت فشار هم بود و بارها به دلیل همین تقابل‌ها، به زندان افتاد. این موضوع بازتاب‌دهندۀ چنین درکی است که اگر کسی بخواهد از نیازمندان جامعۀ خود دست‌گیری کند، نه‌تنها نباید معطل کمک دیگران و افرادی که قدرت را در دست دارند باشد، بلکه باید خود از جا برخیزد و بر این مهم همت گمارد. به تعبیر شفیعی‌کدکنی؛ ادیب معاصر: «ز برون کسی نیاید چو به یاری تو اینجا، تو ز خویشتن برون آ سپه تتار بشکن». پس اگر قرار است محرومیت‌زدایی صورت بگیرد باید این کار خودجوش و بدون چشم‌داشت و توقع باشد، چنان‌که امام کاظم (ع) نیز اینگونه اهل دست‌گیری بود.

 و بالأخره چهارمین درسی که از سیرۀ خیرخواهانۀ امام کاظم (ع) می‌توان آموخت، دست‌گیری از همۀ نیازمندان است. توضیح اینکه، امام کاظم (ع) حتی به کسانی که ایشان را مورد آزار قرار می‌دادند نیز کمک می‌کرد و این سیرۀ امام (ع) انسان را یاد جملۀ معروف شیخ ابوالحسین خرقانی هم می‌اندازد که می‌گوید: «هرکه در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید». اگر ابوالحسین خرقانی از این شیوه و مسلک در مواجهه با دیگران سخن به میان می‌آورد، امام کاظم (ع) در عمل خویش آن‌ را نشان می‌دهد. امام (ع) نه‌تنها در دست‌گیری از نیازمندان به نگرش‌ها و باورهای فکری آن‌ها بی‌توجه بود، بلکه حتی اگر آگاه می‌شد که یک نفر در صدد آزاررساندن به ایشان است، باز هم کمک خود را دریغ نمی‌کرد.

 از این رو، کمینه می‌توان چنین درس‌هایی را از سیرۀ زندگی امام کاظم (ع) آموخت و به کار بست، هرچند که موارد بیش از این‌ها است و به‌ قدر وسع این نوشتار از این چهار مورد سخن به میان آمد. اما همۀ موضوع در باب خیرخواهی و نیکوکاری امام کاظم (ع) در بخشندگی‌های مالی خلاصه نمی‌شود و به بیان دقیق‌تر نباید سیرۀ امام (ع) در این زمینه را به بخشندگی‌های مالی تقلیل داد، بلکه خیرخواهی بزرگ‌تر امام (ع) رساندن معارف و آموزه‌های اصیل دین به مردم و زدودن باورهای ناصواب از چهرۀ دین بوده است. این موضوع را باید در نوشتاری جداگانه به بحث گذاشت اما به‌ اختصار می‌توان گفت: در شرایطی که دیدگاه‌های مختلفی دربارۀ دین شکل گرفته بود و این باورها توسط افراد بانفوذی در جهان اسلام رواج می‌یافت، امام کاظم (ع) در مقابل باورهای ناصحیح ایستاد و به تصحیح آن‌ها همت گماشت.

 برای نمونه در عصر امام کاظم (ع) مطالبی نقل می‌شد که نتیجۀ آن جسمانیت خداوند بود. از جمله اینکه خداوند هرشب در یک‌سوم پایانی شب به آسمان دنیا نازل می‌شود و در صدد برمی‌آید تا بندگان خود را بیامرزد (نک: بخاری، ج 1، ص 101) این روایت مورد توجه اهل حدیث واقع شده بود و در میان مردم نیز دست‌به‌دست می‌شد. بر همین اساس در این زمینه از امام کاظم (ع) پرسش شد و امام (ع) نیز نزول خداوند به آسمان دنیا را مردود دانست و با توضیحات خود در صدد برآمد تا باور تجسیم را نسبت به خداوند رد کند. (کافی، ج 1، ص 125) این سخن امام (ع) نشان می‌دهد که باورهای ناصوابی از دین در میان مردم رواج یافته بود اما امام (ع) در صدد بود تا با این انحراف‌های اعتقادی مبارزه کند. برای این بعد از فعالیت‌های امام کاظم (ع) نمونه‌های مختلفی وجود دارد که باید در یک مجال فراخ‌تر به آن پرداخت.

 براساس مطالبی که از آن‌ها سخن رفت می‌توان اینگونه نتیجه‌گیری کرد که امام کاظم (ع) فعالیت‌های خود را که می‌توان آن‌ها را فعالیت‌هایی خیرخواهانه تلقی کرد در دو ساحت سامان داد؛ نخست ساحت دست‌گیری از نیازمندان مالی و دودیگر دست‌گیری از نیازمندان فکری.

مرتضی اوحدی؛ پژوهشگر حوزۀ دین و مدرس دانشگاه


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...