29 آبان 1403
آشنایی با مجموعۀ «ماهیگیر»؛ جایی که قلابمان به نفع کودکان کار گیر می‌کند
«ماهیگیر» واحد تولیدی و فروشگاهی نوپا در زمینه تولید محصولات چوبی، آثار هنری و ارائه خدمات به شهروندان و سازمان‌هاست که در موسسه آموزشی مردم‌نهاد صبح‌رویش واقع شده است. ماهیگیر با واگذاری بعضی از تولیدات، تزئین محصولات یا انجام خدمات به اقشار آسیب‌پذیر، آورده‌های مالی‌اش را به نفع کودکان، مهارت‌آموزان و دانش‌پذیرانش هزینه می‌کند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، روزهایی که گذشت، روزهایی بود که در تقویم جهانی از آن با نام هفته کارآفرینی یاد می‌کنند. کارآفرینی گونه‌های مختلفی دارد که نام یکی از انواع آن کارآفرینی اجتماعی است. 

 سازمان‌های مردم‌نهادی که دست‌کم برای حل یکی از مشکلات اجتماعی راه‌حل خلاقانه‌ای پیدا کرده‌اند در این دسته قرار می‌گیرند. یک پرسش مهم درباره شیوه اداره خیریه‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد این است که چنین نهادهایی چگونه به مرز خودکفایی مالی نزدیک شوند؟ در این بین، بعضی از کارآفرینان راه‌حل خلاقانه‌ای برای تامین منابع مالی سازمان‌های مردم‌نهاد پیدا و پیاده کرده‌اند.

 صبح‌ رویش مدرسه‌ای است که یک دهه پیش با کوشش محمدحسن داودی و دوستانش در محله دروازه‌غار تهران تاسیس شد؛ مدرسه‌ای که تمام هزینه‌های جاری آن را مردم تأمین می‌کنند، اما چند سالی است که یارانش دارند ایده‌ای کسب‌وکاری را به نفع‌ کودکان و نوجوانان آن موسسه پروبال می‌دهند؛ ایده‌ای با نام «ماهیگیر.»



 در عصری دل‌انگیز، سراغ مرکز جدید صبح‌رویش در محله بیسیم رفتیم تا سازوکار ابتکارآمیز آن سازمان را درباره این مهم ببینیم و بشنویم.

 در فضای شاعرانه کارگاه و فروشگاه محصولات هنری، بوی پیچیده چوب در محیط، عطر خوش چای و میوه، مهمان ماهیگیرهای صبح‌رویش شدیم و پرسش‌هایمان را با صبا ایمنی؛ مدیر این واحد جوان درمیان گذاشتیم.



 به عنوان پرسش نخست بفرمایید چرا واحد ماهیگیر (کارگاه و فروشگاه لوازم چوبی) در صبح رویش راه‌اندازی شده است؟

 وقتی بچه‌ها در کنار نجار ماهیگیر، نمونه‌های خلاقانه‌ای می‌ساختند، هنردوستان نیکوکار با دیدن آن محصولات خلاق، دوست داشتند، محصولی چوبی بخرند که دست‌پرورده بچه‌ها باشد، اما صبح‌رویش آن محصولات را که دست‌سازه نوجوانان بود به کسی نمی‌فروخت. حالا هم نمی‌فروشد. فروش کار بچه‌ها، با سیاست‌های صبح‎‌رویش که مدرسه کودکان کار است، سازگار نیست.
 ما به این فکر می‌کردیم که اگر به هر دلیلی کمک‌های مالی مردم قطع شود یا اوضاع اقتصادی پیش‌بینی‌ناپذیر شود، صبح‌رویش بتواند روی پای خودش بایستد تا ناچار نشود به کودکانش بگوید خداحافظ، کمااین که در سال‌هایی نه‌چندان دور به‌دلیل مشکلات مالی با بعضی از کودکان محله خداحافظی کرده بودیم که با لطف خدا و حمایت مردم توانستیم آن‌ها را به مدرسه برگردانیم.

 ایده شکل‌گیری واحد ماهیگیر که کارگاه و نمایشگاه محصولات چوبی صبح‌رویش است، برمی‌گردد به زمانی که در کارگاه چوب جوانکده، به نونهالان دروازه‌غار، نجاری یاد می‌دادیم. یک نیکوکار، اتاقی از جوانکده را با وسایل نجاری تجهیز کرد. آن اتاق حالا برای خودش کارگاه و کسب‌وکار شده و ماهیگیر دارد به سال پنجم تجربه نفس کشیدن در فضای استارتاپی می‌رسد.


 به‌نظر می‌رسد کار پرزحمت و دیربازدهی باشد و حالا‌حالا‌ها راه دارید تا هزینه دانش‌آموزان مدارس مختلف و مهارت‌آموزان مراکزی مثل جوانکده و مرکز رشد صبح‌رویش را با فروش این محصولات دربیاورید.  با وجود حمایت مالی مردم در زمان حال، ضرورت راه‌اندازی این کار پرمشقت هنری چه بود؟

 وقتی خیریه‌ای تولیدکننده است، ارزش‌افزوده دارد، آدم‌ها هم به چنین سازمانی ببیشتر اعتماد می‌کنند؛ از این نظر که آن خیریه مدام قرار نیست از مردم پول بستاند، بلکه محصولی به مصرف‌کننده ارائه می‌کند و مردم در ازای خرید صنایع‌دستی یا خدمات دیگر آن واحد از دستگاه حمایت می‌کنند.

 آیا افرادی که در ماهیگیر نجاری می‌کنند، مسئولیت فروش یا بازاریابی محصولات را برعهده دارند، ویژگی‌های خاصی باید داشته باشند؟
 مدرسه برای تحقق چنین ایده‌ای، به نیرو یا نیروهایی نیاز داشت که در فضای خیریه کار کرده و روحیه هنری داشته باشند، همین‌طور مشاغل هنری را بشناسند.

آیا تا‌به‌حال چیزی هم فروختید؟ از چه زمانی ماهیگیر فرآورده‌های چوبی‌اش را درمعرض فروش گذاشت؟
 از سال گذشته، فروش رسمی محصولات ماهیگیر شروع شد. پانزده‌هزار قطعه فروختیم.

 راه‌های ارتباطی مردم برای خرید از شما چیست؟

 سایت و اینستاگرام ماهیگیر به نشانی‌ www.mahigirteam.com و mahigirteam پذیرای ثبت سفارش است. ماهیگیر از ساختمان جوانکده صبح‌رویش که محل تولدش بود، به مرکز آموزشی بیسیم صبح‌رویش منتقل شده است. هم‌میهنان عزیزی که تمایلی به خرید اینترنتی ندارند می‌توانند در روزهای کاری شنبه تا چهارشنبه از ساعت نه صبح تا شانزده عصر به این کارگاه و فروشگاه هنری مراجعه کنند و محصول موردپسند خود را حضوری انتخاب کنند.

 همه محصولات را خودتان در این کارگاه تهیه می‌کنید؟
 این روزها، یک نجار در مرکز ماهیگیر مستقر است، اما هفده منبع برون‌سپاری داریم. اضافه شدن هر دستگاه فنی به صبح‌رویش هزینه‌بردار است؛ از این‌رو صبح‌رویش به این نتیجه رسیده است که محصول را طراحی کند و بعضی از کارها را به منابعی که مجهز به دستگاه‌های مختلف نجاری‌اند، بسپارد. آن‌ها دستگاه‌هایی دارند که ماهیگیر در حال حاضر قدرت خرید آن را ندارد. ما در آن کارگاه‌ها هم حضور داریم و بعضی از محصولاتمان را در آن تولیدی‌ها، می‌سازیم. ماهیگیر در قالب کارآفرینی اجتماعی، از مهارت و هنر سی‌وچند نفر استفاده می‌کند.



 آیا هیچ نوآوری ویژه‌ای در اداره ماهیگیر وجود دارد که بشود گفت مثال‌زدنی است؟ بهتر است بپرسم که مزیت رقابتی ماهیگیر چیست؟ چرا باید مشتری لوازم هنری چوبی مثل جاکلیدی، ظروف، عینک دودی، کیف چوبی، ساعت رومیزی، سرویس جهیزیه‌ و... را از شما بخرد؟

 گاهی کارهای سبک و یکنواخت هنری را به زنان سرپرست خانوار می‌سپاریم. مثلا بافت جاسوئیچی را خودمان هم می‌توانیم در ماهیگیر انجام دهیم یا نوعی کیسه پارچه‌ای را بچه‌های بالای هجده سال در جوانکده صبح‌رویش یا خانواده‌های نیازمند در خانه می‌دوزند. شاید درآمد این کارها خیلی کوچک به نظر برسد اما آن دستمزد، مثل بسته ارزاق برای آن خانواده کار می‌‎کند. شعار ماهیگیر این است که به‌جای این که ماهی دست نوجوان‌ها بدهیم، ماهیگیری را یادشان می‌دهیم.



 محصولاتی را که بچه‌ها در کلاس‌های آموزشی تولید می‌کنند، نمی‌توانیم بفروشیم؛ چون نقض قانون کار است، اما فرآیند کامل کسب وکار را که می‌توانیم یادشان بدهیم. نوجوانی که جوانکده می‌آمد تا مکرومه‌بافی یاد بگیرد، از نوع عکاسی ماهیگیر یاد گرفت، چطور از آفریده‌های هنری‌اش عکاسی کند یا از چه شیوه‌هایی برای دیده شدن زیبایی‌های محصولش در عکس استفاده کند، مثلا ماهیگیر مقوا زیر جاسوییچی می‌گذارد تا زیبایی محصولش از نظر دور نماند. آن نوجوان ما را می‌دید و متوجه می‌شد که چطور با گوشی همراهش عکس‌های هنری بگیرد. او با تماشا و یادآوری همه این‌ها، به صفحه اینستاگرامش رونق داد، سفارش کار گرفت و از هنر مکرومه‌بافی‌اش به این شیوه پول درآورد. 

 بعضی از مهارت‌جوها، اعتماد‌به‌نفس انجام چنین کارهایی را ندارند؛ چون در خیابان دست‌فروشی می‌کردند، گمان می‌برند که محصول را در معرض فروش قرار دادن و تبلیغات هنر در فضای برخط، شقّ‌القمر کردن است. نونهالی که به سن قانونی رسیده و برای ماهیگیر کیسه محیط‌زیستی می‌‎دوزد، به ما پناه آورده است. نمی‌شود هم پناه باشی و هم کارفرما. اگر در قالب نقش کارفرمایی‌مان فرو برویم و به دوخت مهارت‌آموختگان جوانکده ایراد وارد کنیم، ممکن است، نوجوان را از صبح‌رویش و حتی کار کردن گریزان کنیم.



 چاره را در این دیدیم که مرکز رشد صبح‌رویش را _که فرصت‌های کاری به نوجوانان پیشنهاد می‌دهد_ واسطه کنیم تا با افرادی مذاکره کند؛ به این ترتیب، نوجوان‌های هنرمند با آن افراد واسطه صبح‌رویش قرارداد می‌بندند تا عزت بیشتری را احساس کنند. پرداخت مبلغ، تحویل و دریافت کیسه‌‌های پارچه‌ای را واسطه انجام می‌دهد تا صبح‌رویش با فرزندانش مواجهه آشکار نداشته باشد.

 از تجربه‌های موفق ماهیگیر بگویید.
 همین چند وقت پیش، سازمانی، غرفه‌ای را  برای فروش محصولات ماهیگیر دراختیارمان گذاشت. مدیریت منابع انسانی آن شرکت، بیست درصد از هزینه خرید کارکنانش را از محصول ماهیگیر برعهده گرفت.



 لطفا دشواری راهتان را با پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران درمیان بگذارید. چه سنگ‌هایی پیش پای شماست؟
 باورپذیری این واقعیت که در سازمان مردم‌نهادی، تولیداتی وجود دارد، به آدم‌ها دشوار است. قبولاندن این واقعیت که ماهیگیر در بیرون از چارت سازمانی یک کسب‌وکار است و نه خیریه به دیگران کار آسانی نیست. با این حال در هر خرید از ماهیگیر ارزش‌افزوده خوبی، نظیر کمک به کسب‌وکارهای زنان مستقل و نوجوان‌هاست.
ماهیگیر سعی می‌کند که روی محصولاتش، منصفانه قیمت‌گذاری کند، اما به اندازه یک کسب‌وکار باید از او انتظار داشت. تمام درآمد ماهیگیر مستقیما صرف صبح‌رویش می‌شود. خبر خوب این که بالاخره، سال گذشته تمام درآمد اعضای تیم ماهیگیر از محل فروش تولیداتش فراهم شد.
 شاید اوضاع اقتصادی ایران ایجاب می‌کند که تولیدکننده نباشیم، برای برون‌رفت از چالش‌های این چنینی، ماهیگیر درزمینه‌های مختلفی فعالیت می‌کند.

 پس ماهیگیر فقط لوازم چوبی تهیه نمی‌کند. در چه زمینه‌های دیگری فعالیت می‌کنید یا دوست دارید فعالیت کنید؟

 ماهیگیر می‌تواند به‌عنوان پیمانکار در کار تهیه، دسته‌بندی و مونتاژ محصولات به شرکت‌ها یاری برساند. حالا هم در گل‌آرایی، شکلات‌سازی، شمع‌سازی و... دستی بر آتش دارد.
 سوابقی مثل بسته‌بندی پک محصولات شرکت‌ها با اقلامی چون کتاب، شربت و سبد حصیری در کارنامه کسب‌وکاری این واحد وجود دارد. مشتری خیالش راحت است که با واگذاری کار به ما، نه یک خیریه که چند خیریه در انجام آن کار دخیل شده‌اند یا ماهیگیر از خیریه‌ای لوازم موردنیاز را خریده است؛ برای شربت از زنان معلول کرمان و قزوین و برای تهیه سبد حصیری از زنان توانمند جنوب کمک گرفته‌ایم. اگر سفارش جام مسی خاتم را به ما بسپارند، از زندانیان اصفهان کمک می‌گیریم. خلاصه که اگر ماهیگیر واسطه خرید شود، حواسش به روشن کردن چراغ خیریه‌های دیگر هم هست.

 خاطراتی شنیدنی از فعالیتتان با سازمان‌های دیگر دارید؟
 یکی از رسالت‌هایی که ماهیگیر برای خود تعریف کرده، این است که که ذائقه سازمان‌ها را برای انتخاب گیفت‌های سازمانی تغییر‌ دهد. ماهیگیر با منابع انسانی سازمان‌ها صحبت می‌کند، فرم‌هایی را در اختیارشان می‌گذارد، با سنجش نیازهای کارکنان آن دستگاه، هدیه مناسب آن نهاد را پیشنهاد می‌دهد.

 «چرا سازمان‌ها، هزینه‌های هنگفتی را بابت هدیه‌هایی می‌دهند که آن‌ها در گوشه‌ای از کمد خانه کارمندان خاک می‌خورد؟» این یکی از پرسش‌های ماهیگیر از ارگان‌هاست. چرا میناکاری و خاتم‌کاری و به طورکلی صنایع‌دستی اصفهان یکی از آن هدایای همیشگی است؟ هدیه‌ای که نیاز کارکنان شرکت‌ها را تامین نمی‌کند. چرا مدام محصولی را پیشکش می‌کنند که به کار کسی نمی‌آید؟ اگر سازمان با این پرسش‌‌وپاسخ‌ها متقاعد نشد و همچنان بر آن انتخاب‌ها پافشاری کرد، ماهیگیر می‌تواند گزینه‌ای را به آن هدایا اضافه کند. افزودن رز جاودان، پایه چوبی یا شیشه به این آفریده‌های هنری، کاری است که ماهیگیر از پس انجام آن برمی‌آید.
 یک بار در رویدادی شرکت کرده بودیم که سازمان میزبان از ما خواسته بود، به‌هیچ‌وجه محصولات اداری با خودمان به غرفه‌شان نیاوریم؛ چرا که فکر می‌کردند، همکاران آن مجموعه از این اشیا اشباع شده‌اند، ماهیگیر ولی در ایونت شرکت کرد و از قضا هیچ ظرفی نفروخت، اما به‌جایش تا دلتان بخواهد محصول اداری فروخت. این بازخورد را از کارکنان آن پرسنل گرفتیم که تا حالا جاقلمی‌هایی با طراحی ماهیگیر ندیده بودند؛ جاقلمی‌هایی که به جوجه‌تیغی شباهت داشت و مدادهایش در حکم خار جوجه‌ بودند. 



 پیش آمده است که ماهیگیر به سازمان‌هایی هیچ چیزی نفروخته باشد، اما به آن‌ها مشاوره رایگان داده باشد که محصولی دیگر بخرند.
 ماهیگیر در سالی که گذشت، برای سازمانی که همدلی برایش اهمیت بسیاری داشت و از ما خواسته بود که محصولی با این نماد برایشان تهیه کنیم، قاب عکسی آماده کرد که در آن تصویر همه کارکنان شرکت قرار داشت. قاب ماهیگیر رفت به تک‌تک خانه‌های آدم‌های آن شرکت.

 امسال هم ماهیگیر سه‌هزارودویست فرفره چوبی برای همان مجموعه تهیه کرد به یاد کودکی‌هایشان. آن‌ها می‌خواستند یادبودی به افراد سازمانشان بدهند که یادآور کودکی‌شان باشد و بوی خاطره‌آمیزی خردسالی‌‌شان را بدهد.


 

آیا پشت این آثار هنری قصه‌هایی هم هست که برای دیگران شنیدنی باشد؟
 اجازه دهید از جاکلیدی‌های دروازه‌غاری بگویم. کسانی که می‌آمدند ماهیگیر، دوست داشتند، کاری را که هنر دست بچه‌های کارگاه باشد، بخرند. فروختن دست‌سازه‌های نوجوانان مهارت‌آموز، با سیاست‌های صبح‌رویش که مدرسه کودکان کار است، سازگار نیست. ماهیگیر با خودش فکر کرد و به ایده‌ای رسید.
 روزی از بچه‌ها خواستم تا هر تکه چوبی را که فکر می‌کنند به خانه شباهت دارد، دور نریزند و در سبد ماهیگیر نگه‌‌دارند. از هر یار در صبح‌رویش دعوت کردیم، بیاید ماهیگیر و آن تکه‌های دست‌چین هنرجوها را به یک پایه چوبی وصل کند که تبدیل بشود به شهر. بعد از این همکاری، از همیاران درخواست کردیم که آن چوب‌ها را رنگ کنند. حالا آن جاکلیدی، حلقه ارتباطی تمام صبح‌رویشی‌هاست؛ از بچه‌ها گرفته تا همیار و یار با کسانی که می‌خواهند از ماهیگیر، محصولی را به یادگار داشته باشند؛ اثری است که بیشتر بوی دست‌‌های کوچک و کاری بچه‌ها را می‌دهد.
این محصول نشان می‌دهد که هیچ دوتایی شبیه هم نیستند و آن خانه‌ها، نماد خانه‌های دروازه‌غار است. در دروازه‌غار، خانه‌ها معمولا نمای خاصی ندارند و به‌جای آن تا دلتان بخواهد، خانه رنگی می‌بینید. در ماهیگیر جاکلیدی‌های خانگی زیادی هست، اما یکی از گونه‌هایش را با این ایده می‌سازیم.


  

 قصه دیگر، قصه خشمگین مهربان (جذاب عصبانی) است. یکی از نوآوری‌های صبح‌رویش در ماهیگیر این است که بدنه حیوانات را می‌سازیم و می‌دهیم دست یکی از بچه‌ها تا آن را بخراشد. خطوط و آثار شکستگی‌ در بدن آن پیکرهای بی‌جان، منتهای تلاش نوجوان‌هاست برای خراب کردن محصول، آن‌ها با خودشان فکر می‌کنند که خواسته ما دورریز شدن آفریده‌های هنری است و آن‌ها به این خواسته نامعقول تن‌در‌داده‌اند، اما خروجی کار یک اثر منحصربه‌فرد هنری است. خشمگین مهربان یکی از ارزنده‌ترین آثار ماهیگیر است. محصول، آفریده شناسنامه‌داری می‌شود. روانشناس آن را آنالیز لحظه‌ای می‌کند، مثل وقتی که از روی کلافگی دفتری را خط‌خطی می‌کنیم، اما بی‌آن که بدانیم، آن خط‌ها تفسیرشدنی‌اند.
این ایده، به‌نوعی به همان دیوار خشم راهروی اتصال دبستان دخترانه و پسرانه مدرسه دروازه‌غار صبح‌رویش مانند است. بچه‌ها با مدادرنگی، خشم خود را روی دیوار سفیدی خالی می‌کردند.
 فلسفه تولید خشمگین مهربان از زمانی به سرمان زد که وقتی از همیارها درباره بچه‌ها می‌پرسیدیم، می‌گفتند که فلان مهارت‌آموز، عصبانی اما مهربان است، بهمان هنرجو هم همین‌طور. ما بزرگسال‌ها هم این تضاد رفتاری را در برخوردهای اولیه با دیگران می‌بینیم. خشمگین مهربان در ماهیگیر، در دسته محصولات انگشت‌شمار است. قرار نیست آن را به تولید انبوه برسانیم.



ماهیگیر دارد روی کاتالوگی به نام وطن کار می‌کند. یکی از علاقه‌های ماهیگیر ماهی و دلفین است. بنا داریم به هر شهری که سفر می‌کنیم، محصول چوبی یا محصولی تلفیقی بسازیم که فرهنگ یا آداب و رسوم آن شهر را نشانمان بدهد. حتی اگر خودمان نتوانستیم به آن شهر برویم، دوست داریم که با تولیدی خیریه آن شهر رابطه برقرار کنیم و از آن‌ها برای تحقق این ایده کمک بگیریم.

 سیبی هم در کارگاه هست که بوی خوبی می‌دهد. این اثر هنری هم ماجرا دارد؟
 سیب میخکوب کردستان، نماد پایداری عشق است. هنوز عشاق کردستان به یکدیگر سیب میخکوب هدیه می‌دهند. اگر زنگ بزنیم کردستان و بپرسیم که سیب میخکوب دارند یا نه، پاسخمان می‌دهند که سیب کوچک می‌خواهیم یا بزرگ، با این همه سیب میخکوب در کردستان، نقل‌ونبات نیست. باید دنبال این محصول بدوند تا پیدایش کنند. این سیب هنوز چهره تجاری ندارد؛ شاید چون خودشان فقط این قصه را می‌دانند.

 میخکوب؛ یعنی آن لحظه که آدم از عشق میخکوب می‌شود. این میوه عاشقانه چوبی، جزئی از فرهنگ آن اقلیم است. سیب، به صبح‌رویش هم نزدیک است.
عشاق، سیب طبیعی را پر از میخکوب می‌کنند. بعد از چند روز، آب سیب تبخیر می‌شود. سیب میخکوب را که هم سیب دارد و هم چوب و هم عشق در ماهیگیر می‌سازیم تا رابطه ما با نیکوکاران صبح‌رویش قوام داشته باشد. این سیب تا صد سال بوی دلپذیر میخک می‌دهد.

گزارش از مهدیه رشیدی



لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...