27 شهریور 1402
چالش‌های انجام امور خیر در مناطق حاشیه‌نشین
مقالۀ «چالش‌ها و مسائل انجام امور خیر در مناطق حاشیه‌نشین» که در شمارۀ نخست پژوهشنامۀ وقف و امور خیریه منتشر شده است، انواع چالش‌های انجام امور خیر در مناطق حاشیه‌نشین را دسته‌بندی کرده است.

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، یکی از راه‌های مؤثر برای محرومیت‌زدایی، فعالیت‌های خیرخواهانه است؛ این فعالیت‌ها، به‌خصوص در مناطق حاشیه‌نشین، فعالیت‌هایی ارزشمند تلقی می‌شوند اما به دلیل برخی چالش‌ها، این فعالیت‌ها به صورت کامل نتیجه‌بخش نبوده‌اند؛ یعنی هم‌چنان‌ که فرایندهای خیرخواهانه توسعه یافته‌اند، بر آسیب‌ها هم افزوده شده است. این امر نشان‌دهندۀ اهمیت آسیب‌شناسی دقیق و شناسایی چالش‌ها و سپس چاره‌اندیشی برای رفع آن‌ها و انجام اصلاحات لازم است.

 بر همین اساس، دکتر زهرا میرحسینی، استادیار گروه مطالعات زنان و خانوادۀ دانشکدۀ علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهرا با همکاری ساناز پیش‌دار، کارشناس ارشد مطالعات زنان و حقوق زن در اسلام و نشمیل بیگ‌محمدی بالانجی، کارشناس‌ ارشد مطالعات زنان، زن و خانواده در مقاله‌ای با عنوان «چالش‌ها و مسائل انجام امور خیر در مناطق حاشیه‌نشین» که در شمارۀ نخست پژوهشنامۀ وقف و امور خیریه منتشر شده است، به این مسئله پرداخته‌اند. 

 این پژوهش به صورت کیفی و پدیدارشناسانه سامان یافته است و داده‌های جمع‌آوری‌شده که از مصاحبه با برخی خیرین به دست آمده‌اند، با روش کلایزی تحلیل شده‌اند. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

گسترش آسیب‌های اجتماعی با وجود فعالیت‌های خیرخواهانه

 انجام امور خیریه همواره در میان مردم رواج داشته است. در ادیان الهی به‌خصوص دین اسلام، سفارش‌های پرشماری دربارۀ نیکوکاری شده است. اصلی‌ترین محور امور خیریه، کمک‌های مالی و معیشتی بوده‌اند. توسعۀ شهرنشینی سبب شده است تا در فرایندهای خیریه تغییراتی به وجود آید. برای نمونه نهادها و سازمان‌های حمایتی و سازمان‌های مردم‌نهاد و سمن‌ها توسعه یافته‌اند. یکی از زمینه‌های مورد توجه برای انجام امور خیریه، محرومیت‌زدایی از ساکنان حاشیه شهرهاست که سازمان‌های مردم‌نهاد در این زمینه نقش‌آفرین بوده و هستند. 

 مردم این مناطق با مشکلاتی از قبیل ناامنی، کمبود امکانات زندگی شهری و فقر مواجه‌اند. از این رو، این مناطق همواره محل توجه خیرین بوده است. اما ریشه‌کن‌نشدن فقر و مشکلات اجتماعی در این مناطق سبب شده است تا این پرسش مطرح شود که چرا با وجود فعالیت‌های خیرخواهانه همچنان فقر و آسیب‌های اجتماعی در این مناطق وجود دارد؟ وجود چنین پرسشی بازتاب‌دهندۀ این درک است که گرچه خدمت‌رسانی‌ به این مناطق موجب کاهش مشکلات آن‌ها شده اما آسیب‌های اجتماعی نه‌تنها از بین نرفته بلکه در برخی زمینه‌ها افزایش هم یافته است. 

بر این اساس باید از آسیب‌هایی سخن به میان آورد که سبب شده تا فعالیت‌های خیرخواهانه با چالش مواجه شوند. از جمله بهترین روش‌ها برای شناسایی چالش‌های پیش‌روی فعالیت‌های خیرخواهانه، بررسی تجربۀ زیسته خیرینی است که در این مناطق به خدمت‌رسانی پرداخته اند. در این پژوهش، چالش‌هایی که بر سر راه فعالیت‌های خیرخواهانه وجود دارد، براساس گفت‌وگو با این افراد به دست آمده است. 

چارچوب مفهومی بحث

 نظریه‌های «فرهنگ فقر» و «عدم ادغام اجتماعی»، رویکردهای نظری این پژوهش هستند که به عنوان چارچوب مفهومی تحقیق به آن‌ها استناد داده شده است. در توضیح نظریۀ فرهنگ فقر می‌توان گفت: در این نظریه، فرهنگ فقر واکنشی به جایگاه طبقه‌ای از جامعه دانسته شده که به حاشیه رانده می‌شود و فرهنگی را شکل می‌دهد. از جمله مهم‌ترین شاخص‌های فرهنگ فقر مشارکت نکردن فقرا در مؤسسات عمومی، بی‌اعتمادی به نهادها و سازمان‌های دولتی و تنفر از پلیس بیان شده است. دلیل ارتباط میان نظریۀ فرهنگ فقر و پژوهش حاضر این است که در بسیاری از مواقع، مردم حاشیه‌نشین تحت تأثیر فرهنگ فقر در این مناطق باقی می‌مانند که این امر فرایند خدمت‌رسانی را با چالش مواجه می‌کند.

 دومین نظریه‌ای که باید از آن سخن به میان آورد، حاشیه‌نشینی و عدم ادغام اجتماعی است. افراد محروم به دلیل ناکامی‌های اجتماعی و مسائلی از این دست نمی‌توانند در امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی  فعالیت داشته باشند. گروه‌های خیریۀ مردم‌نهاد برای پیوند زدن این طیف از مردم با جامعه و ادغام اجتماعی آن‌ها کوشش‌های مختلفی داشته‌اند اما تاکنون به موفقیت قابل‌توجهی دست نیافته‌اند.

مروری بر یافته‌های پژوهش

 به طور کلی، یافته‌ها را می‌توان در دو مقوله صورت‌بندی کرد: «ویژگی‌های درونی و منطقه‌ای» و «عوامل ساختاری و نهادی امر خیر». افزون بر این‌ها می‌توان از هشت مقولۀ فرعی که ذیل این دو مقولۀ اصلی صورت‌بندی می‌شوند هم سخن به میان آورد: «فضا و بافت مناطق حاشیه‌نشین»، «درگیرشدن در دور باطل فقر و حاشیه‌نشینی»، «احساس فقر و نیازمندی درونی‌شده»، «سیطرۀ الگوی سنتی و مذهبی بر امر خیر»، «فقدان الگو و چشم‌انداز»، «خیریه به مثابۀ مُسَکِّن»، «مناسبات و روابط خیرین و دولت» و «بی‌اعتمادی دوسویه و عدم تعامل با ساکنان».

در ادامۀ این نوشتار از این مقوله‌ها سخن به میان خواهد آمد:

ویژگی‌های درونی و منطقه‌ای

 یکی از مهم‌ترین چالش‌های فعالیت‌های خیرخواهانه در مناطق محروم را باید در قالب «ویژگی‌های درونی و منطقه‌ای» قرار داد. در این زمینه مهم‌ترین عواملی که سبب به وجود آمدن چالش می‌شوند عبارت از: «فضا و بافت مناطق حاشیه‌نشین»، «درگیرشدن در دور باطل فقر و حاشیه‌نشینی» و «احساس فقر و نیازمندی درونی‌شده» هستند.

 در توضیح عامل نخست باید گفت: تکثر و تنوع قومی فرهنگی محله، ساختار محله و زندگی شبه‌روستایی، قوم‌گرایی و قبیله‌گرایی، اختلافات فرهنگی، نامناسب بودن محیط زندگی، نامناسب‌بودن وضعیت بهداشت و درمان، نبود امکانات زندگی و سکونت‌گاه‌های نامناسب، مفاهیمی هستند که بافت و فضای چالش‌آفرین مناطق حاشیه‌نشین را بازتاب می‌دهند. برای نمونه در مصاحبه‌ای به نقل از یک مصاحبه‌شونده که تجربۀ فعالیت‌های خیرخواهانه در این مناطق را داشته، آمده است: «فرهنگ‌ها و قومیت‌های مختلف سبب می‌شود که برخی افراد از خدمت‌رسانی‌ها ناراضی باشند. از طرفی برخی از معتمدین محلی اقوام خود را در اولویت قرار می‌دهند. این در حالی است که قومیت و عقاید دینی افراد محروم برای خدمت‌رسانی اولویت ندارد.»

 دومین عامل، درگیرشدن در دور باطل فقر و حاشیه‌نشینی است. بسیاری از ساکنان مناطق محروم به دلیل درهم‌تنیدگی و پیچیدگی آسیب‌های حاشیه‌نشینی و ایجاد جذابیت کاذب و عدم توانمندسازی ساکنان، از اینکه در دور باطل فقر و زندگی حاشیه‌نشینی باقی بمانند نگران هستند. این امر سبب می‌شود تا در خدمت‌رسانی مشکلاتی به وجود آید. برای نمونه، در یکی از مصاحبه‌ها آمده است: «در مناطق حاشیه‌نشین آسیب‌های اجتماعی بسیار زیادی وجود دارد. در این مناطق تعداد کودکان کار بالاست و گاهی اوقات از یکدیگر دزدی می‌کنند. افزون بر این‌ها، افراد با یکدیگر ارتباط خانوادگی دارند و همین مسئله ارتباط گرفتن با آن‌ها و اثرگذاری را دشوار می‌کند.»

 احساس فقر و نیازمندیِ درونی‌شده، سومین عاملی است که باید از آن سخن به میان آورد که چالش‌هایی را در زمینه فعالیت‌های خیرخواهانه به وجود آورده است. وابستگی به خیرین، تمارض به فقر و نداری، انتظار پول‌پاشی و تأمین زندگی از خیرین، عدم تمایل به خروج از محله و قبح‌زدایی از دریافت کمک از جمله مفاهیمی هستند که احساس فقر و نیازمندی درونی‌شده را بازتاب می‌دهند. برای نمونه در یکی از مصاحبه‌ها آمده است: «آن‌ها هر نوع خدماتی را دریافت می‌کنند، حتی اگر به آن نیازی نداشته باشند. یکی از این افراد با وجود این‌که دختری نداشت اما دو دست جهیزیه از خیرین دریافت کرده بود.» 

عوامل ساختاری و نهادی امر خیر

 دومین مقولۀ اصلی که چالش‌ها و مسائل فعالیت‌های خیریه را دربرمی‌گیرد، «عوامل ساختاری و نهادی امر خیر» است. این مقوله دربردارندۀ پنج مقولۀ فرعی است: «سیطرۀ الگوی سنتی و مذهبی بر امر خیر»، «فقدان الگو و چشم‌انداز»، «خیریه به مثابۀ مُسَکن»، «مناسبات و روابط خیرین و دولت» و «بی‌اعتمادی دوسویه و عدم تعامل با ساکنان.»

 تحلیل‌ها دربارۀ مقولۀ نخست نشان می‌دهد که مفاهیمی نظیر نگرش به امور خیریه و انگیزه‌های خیرخواهانه، انجام کار خیر به مثابۀ وظیفه دینی و مناسکی، ارضای احساس رضایتمندی و آرامش درونی و ارائۀ خدمات حمایتی و خیریه غیرسازمان‌یافته و مبتنی بر روابط خوشاوندی، مفاهیمی‌‌اند که توسط مشارکت‌کنندگان در فعالیت‌های خیریه مطرح شده‌اند. برای نمونه یکی از افراد در مصاحبۀ خود می‌گوید: «بسیاری از خیرین {صرفاً} به دنبال ادای تکلیف دینی و انسانی خود هستند و بر همین اساس گاهی به نحوۀ فعالیت خود توجه نمی‌کنند و همین امر موجب بی‌نتیجه ماندن فعالیت آن‌ها می‌شود.» 

 افزون بر این، بسیاری از خیرین در ساختار خیریه‌ای که در آن فعالیت دارند، به هستۀ خویشاوندی آن اشاره می‌کنند که در بسیاری از اوقات، تحت تأثیر انگیزه‌های خیرخواهانه و با مشارکت‌ بستگان برای کمک به افراد نیازمند و ارائۀ خدمات خیریه شکل می‌گیرند. به بیان دیگر فعالیت آن‌ها به شکل سنتی است.

 دومین مقوله‌ در به وجود آمدن چالش‌ها، فقدان الگو و چشم‌انداز است. برای نمونه خدمات به صورت موازی و بدون برنامه ارائه می‌شوند. افزون بر این، اولویت‌بندی و تخصص‌گرایی وجود ندارد و نیازهای اقتصادی و مالی، محور قرار می‌گیرند، حال آن‌که در زمینۀ توانمندسازی آموزشی و ... هم باید خدمات‌رسانی صورت گیرد.

 در توضیح مقولۀ سوم باید گفت: در بسیاری از اوقات خیرین به دنبال نتایج کوتاه‌مدت هستند و همین امر سبب شده است تا خیریه‌ها به مثابۀ یک مُسَکن عمل کنند. چهارمین مقوله در این زمینه، مناسبات و روابط خیرین و دولت است. توضیح این‌که به اعتقاد مصاحبه‌شوندگان، دولت از خیریه‌ها حمایت نمی‌کند، بروکراسی اداری و قوانین برای خیریه‌ها و خیرین دست‌وپاگیر است، در ارائۀ مجوزها سخت‌گیری می‌شود و حمایت‌های مالی و تخصیص بودجه‌های دولتی شکل نمی‌گیرد.

 در نهایت، پنجمین مقوله‌ای که سبب به وجود آمدن چالش می‌شود، بی‌اعتمادی دوسویه میان خیرین و مددجویان و ساکنان است. برای نمونه یکی از مشارکت‌کنندگان در فعالیت‌های خیرخواهانه می‌گوید: «در بسیاری از مواقع مشکل بی‌اعتمادی وجود دارد. یعنی نمی‌توانیم به حرف‌هایشان (حرف مددجویان) اعتماد کنیم؛ زیرا عادت کرده‌اند که بزرگ‌نمایی کنند یا دروغ بگویند.»

جمع‌بندی

 فقرزدایی و رسیدگی به مشکلات مردم مناطق حاشیه‌نشین کوشش تحسین‌برانگیزی است. اما اگر فرایندهای خیریه در این زمینه فاقد روش صحیح یا بدون نیازسنجی باشد، نتایج قابل‌قبولی به دست نمی‌آید. خدمت‌رسانی به مردم حاشیه‌نشین و از بین نرفتن حاشیه‌نشینی و فقری که این مردم با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند بازتاب‌دهندۀ چنین درکی است که خدمت‌رسانی و خیرخواهی با چالش‌هایی مواجه است. برخی از این چالش‌ها به نهادهای خیریه اعم از نهادهای دولتی و مردمی بازمی‌گردد و برخی هم به مردم مناطق حاشیه‌نشین. از این رو، در موقعیت کنونی لازم است تا آسیب‌شناسی دقیقی در این زمینه صورت گیرد تا مشخص شود کدام زمینه‌ها نیازمند اصلاحات هستند. بی‌شک با انجام تحقیقات گسترده‌تر و در نظر گرفتن جامعۀ آماری وسیع‌تر می‌توان چالش و آسیب‌های بیشتری را به دست آورد و سپس به سمت تدوین الگویی برای برطرف کردن آن‌ها گام برداشت.

یادداشت از مرتضی اوحدی 

دکترای علوم قرآن و حدیث و مدرس دانشگاه

لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...