به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، مؤسسات خیریه را میتوان در ردیف ابزارهای قدرت توسعۀ اقتصادی و افزایش سرمایۀ اجتماعی دانست. این مؤسسات در صورتی میتوانند از یکسو بقای خودشان را تضمین کنند و از سوی دیگر توسعه یابند که به فعالیتهای نوآورانه و جذاب اهتمام داشته باشند؛ فعالیتهایی که مؤسسه را از دیگر سازمانها متمایز میکند. برخی مؤلفهها نظیر پویایی و تحول مداوم و مبتنی بر نوآوری، بازتابدهندۀ چنین درکی هستند که مؤسسات خیریه در ایران جایگاه خود را در میان صنایع فرهنگی یافتهاند اما باید به شناسایی برخی راهکارهای عملی پرداخت که موجب افزایش نوآوری در این مؤسسات میشوند.
بر همین اساس، مهری بهار؛ دانشیار گروه ارتباطات دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران با همکاری زینب محودیان؛ دانشجوی دکتری گروه ارتباطات دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران در مقالۀ «شناسایی مدل پارادایمی «توسعۀ نوآوری در مؤسسات خیریۀ ایران» (یک نظریۀ زمینهای)» که در نخستین شماره از پژوهشنامۀ مطالعات وقف و امور خیریه منتشر شده است، این راهکارها را شناسایی کرده و به طراحی مدل پارادایمی توسعۀ نوآوری در مؤسسات خیریه ایران پرداخته است.
مروری بر مبانی نظری بحث
نخستین مبنایی که باید از آن سخن به میان آورد «چیستی و چرایی نوآوری» است. مراد از نوآوری انتخاب ایدههای درست و اجرای صحیح فرایند کاربردیشدن ایدهها در قالب یک محصول، خدمت یا فرایند است که در نهایت، هزینه را کاهش و بهرهوری را افزایش میدهد. از آنجا که هدف اصلی مؤسسات خیریه، ارتقای خدمات اجتماعی است، آنها چارهای جز این ندارند که به نوآوری التفات داشته باشند؛ زیرا رویکرد نوآورانه، سرمایۀ عملی و منبع راهبردی خیریهها تلقی میشود. افزون بر این، نوآوری میتواند بهبود عملکرد و ارتقای بهرهوری خیریهها را در پی داشته باشد.
خیریه و صنایع فرهنگی، دومین مبنایی است که باید از آن سخن به میان آورد. امروزه خیریهها در عرصۀ جهانی صنعتی شدهاند. یکی از ویژگیهای صنایع فرهنگی مختلف، پویایی و تحول مداوم و مبتنی بر نوآوری است. افزون بر این، میتوان به ویژگیهایی نظیر ارتباط سازمانی، رقابت جدی، امکان ادغام و شبکهشدن، غلبۀ وجه فرهنگی بر سایر ابعاد و نقش مؤثر در اقتصاد اشاره کرد که نشاندهندۀ جاافتادن خیریهها در صنایع فرهنگی است.
سومین مبنا در این بحث، منابع و کارکردهای نوآوری در خیریههای جهان است. توضیح اینکه، جوامع امروزی نسبت به گذشته، وابستگی بیشتری به خیریهها یافتهاند. این امر بازتابدهندۀ چنین درکی است که خیریهها بیش از پیش به چشمانداز اجتماعی و اقتصادی نوآورانه نیاز دارند. یافتن ایده را میتوان نخستین کوشش برای آغاز یک فعالیت نوآورانه دانست. نکتۀ دیگری که باید از آن سخن به میان آورد، کارکردهای ضروری نوآوریها است. جلوگیری از رکود مؤسسه، بهبود فرایندها و اصلاح کاستیهای فرهنگی داخلی از جملۀ این کارکردها محسوب میشود. همین امر سبب شده است تا میان مؤسسات خیریه رقابت شدیدی در بازار جمعآوری کمکهای خیریه به وجود آید.
چهارمین و آخرین مبنای نظری، تعریف و وضعیت نوآوری در ایران است. نوآوری را میتوان توانایی حل مسئله به صورت خلاقانه دانست که به حل مسئلۀ اجتماعی با بهرهوری بیشتر منجر میشود. متقاعدکردن مخاطب به کنش خیرخواهانه، توجه مرکزی نوآوری در یک مؤسسه خیریه است. افزون بر این، راهکارهای نوآوری براساس فضای فرهنگی و اجتماعی متفاوت هستند. نتایج کاوشها، بازتابدهندۀ این معنا هستند که منابع نوآوری در مؤسسات خیریه ایران به صورت ترکیبی از منابع داخلی و خارجی است.
مروری بر روششناسی بحث
در این پژوهش، از روش نظریهپردازی دادهبنیاد به معنای روش استقرایی کشف نظریه بهرهبرداری شده است. مراحل انجام پژوهش از طریق کدگذاری سهمرحلهای دادههای حاصل از مصاحبه با شش متخصص و مدیر خیریه صورت گرفته است که به روش نمونهگیری غیراحتمالی هدفمند به صورت گلولهبرفی انتخاب شدهاند. این افراد بیش از 10 سال سابقۀ مدیریت در مؤسسات خیریه را داشتهاند و در مقاطع تحصیلات تکمیلی و در رشتههای مرتبط با فعالیت در مؤسسۀ خیریه تحصیل کردهاند.
در این روش، یکی از مقولههای به دست آمده از کدگذاری باز با در نظر گرفتن برخی ضوابط، به عنوان مقولۀ محوری، اساس یک نظریه شناسایی میشود. بر این اساس، شش دسته مقوله شامل شرایط عِلی، شرایط زمینهای، شرایط محوری، شرایط مداخلهگر، راهبردها و پیامدها استخراج میشود. در ادامه از شرح مقولهها و تحلیل یافتهها سخن به میان خواهد آمد؛
مقولههای شرایط علی
مراد از مقولههای شرایط علی، پدیدههاییاند که موقعیتها، مباحث و مسائل مرتبط با پدیدۀ مقولۀ محوری را خلق میکنند. به دلیل مدیرمحور بودن مؤسسات خیریه در ایران، مدیر نوآور مهمترین شرط علی در توسعۀ نوآوری در این مؤسسات محسوب میشود. مدیر نوآور دارای چند ویژگی اصلی است که عبارت از: ریسکپذیری، دانش و تخصص، ارتباط و تعامل مطلوب با نیروی انسانی و قدرت ایجاد تغییر هستند.
ریسکپذیری را باید کلیدیترین ویژگی مدیر نوآور محسوب کرد. در بسیاری از خیریههای ایران رویکرد سنتی غلبه دارد و این احتمال مطرح است که یک مدیر نوآور متهم به مقابله با قالبهای ساختار سنتی شود، از اینرو ریسکپذیری اهمیت بسزایی پیدا میکند. دربارۀ ویژگی دوم یعنی دانش و تخصص هم باید گفت که زمینه تخصصگرایی و حرفهایگرایی را بهرهبرداری از دانش روز محقق میکند. افزون بر این، توجه به دانش روز برای مدیر نوآور این امکان را فراهم میآورد تا از سنتهای ناکارآمد به نحو مطلوبی عبور کند. ارتباط قوی و توان تغییر از دیگر اوصاف یک مدیر نوآور محسوب میشود. برخورداربودن از ارتباط قوی سبب میشود راهکارهای افزایش توانمندی نیروی انسانی شناسایی شوند.
پس از حضور مدیر نوآور، دومین علت خلق نوآوری، التفات به اقتصاد نوآور است. اقتصاد نوآور مبتنی بر الزامات بازار است و از طرفی مانع رکود میشود و از سوی دیگر بهرهوری را افزایش میدهد. از جمله راههای توسعۀ خلاقیت به کمک اقتصاد نوآور، آشنایی با فعالان اقتصادی است.
مقولۀ محوی
مقولۀ محوری، پرتکرارترین و تأکیدشدهترین مؤلفه در میان دادهها است که صورت ذهنی از پدیدهای است که اساس فرایند پژوهش را شکل میدهد. کدهای رسانندۀ پژوهشگر به این مقولۀ محوری، مواردی است که ضرورت حرفهایشدن خیریه و پذیرش آن به عنوان صنعت فرهنگی حاضر در بازار رقابت را مورد تأکید قرار میدهد. از جمله کدهای شکلدهنده به مقولۀ محوری میتوان به وجود رقابت شدید و پویایی مداوم در خیریهها، ساماندهی قوانین و مقررات و ضرورت نگاه بازار برای توسعه نوآوری اشاره کرد.
مقولههای شرایط زمینهای
مقولۀ شرایط زمینهای، شرایطی را بازتاب میدهد که راهبردها و اقداماتِ ذیل آن، پدیده را اداره میکند. بسیاری از مؤلفههای مرتبط با نحوۀ مدیریت سازمانی، مبتنی بر این موارد هستند: توسعۀ آموزش و پرورش و توجه به تخصص و حرفهایگرایی. دربارۀ مورد نخست باید گفت که مراحل اولیه فرایند نوآوری را آموزش، تحقیق و جستوجو شکل میدهند. در اقتصاد مبتنی بر دانش، ارزش هنگامی خلق میشود که به منابع جدید دانش دسترسی سریع وجود داشته باشد.
افزون بر این، زمینههای غنیتر یادگیری با سطوح گستردهتر دانش حاصل میشود و بر همین اساس، دانش جدیدی که موجب تقویت فعالیت نوآوری است، مشخص خواهد شد. همین امر سبب شده است تا شرکتهایی که به طور گسترده به پژوهش اهتمام دارند، تمایل بیشتری به نوآوری داشته باشند. افزون بر اینها، پژوهش منبعی مؤثر در تولید دانش و تقویت بنیانهای فکری در خلق نوآوری محسوب میشود. حرکتهایی که ابعاد آنها با بهرهگیری از پژوهش روشن میشوند، موجب افزایش اعتماد به نفس مؤسسات خیریه و نیز کاهش ریسک، تولید انگیزه، خلق نوآوری و افزایش دامنۀ مدیریت و بهرهوری میشود.
حرفهایگرایی و تربیت تسهیلگران و میانجیهای قدرتمند، دومین موردی است که باید از آن سخن به میان آورد. توضیح اینکه، در مؤسسات خیریه از میان نیروی انسانی، تسهیلگران و میانجیها پس از مدیران، مهمترین منابع توسعه نوآوری در مؤسسات هستند. میانجیها به ایجاد تعادل میان صاحبان صنایع و نهادهای قدرت میپردازند. از طرفی آنها میکوشند تا با چانهزنیهای برخاسته از حساسیتهای جامعه، مؤسسه را قدرتمندتر کنند. به یک معنا میتوان، مهمترین وظیفۀ میانجیها را تسهیلگری بین حاکمیت و مردم دانست تا از این رهگذر دولت متقاعد شود تا سرمایه را در اختیار مؤسسه قرار بدهد.
این دسته از میانجیها در دستۀ میانجیهای خرد و متوسط صورتبندی میشوند اما افزون بر اینها، در سطح کلان هم میانجیهایی حضور دارند. این افراد دانش و تجربۀ بالایی دارند و از سوی دیگر حساسیتها و ارزشهای جامعه را میشناسند و میتوانند گامهای مؤثری در راستای زدودن موانع فرهنگی و اقتصادی پیشروی نوآوری در خیریهها بردارند.
مقولههای شرایط مداخلهگر
مقولههای شرایط مداخلهگر، به عنوان تسهیلگر یا محدودکننده راهبردها عمل میکنند. عوامل مداخلهگر در روند توسعه نوآوری را میتوان در دو گروه عوامل تسهیلگر و عوامل ایجاد تأخیر شامل شبکهشدن، تشکیل نظام جامع امر خیر، ارتقای نیروی انسانی، فقدان اعتماد و بیتوجهی به نظام اقتصادی مبتنی بر نوآوری دانست.
دربارۀ مورد نخست یعنی شبکهشدن باید گفت که ویژگی کلیدی دوران شکوفایی صنایع فرهنگی، ادغام و شبکهشدن شرکتها بوده است. شبکهشدن یک ضرورت جدی برای خیریهها محسوب میشود؛ زیرا فقدان نظام جامع تنظیم روابط، آسیبهای مختلفی را در پی خواهد داشت. از طرفی، مؤسسات خیریه با شبکهشدن میتوانند به سمت قدرتمندترشدن گام بردارند، بهنحوی که میتوانند دولت را در برخی مواقع مجبور کنند تا به حمایت از خیریهها بپردازد. از دیگر مزایای شبکهشدن خیریهها میتوان به همافزایی مشاوران و متخصصان، کاهش ریسک و افزایش مدیریت نوسانات محیطی، سازماندهی و افزایش ارتباطات، بهرهمندی از تجربیات و دانش یکدیگر، تخصصیشدن، حرفهای شدن، گسترش دامنۀ تحقیقات و کاهش احتمال خطا، افزایش بهرهوری و افزایش قدرت مطالبهگری از دولت اشاره کرد.
اما یکی از شرایط مداخلهگر بر عدم توسعۀ نوآوری، وجود نگاه سنتی و نبود اعتماد دوسویه است. امروزه فقط برخی مؤسسات با مفهوم نوآوری آشنا هستند و همچنان رویکرد غالب در فعالیتها، رویکرد سنتی است. همین امر نیز سبب شده است تا نسبت به نوآوری اقبال چندانی صورت نپذیرد. افزون بر این، باید از عاملی به نام فقدان اقتصاد نوآور سخن به میان آورد که موجب تأخیر یا تضعیف نوآوری در مؤسسات خیریه میشود.
مقولۀ راهبردها و اقدامات
مقولههای راهبردها و اقدامات، به معنای کنشها یا برهمکنشهای خاصی است که از پدیدۀ محوری حاصل میشود. به بیان دیگر این مقولهها را باید دستاوردهای تحقق مقولۀ محوری تحت تأثیر شرایط زمینهای و مداخلهگر دانست که عبارت از: توسعۀ ارتباطات و تعاملات و بهرهمندی از ارتباطات بین فرهنگی، نگاه تکثرگرا و پتانسیلهای امر خیر هستند.
دربارۀ مقولۀ نخست باید گفت که توسعۀ ارتباطات در مؤسسۀ خیریه به موازات توسعۀ مداوم ارتباطات درونسازمانی و برونسازمانی محقق میشود. افزون بر این، توسعه از طریق همکاری با دیگران تنها راه رسیدن خیریهها به هدف خود یعنی حل معضل اجتماعی است. نکتۀ قابلتوجه دیگر این است که ارتباطهای برونسازمانی نقش پررنگتری در حرفهای شدن خیریهها ایفا میکنند. این نوع ارتباطها سبب میشود تا خیریهها همۀ نیازهای خود را تأمین کنند.
اما راهبرد دوم در تأمین نوآوری، ارتباطات بین فرهنگی و نگاه تکثرگرا محسوب میشود. ارتباط بین فرهنگی، موجب تقویت گفتمان تکثرگرایی میشود که مرهون ذات امر خیر است که درون همۀ انسانها وجود دارد. توضیح اینکه، امر خیر امری انسانی است و به نوع دین و مذهب فرد ارتباطی ندارد. از این رو، ذات امر خیر، ظرفیتی به اندازۀ تمام انسانهای خیرخواه محسوب میشود و بر همین اساس، نگاه بین فرهنگی و تکثرگرایی، موجب بهرهمندی از ظرفیت امر خیر برای ارتباطات میانفرهنگی ملی و بینالمللی خواهد شد.
مدل پارادایمی توسعۀ نوآوری در مؤسسات خیریۀ ایران
براساس تحلیل مدل پارادایمی به دست آمده از پژوهش، مهمترین عامل تحقق توسعۀ نوآوری در خیریههای ایران، بهرهمندی آنها از دانش بازار است که مدیران نوآور و توجه به اقتصاد نوآور آن را محقق میسازد. افزون بر این، عواملی نظیر آموزش نیروی انسانی و پژوهش، زمینۀ لازم برای بهرهمندی از دانش روزآمد بازار را فراهم میآورد و شرایط لازم را برای تحقق راهبردها در خیریهها، شامل توسعۀ ارتباطات درون و برونسازمانی و روابط میانفرهنگی محقق میسازد. عواملی نظیر شبکهشدن و تشکیل نظام جامع امر خیر نیز موجب تسهیل بهرهمندی از دانش روزآمد بازار میشوند و راهبردها را تسریع و تسهیل میکنند. در مقابل، برخی عوامل نظیر فقدان اعتماد بین مردم و مؤسسات خیریه و رویکرد سنتی خیریهها از توجه به دانش بازار جلوگیری میکنند و موجب تأخیر یا عدم توسعۀ نوآوری و تحقق راهبردها در مؤسسات خیریه میشوند.
جمعبندی
براساس یافتههای پژوهش میتوان گفت که بازار خیریه در ایران از پویایی برخوردار است و رقابت شدیدی در آن جریان دارد. ویژگیهایی نظیر پویایی، تحول مداوم و مبتنی بر نوآوری، ارتباط سازمانی، رقابت جدی، امکان ادغام و شبکهشدن و غلبۀ وجه فرهنگی بر سایر ابعاد نشان میدهند که خیریهها جای خود را در صنایع فرهنگی باز کردهاند و میتوان به آنها نگاهی مبتنی بر دانش بازار داشت. عامل اصلی بقای خیریهها، جذب سرمایه است و سرمایه نیز با برنامههای مبتنی بر نوآوری جذب میشود. افزون بر اینها، برخی عوامل نیز از تحقق و توسعۀ نوآوری در خیریههای کشور جلوگیری میکنند که آسیبهایی را در پی داشته است و میتوان به آسیبهایی نظیر فقدان نظام جامع امر خیر و تعاملات پُراختلال مؤسسات کوچک و بزرگ خیریه با یکدیگر و با نهادهای حکومتی متولی امر خیر در کشور اشاره کرد.
اصل مقاله اینجا را بخوانید.
یادداشت از دکتر مرتضی اوحدی
پژوهشگر و مدرس دانشگاه
دیدگاه خود را بنویسید