به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، نیکوکاری نهتنها در فرهنگ اسلامی ریشه دارد، بلکه در آرای فلسفی نیز میتوان آن را پیدا کرد. از طرفی نهتنها براساس آیات قرآن و روایات معصومین (ع) میتوان ابعاد مختلف نیکوکاری را مورد کنکاش قرار داد، بلکه از حیث فلسفی و عقلی هم میتوان به نیکوکاری توجه کرد و ذیل فلسفه اخلاق، از آن سخن به میان آورد. با توجه به اهمیت نیکوکاری در منابع روایی و همچنین آرای فلسفی و اهمیت پرداخت عقلانی به این موضوع، بر آن شدیم تا با حجتالاسلام والمسلمین دکتر سیدسلمان صفوی به گفتوگو بپردازیم.
این پژوهشگر و فیلسوف برجستۀ معاصر، رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن، قرآنپژوه، فیلسوف نوصدرایی، مولویشناس، محقق ساختار مثنوی مولوی، برنده جایزه جهانی کتاب سال با عنوان «ساختار معنایی مثنوی معنوی» و نویسنده چهل کتاب به زبانهای انگلیسی و فارسی در حوزه فلسفه مقایسهای و عرفان اسلامی است. با ایشان که این سالها در لندن زندگی میکند، به گفتوگو پرداختیم. آنچه در ادامه میآید، حاصل این گفتوگوست؛
- در ابتدا بفرمایید که جایگاه اخلاق و به صورت خاص نیکوکاری در فلسفه و آراء فلسفی را چطور تحلیل میکنید؟ به بیان دیگر، چگونه فلاسفه ما به این امور یا با یک نگاه کلیتر به انسانیت توجه داشتهاند؟
«این جهان کوه است و فعل ما ندا، سوی ما آید نداها را صدا». حکمای بزرگ قبل از اسلام و پس از اسلام راجع به فلسفه نیکوکاری سخن گفتهاند. در حکمت زرتشت «کردار نیک» یکی از مؤلفههای اصلی حکمت عملی اوست. ارسطو نیز در رساله «اخلاق نیکوماخوس» و رساله «فن شعر» راجع به فلسفه خیر و نیکوکاری از منظر اخلاقی و هنری سخن گفته است. نیکویی و خیر اخلاقی از منظر ارسطو آن است که در همه امور «حد وسط» رعایت شده باشد. افراط و تفریط ممدوح نیست، اعتدال ممدوح است. ابن سینا در نَمَط هفتم کتاب «الاشارات و التنبیهات»، ذیل مبحث خیر و شر، ضرورت نیکوکاری را تبیین کرده است. خواجه نصیرالدین طوسی نیز آن را شرح کرده است. همۀ صفات خوبی از منظر فلسفی در کلمۀ «نیکی» یا «خیر» به اصطلاح قرآنی و فلسفی است.
افزون بر اینها، ادبیات فارسی مملو از مباحث نیکوکاری است. ضربالمثل «تو نیکی می کُن و در دجله انداز، که ایزد در بیابانت دهد باز» جزء بافت زندگی ایرانی است. فردوسی، مولانا و سعدی قلههای ادبیات نکوکاری هستند. عارفان نیز نمونههای اعلای نکوکاری در عمل محسوب میشوند. برای نمونه فردوسی در شاهنامه اینگونه سروده است: «ستودهتر آن کس بوَد در جهان، که نیکش بود آشکار و نهان».
شیخ ابوالحسن خرقانی و شیخ صفیالدین اردبیلی، نیکی کردن را ورای امر ملی و دینی میدانند؛ به نحوی که بر سردر خانقاه ابوالحسن خرقانی نوشته بودند: «هرکس در این سرای درآید، نانش دهید و از ایمانش مپرسید؛ زیرا آنکس که خدا به او جان داده، ابوالحسن را وظیفه است که به او نان دهد. هرکس در محضر خدا به جان ارزد، پیش ابوالحسن به نان ارزد.» یا شیخ صفیالدین اردبیلی میفرمود: «در نان دادن، بین دوست و دشمن و مؤمن و کافر فرق مگذارید تا خالصاً لِوجه الله تعالی باشد.» (1)
در کتاب مکتب عرفان اجتماعی شیخ صفیالدین اردبیلی بیان کردهایم که این کلام شیخ صفیالدین، قاعده طلایی مکتب عرفانی اجتماعی «طریقت علویه صفویه» است. مبنا و بنیاد همبستگی اجتماعی به خصوص در دوره معاصر است که دارای جامعهای موزائیکی و چندفرهنگی است. در این نگاه عرفانی همه ابنای بشر شهروند درجه اول و شهروند شهر خدا هستند. همه عیالاللهاند که باید به آنها رسیدگی شود. جامعه به خودی و غیرخودی تقسیم نشده است تا تعاون اجتماعی و توزیع امکانات اقتصادی در انحصار یا در اولویت خودیها باشد و دگراندیشان، از دریافت خدمات اجتماعی به خصوص امکانات اقتصادی محروم باشند. زندگی کسی مصادره نمیشود، حتی اگر کافر و دشمن باشد. بلکه اگر نیاز به نان هم داشته باشند، به آنها داده میشود. (2)
- مراتب و مراحل اخلاقیزیستن و اهتمام به امور نیکوکارانه را چطور ارزیابی میکنید؟
به تعبیر فردوسی: «بکوشید تا رنجها کم کنیم، دل همگنان شاد و خرم کنیم». نیکوکاری در ادبیات عرفانی ما با اصطلاح «فتوت» مشهور است. فتوت مبتنی بر احسان، صفا، سخا، جود، ایثار، عفو و مروت است. معادل قرآنی فتوت، [رفتار] «محسنین» است: «الَّذِينَ يُنفِقونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالكَاظِمِينَ الغَيظَ وَالعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ المُحسنين؛ همانها كه در فراخى و تنگى انفاق مىكنند و خشم خود را فرومىبرند و از مردم مىگذرند و خداوند نیكوكاران را دوست دارد.» (آلعمران/ ۱۳4)
احسان به معنای انجام دادن کار نیک و انجام اعمال و رفتار صالح، نیکی کردن به دیگران، انجام دادن نیکو و شایسته یک کار در شکل کامل و به وجه نیکو است. احسان یعنی قبل از درخواست کمک و یاری، به کمک و یاری کسی شتافتن. در قرآن آمده است: «وَاعبُدُوا اللهَ وَلا تُشرِكُوا بِهِ شَيئًا وَبِالوَالِدَينِ إحسَانًا وَبِذِي القُربَى وَاليَتَامَى وَالمَسَاكِينِ وَالجَارِ ذِي القُربَى وَالجَارِ الجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالجَنبِ وَابنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَت أيمَانُكُم إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا؛ و خدا را بپرستيد و چيزى را با او شريک مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد و درباره خويشاوندان و يتيمان و مستمندان و همسايه خويش و همسايه بيگانه و همنشين و در راهماندگان و بردگان خود نيكى كنيد كه خدا كسى را كه متكبر و فخرفروش است دوست نمیدارد.» (نساء/ ۳6) در آیه 90 سوره نحل نیز آمده است: «إِنَّ اللهَ يَأمُرُ بِالعَدلِ وَالإحسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي القُربَى وَيَنهَى عَنِ الفَحشَاءِ وَالمُنكَرِ وَالبَغيِ يَعِظُكُم لَعَلَّكُم تَذَكَّرُونَ؛ در حقيقت خدا به دادگرى و احسان و بخشش به خويشاوندان فرمان مىدهد و از كار زشت و ناپسند و ستم بازمىدارد به شما اندرز مىدهد، باشد كه پند گيريد.»
سخاوت نیز به معنای بخشش در راه خدای تعالی است. در آیه 92 سوره آلعمران آمده است: «لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّى تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُوا مِن شَيءٍ فَإِنَّ اللهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ هرگز به [حقیقت] نیکوکاری نمیرسید مگر اینکه از آنچه دوست میدارید [در راه خدا] انفاق کنید و آنچه انفاق میکنید، خداوند از آن آگاه است.» در حدیثی از پیامبر اکرم (ص) آمده است: «السخاء خلق الله الأعظم؛ سخاوت، اخلاق بزرگ الهی است.» (3) امام جعفرصادق (ع) نیز فرمودند: «السخاء من اخلاق الانبیاء و هو عماد الایمان و لا تکون المؤمن الا سخیا و لا یکون سخیا الا ذو یقین و همه عالیة لان السخاء شعاع نور الیقین و من عرف ما قصد هان علیه ما بذل؛ سخاوت از اخلاق انبیاء و ستون ایمان است و هیچ فرد با ایمانی وجود ندارد مگر اینکه با سخاوت است و هیچ سخاوتمندی وجود ندارد مگر اینکه دارای یقین و همت عالیه است؛ زیرا سخاوت، شعاع نور یقین است و آنکه بداند چه چیزی را قصد کرده، آنچه را بذل نموده، در نظرش کم اهمیت است.» (4)
عبارت دیگری که باید به آن پرداخته شود، جود است. جود مرحله بالاتری از سخاوت است. در تعریف جود گفتهاند: «بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود را کوچک بشمارند.» «جود، خوشحال شدن از درخواست مردم و شادگشتن به هنگام بخشش است.» «جود بخششی است که مال را، مال خدا بشمرد و سائل را بنده خدا بداند و خودش را واسطه ببیند.» (5)
در قرآن نیز آمده است: «وَيُطعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا * إنَّمَا نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللهِ لا نُرِيدُ مِنكُم جَزَاءً وَلا شُكُورًا؛ «و غذای (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به مسکین و یتیم و اسیر میدهند (و میگویند) ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.» (دهر/ 9-8) همچنین در آیه سوم سوره بقره آمده است: «الَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِالغَيبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقنَاهُم يُنفِقُونَ؛ آنانكه به غيب ايمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند.»
ایثار از جمله دیگر مفاهیمی است که باید در این بحث به آن بپردازیم. ایثار در اصطلاح به معنای مقدم شمردن دیگری بر خود در کسب سود یا پرهیز از زیانی است که نهایت برادری و دوستی بین دو نفر یا بین فرد و جامعه را نشان میدهد. ایثار، از خود گذشتگی در مال و جان و امکانات و فرصتها در روابط اجتماعی است. آیات مربوط به بِرّ، احسان، اطعام و انفاق جان و مال در قرآنکریم، بیان انواع ایثار است. با سه چیز میتوان ایثار کرد: آیین پیوستگی را به مناقشه با خلق برگزیدن، شادی جاوید را بر شادی عاریتی برگزیدن وَ شرف ابدی را بر شغل این گیتی برگزیدن. معاملت با خود به خلاف، با خلق به انصاف و با حق به اعتراف.» (6)
در قرآن نیز آمده است: «اِنَّ اللهَ اشتَرَى مِنَ المُؤمِنِينَ أَنفُسَهُم وَأَموَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللهِ فَيَقتُلُونَ وَيُقتَلُونَ وَعدًا عَلَيهِ حَقًّا فِي التَّورَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالقُرآنِ وَمَن أَوفَى بِعَهدِهِ مِنَ اللهِ فَاستَبشِرُوا بِبَيعِكُمُ الَّذِي بَايَعتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الفَوزُ العَظِيمُ؛ در حقيقت خدا از مؤمنان جان و مالشان را به [بهاى] اينكه بهشت براى آنها باشد خريده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكشند و كشته مىشوند. [اين] به عنوان وعده حقى در تورات و انجيل و قرآن بر عهده او است و چه كسى از خدا به عهد خويش وفادارتر است؟ پس به اين معاملهاى كه با او كردهايد شادمان باشيد و اين همان كاميابى بزرگ است.»
در اینجا باید از عفو نیز سخن به میان آورده شود. در این راستا در روایتی آمده است: «قَالَ الصَّادِقُ (ع): العَفوُ عِفدَ القُدرَةِ مِن سُنَنِ المُرسَلِينَ وَ أسرَارِ المُتَّقِينَ وَ تَفسِيرُ العَفوِ أَلاَّ تُلزِمَ صَاحِبَكَ فِيمَا أَجرَمَ ظَاهِراً وَ تَنسَى مِنَ الأَصلِ مَا أُصِيبَ مِنهُ بَاطِناً وَ تَزِيدَ عَلَى الاختِيَارَاتِ إِحسَاناً وَ لَن تَجِدَ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلاً إِلاَّ مَن قَد عَفَا اللهُ تَعَالَى عَنهُ وَ غَفَرَ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ عَنهُ وَ زَيَّنَهُ بِكَرَامَتِهِ؛ امام جعفرصادق (ع) در تعریف عفو فرمودند: عفو کردن و از تقصیر گذشتن با وجود قدرت و انتقام، طریقه پیامبران و متقیان است. معنی عفو آن است که هرگاه از کسی جرمی و تقصیری نسبت به تو واقع شود، پیِ او نروی و به او اظهار نکنی و از ظاهر و باطن فراموش کنی و زیادهتر از پیش به او احسان کنی.» (7) نبی اکرم (ع) نیز فرمودند: «گذشت زمامدار، سبب برجاماندن حکومت است.» (8)
آخرین مفهومی که باید به آن پرداخته شود مروت است. انصاری در این باره آورده است: «مروت گم بودن و در خود زیستن است. قوله تعالی: «كونوا قوامین بالقسط». اركان مروت سه چیز است: زندگانی كردن با خود به عقل و با حق به صبر و با حق به نیاز. نشان زندگانی كردن با خود به عقل سه چیز است: قدر خود را بداند، اندازه كار خود را ببیند و در خیر خویش بكوشد. نشان زندگانی كردن با خلق به صبر سه چیز است: به قدر توانایی آنان از آنها راضی باشد، عذرهای آنها را بپذیرد و داد آنها را از توانائی خود بدهد. نشان زندگانی با حق به نیاز سه چیز است: هرچه از حق آید شكر واجب بر آن نماید، هرچه را از بهر حق كند عذر واجب ببیند و اختیار حق را صواب ببیند.» (9)
اما دربارۀ مراتب فتوت باید گفت که فتوت سه مرتبه دارد: 1. سخا: هرچه را دارد از هیچکس بازندارد، 2. صفا: سینه را از کبر و کینه پاک سازد و 3. وفا: با خلق و حق وفا نگه دارد. مظهر صفت فتوت، فتی نامیده میشود. به عقیده اهل فتوت، ابراهیم خلیل اولین نقطه دایره فتوت و «ابوالفتیان» است، اما مراد از «فتی مطلق»، امام علی بن ابیطالب (ع) است و سلسله سند فتوت به «شیر حق»، «اسداللهالغالب»؛ حضرت علی (ع) منتهی میشود. (10) این آیه در شأن علی(ع) نازل شده است (11) که اسوه انفاق و فتوتاند: «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَموَالَهُم بِاللَّيلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلانِيَةً فَلَهُم أَجرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَلا خَوفٌ عَلَيهِم وَلا هُم يَحزَنُونَ؛ كسانى كه اموال خود را شب و روز و نهان و آشكارا انفاق مىكنند، پاداش آنها نزد پروردگارشان براى آنها خواهد بود و نه بيمى بر آنها است و نه اندوهگين مىشوند.» (بقره/ 274) ابن عباس گويد: اين آيه در شأن امام على مرتضى (ع) نازل شد كه چهار درهم داشتند و آن را در شب و روز در نهان و آشكار انفاق و بخشش كردند.
مؤلف «صفوةالصفا» در رابطه با اخلاق اجتماعی و تعامل اخلاقی شیخ صفیالدین اردبیلی با تودهها مینویسد: «شیخ دائماً زحمت خلق را بر خود میگرفت و به خلق آسایش و آرامش میرسانید و به دلجویی از خلایق میپرداخت؛ هرچند از آنها خلاف نفس خود میدید و به او آزار میرسید.» (12) افزون بر این، شیخ میفرمود: «اثر گشایش اندرون و علامات آن دو چیز است: حُسن سخاوت و حُسن خلق و هردو تصرف الهی در بنده است. چون خدای تعالی چیزی بدهد، نباید آن را از خلق دریغ کنی، تا کار دینت بالا گیرد و بلند شود.» (13)
نظریه حُسن سخاوت و حُسن خُلق شیخ صفیالدین مبتنی بر آیات قرآنی است؛ چنانکه نماز و انفاق نیز غالباً باهم امر شدهاند: «الَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِالغَيبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقنَاهُم يُنفِقُونَ؛ آنها كه به غيب ايمان مىآورند و نماز را برپا مىدارند و از آنچه به آنها روزى دادهايم انفاق مىكنند.» (بقره/3) «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقنَاهُم يُنفِقُونَ؛ همانها كه نماز را بهپا مىدارند و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند.» (انفال/۳) «الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالكَاظِمِينَ الغَيظَ وَالعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللهُ يُحِبُّ المُحسِنِينَ؛ «همانها كه در فراخى و تنگى انفاق مىكنند و خشم خود را فرومىبرند و از مردم مىگذرند و خداوند نیكوكاران را دوست دارد.» (آل عمران/ ۱۳4) (14)
- دلایل عقلی و فلسفی پرداختن به امر خیر و نیکوکاری یا به بیان دیگر انسانیت و انسانی زیستن را چطور تحلیل میکنید؟
نیکوکاری جزء محسنات ذاتی عقلی است. انسان بماهوانسان فطرتاً میل به نیکوکاری دارد. میل به نیکوکاری جزء فطرت انسان است. برخی ابنای بشر پس از آلودهشدن در نظام طبقاتی، میل به نیکوکاری را از دست میدهند، اما نیکوکاری جزء مقومات ذاتی انسان سالم است.
- نحوۀ تبیین این دلایل در جامعه باید به چه صورتی باشد؟ چگونه باید جامعه را به امر خیر و نیکوکاری و انسانی سوق داد؟
زبان هنری به خصوص فیلم بهترین روش اِنتباه و تِذکار نیکوکاری است. حکومتهای دینی اگر خود عامل به خیر نباشند و با فساد اقتصادی و مدیریتهای باندی مبارزه نکنند، دعوتشان به انجام خیر از سوی جامعه استقبال نمیشود. حکومت خود باید نماد خیر باشد تا مردم از دَعَوات آنها استقبال کنند و به قول معروف: «به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.»
- نسبت میان نیکوکاری و خیرخواهی با دین چیست؟ آیا الزاما باید نیکوکاری با پیشفرض دینی انجام شود تا مؤثر باشد یا چنین قیدی نیاز نیست و صرفا میتوان به ادله عقلی و فلسفی استناد کرد؟ اگر دین را پیش کشیدیم چه کمکی به موضوع کردهایم؟
نیکوکاری جزء مستقلات عقل عملی و فارغ از دین است. اما دین هم این حکم عقلی را امضا و ترویج میکند. ضرورت نیکوکاری از منظر فلسفه اخلاق، جزء مشترکات نظریه اخلاقی وظیفهگرا (کانتی) و فضیلتگرا (افلاطونی) است. در تفکر دوره معاصر غرب «نظریهٔ عدالت» (A Theory of Justice.1971.) «جان رالز» (John Rawls)، مروج نیکوکاری عدالت پایه است؛ یعنی نیکوکاری از دل نظریه عدالت قابل استنتاج است.
بنده از منظر فلسفه سیاسی و فلسفه اخلاق به «نیکوکاری ساختاری» معتقدم. نیکوکاری ساختاری یعنی بیشترین میزان ممکن از عدالت و قسط میان اعضای جامعه، فارغ از دیانت، جنسیت و نژادشان، توزیع شود؛ یعنی جامعه و حکومت باید طوری ساختاربندی شود که نیکوکاری یکی از خروجیها و دستاوردهای عینی آن باشد. ساختن چنین جامعهای با تکیه بر اصل عدالت و قسط و اخلاق فلسفی یا اخلاق کاربردی ممکن است. البته در جامعه طبقاتی امکان تحقق «نیکوکاری ساختاری» محال است. نیکوکاری ساختاری در مقابل نیکوکاریِ صدقهایِ نظام سرمایهداری و اسلامِ ارتجاعی است.
اما دربارۀ نیکوکاری و دیانت باید گفت برای دینداران یادآوری دستورات قرآنی، روایی و تعالیم عرفانی دربارۀ موضوع نیکوکاری، اسباب انگیزهبخشی مضاعف میشود. آیات و روایات زیادی پیرامون ضرورت و فضیلت انفاق در فرهنگ اسلامی آمده است. برای نمونه اگر کسی «اهل صفا» باشد خود به خود پیشتاز نیکوکاری است.
صفا به معنای منورشدنِ دل به نور خدا، خالیشدن دل از ماسویالله، پُرشدنِ دل از محبت الهی و خالیشدن دل از کینهورزی و غرض و مرض است. اهل صفا از سلطان نفْس رَسته و دل به مولی پیوستهاند و از آنچه خدای مهربان روزیشان داده است، کریمانه انفاق میكنند. در قرآن آمده است: «الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَالصَّابِرِينَ عَلى مَا أصَابَهُم وَالمُقِيمِي الصَّلاةِ وَمِمَّا رَزَقنَاهُم يُنفِقُونَ؛ همانها كه چون نام خدا ياد شود، دلهایشان خشيت يابد و آنها كه بر هرچه بر سرشان آيد صبر پيشه کنند و برپادارندگان نمازند و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند.» (حج/35) در آیه 16 سوره سجده نیز آمده است: «تَتَجَافَى جُنُوبُهُم عَنِ المَضَاجِعِ يَدعُونَ رَبَّهُم خَوفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقنَاهُم يُنفِقُون؛ پهلوهايشان از خوابگاهها جدا مىگردد و پروردگارشان را از روى بيم و طمع مىخوانند و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مىكنند.» در جامعه ایرانی «اهل فتوت» پیشتار نیکوکاری بودهاند و حتی شکلگیری و تشکل «عیاران» براساس نظریه نیکی به تهیدستان یا مظلومین بوده است.
- حیطه و دامنۀ نیکوکاری اعم از ابعاد مادی و معنوی آن را چطور تحلیل میکنید؟
حیطه نیکوکاری اعم از امور مادی و معنوی است. ایجاد اشتغال، ترویج علم و معنویت، مبارزه برای صلح جهانی، عدم همکاری با ستمگران و یاری مظلومین از اهم امور نیک در جهان امروز است. نیکوکاری اغلب به عنوان عمل اختصاصدادن زمان، استعداد، مشاوره، راهنمایی، حمایت سیاسی، اقتصادی و اقتداری برای کمک به دیگران برای بهبود زندگی خود تعریف میشود.
- نسبت نیکوکاری با معنای زندگی را چطور تحلیل میکنید؟ یا به بیان دیگر نیکوکاری چگونه میتواند به زندگی انسانها معنا ببخشد؟
به تعبیر فردوسی: «جهان یادگارست و ما رفتنی، به گیتی نماند به جز مردمی». بنابراین زندگی کوتاه است و تا چشم به هم بزنیم فرصت عمر زمینی تمام شده است. به تعبیر فروغ فرخزاد: «پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مُردنی است». همچنین به قول رنه گنون؛ فیلسوف و عارف فرانسوی، «کمیتگرایی» زندگی را بیمعنی و مهمل میکند، اما انجام کارهای خیر، دعوت به حق و استقامت در راه کردار نیک، زندگی را هدفمند، زیبا و معنادار میکند. نیکوکاری مخصوص دین و ملیت خاصی نیست. نیکوکاری خصوصیت (فصل) انسانیت است.
هزاران جوان اروپایی که از زندگیِ مصرفی خسته شدهاند، داوطلبانه برای کمک به مردم ستمدیده به آفریقا میروند. من دهها نفر از این جوانان را در لندن دیدهام. برخی اوقات که راجع به تصوف اجتماعی در لندن سخنرانی میکنم و مفهوم «فتوت» را توضیح میدهم و سخن «خرقانی» و «شیخ صفیالدین اردبیلی» مبنی بر نیکوکاری، فارغ از توجه به ملیت و دیانت افراد را شرح میدهم، آنها میپرسند ما به صورت داوطلبانه به آفریقا برای کمک به مردم رفتهایم، اما آیا کار ما هم عرفانی محسوب میشود؟ در جواب میگویم: هرکس براساس نیت پاک، خدمت به «خلقالله» (عیال الله) کند، ممدوح «خالق» است.
گفتوگو از دکتر مرتضی اوحدی
پینوشتها:
1- ابن بزاز، صفوةالصفا، تهران، زریاب،۱۳۶۷، صص ۹۳۶ – ۹۳۷
2- مکتب عرفان اجتماعی شیخ صفی الدین اردبیلی، لندن،۱۴۰۲ ، ص۸۰
3- آمِدی، ابوالفتح، غررالحکم، حدیث 2145
4- آمِدی، ابوالفتح، غرر الحکم، حدیث 6440. مصباح الشريعة ؛ الباب السابع و الثلاثون في السخاء
5- حوزه نت: جود و سخاوت از منظر قرآن
6- انصاری، خواجه عبدالله، صد میدان، میدان هفدهم: معاملت. ایثار رکن سوم معاملت است
7- امام جعفر صادق(ع)، مصباح الشریعه، الباب الخامس و السبعون في العفو
8- حویزی، علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۲۱۰
9- انصاری، صد میدان، میدان دوم: مروت
10- بن: واعظ کاشفی، ملا حسین، فتوت نامه
11- فیض کاشانی، ملا محسن، الصافی: ج۱، ص۱۳۰. همچنین در تفاسير مجمعالبيان، قرطبى، كبير فخررازى و صافى، آمده كه اين آيه در شأن حضرت على (ع) نازل شده است
12- ابن بزاز، صفوةالصفا، ص۹۵۱
13- ابن بزاز، صفوةالصفا، ص ۹۲۹٫
14- برای مطالعه بیشتر نک صفوی، مکتب عرفان اجتماعی شیخ صفی الدین اردبیلی، لندن، ۱۴۰۲، ص۷۵-۸۱
دیدگاه خود را بنویسید