به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، محمدكاظم شاكر؛ استادتمام گروه قرآن و حدیث دانشگاه علامه طباطبائی، سردبیر مجله علمی - پژوهشی کتاب قیم و صاحب آثاری چون «روشهاى تأويل قرآن» است. به مناسبت ایام رحلت پیامبر اکرم (ص) بر آن شدیم تا با این استاد دانشگاه دربارۀ موضوعاتی نظیر شرایط شبهجزیره عربستان در آستانه ظهور اسلام و تغییراتی که اسلام در مفهوم نیکوکاری و جایگاه و موقعیت فرودستان آن جامعه و جهان اسلام پدید آورد به گفتوگو بپردازیم. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید؛
- ضمن عرض سپاس بابت قبول دعوت، لطفاً به عنوان سؤال اول برای مخاطبان ما درباره اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی جزیرهالعرب در آستانه ظهور اسلام توضیح دهید و بفرمایید وضعیت فرودستان در این جامعه چگونه بود؟
درباره اوضاع سیاسی - فرهنگی زمان ظهور اسلام کتابهای زیادی نوشته شده است. اول من یکی دو کتاب برای مخاطبان معرفی میکنم تا اگر احیاناً اهل پژوهش هستند، بتوانند مراجعه کنند. یک کتاب دهجلدی قطور از «جوادعلی»؛ نویسنده عراقی موجود است به نام «المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام» که به معنای تاریخ عرب قبل از اسلام است و به بررسی وضعیت زندگی عربها قبل از اسلام میپردازد.
کتاب کوچکی هم به فارسی موجود است که شاید بیشتر برای مخاطبان شما جالب باشد. اسم این کتاب «جهان در عصر بعثت» است که مخصوص عربستان نیست و اوضاع ژاپن، چین و هند هم در آن آمده است و به این موضوع میپردازد که در عصری که پیغمبر گرامی اسلام (ص) ظهور کرد، جهان در چه وضعی بود. نویسنده آن مرحوم شهید باهنر و آیتالله هاشمیرفسنجانی هستند که این کتاب را شاید حدود پنجاه سال پیش و قبل از انقلاب نوشتهاند. کتاب کوچک و خوبی است که دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر کرده است.
اما واقع مطلب این است که ما از وضعیت مردم سرزمین عربستان قبل از اسلام اطلاع دقیقی نداریم. یعنی تاریخ روشن و معینی به دست ما نرسیده است و چیزهای بسیار متناقض، متضاد و متفاوتی نوشته شده است، اما یک سند بسیار روشن و قطعی داریم که میتوانیم به آن اتکا کنیم و بگوییم بدون شک آن سند وضعیت مردم را در زمان بعثت پیغمبر اسلام (ص) به ما نشان میدهد. آن سند، قرآن است.
وقتی از «ویلیام مونتگمری وات»؛ خاورشناس اسکاتلندی سؤال میشود که یهودیان و مسیحیان در عصر پیغمبر اسلام (ص) در چه وضعیتی بودند، در یکی از کتابهایش جواب میدهد که ما دقیقاً خبر نداریم و تاریخ روشنی از وضعیت مردم آنجا از جمله یهودیان و مسیحیان زمان پیغمبر اسلام (ص) در دست نیست اما مطمئنیم آنچه قرآن درباره یهودیان و مسیحیان زمان پیغمبر اسلام (ص) گفته است، درست و عین تاریخ است؛ چون قرآن در ملأ عام قرائت میشده است و اگر میگوید یهودیان چنین تفکری داشتند، حتماً داشتهاند وگرنه میگفتند چرا دروغ میگویید. پس آنچه قرآن میگوید حتماً درست بوده است. همینطور اگر میگوید مشرکان اینطور بودهاند، حتماً درست میگوید.
بهترین منبع برای اینکه ما بفهمیم وضعیت مردم در دورهای که پیغمبر (ص) آمده چگونه بوده است قرآن است و از خود قرآن بایستی فهمید و راهحل اصلاح جامعه را هم باید باز در قرآن دید. در قرآن میبینیم در جامعهای که در آن قرآن نازل شده است، بردهداری وجود دارد و نمیتوان آن را انکار کرد. در جنگ و بدون آن، افراد را به بردگی میگرفتند و خرید و فروش میکردند؛ یعنی انسانها را در بازارهایشان میفروختند و در جنگها و غارتها، وقتی دهها و صدها اسیر میگرفتند، آنها را برده میکردند و آنها را میفروختند.
اسلام سعی کرد این رسم غلط و غیرانسانی را از بین ببرد؛ مثلاً برای مجازات فلان گناه، آزادکردن 10 برده را قرار داده است. یعنی کفاره برخی گناهان، آزاد کردن بردگان شد. این یک نکته است. نکته دوم اینکه انسانهای زیادی بهخصوص سرپرستهای خانوادهها در جنگها کشته میشدند؛ لذا یتیمهایی روی دست مردم میماند. اما اولاً قرآن میگوید اگر نزاعی هم میان شما هست، نباید به قتلهای فجیع دستهجمعی بینجامد. مثلاً در آیه 33 سوره اسراء میفرماید: «وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا» یعنی حق ندارید کسی را بکشید مگر اینکه حالت قصاص داشته باشد.
بله، اگر یکنفر، دیگری را کشت، قرآن به ولی آن دم حق قصاص میدهد اما شخص حق ندارد اگر یکنفر از قبیلهاش کشته شده است، دهنفر از قبیله دیگر را بکشد. مثلاً یکنفر را کشتهاند، ما در مقابل یکبمب بیندازیم در شهری و کل آنشهر را از میان ببریم. یککشوری مثلاً بعضی از ما را کشته، ترور کرده یا هر چیز دیگر، ما حق نداریم یکشهر را بمباران کنیم.
قرآن در آیه 33 سوره اسراء میگوید: «فَلَا يُسْرِفْ فِی الْقَتْلِ»؛ یعنی اسراف در قتل نکنید. یعنی اینطور بود که وقتی یک فردی از یک قبیله کشته میشد، آن قبیله به خودش حق میداد که شبانه آنها را غافلگیر کند و کل آنها را بکشد. وقتی این کار را میکردند و مردان یا جنگجویان آن قبیله را میکشتند، طبیعتاً زنان، دختران و کودکان آن قبیله به صورت یتیم یا آواره یا بیسرپرست باقی میماندند. این بخشی از وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی عربستان قبل ظهور اسلام بود که شاخصه آن، جنگ، غارت و اسراف در قتل بود.
همچنین در آیه 34 سوره اسراء نیز آمده است: «وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيم» یعنی به مال یتیمان نزدیک نشوید و هوای یتیمان را داشته باشید. در جای دیگری میفرماید اگر مال یتیمان را بخورید مثل اینکه در شکم شما آتش است. یعنی هم از آنطرف میخواهد به اصطلاح پیشگیری کند و جلوی آن غارت و قتلهایی که عوض یکنفر، 10 تا 20 نفر را میکشتند را بگیرد تا این همه یتیم، بیسرپرست و بیخانمان روی دست جامعه نمانند و از آنطرف هم تأکید میکند که باید خیلی مراقب یتیمها باشید و به اموال آنها نزدیک نشوید و هوای آنها را داشته باشید. این گوشهای از وضعیت جامعه آنروز است.
در آیات هشتم و نهم سوره تکویر میفرماید: «وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ، بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» یعنی روز قیامت، روزی است که از دختری که زندهبهگور شده است، سؤال میشود به چهگناهی کشته شدی؟ پس بنابراین زندهبهگور کردن این دختران نشانهای از وضعیت بد جامعه آن زمان است و از ترس اینکه مبادا دختران و ناموس آنها مورد تجاوز قرار نگیرند، گاهی مجبور میشدند که آنها را زندهبهگور کنند. یک آیه دیگر هم در جواب سؤال شما بخوانم. سوره ضحی وضعیت خود پیغمبر (ص) را نشان میدهد که خداوند چه لطفی در حق او کرده و به ما راه نشان داده است. به پیغمبر (ص) میگوید: «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى» که اشاره به یتیم بودن پیامبر است.
پس تأکید دارد بر اینکه باید یتیم را پناه بدهیم تا درد یتیمی را حس نکند. در اینجا خداوند میگوید پدر تو از دنیا رفت اما تو تحت سرپرستی بزرگان فامیل بودی و ما تو را در پناهگاه خانوادگی قرار دادیم که اشاره به وضعیت اقتصادی و خانوادگی در آن دوره دارد. از نظر فرهنگی هم در آیه: «وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى» میگوید تو گمراه بودی و ما تو را هدایت کردیم. آیه این پیام را دارد که اگر کسی راه اشتباه میرود باید کاری کنیم که این کار را نکند. آیه دیگر این است: «وَ وَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى» که میگوید مگر فقیر نبودی؟ خداوند تو را غنی کرد. که یکی از راههایی که خداوند پیغمبر (ص) را غنی کرد از راه اموال حضرت خدیجه (س) بود.
قرآن البته فقط وضعیت موجود را نمیگوید، بلکه ضمن تشریح وضعیت ادامه میدهد: «فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ»، پس اگر یتیمی را دیدی، مبادا رابطه قهرآمیز با یتیم داشته باشی. همانکاری که خدا با تو کرده که تو را در پناهگاه قرار داده، تو هم باید همینکار را انجام دهی. سپس میگوید: «وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ» یعنی اگر فهمیدی که کسی واقعاً نیازمند است، نباید او را از خودت برانی و در نهایت میفرماید: «وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» یعنی هرچه خدا به تو نعمت داده است، باید بیان کنی که در احادیث آمده است «فحدث» یعنی شکر آن نعمت را باید بهجا بیاوری و شکر نعمت هم یعنی نعمت را در جای خودش به کار ببری.
این آیات سوره ضحی جزء اولین سورههای قرآن است و مسئله را درباره پیغمبر اسلام (ص) توضیح داده است. اگر بخواهیم درباره وضعیت سیاسی - اجتماعی زمان پیغمبر (ص) صحبت کنیم، مطالب فراوانی وجود دارد، از جمله اینکه عربستان در میان دو امپراطوری ایران و روم بود و مسائلی از این دست که بسیار مفصل است. من فقط خواستم با رویکرد پایگاه خبری شما و مخصوصاً در زمینه جایگاه فرودستان به چند نکته اشاره کنم.
- تعریف نیکوکاری در سیره رسولالله (ص) چیست و دربرگیرنده چه حوزههایی است؟
از سؤال خیلی خوبتان ممنونم. من باز هم به قرآن تکیه میکنم؛ چون معتقدم مطمئنترین سند اسلام که قطعیت دارد، قرآن است. از همسر پیغمبر (ص) سؤال کردند اخلاق پیغمبر چگونه بود؟ گفت: «کان خلقه القرآن» یعنی خُلق او قرآن بود. در خود قرآن هم داریم که: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» یعنی قرآن در او متجلّی شده است.
این بحث را به عنوان مقدمه ذکر کردم تا بگویم در زبان عربی واژه «بِرّ» به معنی نیکوکاری است و نیکوکار «بَرّ» یا «بارّ» نامیده میشود. یک آیه کوتاه برایتان میخوانم تا ببینید اگر کسی بخواهد ببیند نیکوکاری از نظر قرآن چیست که گفتهاند پیغمبر (ص) تجلّی قرآن است متوجه موضوع باشد. نیکوکاری این آیه است: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» یعنی شما متصف به نیکوکار نمیشوید مگر آنچه را که دوست دارید را به دیگران بدهید.
یعنی دوست دارید باسواد شوید باید دیگران را باسواد کنید. دوست دارید ثروتنمد باشید باید دیگران را ثروتمند کنید. دوست دارید محیط زیست خوب داشته باشید باید کاری کنید که همه مردم محیط زیست خوب داشته باشند و هوا و زمین را آلوده نکنید. بنابراین باید هرچه خودتان دوست دارید را بدهید و فقط نخواهید داشته باشید بلکه آن را بدهید.
نیکوکاری از نظر پیغمبر (ص) اینچنین است. میگوید به هیچوجه به مقام نیکوکاری نمیرسید مگر آنچه را خیلی دوست دارید بدهید. اگر توانستید این کار را بکنید، آنوقت نیکوکار هستید. در سوره انسان دارد که نوههای پیغمبر (ص) مریض شدند. اهل بیت (ع) نذر کردند که برای آنها سهروز روزه بگیرند. اینهم آیه قرآن است و حدیث نیست که بگوییم ممکن است سندش درست نباشد. یکروز غذایشان را به مسکین، یتیم و روز آخر به اسیر یا برده دادند.
قرآن میگوید: «و َيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا» غذای خود را دادند؛ با وجودی که دوست میداشتند. شما الآن فرض کنید که در مردادماه یا شهریورماه اینهمه ساعت روزه گرفتید، الان واقعاً دوست ندارید وقت افطار غذا بخورید؟ حتماً دوست دارید. هیچچیزی برای ما در وقت افطار دوستداشتنیتر از طعام و شراب یعنی خوردنی و نوشیدنی نیست. قرآن میگوید: «عَلَى حُبِّهِ» یعنی با وجود اینکه خیلی دوست داشتند که غذا را بخورند آن را دادند. این همان «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» است. ما معمولاً چیزهایی را که دوست نداریم، میدهیم. یعنی مثلاً لباسی را که پوشیدهایم و کهنه شده، میگوییم یک نیازمندی یا دختر بیچارهای را پیدا کنیم و آن را به او بدهیم. این بدترین توهین به یکدختر و انسان است.
یک قصهای را به شما بگویم. کتابی به نام «دوازده ثانیه» است که یکی از همشهریهای ما از میبد یزد نوشته است و به شما و مخاطبانتان توصیه میکنم آن را بخوانید. دوازده ثانیه اشاره به زلزله بم است که در دوزاده ثانیه اتفاق افتاد که طولانی بود و آن فاجعه به وجود آمد و آن همه آدم یعنی هفتادهزار نفر از بین رفتند.
یک آقایی به نام «جمال صادقی» در قالب یک رمان بسیار زیبا کتاب «دوازده ثانیه» را نوشته است. خودش یکبار یا بیشتر به آن منطقه زلزلهزده رفته و زندگی کرده و از مردم درباره اتفاقاتی که رخ داده، پرسیده است و این کتاب رمان را نوشته است که بسیار زیبا است. من این کتاب را دوبار خواندهام. از این کتاب میخواهم قصهای را برایتان تعریف کنم که مصداق واقعی «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» است.
میگوید با دختری مصاحبه میکردم. از او پرسیدم چهچیزی شما را بیشتر از همه در اینمدت آزار داده است؟ گفت: یکچیز. بعد از زلزله در چادرهای هلال احمر بودیم، یک نیسانی از مسیر چادرها گذشت و در چادر ما گونیای را پرت کرد و گفت: لباس، لباس، نیاز دارید، بردارید. آن گونی را به داخل چادر آوردند. دیدیم که پُر از لباسهای کهنه است که برای زلزلهزدهها دادهاند. بعد میگوید خیلی ناراحت شدم؛ چون بمیها نسبتاً اوضاع اقتصادیشان خوب بود. گفت وضعمان خیلی خوب بود و من غصهام شد که منکه انقدر شیکپوش بودم، حالا لباسهای کهنهای که بوی تعفن میدهد را آوردهاند و من باید بپوشم. میگوید یادم افتاد که چطور خودت هم همین کارها را میکردی که لباسی که پوشیدهبودی و دیگر دوست نمیداشتی را به فرد دیگری میدادی. گفت فهمیدم که این مجازات همانکارهایی است که خودم میکردم. ما چیزهایی که دوست نداریم را میبخشیم که میخواهیم از خودمان دور کنیم؛ در حالی که باید چیزهایی را که دوست دارید، ببخشید.
یک مورد واقعی دیگر هم بگویم. آقایی به نام «ویندایر» که در سال 2015 م. فوت کرد، یکی از کتابهایش 35 میلیون فروش داشته است؛ چون یک سخنران انگیزشی بود. در یکی از سخنرانیهایش میگوید یک روز پسرم چند تیشرت خریده بود و میدانستم که به رنگ آبی خیلی علاقه دارد و آن را برای خودش خریده است. به من تعارف کرد که یکی از تیشرتها را تو بردار. چون میدانستم که تیشرت آبی را خیلی دوست دارد، من آبی را برداشتم.
گفت بابا نمیشد رنگهای دیگر را برداری؟ جواب دادم نه، این رنگ را دوست دارم. گفت آخر من آن رنگ را خیلی دوست دارم. گفتم حالا من هم این را دوست دارم. دوباره گفت آخر بابا من این را برای خودم خریدم. گفتم مگر نگفتی من یکی را بردارم؟ من هم این را خیلی دوست دارم. تعریف میکرد که پسر نمیدانست چکار کند. من میخواستم به او بفهمانم که اگر توانستی آنچه را دوست داری به پدرت بدهی، آنوقت به مقام نیکوکاری رسیدهای. میگوید پسر خیلی در خودش فرو رفته بود و نمیتوانست کاری کند. من هم هر روز آن تیشرت را جلوی چشم پسرم میپوشیدم تا بالاخره فهمید که اگر بخواهد واقعاً چیزی را ببخشد و نیکوکاری کند، اینجا میتواند خودش را آزمایش کند.
پس نیکوکاری آن است که قرآن گفته است: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» یعنی هرگز به مقام نیکوکاری نمیرسید مگر آنچیزی که دوست دارید، بدهید نه آنچه را که دوست نمیدارید. بنابراین این دوستداشتن فقط مخصوص مادیات نیست. یکی از آنها خوراک است که در سوره انسان میفرماید: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا» یعنی طعامشان را اطعام کردند در حالی که آن را دوست میداشتند. طبیعی است کسی که از صبح تا شب روزه گرفته است، میخواهد غذا بخورد ولی اهل بیت (ع) این غذا را به کس دیگری دادند. اینها به مقام «بِرّ» رسیدند.
ما در جامعه افرادی را میبینیم که ثروتشان به اندازهای است که اگر 10 نسل دیگرشان هم بخورند باز بیشتر دارند و تمام نمیشود. بنابراین اگر دوست دارید دختر شما این لباس را بپوشد، آن دختر دیگر، دختر همسایه، همشهری، هموطن، هممسلک و همنوع شما هم دوست دارد. پس شما به او هم بدهید. پس از طعام گرفته تا لباس و مسکن و هوای آزاد را دربر میگیرد و هرچه را دوست دارید، به بقیه هم باید بدهید و انفاق و بِرّ و نیکوکاری به این معنا است.
- جامعه جزیرهالعرب در زمان ظهور اسلام ترکیبی از مردم مشرک، یهودی و مسیحی داشت. آیا در سیره رسولالله (ص) نمونه و مصداقهایی مییابیم که نشان دهد نیکوکاری آن حضرت معطوف به چه گروههایی از مردم بوده است؟ آیا مختص مسلمانان بوده یا فراتر از آن ابعاد انسانی داشته و یهودیان و مسیحیان نیز از آن برخوردار بودهاند؟
سؤال بسیار خوبی است. در بحث نیکوکاری هیچوقت تعیین نشده است که فقط به افرادی که مذهب، دین یا ایدئولوژی ما را دارند، انفاق کنید. آیات قرآن که پیشتر خواندم، مطلق مطلق است. مثلاً در آیهای که میگوید به نیکوکاری نمیرسید مگر از آنچه خودتان دوست دارید، انفاق کنید، آیا گفته است به مسلمانان انفاق کنید؟ اصلاً چنین چیزی نیست. یعنی آیات انفاق مطلق است و هیچ اختصاصی به مذهب و دین ندارد. البته مذهب، دین و صفات دینی جای خود را دارد اما هیچوقت نیکوکاری را مختص به اهل یک مذهب نکردهاند.
یک نمونه برایتان میگویم. مرحوم علامه محمدرضا حکیمی خیلی در احادیث غور داشتند و مخصوصاً احادیث صحیح را از سقیم جدا میکردند. ایشان مجموعه کتابی هم به نام «الحیاه» نوشتهاند و مخصوصاً به مسائل اقتصادی و مسائل طبقات پایین جامعه خیلی حساس بودند. چند جلد از کتاب «الحیاه» توسط مرحوم احمد آرام ترجمه شده است و مخصوصاً احادیث اقتصادی در آن آمده است. من گاهی اوقات افتخار داشتم که بعضی از مجالس ایشان را میرفتم.
در یکی از این مجالس گفتند: داریم که پیغمبر (ص) که در مدینه بودند، یک وقت یک خانم مُغَنیّه یعنی خواننده که در مجالس عربهای مشرک میخواند و میرقصید، به مدینه آمد و خواست تا پیغمبر (ص) را ببیند. به پیغمبر (ص) گفتند این خانم مغنیه معروف آمده و میخواهد شما را ببیند. پیغمبر (ص) گفتند بگویید بیاید. حالا فکر میکنید آمده بود مسلمان شود؟ خیر. این نشان میدهد که اولاً پیغمبر (ص) چه روی گشادهای داشته است. اگر ما باشیم یا بعضی از شخصیتهای مذهبی ما در قم و نجف باشند، اصلاً چنین آدمی را راه میدهند؟ اگر هم راه داده باشند بقیه میگویند برای چه فلانی را در مجلس خودتان آوردید و راه دادید؟
پیغمبر (ص) گفتند: بگویید بیاید چون درِ خانه ایشان باز بود و هرکسی میتوانست بیاید و حرف خود را بزند. پیغمبر (ص) گفتند بفرمایید حرف شما چیست؟ گفت: من نیامدم مسلمان شوم. شما در جنگ بدر خیلی از سران اهل مکه را کشتهاید؛ لذا چون سران قریش کشته شدهاند، مجالس رقص و پایکوبی تعطیل شده و فقط عزا است و من بیکار شدهام و زندگیام نمیگردد. شما باعث این وضعیت شدهاید. من از کجا مخارج زندگیام را تأمین کنم؟ پیغمبر (ص) به اصحابشان گفتند به آن زن کمک کنند. بنابراین پیغمبر (ص) فقط به مسلمانها کمک نمیکرد حتی وقتی یک خانم مغنیه آمده و میگوید جنگ شما باعث شده عدهای از بزرگان قریش کشته شده و همهجا عزاداری است و من شغلم را از دست دادهام، من چطور زندگی کنم؟ پیغمبر (ص) به او کمک میکند.
نباید فکر کنیم شاید حدیث این موضوع دروغ باشد. مگر آیه قرآن نگفته است که: «أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيمًا فَآوَى* و َوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى* وَ وَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى* فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ* وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ» آیا در این آیات گفته است که سائل مسلمان یا نمازخوان باشد؟ سائل است، فرقی نمیکند مغنیه، ابوطالب یا هرکس دیگری باشد. چه عموی پیغمبر (ص)، چه بیگانه، چه مسلمان یا غیرمسلمان باشد فرقی نمیکند. شکم او هم غذا میخواهد، شکم من و شما هم همینطور.
جالب است که بالای مقبره ابوالحسن خرقانی از عرفای بزرگ ایران نوشتهاند: «هرکس در این سرای درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید.» هرکس در این سرای درآید، غذا به او بدهید و نپرسید که تو شیعه، مسلمان، خداپرست هستی یا نیستی. از ایمانش مپرسید. باید به سائل داد. بنابراین قرآن نگفته است سائلی که مسلمان، مسیحی، یهودی یا خداپرست باشد. فرقی نمیکند. آیه قرآن را خواندم تا نگویند که این داستان بوده و دروغ است.
بنابراین نیکوکاری به هیچوجه مرز ندارد. همه مرزها را درهم مینوردد. وقتی ما از جامعه جهانی حرف میزنیم یعنی همه انسانها از طبیعت و ثروتهای عالم بهرهمند باشند. به همین دلیل است که فرمود: «وَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» یعنی در اموال مالداران و ثروتمندان حقی معلوم است، نهاینکه از صدقهسری به آنها میدهیم و بر سر آنها منّت میگذاریم. حق معلومی است که باید به آنها داده شود.
- چه درسهایی از سیره رسولالله (ص) در حوزه نیکوکاری برای جامعه امروز میتوان گرفت؟
برداشت بسیاری از مذهبیهای ما و جامعه سنتی ما متأسفانه این است که یک جامعه گداپرور درست کنند. یعنی با سیاستهایمان فقرا را زیاد کنیم و بعد به آنها صدقه بدهیم. روزبهروز افرادی که تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند، بیشتر میشود. نمیخواهم بگویم همه مسئولین ما چنین فکری دارند اما میخواهم بگویم عملاً اینطور شده که یک جامعه گداپرور داریم.
مثلاً حقوق درست و حسابی به افراد نمیدهیم، بعد در ادارات و حتی دانشگاهها دیدهایم که میگویند به مناسبت عید غدیر تشریف بیاورید دو کیلو مرغ بگیرید. در دانشگاه کارمندها و حتی استادان در صف میایستند چون دو تا مرغ میدهند. یا به مناسبت میلاد پیغمبر (ص) مثلاً یککیلو گوشت قرمز یا 10 کیلو برنج میدهند. این بدترین شیوه نیکوکاری است.
قرآن آمده و یک سیستمی را تعبیه کرده است که در آن، همۀ افراد جامعه در همۀ نعمتها و رفاهیات جامعه شریک هستند. همیشه میگوید اقامه نماز، بعد از آن میگوید ایتاء زکات و مرتب این را تکرار میکند. یا میفرماید: «وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ» یعنی بگو عفو به معنای آنچه که اضافه است باید برای دیگران هزینه شود.
بنابراین آیات قرآن بهگونهای مسئله انفاق را مطرح کرده است که کسی بر سر دیگری منّت نگذارد. باید کسانی که اداره جامعه را برعهده دارند، بهگونهای جامعه را اداره کنند که از این اقتصاد گداپرور دور شویم و تأمین اجتماعی مثل جوامع پیشرفته داشته باشیم. مثلاً در بعضی از کشورها به بچهها تا سن 18 سالگی، کمکهزینه کودک (Child Benefit) میدهند؛ یعنی بچهای که هنوز مدرسه نرفته است که نمیتواند و نباید کار کند، نباید سر چهارراه بایستد و ماشین مردم را تمیز کند.
در بعضی جاها در هفته 15 یا 20 پوند، یورو یا دلار کمکهزینه کودک داده میشود تا فشار به خانوادهها نیاید که اگر دو بچه دارد، هزینههایش بالا برود. بعد بچه که بزرگ میشود حق دارد در مرکز کار (Job Center) ثبت نام کند که به معنای این است که 18 سال دارد و میخواهد کار کند. آنجا دنبال کار میگردد و تا زمانی هم که کار پیدا نکرده است، حقوق بیکاری دریافت میکند. چون او برای کار کردن اعلام آمادگی کرده است و در صورتی که کار نباشد، باید به او حقوق بیکاری پرداخت شود. او صاحب حق است.
بنابراین کسانی که در جامعه حکمرانی میکنند باید از ثروتمندان و کمپانیها مالیات بگیرند و به اینها بدهند. هیچ منتی هم نباید بگذارند؛ چون حق آنها است. ولی متأسفانه آدم نمیداند این دردها را باید به چه کسی بگوید. در جامعه ما مثلاً یک بزرگی، بزرگواری که خیلی هم فرد خوب و کریمی است، میمیرد ولی میبینید هزارها میلیارد تومان هزینه میشود برای اینکه در سراسر کشور یا یک شهر و استان بنر تولید کنند و بزنند. از کجا؟ از پول همین مردم فقیر.
این پولها از بیتالمال است نه از جیب ثروتمندان. میلیاردها تومان خرج این بنرهای تبلیغاتی دولتی میشود. بعد اول مهر که میشود -البته شاید چند سالی است که این سنت برداشته شده است- میبینید سر میدانها و چهارراهها چادر میزنند و با بلندگو از مردم میخواهند که قلم، دفتر و خودکار بیاورید که بچههای فلان شهر نیازمندند. این یعنی چه؟ این همان اقتصاد گداپروری است. یعنی شما میلیاردها تومان هزینه یکسری تبلیغات از جیب مردم میکنید و هیچ مشکلی هم ندارید و از بین میرود بعد از آنطرف شب عید یا اول مهر که میشود، چادرهای گدایی دایر میکنید و به مردم میگویید بیایید پول، قلم و ... بدهید که همین لباس و کیفهای کهنه را میآورند و در این چادرها میریزند و بعد در روستاها به این دختر و پسرهای بیگناه، یک کیف کهنه یا نامرغوب میدهند و میگویند برای شما از شهر تهران آوردهاند.
این یعنی چه؟ یعنی اقتصاد و فرهنگ گداپروری و حقارت. از آن طرف میلیاردها تومان هزینه یکسری تبلیغات از جیب و بودجه همین مردم فقیر میشود و راحت ما اینها را در خیابانها به مناسبتهای مختلف میبینیم. من کاری به جاهایی که بهجا است، ندارم. درباره موارد نابهجا صحبت میکنم. وقتی که یک کار مهمتری دارید و یک نفر سر بر بالین فقر و فاقه میگذارد و شب میخوابد، شما حق ندارید بودجه مملکت را صرف چیزهایی کنید که در اولویت پنجم است. ممکن است در اولویت باشد اما اولویت پنجم است.
اگر واقعاً رفاه داشتید، پول هم ریخته بود و هیچکس هم نیازی نداشت خب آن خرجها را بکنید. بنر فروشها هم بالاخره باید سود کنند و اقتصادشان بچرخد. اشکالی هم ندارد. اما شما بر چه اساسی وقتی که بچهها کیف و قلم برای مدرسه ندارند، بودجه مملکت را صرف این عکسها و تبلیغات کذایی میکنید؟ بنابراین میخواهم بگویم اسلام یک سیستم دارد که در آن میگوید آنهایی که دارند به کسانی که ندارند، بدهند. بالاخره حوادث پیش میآید، نمیتوانیم جلوی تصادف را بگیریم، بالاخره جلوی سرطان را که نمیتوانیم صددرصد بگیریم، بیماریها پیش میآید و هزینه دارد. این سرطان پدر یا مادری را از بین میبرد که سه یا چهار بچه دارد. آنها چکار باید بکنند؟ چه تقصیری دارند که پدرشان سرطان گرفته است؟ آنها غیر از اینکه درد بیپدری و بیمادری را میکشند، باید درد دیگری هم داشته باشند که حقارت بکشند؟ نه.
جامعه و حکمرانان باید با عزت و کرامت با آنها برخورد کند و کرامت آنها را حفظ کند؛ لذا اساس جامعهای که پیغمبر (ص) به وجود آوردند، کرامت بنیآدم است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ» که نگفته است «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِیالمسلمین» یا «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا الشیعه» یا «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا الموحدین» گفت «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ»؛ لذا امیرالمؤمنین علی (ع) به مالک اشتر گفت: اینهایی که بر آنها حکمرانی میکنی یا برادر دینی تو هستند یا همنوع تو. هیچ فرقی نمیکند و بایستی به آنها نیکوکاری کنی. نیکوکاری در حد اعلا همراه با حفظ کرامت انسانی است و این طرح پیغمبر (ص) و قرآن است.
گفتوگو از زهرا حاتمی
دیدگاه خود را بنویسید