کمککردن به دیگران به اَشکال مختلف، بخش مهمی از فرهنگ مردمان جنوب شرقی آسیاست. برای مثال، در روستاهای تایلند، به طور سنتی، مردم در خارج از خانههای خود، برای رهگذرانِ تشنه، کوزههای آب و در مواردی حتی سرپناه نیز فراهم میکنند. مفهوم کمک متقابل نیز، عمیقاً در گفتمان فرهنگی اندونزی و فیلیپین ریشه دوانده است که به ترتیب «گوتونگ رویونگ» و «باهانیان» نامیده میشود و شامل کمکهای کالایی، خدمات و پول نقد به دیگران در مواقع نیاز و یا جشنها میشود. سنگاپور، برونئی و مالزی نیز بر روح «گوتونگ رویونگ» به عنوان بخشی از فرهنگ و هویت ملی خود تاکید دارند.
ویتنام دارای سنتِ طولانی کار داوطلبانه و ارائه کمکهای متقابل و جمعی است، همانطور که در ضربالمثل عامیانه خود میگویند: «برگهای کامل، دور برگهای پارهشده میپیچند». این سنت آنقدر ریشهدار است که حتی در اوایل قرن پانزدهم، دربار سلطنتی ویتنام، قانون کاهش مالیات را برای افراد ثروتمندی که به فقرا کمک میکردند، وضع کرده بود. بعداً، سلسله «نگوین» خواستار کمکهای خصوصی به خانوادههایی شد که تحت تأثیر تلفات محصول قرار گرفته بودند. نمونههایی از اقدامات بشردوستانه از سدههای پیشین در سنگاپور کنونی نیز در دسترس است. در قرن هجدهم، مهاجران چینی به شبه جزیره مالایا، برای حمایت از سایر مهاجرانی که از چین به این کشور میآمدند، بودجهای را برای ایجاد مدارس، امکانات بهداشتی و مکانهای مذهبی فراهم کردند، این در حالی بود که هیچگونه خدمات دولتی به این مهاجران ارائه نمیشد.
تأثیر ادیان بر بشردوستی در جنوب شرقی آسیا
از سوی دیگر، در طول قرنها، ادیان منبع قدرتمندی از الهام برای اهدای کمک به مردم بودهاند. برای مثال، زکات، از زمان ورود اسلام به جنوب شرقی آسیا توسط مسلمانان، پرداخت شده است. در قرن نوزدهم، مهاجران عرب که به عنوان بازرگان به این منطقه سفر میکردند و دین خود را گسترش میدادند، [نهاد] وقف یا وقف دائمی زمین یا سایر داراییها را برای مقاصد مذهبی، آموزشی یا خیریه، بنانهادند. آموزههای مسیحی نیز رفتارهای خیرخواهانه را در فیلیپین و تیمور شرقی از زمان استعمار تشویق کرده است. تا امروز، مؤمنان بودایی که عمدتاً در آسیای جنوبشرقی زندگی میکنند، میکوشند تا با اهدای کمکهای مالی به مؤسسات مذهبی و صدقه به فقرا، به وظایف خود عمل کنند.
ایدئولوژیهای دولتی نیز الهامبخشِ نوعدوستی هستند. در ویتنام، فراخوانهای ملیگرایانۀ دولتی، منابع خصوصی را از طریق کانالهای دولتی بسیج میکنند تا نیازهای کشور را برطرف کنند. در تایلند، وفاداری به پادشاه و خانوادهاش باعث کمک به بنیادهای سلطنتی و پروژههای توسعه میشود. به طور کلی، مردم در سراسر آسیای جنوبشرقی به دلایل مختلفی از جمله احساس تعلق، تقویت هویتهای قومی و مذهبی، تجلی انسجام اجتماعی، ارتقای موقعیت اجتماعی یا ایجاد سیستمهای حمایتی و شبکههای اجتماعی به همنوعان خود کمک میکنند.
شاخص بالای سخاوت و بخشندگی
ترکیبی از عوامل مختلف، منجر به سطوح بالایی از «سخاوت و بخشندگی» در میان مردمان کشورهای جنوبشرقی آسیا شده است. همانطور که شاخص جهانی خیریه (world Charity Index) از سال ۲۰۱۰ با استفاده از سه شاخص: 1) کمک به یک غریبه، 2)کمک مالی به یک هدف خوب، و 3) اختصاص زمان برای فعالیت داوطلبانه، میزان بالای بخشش در این منطقه را نشان داده است. در سال 2016 در میان 140 کشور مورد بررسی در جهان، میانمار برای چهارمین سال متوالی در صدر شاخص سخاوت و بخشندگی قرار گرفت و همچنین بالاترین رتبه را از نظر اهدای کمکهای مالی به خود اختصاص داد. اندونزی در رتبه دوم جهان قرار گرفت و تایلند، سنگاپور و مالزی در میان بیستوپنج کشور برتر رتبهبندی شدند. طبق این پیمایش، بیش از نیمی از جمعیت این کشورها برای یک هدف یا کار نیک تلاش کردهاند. نکته جالب توجه پیمایش آن است که سطح کمک مالی، ارتباط مستقیمی با شرایط اقتصادی یک کشور ندارد به طوری که میانمار در میان کشورهای کمترتوسعهیافتۀ جنوب شرقی آسیا قرار دارد و اندونزی نیز کمتر از تایلند، مالزی یا سنگاپور ثروتمند است.
نظرسنجیهای محلی نشان میدهد که مردم تمایل گستردهای به فعالیتهای داوطلبانه و کمک مالی دارند و عموماً ترجیح میدهند بطور مستقیم به خود افراد نیازمند پول بدهند تا سازمانها. با این حال، الگوهای کمکدهی پویا هستند و در امتداد خطوط فرهنگی-اجتماعی جوامع از هم متمایز میشوند. به عنوان نمونه، بررسی دوسالانۀ اهدای کمکهای فردی (IGS) در سنگاپور نشان داد که میزان کمکهای مردمی از 83 درصد در سال 2014 به 76 درصد در سال 2016 کاهش یافته، اما کمکهای مالی به مؤسسات دو برابر شده است. از سوی دیگر، در فیلیپین، یک مطالعه در سال 2006 نشان داد که 99 درصد از جمعیت، کمک مالیِ فردی به اهداف خود کردهاند. در این مورد هم، نسبت بیشتری از فقرا نسبت به ثروتمندان کمک کرده بودند؛ این نکته با یافتههای مالزی و کشورهای ایالات متحده و بریتانیا مطابقت دارد. این مطالعات نشان میدهند که سطح توسعه اقتصادی یک کشور و سطح درآمد افراد، شاخصهای ضعیفی برای پیشبینی کمکهای فردی در آسیای جنوبشرقی هستند و برخلاف انتظار متخصصان و دستاندرکاران امور بشردوستانه، عادات و روشهای مرتبط با کمک به همنوعان نتیجه سیستمهای قانونی، مالی یا نظارتی موجود در این کشورها نیز نیستند، و یا حداقل تاکنون به شکلگیری سیستمهای جامعی در این جوامع منجر نشدهاند.
بشردوستیِ مبتنی بر ایمان، با جهتگیریهای مترقی
با وجود پایداری و وسعت کمکهای فردی، نهادهای مذهبی را میتوان اولین نهادهای خیریه در آسیای جنوبشرقی در نظر گرفت. در اوایل قرن شانزدهم، کلیسای کاتولیک میراث خیریه خود را در فیلیپین راهاندازی کرد. در طول استعمار اسپانیا (1565 تا 1898 میلادی)، هدایایی که از ثروتمندان دریافت میشد، به بنیادهای خیریه برای بیماران یا یتیمان، و همچنین برای تامین مالی تجارت دریایی و سایر فعالیتهایی که به نفع کلیسا و تلاشهای آن بود، هدایت میشد. سالها بعد، در طول دوره استعمار آمریکا (1898 تا 1946 میلادی)، هیئتهای پروتستان فعالیتهای خیریهای را آغاز و یتیمخانهها، آسایشگاهها، بیمارستانها، مدارس و دانشگاهها را تأمین مالی کردند. در برخی از کشورهای آسیای جنوبشرقی، صندوقهای وقف اولیه که در قرن نوزدهم توسط مسلمانان تأسیس شد، نهتنها به ساخت مساجد و آرامستانها کمک کرد، بلکه به ایجاد زیرساختهای شهری نیز کمک کرد که آثار آنها تا امروز قابل مشاهده است، مانند زیرساختهای سنگاپور و مالزی.
این سنت اهداییِ مبتنی بر ایمان، از نظر تعداد سازمانهای مذهبی، میزان کمکهای مالی که دریافت میکنند و میزان خدماتی که ارائه میدهند، در جنوب شرقی آسیا نقش بسزایی ایفا میکند. در سنگاپور، از میان دوهزار و 217 موسسه خیریه ثبتشده در سال 2015، بیش از نیمی از آنها، موسسه خیریه مذهبی بودند. در فیلیپین، کلیسای کاتولیک و نهادهای مذهبی آن، بزرگترین سازمان غیرانتفاعی در این کشور را با شبکهای بیرقیب از مؤسسات بهداشتی و آموزشی، مدارس، آژانسهای رسانهای و گروههای اجتماعی را تشکیل دادهاند. در تایلند، برای اکثریت جمعیت بودایی، معابد، مراکز بشردوستی نیز محسوب میشوند. این معابد، بخش قابلتوجهی از کمکهای مالیِ جمعآوریشده را برای اهداف مختلف اجتماعی، از جمله مراقبت از بیماران مبتلا به ایدز و توسعه جامعه مصرف میکنند.
مساجد در جوامع مسلمانِ آسیای جنوبشرقی کارکرد مشابهی دارند. آنها کمکهای مالی، وجوه مذهبی مانند زکات، و داراییهای موقوفاتِ وقفی را برای کمک به جوامع پیرامونی خود، جمعآوری و توزیع میکنند، حتی در کشورهایی که اسلام، دین اقلیت است. به عنوان مثال، در سنگاپور بیش از 100 وقفِ ثبتشده وجود دارد و در تایلند، اقوام مختلف مسلمان همگی برای تأمین مالی موسسات مذهبی، آموزشی و رفاهی، وجوهی را وقف میکنند.
جدای از اَشکال سنتی خیریه با محوریت مساجد و مدارس شبانهروزی اسلامی و بنیادهای معدودی که توسط مسلمانان ثروتمند تأسیس شدهاند، در دو دهه اخیر سازمانهای حرفهای نیکوکاری اسلامی نیز ظهور کردهاند که به طور خاص به مدیریت منابع مالی برای اهداف اجتماعی-اقتصادی تمرکز دارند. آنها سرمایهگذاریهای وقفِ نقدی را احیا کرده و سیستمهای جمعآوری کارآمدتری را برای زکات و صدقه معرفی کردهاند. بعضی از آنها، تفاسیر مترقی و توسعهمحور از زکات را پذیرفتهاند که امکان تأمین مالی گستردهتری برای اهداف غیر مذهبی و اجرای انواع برنامههای توسعه و امداد را فراهم میآورد. نمونهای از به رسمیتشناختن بشردوستی اسلامی در این منطقه، اعطای جایزه رامون مگسیسی (Ramon Magsaysay)که به عنوان معادل آسیایی جایزه نوبل در نظر گرفته میشود - به اولین و بزرگترین سازمان حرفهای بشردوستانه اسلامی در اندونزی، Dompet Dhuafa (DD)، در 2016 برای مشارکت در حل مشکلات اجتماعی از زمان تأسیس آن در سال ۱۹۹۳ است.
برخی از این مؤسسات مذهبی به شدت به کمکهای نقدی و غیرنقدیِ افراد و خانوادهها بخصوص زکات وابسته هستند؛ برای نمونه، در اندونزی، DD به عنوان بزرگترین سازمان خیریه از نظر میزان دریافت کمکهای مالی در سطح کشور، در سال 2015 حدود 23 میلیون دلار از مجموع وجوه اختیاری و زکات جمعآوری کرده است. در همان سال مجموع زکات جمعآوریشده توسط مؤسسات نیمهدولتی و خصوصی مجاز تقریباً 3 میلیارد دلار بود و تخمین زده میشود که مقدار بالقوه این کمکها بطور سالانه صدها برابر بیشتر باشد.
رشد چشمگیر فعالیتهای خیریه و مردمنهاد
علیرغم سنت و قِدمت کمکهای فردی در کشورهای جنوب شرق آسیا، نهادیسازی[2] نیکوکاری یا امور بشردوستانه به شیوه مدرن (به غیر از نهادهای مذهبی) پدیده نسبتاً جدیدی است. اکثر دولتهای منطقه همزمان با ظهور ایدههای توسعه جوامع، در چند دهه گذشته تلاشهایی برای ایجاد قوانینی در خصوص اهدای مالی، تخصیص کمکها، دریافت و گزارش کمکها، تنظیم و قاعدهمندکردن بخش غیرانتفاعی، از جمله مؤسسات خیریه و بشردوستانه آغاز کردند. کشورهایی مانند کامبوج، لائوس، میانمار و تیمور شرقی در مراحل اولیه رسمیکردن بخش غیرانتفاعی هستند. در این میان، فیلیپین یک استثنا است که مشارکت سازمانهای غیردولتی (NGO) و سایر نهادهای غیرانتفاعی در آن، از زمان استعمار آمریکا به رسمیت شناخته شد.
در سالهای اخیر، سنگاپور و تاحدودی اندونزی در راستای اهمیت امور بشردوستانه و بشردوستیِ شرکتی[1] در توسعه گامهایی برداشتهاند. از اوایل دهه 2000، دولت سنگاپور در تلاش است تا نقش خود را به عنوان تامینکنندۀ اصلی بخش غیرانتفاعی کاهش دهد و میلیاردرها را تشویق کند تا به سازمانهای خدماتی کمک مالی کنند. آنها سیاستهایی مانند کسر مالیات برای موسسات خیریه منتخب و وجوه مشابه برای کمکهای مالی در زمینه آموزش و هنر، به اجرا گذاشتهاند. این دولت همچنین زیرساختهای حمایتی مانند خدمات مشاوره بانکی و نهادهایی برای ظرفیتسازی ایجاد کرده است که اصلیترین آنها، مرکز ملی داوطلبانه و بشردوستی است که در سال 1999 برای ترویج و هماهنگی فعالیتهای داوطلبانه و امور بشردوستانه تأسیس شد. بنیاد جامعه سنگاپور نیز در سال 2008 تأسیس شد تا اهداکنندگان محلی را با جوامع نیازمند در دولت-شهر پیوند دهد. دولت سنگاپور همچنین، با آگاهی از ثروت رو به رشد در کشورهای همسایه، و بر اساس موقعیت کشور خود به عنوان قطب مالی آسیای جنوبشرقی، این شهر را به عنوان مرکز بشردوستانه منطقهای معرفی کرده و شرایط جذابی برای جلب اهداکنندگان فردی و موسسات خیریه بینالمللیِ فعال در سایر نقاط آسیا ایجاد کرده و به آنها اجازه داده است تا دفاتر خود را در سنگاپور ایجاد کنند.
از سوی دیگر، دولت اندونزی نیز مسئولیت اجتماعیِ شرکتی (CSR) را با هدف تشویق مشارکتهای خصوصی در طرحهای توسعه، برای شرکتهایی که از منابع طبیعی بهرهبرداری میکنند، اجباری کرده است. اصلاحات قانونی در اندونزی شامل بخششهای مذهبی مانند زکات نیز میشود تا با مدیریت این وجوه، استفاده بهینه برای بهبود رفاه اجتماعی را ترویج کند. علیرغم مقاومت برخی شرکتها در مورد دخالت دولت، کشورهایی مانند مالزی، فیلیپین و تایلند با پیروی از رویکرد جسورانه اندونزی، در تلاش هستند تا CSR را به عنوان بخشی رسمی از شیوههای کسبوکار نهادینه کنند.
عوامل متعددی باعث رشد بخش خیریه در جنوب شرقی آسیا شدهاند؛ از جمله افزایش روزافزون انباشت ثروت در این منطقه، افزایش آگاهی عمومی از نابرابریهای فزایندۀ اجتماعی-اقتصادی؛ افزایش فشار بر افراد غنی و شرکتها برای کمک به توسعه پایدار؛ عقبنشینی دولتها از ارائه خدمات عمومی و تغییر به سمت جلب مشارکت بخش خصوصی؛ و تلاشهای جامعه مدنی این کشورها برای یافتن جایگزینهایی به منظور کاهش وابستگی به کمکهای اهداکنندگان خارجی.
نقش آژانسهای بینالمللی در جنوب شرقی آسیا
از نظر تاریخی، کمککنندگان و بنیادهای بینالمللی، بهویژه نهادهای آمریکایی مانند بنیاد فورد، از دهه 1980 نقشی اساسی در ترویج بشردوستی در آسیای جنوبشرقی ایفا کردهاند. این بنیادها در رابطه با تعیین اولویتها، موضوعات و دستورالعملها نقش اساسی داشته و با هدایت کمکهای مالی در جهت سیاستها و استراتژیها خود به فعالیتهای بشردوستانه و غیرانتفاعی جهت دادهاند. برای مثال نابرابریهای اقتصادی و زیستمحیطی و گسترش فرصتها برای جمعیتهای محروم از موضوعات مورد علاقه این نهادها بود. در کنار این، انتقال مفاهیم، شیوههای کار و نهادهای بشردوستانه از غرب به آسیای جنوبشرقی نیز از دیگر تلاشهای این نهادهای بینالمللی بود. هدف این بنیادها کمک به ایجاد شرایط مساعد (به شیوه غربی) برای فعالیتهای بشردوستانه محلی، از جمله ایجاد چارچوبهای قانونی روشن، مشوقهای مالیاتی، سیستمهای شفاف پاسخگویی برای اعطاکنندگان و دریافتکنندگان کمکها، و تقویت ظرفیت نهادی و منابع مالی بود. و بدین منظور برنامههای مختلفی از ظرفیتسازی گرفته تا اصلاحات مالی و نظارتی، سیستمهای اعتباربخشی و ایجاد بنیادهای بومی را تأمین مالی کردند. در این میان مدل مطلوب سازمانی برای نهادهای بینالمللی، نهادهای مدرنی بودند که توسط مدیران حرفهای و یک هیت مستقل اداره میشدند. این آژانسها همچنین ایجاد شبکههایی مانند کنسرسیوم بشردوستانه آسیا پاسیفیک (APPC) را تسهیل کردند که هدف آن ترویج بشردوستی محلی و تقویت نهادهای کمکدهندهی بومی بود.
بعد از سال ۲۰۰۰، بشردوستی محلی و فعالیتهای بشردوستانه در کشورهای جنوب شرق آسیا، با تأسیس بنیاد بیل و ملیندا گیتس، و ظهور جهانی «بشردوستی مخاطرهآمیز[2]» و محبوبیت روزافزون آن بطور قابل توجهی تغییر کرد. پارادایم جدید روی تغییر رویکردها و اولویتهای مالی کمکهای اجتماعی و انسانی تأثیر گذاشته است. این تغییرات باعث کاهش حضور بنیادهای سنتی و تغییر در روشهای تأمین مالی برنامهها شده است، به طوری که اولویتها از ترویج بشردوستی محلی به پروژههای فنی که از ستاد مرکزی در کشور مبدا مدیریت میشوند، منتقل شده و تأمین مالی نه بطور مستقیم که از طریق سازمانهای واسط انجام میشود. این مساله بر اعطای کمکهای مالی مستقیم به سازمانهای محلی به ویژه سازمانهای جامعه مدنی تأثیر گذاشت. بطوری که بخش عمدهای از کمکهای مالی ابتدا در دفاتر اصلی سازمانهای کمککننده، سپس توسط سازمانهای واسط بینالمللی و در نهایت نهادهای محلی هزینه میشد و بتدریج از میزان کمکهایی که توسط نهادهای محلی دریافت میشد، بشدت کاسته شد.
با اینهمه در دهههای اخیر، پارادایمهای قدیمی و جدید با هم ترکیب شده و منجر به ایجاد منابع مالی متنوعی در منطقه شده است. برخی از بنیادهای بینالمللی بیشتر بر اهداف تجاری تمرکز میکنند تا امور بشردوستانه و یا عدالت اجتماعی. منابع مالی توسط واسطههای مختلفی هدایت میشوند و سازمانهای انتفاعی نقش بیشتری در تقویت امور بشردوستانه محلی دارند.
کمک ثروتمندان سرشناس به خیریهها
به عنوان بخشی از تغییر پارادایم، شرکتهای اجتماعی که مزایای مالی و اجتماعی را ارائه میدهند، اکنون توسط اهداکنندگان خارجی بر سازمانهای غیردولتیِ سنتی ترجیح داده میشوند و انتظار میرود که سازمانهای غیردولتی به جای تمرکز صرف بر حمایت از تغییرات اجتماعی، خدمات عملیاتی ارائه دهند. به موازات آن، تلاشها برای ترویج بشردوستی محلی به سمت هدف قراردادن افراد بسیار ثروتمند با بیش از یک میلیون دلار دارایی مالی نقد و میلیاردرهای محلی تغییر کرده است. ابتکاراتی مانند The Giving Pledge که توسط چهرههای برجستهای مانند «بیل گیتس» و «وارن بافت» آغاز شد، توجه میلیاردرهای آسیای جنوبشرقی مانند «داتو طاهر» و «وینسنت تان چی یون» را به خود جلب کرد. این میلیاردرها مقادیر قابل توجهی از ثروت خود را به اهداف بشردوستانه مانند حمایت از طرحهای بهداشتی در اندونزی اختصاص دادند. در سال 2013، بنیادهای گیتس و طاهر هر کدام 65 میلیون دلار کمک به صندوق جهانی برای مبارزه با ایدز، سل و مالاریا تعهد کردند که 75 درصد آن برای اندونزی در نظر گرفته شده بود. این روند منعکس کننده افزایش انباشت ثروت شخصی در منطقه و استفاده روزافزون از آن برای امور بشردوستانه است.
با رشد بنیادهای خانوادگی که اغلب سرمایهگذاریهای خانوادگی هستند و با سرمایههای اعضای چندین نسل از خانواده و مشاغل خانوادگی، ایجاد شدهاند- به ویژه با کاهش تلاشهای خارجی برای ظرفیتسازی- روند بومیسازی در سطح منطقهای و ملی شتاب میگیرد. به عنوان مثال، پس از افول کنسرسیوم خیریه آسیا و اقیانوسیه (APPC) در سال 2015، نیکوکاران سنگاپوری «استنلی تان» و «لارنس لین» و نیکوکار اندونزیایی؛ «چری نورسلیم»، حلقه بشردوستی آسیایی (APC) را تأسیس کردند. هدف این پلتفرمِ عضویتِ خصوصی، تقویت همکاری بین نیکوکاران آسیایی و ترویج یک برند متمایز آسیایی از بشردوستی است.
بشردوستی خانوادهمحور
مطالعه UBS-INSEAD در مورد بشردوستی خانوادهمحور در آسیا، که شامل اندونزی، مالزی، فیلیپین، سنگاپور و تایلند میشد، «تضمین تداوم ارزشهای خانواده یا ایجاد یک میراث ماندگار» را بهعنوان رایجترین علت تأسیس بنیادهای خانواده محور شناسایی کرد. اهداف دیگر ایجاد این بنیادها عبارت بودند از: توسعه انسجام خانواده و افزایش قابلیتهای رهبری و مدیریت نسلهای جوانتر خانواده. دلایل عملگرایانهای که کمتر گفته میشود عبارتند از: اعمال نفوذ برای اهداف سیاسی یا تجاری، حمایت و بهبود جایگاه خود در جامعه، برآورده کردن انتظارات جمعی و اگر در خارج از کشور هستند، حفظ ارتباط خود با کشور مبدا (به عنوان نمونه بنیادهای خانواده محور چینی که در خارج از چین تاسیس شدهاند).
کارآفرینی اجتماعی و سرمایهگذاری تأثیر اجتماعی نیز در آسیای جنوبشرقی، به ویژه در میان نسلهای جوانتر بشردوستان، محبوبیت پیدا کرده است. بنگاههای اجتماعی که ابتدا بهعنوان سازمانهای غیرانتفاعی شروع به کار کردند و اکنون بهعنوان کسبوکار در حال رشد هستند. نمونههای قدیمی در تایلند عبارتند از انجمن توسعه جمعیت و جامعه، که خدمات متنوعی از برنامههای زیستمحیطی و بهداشتی تا اعتبارات خرد ارائه میکند، و پروژه توسعه Doi Tung که در زمینه گردشگری پیشرفته، صنایع دستی و غذاهای ارگانیک نقش دارد. تعداد بیشماری از کسبوکارهای کوچک و متوسط که به محیطزیست، تجارت منصفانه و سبک زندگی سالم توجه دارند، جای پای آنها را دنبال میکنند.
به تدریج، نسل جدیدِ بنگاههای اجتماعی به وجود آمدند که کاملاً انتفاعی اما متعهد به دنبال کردن اهداف اجتماعی هستند. و در واقع اهداف دوگانه (مالی و اجتماعی) یا حتی سه گانه (مالی، اجتماعی و زیست محیطی) دارند. به عنوان مثال، شاخص کیفیت کسبوکار اجتماعی (SEQI) که توسط PHILSEN در سال 2009 ایجاد شد، معیارهایی را برای «موفقیت در کسبوکار» از نظر عملکرد تجاری، «عمل خوب» از نظر عملکرد اجتماعی، و «کار عادلانه» در حفظ محیط زیست، سلامت فرهنگی و برابری جنسیتی تعیین کرد. اگرچه هنوز باید ثابت شود که تا چه حد میتوان به این نتایج چندگانه دست یافت و تا چه اندازه شرکتهای اجتماعی میتوانند پاسخگو، مؤثر و سودآور باشند، اما اعتماد خیرین سرمایهگذار، سرمایهگذاران خصوصی خارجی و داخلی و شرکتهای بزرگ را به خود جلب کردهاند.
در حال حاضر، از طریق اَشکال مختلف خیریه، مجموعه وسیعی از اهداف مورد حمایت قرار میگیرند. به طور کلی، کمکهای انجام شده توسط بنیادهای شرکتی و خانوادگی بیشتر بر آموزش (به ویژه برای بنای ساختمانهای آموزشی یا ارائه بورسیههای تحصیلی) و تاحدودی بر مراقبتهای پزشکی، بهویژه بنای بیمارستان و کمک به ارائه درمان برای گروههای آسیبپذیر و پاسخهای فوری به بلایا یا رویدادهای جامعه تمرکز دارند. مشارکت در حوزههای هنر و فرهنگ، حقوق بشر، برابری جنسیتی و محیط زیست بسیار ناچیز است، اگر چه به نظر میرسد، خیرین جوان نسبت به والدین خود به این زمینهها و اهداف علاقهمندی بیشتری دارند. فعالیتهای CSR از هنر و فرهنگ حمایت میکند، اما به طور کلی بر کاهش اثرات زیستمحیطی و رفع نیازهای اجتماعی تمرکز دارند.
چالشهای فعالیتهای نیکوکارانه در جنوب شرقی آسیا
صرف نظر از تعداد و انواع فعالیتهای بشردوستانه در آسیای جنوبشرقی، موارد کمی از فعالیتهای بشردوستانه وجود دارد که به سمت تغییرات ساختاری سوق داده شده باشد. از جمله معدود نمونههای فعال در عرصه عمومی، «خیر اندیشی رادیکال» بنیاد حق التزام سنگاپور است که به صراحت هدف آن یافتن ریشههای مشکلات در مراقبت از سالمندان و مراقبت از پایان زندگی، آموزش کودکان و آب است. اکثر بنیادها، طرحهای CSR و شرکتهای اجتماعی مایلند تا با مداخله در فرآیندهای اقتصادی روی بهبود مشکلات اجتماعی و زیستمحیطی کار کنند، اما از مشارکت در فرآیندهای سیاسی، اصلاح سیاستها یا حمایت از حقوق بشر اجتناب میکنند. یکی از یافتههای گزارشهای متعدد که میتواند در سراسر منطقه تعمیم یابد این است که «تعداد کمی از سازمانهای بشردوستانه در بحثها یا فعالیتهای مرتبط با سیاست شرکت میکنند.»
برخی این موضع را به نگرانی شدید در مورد به خطر افتادن شهرت بنیانگذاران و درگیری بالقوه با دولت و سایر ذینفعان مرتبط میدانند که ممکن است بر منافع تجاری آنها نیز تأثیر بگذارد. در نتیجه، اگر سازمانهای غیردولتی از تغییرات ساختاری حمایت کنند، ممکن است بودجه دریافت نکنند یا شاهد کاهش سرمایهشان باشند. این مورد برای دو سازمان زنان پیشرو در مالزی پیش آمد که وقتی شروع به به چالش کشیدن نقض حقوق بشر و حمایت از اصلاحات اجتماعی-اقتصادی کردند، بودجه شرکتی برای سلامت و سرپناه (خانه امن) زنان را از دست دادند. ضمن اینکه برخی از مهمترین مشارکتکنندگان در امور بشردوستانه، ممکن است همان کسانی باشند که به دلیل قدرت اقتصادی و اجتماعی خود، در مسیر اصلاحات مهم اقتصادی و سیاسی انسداد ایجاد کردهاند. برخی دیگر استدلال میکنند که اختلاط اهداف توسعه شرکتی و اجتماعی ممکن است همیشه در خدمت منافع عمومی نباشد، همانطور که در فعالیتهای بشردوستانه شرکتهای دخانیات و بنیادهای مرتبط، مانند بنیاد Sampoerna در اندونزی نشان داده شده است، و حتی ممکن است مانع از اصلاحات مورد نیاز شود.
یکی از چالشهای دیگر، وجود تردید نسبت به انگیزههای واقعی CSR و به طور کلیتر بشردوستیِ شرکتی است، در حالی که سازمانهای مذهبی از اعتماد گستردهتری برخوردارند، حتی اگر در مورد اقدامات و عملکرد خود شفاف نباشند. اگرچه بنیادهای شرکتی به طور فزایندهای در امور بشردوستانه محلی اهمیت پیدا میکنند، اما همچنان از منابع و نفوذ کمتری نسبت به نهادهای مذهبی برخوردار هستند. علاوه بر این، آنها معمولاً بودجههای کمتری در مقایسه با بنیادهای اعطایِ کمکهای مالیِ تحت حمایت دولت دارند که نقش مهمی در آسیای جنوب شرقی بازی می کنند.
با وجود پیشرفت فعالیتهای بشردوستانه، چالشهایی در ایجاد محیطی مساعد برای فعالیتهای بشردوستانه در منطقه آسیای جنوبشرقی وجود دارد. مسائلی مانند تعاریف مبهم قانونی و فقدان سیاستهای خاص برای این بخش، کنترل نهادها و سازمانها توسط دولتها و محدودیتهای سازمانهای جامعه مدنی، مشوقهای مالیاتی ناکافی و دسترسی ضعیف به دادهها و اطلاعات مانع رشد بخش بشردوستانه در جنوبشرقی آسیا می شود. شاخص آزادی بشردوستی 2015 عملکرد کمتر از حد متوسط منطقه را در شاخصهای کلیدی مرتبط با فعالیت سازمانهای جامعه مدنی، سیاستهای مالیاتی و بشردوستی فرامرزی نشان میدهد. این گزارش بر نیاز به بهبود چارچوبهای قانونی و نظارتی برای حمایت و ترویج مؤثر بشردوستی در جنوبشرقی آسیا تأکید میکند.
نویسنده و مترجم: شورانگیز داداشی
منبع اصلی:
Sciortino, R. (2017). Philanthropy in Southeast Asia: between Charitable Values, Corporate Interests, and Development Aspirations. ASEAS - Austrian Journal of South-East Asian Studies, 10(2), 139-163 https://doi.org/10.14764/10.ASEAS-2017.2-2
پی نوشت:
[1]. بشردوستی یا نیکوکاری شرکتی (corporate philanthropy) به معنای ارائه کمکهای مالی یا منابع دیگر به اهداف خیریه یا انساندوستانه است که توسط شرکتها صورت میگیرد. این نوع از کمکها ممکن است به صورت پولی، ارائه کالا یا خدمات، یا حتی ارائه زمان و تواناییهای انسانی صورت گیرد.
[2]. بشردوستی مخاطرهآمیز عبارت است از بکارگیری یا تغییر جهت اصول سرمایهگذاری خطرپذیر سنتی (VC) برای دستیابی به تلاشهای بشردوستانه. اغلب، این امر در زمینه استارتآپهای خیریه، شرکتهای سبز، یا شرکتهای دارنده گواهینامه B انجام میشود. در واقع بشردوستی مخاطرهآمیز یک رویکرد استراتژیک است که در آن اهداکنندگان منابع مالی، تخصص، راهنمایی و سایر حمایتهای غیرمالی را به سازمانهای غیرانتفاعی ارائه میکنند تا به آنها کمک کنند به اهداف اجتماعی خود به شیوهای پایدار و مؤثر دست یابند. در مقایسه با بشردوستی سنتی، بشردوستی مخاطرهآمیز بر مشارکتهای بلندمدت و نتایج قابل اندازهگیری، رویکردی عملیتر و فعالتر تاکید دارد.
دیدگاه خود را بنویسید