21 اسفند 1402
جلوه‌های نیکوکاری در شعر نظامی گنجوی
21 اسفندماه سالروز بزرگداشت شاعر بزرگ پارسی، حکیم نظامی گنجوی است که در شعری زیبا می‌گوید: صحبتی جوی کز نکو نامی / در تو آرد نکو سر انجامی؛ با کسانی معاشرت کن که نام نیکی دارند و مردم به خوبی از آ‌ن‌ها یاد می‌کنند تا تو نیز سرانجامی مانند آن‌ها داشته باشی.

اگر بخواهیم از بزرگترین شاعران ایران به تعداد انگشتان یک دست نام ببریم بی‌شک یکی از آن‌ها نظامی گنجوی است. و خود او قائل است که آخرین شاعر نامدار ایران می‌باشد و در نصیحت به فرزندش می‌گوید:

در شعر مپیچ و در فن او / چون اکذب اوست احسن او

از شعر مجو بلندنامی/ کان ختم شده است بر نظامی

شاعری که فرهنگ ایران مدیون پنج گنج اوست. منظومه‌هایی که در ریشه‌های تمدنی رسوخ کرد و رفته‌رفته هرکدام از شخصیت‌های داستانی این منظومه‌ها، نمادها و الگوهایی برای جامعه شدند آنگونه که مجنونِ نظامی الگوی رفتاری تمام عاشقان را مشخص می‌کند.

توجه ویژه نظامی به انسان، ملکات نفسانی، هویت جمعی، ارزش‌ها و باورها و ... او را تبدیل به شاعری سنت‌ساز کرده است. دقت در جزئیات رفتاری فردی هرکدام از شخصیت‌های داستانی او نشان می‌دهد که نظامی چقدر روانشناس خوبی است و از سوی دیگر تصویری که او از مدینه فاضله رسم می‌کند نشان می‌دهد که چقدر جامعه‌شناس دقیقی است. نظامی متفکری آرمانگراست که در پنج گنج خود تلاش کرده است تا گوهرهای انسانی را در سه بُعد فردی، اجتماعی، معنوی به بازار تماشا بیاورد.

ما که ز صاحب خبران دلیم / گوهرییم ار چه ز کان گلیم

 نیکوکاری کلیدواژه اصلی بُعد اجتماعی بشر است چراکه انسان ناچار است برای بقای خود با دیگرانی در ارتباط باشد. نحوه این ارتباط هویت یک جامعه را شکل می‌بخشد. پس چنانچه نیکی‌کردن، مهربان‌بودن، سخاوتمندی و... نحوه این ارتباط اجتماعی را مشخص کند جامعه به کمال خواهد رسید. در اینجاست که فرد و جامعه به صورت تزایدی موجب حرکت و تعامل مؤثر و رشد مفید خواهند بود. نظامی به این بُعد مهم انسانی توجه ویژه‌ای داشته است و به صور مختلف به نیکوکاری تاکید می‌کند. در نگاه نظامی جوهره اصلی وجود آدمی که به سبب آن خداوند متعال او را بر سایر مخلوقات برتری داده است، خدمت‌کردن به خلق است:

کوش تا خلق را به کار آیی / تا به خلقت جهان بیارایی

 نگاه نظامی به نیکوکاری بیشتر از یک عمل صرفا فردی است بلکه در خلال جامعه به آن توجه دارد و توصیه می کند تا آنجا که می توانی به دیگران کمک کن و بار آن ها را بکش چون علاوه بر این که این کار گوهر وجودی تو را نمایان می‌کند از جهت این دنیایی نیز برای تو مفید است چرا که وقتی تو ناتوان شوی دیگران نیز به کمک تو خواهند آمد:

بار همه می کش ار توانی/ بهتر چه ز بار کش رهانی

تا چون تو بیفتی از سر کار / سفت همه  کس ترا کشد بار

 اگر در اشعار نظامی دقیق شویم خواهیم دید که برای هرکدام از موارد نیکوکاری دلایلی منطقی و برهانی بیان می‌کند که هدف غایی آن کمال فرد و جامعه است. نظامی در یافتن دوست و هم صحبت نیز می فرماید با کسانی معاشرت کن که نام نیکی دارند و مردم به خوبی از آ‌ن‌ها یاد می‌کنند. تا تو نیز سرانجامی مانند آن‌ها داشته باشی.

صحبتی جوی کز نکو نامی / در تو آرد نکو سر انجامی

 نحوه ارتباط با دیگران برای این شاعر بسیار اهمیت دارد و به شکل‌های مختلفی توصیه‌های دقیقی دارد و در تلاش است که با بیان آن‌ها، جامعه را به شکوفایی برساند که از جمله آن ها خوشرویی و خوشخویی است. نظامی بیان می کند که خوی بد و خوی نیک تا حدود زیادی ذاتی است و هر کسی آن گونه به دنیا آمده همان گونه میمیرد:

هر که بدخو بود گه زادن/ هم بر آن خوست وقت جان دادن

وانکه زاده بود به خوشخویی/ مردنش هست هم به خوشرویی

که به نوعی اشاره به این روایت دارد:

السعید من سعد فی بطن امه و الشقی من شقی فی بطن امه

نیک بخت در شکم مادرش نیک بخت بوده و بد سیرت نیز در شکم مادرش بد سیرت بوده است.

اما  طینت ذاتی  و گل هر کسی بنده احسان است  و اگر کسی به آنها احسان کند نه تنها آدمی بلکه حیوانات نیز بنده احسانند و کسی می تواند به دیگران فرمان دهد که به آنان احسان کند و نه تنها انسان ها که حیوانات نیز فرمانبران احسانند و در این فرمانروایی حتی دین کسی که احسان می کند نیز اهمیتی ندارد:

احسان همه خلق را نوازد/ آزادان را به بند سازد

با سگ چو سخا کند مجوسی/ سگ گربه شود به چاپلوسی

احسان و نیکی موجب افزایش محبت می شود و این محبت زنجیری نامرئی است که به گردن انسان افکنده می شود چرا که فرموده اند: حب شیء یعمی و یصم.

توجه ویژه ای که نظامی به نیکوکاری دارد او را از سایر شئون اجتماعی غافل نکرده است. نظامی مانند برخی از اصحاب تصوف و دکانداران عرفان نیست که صرفاً توصیه‌هایی فردی و منفعلانه داشته باشد بلکه همانطور که گفتیم نظامی امور فردی را نیز در خلال جامعه می بیند و اگر می گوید احسان کنیم و مهربان باشیم چون در نگاه او هویت جامعه بشری را تشکیل می دهد. نظامی شاهان را مسئول رعیت معرفی می کند و شاه باید با رعیت به مهربانی و عدل رفتار کند. امام چنانچه عدل برقرار نشد نباید مردم خاموش باشند.

مشو خامش چو کار افتد به زاری

که باشد خامشی نوعی ز خواری

شنیدستم که در زنجیر عامان

یکی بود است از این آشفته نامان

چو با او ساختی نابالغی جنگ 

به بالغ تر کسی برداشتی سنگ

به خنده گفت اگر پیران نخندند

کجا طفلان ستم کاری پسندند

چو دست از پای ناخشنود باشد

به جرم پای سر ماخوذ باشد

تعادل مضمونی در اشعار نظامی رکن وثیقی است که در شاعران بزرگ دیگر کمتر دیده می شود وی همواره هم به وجوه مختلف فردی و اجتماعی توجه داشته است و هم به وجوه عرفانی و اخلاقی و توانسته به هرکدام به میزان خویش بپردازد. نکته جالب این است که این همه معنا را در خلال داستان‌هایی زیبا و عاشقانه به جان مخاطب خویش نوشانده است.


یادداشت از حجت‌الاسلام محمدمهدی خانمحمدی

شاعر و پژوهشگر ادب فارسی


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...