13 آذر 1403
نسبت علوم اجتماعی با دانشگاه، دولت و نهادهای مدنی
میزگرد «نسبت علوم اجتماعی با دانشگاه، دولت و نهادهای مدنی» به مناسبت بزرگداشت روز علوم اجتماعی، روز 12 آذر در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد. پژوهشگران در این نشست درباره موانع رابطه دانشگاه و دولت، انواع جامعه‌شناسی و راه‌های برون‌رفت و مهارت‌های بهبود روابط سخن گفتند

  به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، میزگرد «نسبت علوم اجتماعی با دانشگاه، دولت و نهادهای مدنی» به مناسبت بزرگداشت روز علوم اجتماعی، روز 12 آذرماه در محل خانه اندیشمندان علوم انسانی با حضور استادان، دانشجویان و پژوهشگران این رشته برگزار شد. 

 پنل نخست این مراسم، با حضور دکتر ژاله شادی‌طلب (دانشيار گروه توسعه روستايی دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران)، دکتر نهال نفیسی (عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی)، دکتر بیدا میرحسینی، دکتر مهدی سلیمانیه و محمد فاضلی (جامعه‌شناس و استادیار سابق دانشگاه شهید بهشتی) و با مدیریت دکتر اسدالله نقدی از دانشگاه بوعلی‌سینا برگزار شد. 

 در ابتدای برنامه، دکتر نقدی ضمن عرض خیرمقدم به شرکت‌کنندگان و تبریک روز علوم اجتماعی به تشریح تاریخچه‌ای از فعالیت‌های انجمن جامعه‌شناسی ایران در یک‌دهه اخیر پرداخت. وی که از این روز به عنوان «روز ملی» یاد می‌کرد، گزارشی از روند برگزاری جلسات و هم‌اندیشی‌های روز علوم اجتماعی ارائه داد و آن را نتیجۀ یک‌دهه تلاش برای تثبیت نقش و سهم دانش اجتماعی در ایران نامید. 

تعامل دوسویه علوم اجتماعی و دولت

 سخنران نخست این پنل، دکتر شادی‌طلب، استاد پیشکسوت دانشگاه بود. او با افتخار، خود را یکی از دانشجویان دکتر غلامحسین صدیقی معرفی کرد و با تمرکز بر رابطه علوم اجتماعی و دولت به ارائه دیدگاه‌های خود پرداخت. 

 شادی‌طلب در ابتدا به ذکر سه پیش‌فرض پرداخت و از حضار خواست با توجه به این مفروضات به سخنان او گوش فرادهند. به‌گفته او: «پیش‌فرض اول این است که ما درباره یک دولت مقتدر بالای سر همه به عنوان برادر بزرگ حرف نمی‌زنیم بلکه با دولتی روبه‌روئیم که به ارتباط با اندیشمندان و کنشگران اجتماعی باور دارد. دومین پیش‌فرض این است که دولت پذیرفته است که کاربرد دانش اجتماعی برای بهبود امور ضروری است و سوم اینکه ما اندیشمندان علوم اجتماعی به این نکته قائل باشیم که علاوه بر تحلیل سیاست‌ها می‌توانیم به تصمیم‌سازی‌ها هم کمک کنیم و بنابراین نقش و رسالت بیشتری برای خود قرار دهیم.» 

 شادی‌طلب بر بنیاد این سه‌فرض ادامه داد: «براین‌اساس قرار است که روابط اصحاب علوم اجتماعی و دولت دوستانه باشد. دولت به کار کارشناسی نیاز دارد و ما نیز علاقه‌مند به کمک به چنین دولتی هستیم. رابطه دوستانه و علاقه دوجانبه بسیار در نگاه اول امیدوارکننده است و امر استثنایی نیست. دولت‌ها می‌خواهند برای بهبود جامعه، سیاستگذاری موثرتری انجام دهند و ما به عنوان جامعه‌شناس می‌خواهیم به جامعه کمک کنیم اما واقعیت این است که وقتی به عالم واقع نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که رابطه دولت و جامعه‌شناسان چندان هم شیرین و دوست‌داشتنی نیست چون یافته‌های اندیشمندان علوم اجتماعی توسط دولت‌ها به کار گرفته نمی‌شود و ما هم به عنوان اندیشمندان علوم اجتماعی نتوانسته‌ایم چندان کمکی به دولت‌ها بکنیم.»

 شادی‌طلب در ادامه سخنان خود به خودانتقادی پرداخت و اذعان کرد که: «در اینجا غالباً پژوهش‌های ما به پیشنهادهای کلی ختم می‌شود و ما کمتر پیشنهاد تحقیق قابل تبدیل به سیاست می‌دهیم.» اما در مقابل به این نکته هم اشاره کرد که حتی اگر پژوهش‌های کاربردی هم انجام گیرد، باز توسط دولتمردان به کار گرفته نمی‌شود!

 وی در ادامه با اشاره به سه موضوع به ریشه‌یابی چرایی این رابطه ضعیف پرداخت. او ناآگاهی و بی‌اطلاعی دوجانبه را به‌اندازه اطلاع و آگاهی در شکل‌گیری رابطه میان دولت و اندیشمندان موثر دانست و گفت: «نادانستن سبب می‌شود که اندیشمندان علوم اجتماعی و دولتمردان به تعریف واحدی از یک مساله نرسند و به همین‌دلیل بر سر شناخت و تعریف مساله با دولتمردان وفاق نداشته باشیم.»

 شادی‌طلب پدیده‌های اجتماعی را قابل حکمرانی ندانست و ادامه داد: «آنچنان‌که دولتمردان و دولت‌زنان انتظار دارند نمی‌توان پدیده‌های اجتماعی را کنترل کرد.» او عالمان اجتماعی را واقف به محدودیت‌ها دانست و گفت: «درحالیکه دولتمردان‌ و ‌دولت‌زنان از ما جواب قاطع می‌خواهند، پیشنهادهای ما همیشه توام با اما و اگر است.» تفاوت فرهنگی میان اندیشمندان اجتماعی و دولت‌مردان و دولت‌زنان عامل سومی بود که شادی‌طلب آن را سبب عدم توافق میان این دو گروه و دشواری رابطه میان آن‌ها دانست.

 مسأله علوم اجتماعی متأخر در ایران

 دکتر بیدا میرحسینی، سخنران دوم نشست، خود را کنشگری که زیست‌جهان او با علم اجتماعی درگیر بوده است، معرفی کرد و خواست تا شنوندگان او را به عنوان زنی که علوم اجتماعی خوانده و از شهری کوچک از استانی فراخ با منابع سرشار به این جلسه آمده است، بشناسند که مایل به کلان‌گویی نیست و می‌خواهد دغدغه‌های خود را با رویکرد مردم‌مدارانه مطرح کند. پرسش بنیادین میرحسینی این بود که «علوم اجتماعی متأخر در ایران از کدام سازه‌ها برساخت شده و تا چه‌حدی توان استقلال نسبت به میدان‌های دیگر دارد؟» 

 میرحسینی منظور از «متاخر» را تحولات علوم اجتماعی از سال ۱۳۵۷ به این‌سو دانست و ادامه داد که «از این زمان به‌بعد علوم اجتماعی زیر تیغ جراحی شورای انقلاب فرهنگی و نهادهای موازی رفت و با گمان تبدیل‌شدن به مدینه فاضله و قطب جهان اسلام دچار بحران و ابربحران‌ها شدیم.» او نیاز کشور در این سال‌ها را به علوم اجتماعی به مثابه پرسشگر، تحلیلگر و تبیین‌گر و نه پیامبر و منجی دانست و در ادامه از خاطرات دانشجویی خود در دهه ۶۰ خورشیدی سخن گفت که در آن‌دوره علوم اجتماعی را به «کودک نحیف»ی تشبیه کرد که چندان پیوندی با دانشگاه نداشت اما جاندار بود و دانشجویان آن در مثلث کتابخانه، میدان و اساتید هروله می‌کردند و به‌دنبال سوالات و رفع ابهام‌های خود بودند.

 او از دانشجویان دهه ۶۰ به‌عنوان کسانی یاد کرد که برای سوالات خود وارد میدان می‌شدند، به سفر علمی می‌رفتند، مشاهده همراه با مشارکت انجام می‌دادند و امکان همراهی با اساتید علیرغم همه مشکلات برای آنها فراهم بود. میرحسینی از دهه ۶۰ به عنوان دوره‌ای یاد کرد که گرچه در سخت‌ترین حالت خود بود اما فضایی شبیه خانه برای دانشجویان فراهم آورده بود و آنها این فرصت را داشتند تا جدیدترین بحث‌ها را بشنوند و در جریان آن قرار گیرند.

 میرحسینی وضعیت امروز را متفاوت از دوره قبل دانست و ادامه داد: «درحالیکه امروز خیلی از بحران‌های دهه ۶۰ وجود ندارد یا کمتر است اما دانشگاه به نحو فزاینده‌ای آن نیست که جوانان علوم اجتماعی جدیدترین فضاها را ببینند و در غیاب آن به ناگزیر به انواع مدارس، موسسات تحقیقاتی و حلقه‌های مطالعاتی خارج از دانشگاه منتقل شده‌اند  و دانشجویان برای پایان‌نامه‌های خود از آنها استفاده می‌کنند و امیدوارند از استادان خارج از دانشگاه به‌عنوان استاد مدعو استفاده شود.»

 آخرین بخش سخنان میرحسینی پیرامون مشکلات شهر زادگاه او گذشت که در طی آن به گسترش منابع آب‌بر و سوء‌استفاده از منابع آبی، بافت جمعیتی، قومیتی آسیب‌دیده و محلات تاریخی رهاشده و جرم‌خیز یاد کرد که متاسفانه علوم اجتماعی امکان ارتباط با این مسائل و اندیشیدن درباره آن را ندارد. او سیستم دانشگاه را «فلج» توصیف کرد و با اشاره به نحوه جذب اساتید و حذف دگراندیشان، از عمد و اراده برای ضعیف و مطیع‌کردن نهاد دانشگاه سخن گفت.

 شکاف میان دانشگاه و عرصه اجتماع

 دکتر نهال نفیسی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی سخنران سوم برنامه بود که از شکاف میان دانشگاه و عرصه اجتماع سخن گفت و ضمن نقد نسبت به دانشگاه در عدم جذب نخبگان گفت: «آمار مشخصی ندارم اما امروز بیش از هرزمان دیگری تعداد افرادی که کار جدی علمی می‌کنند، کارهای روز دنیا را می‌خوانند، مباحثه و فکر می‌کنند و می‌نویسند در بیرون از دانشگاه نسبت به درون آن در حال افزایش است.»

 وی از بی‌ثباتی و وضعیت ناگوار کاری استادان هیئت علمی دانشگاه گلایه کرد و با نقل شرایط کاری خود و روند استخدام و تبدیل وضعیت خود ادامه داد: «در سالهای اخیر ترندی شکل‌گرفته که به‌تدریج علاقه‌مند به جذب افراد مدیریتی در پست‌های دانشگاهی است و نسبت به کسانی‌که فقط درس می‌دهند و پژوهش می‌کنند، بی‌تفاوت هستند.»

 نفیسی از کاهش اهمیت توان تدریس در جذب اساتید و تاکید روی توان مدیریتی و مشورتی آنها برای پروژه‌های دولتی یا آوردن سرمایه برای دانشگاه انتقاد کرد و اظهار کرد: «افراد خارج از دانشگاه باید بتوانند از بودجه انجمن‌ها استفاده کنند تا پروژه‌های خویش‌فرما را پیش ببرند نه‌اینکه اگر عضو هیأت علمی نباشند، امکان دعوت آنها به عنوان استاد مدعو نباشد یا نتوان از آنها برای حلقه‌های مطالعاتی نیز استفاده کرد.»

 کوله علوم اجتماعی؛ آنچه دانشگاه نمی‌دهد

 دکتر مهدی سلیمانیه، جامعه‌شناس سخنران چهارم برنامه بود که با عنوان «کوله علوم اجتماعی؛ آنچه دانشگاه نمی‌دهد» به ارائه نظرات خود پیرامون «خودانتقادی» پرداخت. سلیمانیه ضمن اشاره به سابقه فعالیت خود در «بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان» از دهه 90 خورشیدی از چهار نوع برخورد متفاوت اصحاب علوم اجتماعی با نهادهای مدنی پرده برداشت. به‌گفته این فعال اجتماعی اهالی علوم اجتماعی عمدتاً با نهادهای مدنی از موضع بالا و عمودی برخورد کرده و بر این باورند که نهادهای مدنی به این افراد نیازمند هستند. 

 سلیمانیه معتقد است که گوش‌های اندیشمندان علوم اجتماعی در رویارویی با نهادهای مدنی بسته است و با پیشرفت‌های صلب و بدون انعطاف با این نهادها برخورد کنند. از طرف دیگر این افراد معمولاً با ایده‌های آموخته خود در دانشگاه وارد میدان حقیقی می‌شوند و از نهادهای مدنی نقدهای سلبی می‌کنند درحالیه این نهادها عمدتاً به دنبال آن هستند تا بپرسند چه باید بکنند.

 این پژوهشگر اجتماعی در ادامه سخنان خود از هشت مهارت یاد کرد که در کوله هر اندیشمند اجتماعی باید باشد تا او بتواند مجهز به آن وارد عرصه و فضای مدنی شود. مهارت شنیدن، گفتن، کار میان‌رشته‌ای، حل مسأله، سفر، تک‌پنجره‌ای‌ نبودن، بزرگ اندیشیدن و کوچک عمل‌کردن از این جمله است. 

 به گفته سلیمانیه، اصحاب علوم اجتماعی گوش‌های کوچکی دارند و در دانشگاه مهارت‌های شنیدن را نمی‌آموزند. آنها زبان‌های جامعه را در دانشگاه نمی‌آموزند و بلد نیستند تا به زبان مردم کوچه و خیابان حرف بزنند و عادت کرده‌اند تا سخنان ساده را هم به زبانی پیچیده و غامض ادا کنند. وی به این نکته تأکید کرد که برای کارآمدی در نهادهای مدنی نیاز است تا مهارت کارکردن و ارتباط با رشته‌های دیگر مانند معماری، اقتصاد، ادبیات و ... را داشته باشیم و بتوانیم با جامعه در ارتباط باشیم. این درحالی‌است که تقاطع‌ها را از دست داده‌ایم. 

 به گفته این پژوهشگر، دانش‌آموختگان این رشته مهارت حل مسأله را نمی‌آموزند و در مسائل علوم اجتماعی کارآگاه نیستند که محصول عدم آموزش روش در دانشگاه است. سلیمانیه از اصحاب علوم اجتماعی به‌عنوان «یکجانشین» و «کت‌و‌شلواری» یاد کرد که اهل سفر نیست. عدم مهارت در خوانش آثار و پژوهش‌های سایر رشته‌ها دیگر انتقاد سلیمانیه به اهالی علوم اجتماعی است که باعث شده است آنها فقط در زمینه علوم اجتماعی کتاب می‌خوانند که مهارت چندانی برای فعالیت در نهادهای مدنی به آنها نمی‌دهد. سلیمانیه از اهالی این رشته به عنوان افرادی که اندک‌اندک تبدیل به کنشگرانی سیاسی می‌شوند که آرمان‌های بزرگ دارند ولی نمی‌توانند آن‌را به قدم‌های کوچک تبدیل کنند تا به حل مسائل اجتماعی یاری رسانند. 

 سلیمانیه در پایان سخنان خود به این نکته تأکید کرد تا برای آوردن علوم اجتماعی به میدان و عرصۀ اجتماع، باید این هشت مهارت را به کلاس‌های درس بازگرداند. 

انواع جامعه‌شناس و جامعه‌شناسی

 آخرین سخنران این نشست دکتر محمد فاضلی بود که براساس تجربه زیسته خود به دسته‌بندی انواع جامعه‌شناسی پرداخت. این پژوهشگر، جامعه‌شناسان منتقد را به سه‌بخش منتقدان نق‌زن، خشمگین و منتقدانِ خشمگین مشارکت‌جو تقسیم کرد و گفت: «منتقد نق‌زن استاد برشمردن فلاکت است و درباره راه برون‌رفت از بحران صحبتی نمی‌کند. منتقد خشمگین دستور کار انتقادی علمی دارد و جامعه‌شناسی را ابزار شناخت کار علمی و حل مسأله می‌داند. منتقد خشمگین مشارکت‌جو کار علمی خشمگینانه حاوی کار اصیل می‌کند و در سطح عمومی، بروکراتیک و سیاسی با رعایت اخلاق مشارکت می‌کند.»

 به گفته این پژوهشگر جامعه‌شناسی در عرصه‌های مختلف با رعایت 10 متغیر اقتصاد سیاسی، پیچیدگی نهادی، الگوی سبک زندگی، ارتباطات بین بخشی، ساختارها و عاملیت، عاملیت‌های کنشگران، فرهنگ، وزن مسیرهای طی‌شده، مقاومت در برابر تغییر و پیامدهای اجتماعی تغییر می‌تواند کار کند. 

 فاضلی، جامعه‌شناسی را به پنج ابزار روشی: پژوهش کیفی، تاریخی، تحلیل شبکه‌های اجتماعی و پیمایش و تحلیل گفتمان مجهز دانست و گفت منتقد خشمگین مشارکت‌جو موضوع تحقیق خود را از خشم خود می‌گیرد و ابایی از کار میان‌رشته‌ای ندارد و جامعه‌شناس منتقد آماده است از همه ابزارها استفاده کند تا بر جامعه اثر بگذارد. 

 وی از اطلاق عنوان «جامعه‌شناس حکومتی» به پژوهشگرانی که در بیرون با بازار و دولت کار می‌کنند انتقاد کرد و ابراز امیدواری کرد که جامعه‌شناسی به این خودآگاهی برسد و بداند که یکی از وظایف او حل مسأله است.



لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...