نیکوکاری در آینۀ ابیات صائب تبریزی

در صفحات تاریخ ادبیات فارسی، نام صائب تبریزی، بهعنوان یکی از پارسیسرایان بهنام سبک هندی، میدرخشد. این سخنپرداز برجستۀ سدۀ یازدهم هجری در صورت شعرش به تصویرسازیهای پیچیده و خیالانگیز معروف است و در سیرت آن به اخلاقگرایی و دینمداری؛ بنابراین در سرودههای او آراستگیهای لفظی و مضمونی بستری برای یادکرد از ارزشهایی، چون گذشت، نیکوکاری و توجه به عزت نفس نوع انسان است.
از آنجا که صائب معتقد به دین اسلام و پایبند به مذهب شیعه دوازده امامی است، آموزههای قرآنی و روایات بسیاری به غزلهای او راه یافتهاند. بهعلاوه علاقهی روشن او به مولانا و مضامین عرفانی او سبب شده از آرای این شاعر بلندآوازه تأثیر بپذیرد. اگرچه نمیتوان با قطعیت پیرامون وابستگی صائب به طریقت یا فرقه خاصی سخن گفت، اما در شعر او، عرفان در کنار مسائل اجتماعی و اخلاقی یکی از مهمترین درونمایههاست.
در مجموع، در جهانبینی صائب مرز باریک میان زندگی و مرگ و روشنی و تاریکی، همواره در نوسان است. در نتیجه، در اشعار او تجربههای کلان بشری در قالب مفاهیم متضادی، چون آگاهی و نادانی، عشق و بیمهری و نیکوکاری و بخل به چشم میخورد.
غزل صائب، منشور نیکوکاری
صائب در غزلهای خود در سایۀ ویژگی اخلاقمداری، به کرات از احسان و نیکی سخن میگوید و پندهای حکیمانه میدهد. نیکوکاری در اشعار او غالباً در پیوند با آموزههای دینی مانند توجه به تأکید قرآن بر انفاق پنهانی، یا برخی سخنان مشهور چهارده معصوم است. بنابراین، شعر صائب، از دل سنت دینی و از جان تجربههای زیستهی انسانی برآمده است. در این جهانبینی، هدف از کمک به همنوع تنها رهایی فردی نیست و سخن از رستگاری و نجات جمعی در میان است. بر این اساس، ابیات صائب پیرامون نیکوکاری رنگهای متنوعی دارد و میتوان آن را از نظر موضوعی به چند دسته تقسیم کرد:
۱- جوش دریای کَرَم...
در نگاه صائب، انسان کریم، چون چشمه یا ابر، خودجوش و بیوقفه میبخشد. بخشش او به نیت شهرت نیست، بلکه نیروی محرک آن یک انگیزۀ درونی است. این نوع سخاوت با عدد و رقم و حساب و کتاب جور درنمی آید و بی دریغ است. از این رو درنهایت به جاودانگی یاد و نام انسان نیکوکار میانجامد.
هر که با ما میکند نیکی، نمیپاشد ز هم
رشتۀ شیرازۀ اوراق احسانیم ما
*
چون صدف هر کس که شد افتادگان را دستگیر
چون نباشد در میان، نیکی به فرزندش کنند
*
آنچنان کز کاوش، آب چشمه میگردد زیاد
دخل ارباب کرم افزون ز سائل میشود
*
بد از نیکان و نیکی از بدان پر دیدهام صائب
ز خار بیگل افزون از گل بیخار میترسم
*
جوش دریای کرم نیست به خواهش موقوف.
چون سبو دست طلب در ته سر داشتنیست
*
در آستین نگیرد، دست کریم آرام
در آتش است نعلش، ابری که آب دارد
۲- نیکوکاری اصیل و بیزرقوبرق
در اینگونه ابیات، شاعر نیکی به مردم را تنها در بخشش مادی محدود نمیداند و به نیکویی خُلق و گشادهرویی انسان در مواجهه با فرد نیازمند اصالت میدهد. از دیدگاه او حتی پرستشگاهی که فیضی ندارد، از دستی که گره نمیگشاید، پستتر است. به همین سبب به ظواهر مذهبی و ادعاهای پرزرقوبرق اعتنایی ندارد:
اگر از دست احسان مرهم دلها نمیگردی
به خلق از خود تسلی دار، باری اهل عالم را
*
گلِ سرِ سبدِ روزگار خوشخویی است
کلیدِ گنجِ سعادت، گشادهابرویی است
*
دستی که ریزشی نکند زیر خشت به
از کعبهای که فیض نبخشد کنشت به
۳- راههای روشن نیکوکاری
ازجمله شیوههای برتر نیکوکاری از نگاه صائب دستگیری پیش از درخواست، بدون آزار روحی سائل و حتی بهرغم تنگدستی است. در نگاه او، کیفیت نیکوکاری به نیت و روش آن وابسته است و کمک به دیگری باید در نهایت ظرافت و بدون آسیب به عزت نفس او انجام شود. او این شیوه را نهفقط اخلاقیتر، بلکه مؤثرتر میداند.
حرف سائل سبز کردن گرچه باشد از کرم
حفظِ آبِ روی اهل فقر، جود دیگر است
*
انتقام از دشمن عاجز به نیکی میکشم
میکنم سرسبز خاری را که در راه من است
*
بهوش باش، دلی را به سهو نخراشی
به ناخنی که توانی گرهگشایی کرد
*
وقت بیبرگی بُود گوهرفشان از اشک، تاک
تنگدستی مانع ریزش نگردد جود را
*
بود دامان ارباب کرم، وقف تهیدستان
به سوی خود کشد هر موج، چون قلاب دریا را
دستگیری در پردۀ گمنامی
صائب حفظ آبرو و کرامت نیازمندان را حتی بر نیت بخشش ارجح میداند. در این مقام نیکوکاری در اوج ظرافت و انساندوستی انجام میپذیرد؛ بهعلاوه از نگاه شاعر رفع نیاز از دیگران آنگاه خوش است که پیش از به زبان آمدن نیازمند انجام شود.
همت آن است که در پرده شب جود کنند
سایه دست کرم، بر سر سائل بار است
*
کسی را از کریمان نیکمحضر میتوان گفتن
که در دستش درم، مهر لب سائل تواند شد
*
همت آن است کز آوازه احسان گذرند
هر که این بادیه را طی نکند، حاتم نیست
صائب نیکوکاری از روی ترس، ریا یا جلب شهرت را نکوهش میکند. از نظر او، احسان باید خالصانه و بیمنّت انجام شود، وگرنه نه تنها سودی ندارد، بلکه نوعی وسیله برای جلب توجه و رفع نیازهای نفسانی است. در مجموع، شعر او بهجای نمایش احسان، بر شفقت بیجاروجنجال و پنهانی تأکید دارد. بنابراین، نیکوکار حقیقی در نظر او کسیست که از او نام و نشانی در میان نباشد.
ترک جود اضطراری کن، کز اهل جود نیست
هرکه در کام نهنگ، از بیم جان اسباب ریخت
*
نگذرد مینای میخشک از لب خاموش جام
پیش ارباب سخاوت، حاجت گفتار نیست
*
شود محشور در سلک بخیلان در صف محشر
اگر شهرت ز احسان مطلب افتاده است حاتم را
*
نیست تا پاک از غرضها در سخاوت، سود نیست
در تلاش نام، سیم و زر فشاندن، جود نیست
*
درمجموع، نیکوکاری در شعر صائب، صرفاً یک ویژگی فردی یا توصیۀ اخلاقی نیست، بلکه نوعی سبک و شیوۀ زیستن و شاهراهی برای پیوندهای عمیق میان انسانهاست. صائب در شعرش ما را به عبور از «صورت» نیکوکاری و رسیدن به «سیرت» آن فرامیخواند. نتیجۀ چنین تلاشی نیکی بیتظاهر، بیتعلل، بیچشمداشت و با حفظ کرامت انسان نیازمند است. به بیان دیگر، شعر او انسان را از نیک بودنِ نمایشی به نیک زیستن درونی دعوت میکند.
یادداشت از نیلوفر بختیاری؛ دانشجوی دکتری ادبیات فارسی
منابع:
- دویستویک غزل صائب، به انتخاب و شرح و تفسیر دکتر امیربانوی کریمی
- احسان و دستگیری از نیازمندان در غزلیات صائب تبریزی، دکتر حسین فقیهی و فاطمه سیاهچین
- سخاوت در قرآن کریم و حدیث و بازتاب آن در شعر صائب تبریزی، محمدیاسین احمدی