04 آذر 1402
امر نیکوکاری و خَلق سرمایه‌‌های نمادین
در سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ هجری خورشیدی، قحطی سراسری و انواع‌بیماری‌ها و نابسامانی‌ها، ایران را در برگرفته بود اما با این حال، دغدغه‌مندان ایران بیکار ننشستند و به طور داوطلبانه به کادرسازی و نهادسازی‌هایی اقدام کردند که ثمرات و برکات آن، سال‌ها بعد آشکار شد.

در سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ هجری خورشیدی (۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ میلادی) قحطی سراسری ایران را در برگرفته بود، رواج گسترده وبا، همه‌گیری آنفلوانزای اسپانیایی و اعتیاد فراگیر به تریاک منجر به مرگ‌و‌میرهای زیادی در کشور شد. از سوی دیگر، دنیا درگیر جنگ جهانی اول بود و متاثر از این جنگ، بخش‌هایی از ایران توسط نیروهای روسیه تزاری، عثمانی و بریتانیا اشغال شده و درگیری‌های داخلی، قدرت مرکزی را ضعیف کرده بود. غلات و بیشتر از همه گندم، گران شده بود چراکه نظامیان اِشغالگر، مصرف‌کنندۀ غلات بودند و به اَشکال مختلف مانع رسیدن غلات به مردم کشور می‌شدند. خشکسالی، ذخیره محصولات غذایی را کم کرده بود و نانوایی‌ها غارت می‌شد. اصناف مختلف دست به تظاهرات و اعتراضات می‌زدند و به دنبال افزایش سهیمه غذایی خود بودند. احمدشاه، غلات را احتکار کرده بود و اجازه فروش مقادیر زیادی گندم و جوی ذخیره‌شده در انبارها را نمی‌داد. بسیاری از انبارهای دولتی که غلات ذخیره کرده بودند، دچار حمله حشرات و آفات شدند. وضعیت در آن سال‌ها به قدری فجیع بود که ۲ تا ۳ میلیون مرگ‌و‌میر دهشتناک و حتی در برخی اسناد نمونه‌هایی از آدم‌خواری نیز گزارش شده است. 

 در شرایطی با این همه بحران، عده‌ای در ایران به فکر تاسیس یک نهاد آموزشی بودند و اولین نهاد آموزشی در ایران، دارالمعلمین (دانشسرای عالی برای تربیت معلم) شکل گرفت؛ تعداد زیادی مدرسه در تهران و دیگر شهرها تأسیس شده بود ولی کادر آموزشی کافی برای این مدارس وجود نداشت، دارالمعلمین به عنوان یک پویش اجتماعی و فرهنگی مدرن، به دنبال تربیت معلم و نیروی انسانی برای مدارس بود. تاسیس این نهاد در اواخر سال ۱۲۹۷ شمسی در کابینه وثوق‌الدوله و در دوره وزارت معارف [آموزش] میرزا احمدخان نصیرالدوله بدر، به تصویب رسید. صرف نظر از جایگاه و نقشی که دولت برای حمایت از این امر داشت، حلقه‌ها و شبکه‌های آموزشی و خاندان‌هایی نظیر فروغی‌، مشیرالدوله، و هدایت در تاسیس این نهاد نقش موثری داشتند. عباس اقبال آشتیانی، غلامحسین رهنما، عبدالعظیم قریب، علی اکبر سیاسی، عیسی صدیق اعلم، و بدیع الزمان فروزانفر از اولین استادان این نهاد آموزشی بودند. یعنی شبکه‌ای از افراد دارای نفوذ اجتماعیِ بسیار بالا به طور مستقیم و غیرمستقیم در فرایند تاسیس این مجموعه قرار گرفتند. به مرور زمان «دارالمعلمین شبانه اکابر» برای بازآموزی علمی و یادگیری روش‌های جدید آموزشی برای معلمان پیشکسوت، «دارالمعلمین ورزش» برای توجه به سلامتی و پرورش جسمی و «دارالمعلمات» برای تربیت معلم در مدارس دخترانه نیز شکل می‌گیرد. در سال ۱۳۴۲ دانشسرای عالی توسط هیئت وزیران منحل و سازمان تربیت معلم و تحقیقات تربیتی جایگزین آن شد که سال‌ها بعد به دانشگاه تربیت معلم تهران تبدیل شد.

 اگر بخواهیم وضعیت سال‌های ۱۲۹۶ تا ۱۲۹۸ را با امروزِ ایران مقایسه کنیم، به رغم انواع اخبار ناگواری که اکنون از تحریم، گرانی، بیکاری، اعتیاد و نارضایتی‌ها می‌شنویم، شرایط آن دوره به مراتب بدتر به نظر می‌رسد. اما با این حال، در آن دوران، عده‌ای آثار حیات را در جامعه یافتند و شرایطِ بدِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مانع حرکت آن‌ها نشد و با نهادسازی، شبکه‌سازی و جلب مشارکت، راه‌ حل را در ساختن مسیر پیشرفت و توسعه یافتند و نشان دادند که در شرایطی این‌چنین، نهادسازی و شبکه‌سازی نه تنها کُنشی لوکس و تزیینی و بی‌اثر و فایده نیست، بلکه می‌تواند در بحران‌ها به کشور کمک کند و آینده را تضمین نماید. لذا این سوال مطرح می‌شود که در یک جامعۀ دستخوشِ بحران‌ها و تهدیدها، چگونه به مسائل نگاه کنیم؟ آیا منفعل باشیم یا فعالانه به اقدامات سازمان‌مند و هدفمند در راستای بهبود شرایط جامعه اقدام کنیم؟ دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون در کتاب «چرا ملتها شکست می‌خورند؟ ریشه‌های قدرت، ثروت و فقر» عواملی مثل جغرافیا، آب‌وهوا، منابع طبیعی و فرهنگ را برای فقیر و غنی‌بودن ملت‌ها، رد می‌کنند. در عوض آن‌ها، نهادهای سیاسی و اقتصادی را که برآمده از خود ملت‌ها باشند، عامل پیشرفت می‌دانند. آن‌ها حرکت در مسیر رشد و موفقیت و توسعه را از طریق مشارکت و تشکیل نهاد می‌دانند. 

 پیر بوردیو، جامعه‌شناس فرانسوی نیز وقتی از سرمایه حرف می‌زند، سرمایه را صرفاً اقتصادی با ماهیتی کمّی که بیانگر میزان پول و دارایی و اموال است، نمی‌داند و مهمتر از سرمایه اقتصادی، سرمایه‌های اجتماعی و فرهنگی را مطرح می‌کند. سرمایه فرهنگی به تحصیلات و تخصص‌ها و مهارت‌ها و سرمایه اجتماعی به اعتماد اجتماعی، نوع دوستی، مشارکت، روابط شبکه‌ای، روابط اجتماعی، و تعلق اجتماعی اشاره دارد. او پس از بیان این سه سرمایه، از سرمایه نمادین صحبت می‌کند. سرمایه نمادین با احترام و منزلتی که افراد در ارتباط با سایر سرمایه‌ها کسب می‌کنند مربوط است و به تعبیری نوع تغییر شکل یافتۀ هر نوع سرمایه است که نماد محسوب شده و برای دارندۀ آن، عزت و احترام و شخصیت به همراه دارد. دارالمعلمین نمونه‌ای از شبکه‌سازی مبتنی بر سرمایه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که در آن پیوند، انباشت و هم‌افزایی سرمایه‌ها، منجر به خلق سرمایه نمادین شد.

 امر نیکوکاری نیز برای توسعه و ترویج، نیازمند نهادسازی، شبکه‌سازی و خلق سرمایه‌های نمادین است. در کشور ما ظرفیت‌ها و زمینه‌های ایجاد سرمایه‌های نمادین در امر نیکوکاری وجود دارد. دست کم به سه ظرفیت می‌توان اشاره کرد که ما را به این ادعا رهنمون می‌کند.

 اول: نیکوکاری‌کردن و کمک به هم‌نوع از ویژگی‌های اخلاقی مردم ایران است که پیر و جوان و زن و مرد و فقیر و پول‌دار نمی‌شناسد. بر اساس «پیمایش ملی گرایش مردم ایران به نیکوکاری» که در زمستان 1401 انجام شد، ۸۱ درصد مردم، طی یک ماه، حداقل یک بار صدقه می‌دهند و ۵۹ درصد آن‌ها به متکدیان خیابانی کمک می‌کنند. همچنین بر اساس این گزارش 58 درصد افراد به انجام کار خیر، به صورت فردی تمایل دارند. این نشان می‌دهد ظرفیت کار خیر وجود دارد اما به شکل پراکنده و فردی عمل می‌شود. 

دوم، متون و منابع مورد احترام مردم ایران، سرشار از مفاهیم نیکوکارانه هستند، برای مثال در آیات قرآن و احادیث امامان و پیامبران و سخنان بزرگان و شاعران نیز بر شکل‌های مختلف نیکوکاری و اهمیت آن تاکید شده است. 

سوم، امروزه بسیاری از گروه‌های مرجع همچون ورزشکاران، هنرمندان، پزشکان، دانشگاهیان، روزنامه‌نگاران و دیگر اصناف کشورمان، در بحران‌های طبیعی مانند سیل و زلزله، ساخت مدارس، تامین هزینه‌های درمانی، آزادکردن زندانیان، تامین سرپناه، مسائل محیط‌زیستی و نظایر آن، برای جمع‌آوری کمک پیش‌قدم می‌شوند و مردم را نیز همراه خود می‌کنند. برای مثال در روزهای اخیر که حادثه ناگوار آتش‌سوزی در کمپ ترک اعتیاد لنگرود، منجر به از دست‌رفتن تعدادی از جوانان کشورمان شد، در خلأ حمایت مؤثر سازمان‌های دولتی و غیردولتی، افراد تأثیرگذاری همچون «پرویز پرستویی» و «رسول خادم» به دیدار خانواده‌های بازماندگان شتافتند و ضمن کمک مادی و معنوی به خانواده‌های قربانیان، جامعه را نسبت به موضوع بحران‌های موجود در کمپ‌های ترک اعتیاد و ضرورت حمایت از خانواده‌های قربانیان این حادثه، حساس کردند.

 با توجه به وجود ظرفیت‌ها و زمینه‌های امر نیکوکاری، ضرورت ساختن سرمایه نمادین از طریق انباشت و شبکه‌سازی و نهادسازی برای نیکوکاری بیش از پیش احساس می‌شود. اگر نهادسازی‌ مبتنی بر مشارکت مردمی و سازوکارهای کوچک باشد و ذی‌نفعان بیشتر و متنوع‌تری را درگیر کند، پایدارتر خواهد بود و می‌تواند افراد را فارغ از تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرها و عقاید مختلف سیاسی و مذهبی دور هم جمع کند. 

یادداشت از اعظم ده‌صوفیانی

دکتری علوم ارتباطات و فعال اجتماعی


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...