13 دی 1402
طرح ملی «شناسا» با هدف ارتقای سلامت ایرانیان اجرایی خواهد شد
دکتر زهرا خرمن‌گیر؛ پزشک داوطلب که سه‌دهه فعالیت‌های حرفه‌ای خود را با کارهای  داوطلبانه و خدمات انسان‌دوستانه آمیخته است، در گفت‌وگو با خیر ایران اظهار کرد: شبکه نوین ارتقای سلامت ایرانیان (شناسا) به زودی با مشارکت  خیرین، مدیریت شهری تهران و تعدادی از دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور اجرا  خواهد شد که هدف اصلی، آموزش و پیشگیری همه‌جانبه از بیماری‌هاست.

دکتر زهرا خرمن‌گیر، از پزشکان داوطلب و پرکار در سطح شهر تهران است که در سه دهه گذشته، فعالیت‌های داوطلبانه فراوانی را انجام داده است. یکی از فعالیت‌های اخیر این فعال اجتماعی، تلاش برای ارتقای سلامت ایرانیان در قالب طرح «شناسا» است. به این بهانه با ایشان گفت‌وگو پرداختیم و ضمن آشنایی با فعالیت‌های فردی و شخصی‌شان، درباره شناسا پرسیدیم. آنچه در ادامه از نظر می‌گذرد، حاصل این گفت‌وگوست:  

- از اینکه فرصت انجام این گفت‌وگو را در اختیار ما قرار دادید سپاسگزارم. برای ورود به بحث خودتان را معرفی کنید تا با پرسش‌های بعدی، گفت‌وگو را پی بگیریم.

 من زهرا خرمن‌گیر، رئیس مرکز نیکوکاری «مدرسه سلامت»، دبیر کانون سلامت بانوان «راه سبز»، دبیر دپارتمان «سلامت زنان و کودکان» در انجمن جهانی «صلح و سلامت پزشکان بدون مرز»، عضو هیئت‌مدیره مجمع خیرین «یاریگران زندگی» استان تهران و عضو هیئت‌مدیره انجمن «حامیان تعلیم و تربیت» هستم. در راستای هدفی که داریم، یعنی کاهش هزینه‌های درمانی و کاهش آسیب‌های اجتماعی، با سازمان‌ها و نهادهای فراوانی همکاری می‌کنم. 

 - درباره سوابق تحصیلی و شغلی‌تان توضیح دهید و بفرمایید که دوران نوجوانی و جوانی شما به چه صورتی طی شده است.

 به خاطر دارم که از همان دوران نوجوانی که در مدرسه تحصیل می‌کردم، همیشه در برنامه‌های اجتماعی و فرهنگی فعال بودم و دوران دفاع مقدس که برنامه‌هایی اعم از برنامه‌های فرهنگی و ... پیش‌ آمد، در مدرسه و خارج از مدرس فعالیت‌هایی داشتم و می‌توانم بگویم که همواره در این برنامه‌ها پیشتاز بودم. برای نمونه به مجری‌گری می‌پرداختم و در گروه‌ها و تشکل‌هایی که در مدارس داشتیم، حاضر بودم. دربارۀ تحصیلات دانشگاهی باید بگویم که من در زمینه زنان و مامایی درس خواندم و سپس تحصیلات تکمیلی خود را در زمینه طب سنتی ادامه دادم و توانستم از دانشگاه «UTMA» ارمنستان فارغ‌التحصیل شوم. از همان ابتدا که دانشجو شدم، در کنار فعالیت‌های درمانی که داشتم، همواره دغدغه‌ام این بود که بتوانم هزینه‌های درمان بیماران را کاهش دهم.

 برای تحقق این هدف، راه‌های مختلفی را رفتم اما پس از کسب تجربه‌های مختلف در این زمینه، به این فکر رسیدم که بهترین راه برای کاهش هزینه‌های درمان، مباحث مربوط به درمان نیست که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود بلکه آنچه اهمیت دارد، آموزش است. درست است که یکی از متولیان اصلی آموزش در این زمینه وزارت بهداشت است و کارهای خیلی خوبی در سطح ملی انجام شده است، اما آنچه که در جامعه مشاهده می‌شود این است که روزبه‌روز بر تعداد بیماران به صورت تصاعدی افزوده می‌شود و همین امر سبب‌شده تا مردم نتوانند هزینه‌های درمان را تأمین کنند. بر این اساس، تصمیم گرفتم تا به فعالیت‌‌های فرهنگی، اجتماعی و آموزشی در این زمینه روی آورم.

  - از چه سالی در عرصه سلامت فعالیت‌های اجتماعی را آغاز کردید؟

 از همان سالی که دانشجو بودم فعالیت‌هایم را آغاز کردم. البته به دلیل علاقه‌ای که به مباحث آموزشی داشتم، هم‌زمان که در سه بیمارستان مشغول به کار بودم، به مدت هفت سال نیز مربی‌گری بهداشت را بر عهده داشتم؛ زیرا دوست داشتم که در این زمینه نیز کمکی کرده باشم. به همین دلیل، از همان دوران آزمایشگاه‌ها، اردوها و کارگاه‌های خاصی برگزار می‌کردم که همیشه این رویدادها متفاوت بوده‌اند. اعتقاد من این است که باید تلاش کنیم تا در سطح مدارس نیز تغییرات فرهنگی که همواره کمبود آن احساس می‌شده است به وجود آید، اما متأسفانه کسی در این زمینه کوشش مؤثری نداشته است و من دوست دارم که بتوانم در این زمینه نیز نقش‌آفرینی کنم.

  - آیا این مطالبی که به آن‌ها اشاره کردید مربوط به دهه 70 است؟

 بله، دقیقاً از سال 1370 این اتفاق افتاد.

 - شما در چه زمانی دانشجو شدید؟ سال 1370؟

 بله.

  - بسیار خوب. اینک درباره مدرسه نیکوکاری سلامت که آن را تأسیس کرده‌اید توضیح دهید.

 حدوداً 13 سال قبل این کار را آغاز کردم. در آن زمان در منطقه فعالیت‌های درمانی داشتم اما فعالیت‌های آموزشی را هم به صورت جدی‌تر آغاز کردم.

  - اکنون به طب سنتی اشتغال دارید؟

 من ترکیبی کار می‌کنم؛ یعنی برای بیمارانم هم داروی شیمیایی می‌نویسم، هم آموزه‌های سبک زندگی سالم را براساس طب ایرانی دانشگاهی تجویز می‌کنم و هم از گیاهان دارویی و داروهای گیاهی استفاده می‌کنم.

  - یعنی الان به عنوان پزشک عمومی به شما مراجعه می‌کنند؟

 با اینکه تخصص اصلی من زنان است اما 80 درصد مراجعه عمومی دارم. در منطقه 9 براساس نیاز منطقه و آن چیزی که علاقه من بود پیش می‌روم؛ یعنی برای هر بیمار زمان خیلی زیادی در نظر می‌گیرم، به گونه‌ای که همه بیماران و حتی منشی هم شاکی می‌شوند؛ چراکه شاید برای هر بیمار یک ربع تا 20 دقیقه زمان لازم باشد اما مباحث آموزشی‌ای که ارائه می‌دهم، موجب می‌شود تا زمان زیادی سپری شود. به همین دلیل چون مجبور بودم تک‌به‌تک بیماران را آموزش بدهم، ترجیح دادم با سرای محله شروع کنم. با اداره سلامت سرای محله و در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران توانستیم همکاری داشته باشیم و همین امر موجب شد تا یک مکان را به عنوان کانون سلامت بانوان راه سبز راه‌اندازی کنیم که کانون برگزیده سازمان فرهنگی هنری شهرداری شده بود. همچنین باید اشاره کنم که برای سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران نیز بیش از ده‌ها کارگاه و همایش ملی با همکاری دانشکده علوم پزشکی برگزار کردم.

 حدود 13 سال قبل زمانی که کلاس‌هایمان در منطقه 9 آغاز شد، آمار کسانی که برای مراجعه می‌آمدند به‌قدری زیاد بود که جای نشستن نبود و در بسیاری از اوقات مجبور می‌شدند به صورت ایستاده در این کلاس‌ها شرکت کنند. در برگزاری این کلاس‌ها، فقط بحث ارتقای سطح سواد سلامت مطرح نبود بلکه به دنبال این بودیم که آیا می‌توانیم از طریق این کلاس‌ها به بانوان کمک کنیم که آن‌ها توانمند شوند یا خیر. به جرأت و همراه با اسناد و مدارک می‌گویم که از دل این کلاس‌ها، بانوانی بیرون آمدند که در حال حاضر در بحث گیاهان دارویی، ماساژ و طب سوزنی و موارد دیگری که مورد تأیید وزارت بهداشت است می‌توانند فعالیت کنند. 

  - این مهارت‌ها را خود شما به آن‌ها آموزش می‌دادید؟

 تا جایی که امکان‌پذیر بود خودم آموزش می‌دادم و خیلی اوقات برای اینکه باید یک‌سری مدارک هم می‌گرفتند که می‌توانستند شروع به کار کنند، آن‌ها را معرفی می‌کردم و پیگیری‌های لازم را انجام می‌دادم که بتوانند این مدارک لازم را بگیرند و شروع به کار کنند. خدا را شکر می‌کنم که در منطقه 9 و در مناطق دیگر تهران، بانوان موفقی حضور دارند و فعالیت می‌کنند.

 در راستای همین فعالیت‌هایی که در منطقه 9 داشتیم و در راستای اینکه بیماران نیازمند زیادی هم از این منطقه و هم از مناطق دیگر به ما مراجعه می‌کردند، من کار دیگری را در قالب اردوهای جهادی مناطق محروم تهران آغاز کردم که الان چندین سال است این کار را در کهریزک و شهرک امام حسن مجتبی (ع) اجرا می‌کنیم. ما اوایل جای مشخصی نداشتیم و در حسینیه‌ها، مساجد و مدارس کار می‌کردیم. متأسفانه مسئولین همیشه آن‌طور که شایسته است کمک نمی‌کنند و بیشتر نیروهای مردمی هستند که پای کار هستند. در حال حاضر در مسجد امام حسن مجتبی (ع) مستقر شدیم و پنجشنبه‌های آخر ماه، اردوهای جهادی داریم که بیماران خیلی زیادی به ما مراجعه می‌کنند و در واقع این مسجد تبدیل به یک مرکز شده است 

 -این اردوهای جهادی، پزشکی هستند؟

 پزشکی و فرهنگی هستند. فعالیت‌های ما که ادامه یافت، همکاران من از منطقه 9 مدیریت فرهنگی هنری شهرداری تهران به ما پیوستند. کار ما فقط پزشکی نیست، بلکه همکاران ما بسته‌های معیشتی می‌آورند. البته آوردن این بسته‌ها کار خود دوستان است؛ چراکه من به دنبال این بسته‌ها نیستم و دوستان خودشان کمک می‌کنند. البته از بیماران هم کمک می‌گیرند. برای نمونه بیماری که کار آرایشگری و کوتاهی مو را می‌تواند انجام دهد، موی بیماران را کوتاه می‌کند یا بیماری که کارهای آموزشی بلد است، تخصص خود را به دیگران یاد می‌دهد. من حتی فرزندان خود را در این اردوها برده‌ام و حتی در بحث تهیه داروها شرایط به گونه‌ای بوده که «رها» دختر بزرگ من، از بیماران فیلم می‌گرفت و برای دوستان خود می‌فرستاد و دوستان هم مبلغی را واریز می‌کردند و ما همان‌جا برای بیماران، دارو تهیه می‌کردیم. نه‌فقط بچه‌های خودم را، بلکه دوستانشان را هم درگیر این کار کرده‌ام و حتی کمک کردیم که کانون‌هایی را در این راستا هم در منطقه 9 و هم در مناطق دیگر ایجاد کنند. من از درمان به آموزش و از آموزش به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی رسیدم و با تکیه بر لطف خدا ادامه می‌دهم. یک هدف غایی دارم و امیدوارم که به آن برسم؛ اینکه بتوانم جامعه پزشکی را در کنار مدیریت شهری و کشوری قرار دهم تا به جامعه شهروندی برای ارتقای سطح سواد و سلامت کمک شود.

 در منطقه 9 که ما سالیان سال یعنی بیش از 13 سال است که این کلاس‌ها را برگزار می‌کنیم، بیماران من و اهالی منطقه خودشان این ادعا را دارند که ما دیگر نیاز به دفترچه‌های درمانی نداریم؛ چراکه می‌دانیم در هر فصل باید چه چیزهایی بخوریم، چه لباس‌هایی بپوشیم و چه رفتاری داشته باشیم. بنابراین آن‌ها براساس آموزه‌های طب سنتی سبک زندگی سالم خودشان را پیدا کرده‌اند. 

 من بیماری داشتم که می‌گفت: براساس شناخت مزاج‌ها که شما به من آموزش می‌دادید، من کمک کردم تا پسر 29 ساله معتادم را که سال‌ها درگیر و دچار اعتیاد بود، دوباره به زندگی عادی خود بازگردانم. یکی از کارهای دیگری که سال گذشته در سازمان رفاهِ شهرداری تهران، برای مددسراها آغاز کردیم این بود که آموزش بدهیم و فقط به دنبال این نباشیم که یکسری افراد را جمع کنیم و خدماتی به آن‌ها برسانیم. زیرا اگر این افراد را جمع کردیم و خدمات هم دادیم و اعتیاد هم از سر این افراد دست برداشت، آیا می‌توانیم مطمئن باشیم که دوباره به همان شرایط سابق خود برنمی‌گردند؟ من و شما می‌دانیم که بسیاری از این‌ها ممکن است دوباره برگردند.

 پرسش دیگر این است که علم شناخت مزاج‌ها که این همه هم روی آن تأکید می‌کنند ولی همکاران من در دانشکده‌های طب سنتی، آن‌چنان که باید و شاید نتوانستند این مقوله را جا بیندازند، آیا می‌تواند به کمک سازمان‌هایی که در مسئله ترک اعتیاد فعالیت و کمک می‌کنند بیاید و بگوید من راهکاری دارم که حتی ذهنیت افراد هم به سمت‌وسوی اعتیاد نرود؟ بر این اساس، شناخت مزاج‌ها می‌تواند کمک کند تا از خشکی نسج نرم مغز و در نتیجه کاهش تنش‌هایی که منجر به اعتیاد می‌شود جلوگیری شود.

 - فعالیت‌های پزشکی، فرهنگی و آموزشی این گروه جهادی که ماهی یکبار از منطقه 9 به منطقه کهریزک می‌رود و خدمت‌رسانی می‌کند، در  چه روزی انجام می‌شود؟

 پنجشنبه آخر هرماه.

 - همه این خدمات در یک روز قابلیت ارائه دارد؟

 بله، ما همیشه به دنبال این بودیم که در مناطق بیست‌ودوگانه فعالیت داشته باشیم، اما به دلیل تغییرات مدیریتی {در شهرداری} که در جریان هستید و رفت‌وبرگشت‌ها، هنوز این طرح مسکوت مانده و به سامانه سمات مربوط شده است و سامانه سمات هم هنوز اجرایی نشده است. من به دنبال این هستم که نه‌تنها در مناطق بیست‌ودوگانه بلکه در سطح کشور این فعالیت را اجرا کنم.

 - نیازمندان منطقه کهریزک را چگونه شناسایی کردید؟

 فرایند یافتن دوستان در منطقه کهریزک، بیشتر در زمان کرونا شدت گرفت. در آن زمان فعالیت‌های مجازی به اوج خود رسید و از طریق فضای مجازی تبلیغات صورت می‌گرفت. بنابراین ما هم از فضای مجازی استفاده کردیم. البته بیشتر فعالیت‌ ما به صورت شفاهی و دهان‌به‌دهان بود و خود مسجد هم با استفاده از همان اطلاعیه‌های همگانی که می‌داد، خیلی به ما در این راستا کمک کرد.

  - در حال حاضر در سرای محله منطقه 9 تدریس دارید؟

 بله. البته فقط منطقه 9 نیست، بلکه منطقه 5 و 6 هم هستند.

 - پس حیطه اصلی فعالیت شما یکی تشکیل گروه جهادی بود و دیگری مرکز نیکوکاری سلامت؟

 بله، مرکز نیکوکاری مدرسه سلامت.

 - فعالیت‌های جهادی و سرای محله هم ذیل فعالیت‌های مدرسه تعریف می‌شوند یا مستقل از یکدیگر هستند؟

 آنچه که برای من اهمیت دارد، هدف و رسیدن به آن است. با خیلی از سازمان‌ها که کار می‌کنم هم می‌گویم: مهم هدف من است. حال شما اگر بخواهید می‌توانید هریک از این فعالیت‌ها را ذیل یکدیگر ببینید؛ زیرا هیچ مشکلی به وجود نمی‌آید.

 - این مرکز مدرسه نیکوکاری سلامت از کجا مجوز گرفته است؟

 کمیته امداد. کانون سلامت راه سبز نیز از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران مجوز خود را اخذ کرده است.

 - تدریس‌های سرای محله شما ذیل کانون سلامت راه سبز است؟

 بله، مجوز کانون سلامت راه سبز از سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است. کانون دیگری را هم تحت عنوان کانون انجمن ادبی «قلم مانا» در منطقه 9 و با دوستان دختر بزرگم افتتاح کردیم که من عضو هیئت‌رئیسه آن هستم و آن‌جا در هر فصل یک کتاب چاپ می‌کنیم.

 - کتاب‌هایی که چاپ می‌کنید در چه زمینه‌ای است؟

 یکی از دوستان دخترم به نام ملیکا، دبیر این انجمن است، در فرهنگسرای رویش در حال تدریس است و نویسندگی را آموزش می‌دهد. دخترم یک دوره نزد ایشان رفت و در حال حاضر، آخرین کتابی که در دست چاپ داریم برای یک خانم هشتادسالۀ مادر شهید به نام خانم تفرشی است که خاطرات جنگ را در آن کتاب گفته‌اند.

 - کتاب خودتان چه بود؟

 عنوانش این بود: «دردها را می‌سرایم»

 - مجموعه شعر است؟

 بله. سال گذشته در مراسم خیلی خوبی در فرهنگسرای رویش رونمایی شد.

 - این کتاب شعر با مضامین اجتماعی است؟

 مضامین آن مذهبی است. من جزو شعرای آستان قدس رضوی هم هستم. 

  - در حال حاضر ریاست مرکز نیکوکاری مدرسه سلامت و کانون سلامت راه سبز بر عهده خودتان است؟ پرسش دیگر اینکه، آن‌جا هیئت‌مدیره هم دارید یا به طور فردی اداره می‌شود؟

 بله. هیئت‌مدیره هم داریم. 

 - منابع مالی را چگونه تأمین می‌کنید؟

 به صورت شخصی.

 - از جانب خیّرین هم حمایت می‌شوید؟

 خیّری که همیشه با ما همراه بوده است و در طرح «شناسا» هم همکاری دارند، آقای سیدرضا ابوالقاسمی؛ رئیس مرکز نیکوکاری مجمع خیرین شمیرانات است.

 - شما یکسری فعالیت‌ در منطقه یک هم دارید. در این مورد هم توضیح می‌دهید؟

  من در منطقه یک، دبیر کانون پزشکان هستم

 - کار کانون پزشکان چیست؟

 کانون پزشکان باید یکسری پزشکان را در محل شناسایی و جمع‌آوری کند و سپس از ظرفیت‌هایشان برای درمان استفاده کند.

 - به این کانون‌های پزشکان مناطق، توسط کدام اداره مجوز داده می‌شود؟

 اداره سلامت وابسته به معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران است که زیرنظر آقای دکتر توکلی‌زاده اداره می‌شود.

  - هدف این کانون‌ها این است که از ظرفیت اجتماعی پزشکان استفاده کنند؟ یعنی پزشکان کارهای داوطلبانه انجام دهند؟

 بله، اما نتوانستند آن‌طور که باید و شاید این کار را انجام دهند. یکی از انتقادات ما اینست که چرا اداره سلامت، فعالیت‌های خود  را منوط به میز خدمت کرده است که صرفاً میزان فشار خون و قند مردم را کنترل کنند. اصلاً آیا دستگاه فشار و قندی که روی میز خدمت است فشار و قند را درست می‌گیرد؟  اصرار من در اصلاح این موضوع است و در این زمینه صحبت هم کرده‌ام که آیا می‌توانیم تغییری در قوانین اداره سلامت به وجود بیاوریم یا خیر. تلاش  می‌کنیم تا برای بیماران آن‌جا پرونده درست کنیم، کاری که ما در کهریزک  کردیم و من در منطقه 9 انجام دادم و می‌خواهم در منطقه یک هم اجرا کنم که پرونده سلامت بسازیم. کانون پزشکان آن‌چنان که باید و شاید فعالیت  ندارند. البته در دوران کرونا فعالیت‌های خوبی داشتند اما باید سعی کنیم تا  شرایط فعلی مقداری تغییر کند.

 - پس یعنی شرایط فعلی اینگونه است که فعالیت‌های پزشکان در این کانون‌ها به کنترل میزان قند و فشار خون کاهش یافته است. درست است؟

 بله، اما ای کاش این افراد پزشک باشند؛ چراکه غالباً افرادی که در میزهای خدمت، میزان قند و فشار خون را کنترل می‌کنند پزشک هم نیستند. ما دوست داریم واقعاً خدمت کنیم و کمک کنیم که هزینه‌های درمان کم شد. هزینه درمان فقط کنترل قند و فشار خون نیست. 

 - شما همکاری‌های خوبی با سازمان رفاه شهرداری تهران دارید. این ارتباط شما چگونه و از کجا شکل گرفته است؟

 من در دوره قبلی، رئیس کارگروه تخصصی سلامت در ستاد سمن‌های شهر تهران بودم و بعد از اینکه آن دوره ریاست برای کارگروه‌های سلامت تمام شد، بلافاصله از طریق همکارانی که با آن‌ها آشنا بودم، به دلیل ارتباطات خوبی که در شورای شهر داشتیم و تعاملات خوب و سازنده‌ای که در جهت اهداف مشترک داشتیم که می‌خواستیم به آن دست پیدا کنیم، با همکاران خود در سازمان رفاه آشنا شدم. این پیشنهاد که در سازمان رفاه هم بتوانیم این فعالیت‌های داوطلبانه را انجام دهیم، داشتم. در نهایت به سازمان رفاه ورود پیدا کردم و خدا را شکر می‌کنم که مدیرعامل محترم سازمان رفاه؛ آقای دکتر احمدی‌ صدر بارها فرمودند و تأکید ویژه‌ای داشتند که ما کمک می‌کنیم و درِ این‌جا باز است و هرکسی می‌خواه می‌تواند بیاید و هر فعالیتی می‌خواهد انجام بدهد و ما از او حمایت می‌کنیم.

 - برای منطقه یک، مهم‌ترین اقدامات و برنامه‌های شما چیست؟

 من همیشه خیلی کلان‌تر نگاه می‌کنم. یعنی نه‌فقط در سطح منطقه یک یا حتی مناطق بیست‌دوگانه تهران، بلکه در سطح ملی نگاه می‌کنم و همکارانی که با ما در منطقه یک همراه هستند کمک کردند تا بتوانیم باشگاه داوطلبی پزشکان امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه یک را باهم افتتاح کنیم و باز هم با این نیت که افراد بیشتری از جامعه سلامت و از کادر درمان را با خودمان هم‌سو کنیم تا دو قصدی که داریم محقق شود؛ یعنی ابتدا آن چیزی که همگان به او نگاه می‌کنند که بحث درمان است و اردوهای جهادی ما را شامل می‌شود باید به خوبی دنبال شود و فراتر از بحث درمان، بحث بهداشت و پیشگیری و آموزش است که متأسفانه می‌بینیم حتی در سطح کشور هم با همه اقدامات خوبی که انجام شده، آن‌چنان که شایسته است در این زمینه اقدام عملی صورت نمی‌‌گیرد.

 - این‌ نکاتی که در مورد فعالیت‌های جهادی به آن‌ها اشاره کردید به این معنا است که قرار است از منطقه یک هم گروه‌هایی به کهریزک اعزام شوند؟

 ما تیم‌های زیادی را حتی در سطح خارج از تهران و در شهرهای مختلف داریم و می‌خواهیم در هر منطقه تیکتی را رونمایی کنیم. خدا را شکر می‌کنم که سال گذشته تیکتی را به نام خدمات سینایی رونمایی کردیم که به وسیله آن، افراد نیازمند هر محله شناسایی می‌شوند و براساس همان سامانه سمات و سامانه‌های دیگر است. از این لحاظ به کمیته امداد ورود پیدا کردم تا بتوانم افراد نیازمندی که آن‌ها را شناسایی کردم را تحت پوشش قرار دهم. از این رو، یک تیکت نارنجی‌رنگ در اختیار بیمار و یک تیکت سبزرنگ در اختیار پزشک قرار می‌گیرد و ما در هر فصل، قرار است که یکبار این تیکت‌ها را جمع‌آوری کنیم. فلسفه اردوهای جهادی این بود که این کارها انجام شود و من که حوصله دارم ماهی یکبار به کهریزک می‌روم، کار داوطلبانه انجام می‌دهم و از این کار لذت می‌برم. 

 بسیاری از همکاران من به من گفتند خوشبحالت که حوصله رفتن به این مکان‌ها و انجام این کارها را دارید، ما هم دوست داشتیم بیاییم اما وقت کافی نداریم و این‌گونه شد که به ذهن من رسید آیا من می‌توانم همکاران خود را درگیر این داستان کنم؟ یعنی شرایط طوری شود که کسی که دوست دارد در مطب خود بنشیند و بیمار نیازمند در همان‌ها او مراجعه کند و مشکلش رفع شود؟ براساس همین فکر، این تیکت رونمایی شد؛ یعنی ما تیکت را در اختیار پزشک قرار می‌دهیم و دیگر فرایندها نیز طی می‌شود. درست است که افراد به صورت دلی کار می‌کنند اما باید از زحمات آن‌ها قدردانی هم بشود. 

 برای نمونه همکار من دوست دارد روزانه یک بیمار نیازمند را معاینه کند و دیگری حوصله دارد روزانه بیست بیمار نیازمند را ببیند. درست است که همکار من دوست دارد آن کار خِیر را دلی انجام دهد، اما من هم برای او خدماتی در نظر گرفته‌ام که حداقل سالی یکبار در روز پزشک از او قدردانی بشود. البته نه به این نیت که او نیاز به قدردانی داشته باشد، بلکه به این نیت که فرهنگ‌سازی بشود تا پزشکان بیشتری با ما همراه شوند. حتی با سازمان نظام پزشکی و سازمان‌های مربوطه هم صحبت‌هایی داشته‌ام تا بتوانم این کار را فرهنگ‌سازی کنم. نیکوکاری خیلی خوب است و من در بدو ورودم به اینجا شعار خیلی زیبایی را دیدم که نوشته بود «هر ایرانی یک نیکوکار». این نیکوکاری خیلی خوب است، اما اگر من از بچگی به فرزند خود آموزش بدهم که این کار مسئولیت و وظیفه شما است و دلیلش هم نعمت‌ها و برکت‌هایی است که خداوند در اختیار تو قرار داده است، فرزند من خودش به این سمت‌وسو می‌رود.

 یک پزشک وقتی در این مسیر می‌آید یعنی دوست دارد خدمتی را به صورت داوطلبانه انجام بدهد و قطعاً هم تمایل ندارد که از او قدردانی بشود اما خیلی خوب است که بتوانیم قدردانی انجام دهیم تا فرهنگ‌سازی صورت گیرد. به همین دلیل جامعه خیرین هم درگیر می‌کنیم و ان‌شاءالله شما هم به ما کمک کنید تا بتوانیم در این زمینه برای جامعه سلامت فرهنگ‌سازی کنیم.

  - قدری درباره طرح «شناسا» برای ما و مخاطبانمان که این گفت‌وگو را می‌خوانند توضیح بدهید.

 شناسا (شبکه نوین ارتقای سلامت ایرانیان) قرار است به ما کمک در زمینه فرهنگ‌سازی کمک کند. من فرهنگ‌سازی را از چند بُعد و زاویه نگاه می‌کنم؛ ابتدا فرهنگ‌سازی برای جامعه شهروندی؛ به این معنا که به مادر خانه‌دار بگوییم باید پای کلاس‌ها بنشینی و این آموزش را ببینی تا این آموزش کمک کند که چه کار کنی تا بچه تو، رشد مناسب و قد و وزن مناسب داشته باشد. از آن‌طرف، من به مادر آموزش می‌دهم اما دانش‌آموز حرف‌شنوی ندارد، پس مجبور هستم در مدارس هم برای دانش‌آموزان آموزش داشته باشم. بنابراین مدارس را جداگانه آموزش می‌دهیم. وقتی که به انجمن اولیاء و مربیان ورود پیدا کردم برای این بود که این آموزش دوسویه و دوجانبه را در نظر داشته باشم. شناسا قرار است به ما کمک کند که حتی مدیران آموزش و پرورش را درگیر این داستان کنیم. 

 وقتی هر روز تعداد بسیار زیادی بیمار ویزیت می‌کنم، دلم می‌سوزد. چون اگر من در نوع لباس‌پوشیدن به او آموزش می‌دادم که لباس تنگ نپوشد یا در نوع شست‌وشو و نوع فعالیت‌های روزانه به او آموزش می‌دادم و حتی درباره ساعت خواب این کار را می‌کردم، وضعیت به اینصورت نبود؛ زیرا ما می‌دانیم که اگر با ساعت بیولوژیک بدن همگام باشیم، از بیماری‌های بسیاری پیش‌گیری می‌شود، مخصوصاً بیماری‌هایی که بیشتر مرتبط با خانم‌ها است کنترل می‌شود. برای نمونه در تنظیم هورمون‌های زنانه می‌توان به نتایج مطلوبی رسید و البته نه‌فقط در تنظیم هورمون‌های زنانه بلکه در تولید و ترشح بسیاری از هورمون‌ها که در بدن انسان‌ها وجود دارد نیز می‌توان به نتایج مطلوبی دست یافت.

 از هر طرف که به بحث سلامت و آموزش نگاه  کنیم به این نکته خیلی مهم می‌رسیم که برای ما در شرایط فعلی راهی به جز  این باقی نمانده است که بتوانیم کمک کنیم که سواد سلامت را بالا ببریم تا  پیشگیری به وجود بیاید. در حال حاضر یک بیمار صعب‌الاعلاج که مبتلا به  بیماری بسیار سختی شده است، در نهایت وقتی پزشک از ادامه درمان درمانده  می‌شود، توصیه‌ای که به او می‌کند این است که سبک زندگی سالم را انتخاب  کند، در منطقه‌ای ساکن شود که آب‌وهوای سالمی داشته باشد، استرس را از خود  دور کند و فعالیت‌های روزانه خود را بیشتر کند. در نهایت، ما هم به همین  می‌رسیم.

 بنابراین چقدر خوب بود که  سبک زندگی سالم را از ابتدا آموزش می‌دادیم. در خود سازمان رفاه هم مخصوصاً  در طرح «شناسا» من به دنبال این هستم که همکارانی مانند شما و بسیاری از  همکارانم در سازمان‌ها و نهادهای مختلف را با خود همراه و هم‌مسیر کنم. ما  چاره‌ای نداریم جز اینکه آموزش‌های ساده سبک زندگی سالم را به سمت مدارس  بکشانیم و به همین دلیل است که در مدرسه‌ای که دخترم در آن‌جا تحصیل  می‌کند، به عنوان رئیس انجمن اولیاء و مربیان انتخاب شدم که بتوانم حتی در  مدارس هم این ورود را داشته باشم. این نیازسنجی وجود داشت که من در طی  سه‌دهه فعالیت داشته‌ام و امیدوارم که بتوانم این مسیر را ادامه دهم. جامعه  پزشکی و شهروندی همراه ما هستند اما آن جامعه‌ای که باید با ما همراه و  هم‌مسیر باشد، مدیریت شهری و در سطح کلان‌تر مدیرانی است که در سطح کشوری  می‌توانند به ما کمک کنند. همه پای کار هستند و منتظرند بدانند مدیران چه  زمانی آن‌چنان که شایسته ملت عزیزمان ایران است، پای کار می‌آیند.

 یکی دیگر از اهداف شناسا این است که در هر محله یک پزشک، روانشناس و پرستار داوطلب وجود داشته باشد که حتی کار تزریق بیمار را هم انجام بدهد. افزون بر این، باید در هر محله یک مددکار اجتماعی هم وجود داشته باشد. برای نمونه، زمان‌هایی بوده که من نتوانستم نزد بیمار حاضر شوم و بیمار با سختی بسیار یعنی در شرایطی که حتی پول کافی برای رفت‌وبرگشت نداشته، از کهریزک به مطب من آمده است. اگر این هدف شناسا محقق شود این مشکلات هم رفع خواهد شد. اما آیا من نمی‌توانستم در منطقه کهریزک کسانی را با خدمات سینایی و تیکت با خود همراه کنم که مریض را آن‌جا ویزیت کنند؟ بله این افراد هستند اما آن اتفاق آن‌جا نیفتاده است. 

  - چگونه افراد نیازمند را در هر محله شناسایی می‌کنید که بدانید این آدم نیاز به تزریق رایگان و داروی رایگان دارد؟

 دلیل اینکه من به سازمان رفاه، ستاد سمن‌ها یا کمیته امداد ورود پیدا کردم همین بود که افراد نیازمند واقعی را شناسایی کنم، نه این‌که کسی بیاید این‌جا و النگویش را پنهان کند و بعد که از این‌جا خارج شد النگوی در دست خود را بیرون بیاورد، چون ما از این نمونه افراد داشتیم. هیچ اشکالی ندارد که ما بتوانیم به همه مردم خدمات ارائه دهیم، اما خیلی دوست داریم کسی که خیلی نیازمند است را پیدا کنیم و ممکن است کمیته امداد هم به ما کمک کند. ما می‌خواهیم در حد خیلی وسیع‌تر و بزرگ‌تر و در سطح شهر تهران این کار انجام شود.

 من همین الان که از منطقه یک تهران آمده‌ام، آقای بیگی و منظری که مسئولیت این مناطق با آن‌ها است به من این وعده را داده‌اند که در همان دفتری که در چهارراه پارک‌وی داریم، خانه امداد منطقه یک نیز به ما واگذار بشود. داستانی که ما داریم این است که هم پزشک و هم دیگر تجهیزات را برای خدمات آماده داریم اما موضوع اصلی این است که آن بیمار نیازمند را چه کسی می‌خواهد بیاورد؟ یعنی چه کسی باید او را شناسایی کند و به او اطلاع‌رسانی دهد و به دفتر بیاورد؟ این اطلاع‌رسانی مهم است، من در کهریزک آن را اجرا کردم، به اینصورت که خود شهرداری کهریزک برای ما بنر هم زد و عکس آن هم موجود است. یعنی می‌خواهم بگویم که آن‌ها با ما همکاری کردند اما ما هنوز منتظر هستیم که سازمان رفاه اداره سلامت با ما این همکاری را داشته باشد و اطلاع‌رسانی کند، و الا همه کارهای زیربنایی را سالیان سال پیگیر بودم و انجام دادم.

 - درباره این دفتری که در پارک‌وی برای طرح «شناسا» گرفته‌اید، توضیح می‌دهید؟

 همه جلسات ما آن‌جا برگزار می‌شود. ما پزشکان سرطان‌شناسی داریم که از درفول با ما همراه هستند. من چون عضو انجمن جهانی پزشکان هستم، تیم متخصصی از آن‌ها با ما همراه هستند که اگر بیمار نیازمندی با ما همراه باشد، به یکی از همکاران می‌گویم که اگر به تهران آمدید این بیمار را معاینه کنید.

  - پس یعنی این دفتر مکانی برای طبابت است؟

  هم برای طبابت و هم برای جلساتی که داریم است.

 - این مکان را چه سازمانی در اختیار شما قرار داده است؟

 سازمان رفاه شهرداری و مرکز توسعه و تعالی مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران که البته دو طبقه دارد و طبقه پایین آن مربوط به خدمات اجتماعی شهرداری تهران است و آن‌جا هم یکسری از همکاران در بحث کارتن‌خواب‌ها به شهرداری کمک می‌کنند.

  - در مورد کنگره‌ای که پیش‌رو دارید و قرار بود در آذرماه برگزار شود و به دی‌ماه موکول شد توضیح بدهید که آیا تاریخ آن مشخص شده است؟

 من با دانشکده‌های علوم پزشکی ارتباط خوبی دارم و با همه آن‌ها کار می‌کنم. آخرین برنامه‌ای که دانشگاه علوم پزشکی تهران در برج آزادی برگزار کرد و مجری و برگزارکننده این همایش بودم، 19 اردیبهشت سال 1402 بود که معاونت‌های دانشگاه و یکسری از اساتید برجسته دانشگاه و گروه 300 نفری از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مهمان ما بودند که من همه مقدمات کار را فراهم کردم و همکاران من در سازمان رفاه من را تشویق کردند. در صورتی که قرار بود همکاری خیلی گسترده‌تری باشد اما از آن‌جا این کار آغاز شد که با خود سازمان رفاه هم یکسری همایش‌هایی برگزار کنم، آن هم با این قصد و نیت که جامعه پزشکی را پای کار اهدافی که سازمان رفاه دارد بیاورم. البته سازمان رفاه در بحث کودکان کار و در بحث اعتیاد و ... پای کار است.

 همکاران من در دانشکده‌های پزشکی تهران، ایران، شهیدبهشتی، شاهد و همه رؤسای دانشگاه‌های علوم‌پزشکی پای کار هستند. ما هفته پیش جلسه شورای سیاست‌گذاری کنگره را داشتیم و خانم دکتر الهیان، خانم دکتر شهلا خسروی؛ مشاور وزیر در طرح شناسا، آقای دکتر محسن ناصری؛ استاد دانشگاه و رئیس مرکز تحقیقات دانشگاه شاهد، دکتر قناعتی و خانم دکتر تن‌ساز؛ رئیس دانشکده طب سنتی دانشگاه شهیدبهشتی با ما همراه بودند.

 من ظرفیت‌های بسیار خوبی را پای کار آوردم. خانم دکتر خزعلی در معاونت زنان و خانواده ریاست‌جمهوری هم همراه ما هستند و به ما پیشنهاد دادند و گفتند این طرح را به من بدهید تا من خدمت آقای زاکانی (شهردار تهران) ببرم. اما من گفتم تمایل دارم با خود شما این طرح را پیش ببرم؛ چون براساس طرح دکتر خزاعی است که طرح خانواده‌محور محسوب می‌شود و به ارتقای سلامت خانواده‌ها کمک می‌کند.

 بر این اساس قرار شد کنگره شناسا برگزار شود. صحبت‌هایی کردم و امتیازهای بازآموزی برای همکارانم در جامعه پزشکی گرفتم. کنگره‌های پزشکی که برگزار می‌شود اگر امتیاز بازآموزی داشته باشند که البته خیلی هم کار سختی است و به راحتی به ما نمی‌دهند، در اینصورت بسیاری از همکاران پزشک با ما همراه می‌شوند. 

 - فارغ از فعالیت‌هایی که شما دارید، آیا جامعه پزشکی کشور تشکل‌ها و گروه‌هایی برای کارهای داوطلبانه دارند یا خیر؟

 چون من با خود وزارت بهداشت و افرادی که در بحث‌های کلیدی جهادی کشور هستند کار می‌کنم، می‌بینم که طرح‌هایی می‌آید و اجرا می‌شود، اما همه این طرح‌ها مانند جزیره‌ای هستند که هرکسی در آن‌جا هدف خود را دنبال می‌کند. خیلی خوب است که من هدف خود را دنبال کنم و بتوانم خدمتی برای کشورم داشته باشم، اما چیزی که در ارتباط با گروه‌های جهادی مدنظر من بوده این‌ است که کار اساسی انجام دهیم و کاری نباشد که اگر من بروم این کار هم تمام شود. در مجامعی که من با آن‌ها همکاری می‌کنم در گروه‌های جهادی در دانشکده علوم پزشکی به من می‌گویند اگر اتفاق طرح شناسا بیفتد، یک انقلاب فرهنگی به وجود می‌آید. خانم دکتر خسروی، مشاور وزیر به من گفتند ما می‌توانیم این طرح را به عنوان طرح درس و برنامه آموزشی در دانشکده‌های علوم پزشکی داشته باشیم و من کمک می‌کنم که شما به این هدف برسید.  

 من همیشه کمک می‌کنم تا گروه‌های جهادی هم که با ما همراهی می‌کنند، به اهدافشان برسند، اما دوست دارم که اگر قرار است کاری کنیم کاری باشد که ماندگار شود و بعد از آن هم بگوییم که ما توانستیم این کار را برای مملکت انجام بدهیم. 70 سال قبل در سرفصل‌های کتب درسی مدارس، سبک زندگی سالم بوده است. آیا عمدی در حذف اینها بوده است؟ من احساس می‌کنم که عمدی بوده که این کتاب‌ها و آموزش‌ها حذف شده است که جامعه به سمت‌وسوی درمان برود و جیب یکسری از مافیاهای دارو و درمان پر شود. ما سعی می‌کنیم تا کمک کنیم که این مشکل را برای ملت عزیزمان ایران برطرف کنیم و امیدوار هستم خداوند به ما کمک کند و دوستانی مانند شما با ما همراه شوند و ما را راهنمایی کنند که ببینیم چگونه می‌توانیم در این فرهنگ‌سازی بزرگ سهمی داشته باشیم.

  - مجامع خیرین سلامت در استان‌ها هیچ ارتباطی با این نوع فعالیت‌ها ندارند؟

 غیر از مجامع خیرین سلامت، انجمن جهانی پزشکان بین‌الملل را می‌توانم نام ببرم که دبیرکل آن آقای دکتر چینی‌گرزاده است که عضو مجمع خیرین است و ما از ایشان دعوت کردیم اما ایرادی که وجود دارد این‌ است که در مجامع خیرین سلامت صرفاً به دنبال مباحث درمانی و تجهیز بیمارستان‌ها هستند و ما راهمان از آن‌ها جداست؛ زیرا ما به دنبال این هستیم که پولی که برای تجهیز بیمارستان می‌دهند در بحث آموزش هزینه کنند و ببینند آیا نیاز است این تعداد زیاد تخت و بیمارستان تجهیز کنیم یا خیر. 

 من در مجمع خیرین کشور هم بیان کردم که سمت‌وسو را به این سمت بیاوریم و بپرسیم که چرا همیشه به فکر تجهیز هستیم؟ و چرا به فکر پیشگیری و آموزش نیستیم؟ چون کسی در این زمینه کار نکرده است. وقتی حدود نیم یا یک ساعت با آن‌ها صحبت کردم متوجه شدم دیدگاه خیلی از آن‌ها تغییر کرده است اما سن‌وسالشان اجازه نمی‌دهد که رویه‌ها را تغییر بدهند. ما اکنون به جایی رسیده‌ایم که دیگر در مجامع خیرین، افراد جوان و نوجوان را کمتر می‌بینیم و می‌گویند ما راه خودمان را برویم بهتر است و دوست ندارند راه مشخص و روشن دیگری را از صفر شروع کنند، ولی ما به دنبال این هستیم که بتوانیم در مجامع خیرین سلامت کشور این را جا بیندازیم که به جای ساخت یا تجهیز بیمارستان به فکر این باشیم که از طریق آموزش به کاهش هزینه‌های درمان کمک کنیم.

 - به عنوان سؤال پایانی دوست دارم بپرسم چگونه میان وظایف سنگین پزشکی، وظایف مادری و مسئولیت اجتماعی هماهنگی ایجاد می‌کنید؟

 فکر می‌کنم که از بچگی به این مقوله عادت کرده‌ام. من دختر بزرگم را از 17 روزگی همراه خودم به مطب بردم و اعضای خانواده هم با من همراه و هم‌مسیر هستند. صبح که «پریا» دخترم به مدرسه می‌رود به او می‌گویم که چه برنامه‌هایی دارم. خانم‌هایی که هدف مشخص و والایی دارند، به‌راحتی می‌توانند همه هدف‌هایشان را برنامه‌ریزی و مدیریت کنند و این‌که من به فرزندانم یاد دادم که به قول امیرکبیر هدف یکساله ندارم که بخواهم گندم بکارم و هدف 10 ساله ندارم که بخواهم برنج بکارم، بلکه من هدف 100 ساله را پیگیری می‌کنم که درخت 100 ساله و صدها ساله را بکارم که بتوانم انسان‌هایی را تربیت کنم که هم مسئولیت‌پذیری اجتماعی‌شان را بدانند و هم این‌که به هدف مقدس مادری کمک کنم.

 از سوی دیگر می‌کوشم تا هزینه‌های درمان را برای مردم نیازمند کاهش بدهم. اگر شما یکبار با ما به کهریزک بیایید، می‌بینید که بیمار به شما می‌‎گوید دوماه است که از این درد نخوابیده‌؛ دردی که من به راحتی می‌توانستم با پیشگیری و آموزش، به آن کمک کنم. اگر بیایید و این‌ها را ببیننید قطعا شما هم راهی پیدا می‌کنید که به این مردم کمک کنید و خود این اردوهای جهادی خیر و برکتی شد که من را به این سمت‌وسو سوق داد. همه خانم‌های شاغل، خیلی بیشتر نسبت به برنامه‌هایشان دقت‌نظر دارند و نسبت به خانم‌های خانه‌دار بهتر می‌توانند به اهداف خود دست پیدا کنند.


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...