به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، آمریکای لاتین متشکل از تمامی کشورهای پرتغالیزبان و اسپانیاییزبان جنوب آمریکاست. برزیل از نظر مساحت و جمعیت، بزرگترین کشور این منطقه و سپس کشورهای آرژانتین پرو، مکزیک، کلمبیا، ونزوئلا، شیلی و اکوادور قرار دارند. مردمان این منطقه بزرگ، تجربه استعمار اسپانیاییها و پرتغالیها از اواخر قرن 15 تا 18 و همچنین جنبشهای استقلالطلبانه در اوایل قرن 19 را دارند. علیرغم تفاوتهای اجتماعی-فرهنگی تاریخی، حتی از زمان استقلال، بسیاری از ملل مختلف روندهای مشابهی را تجربه کرده و از میراث مشترکی بهره بردهاند.
آمریکای لاتین، دارای سابقه طولانی بیثباتی سیاسی و نابرابری اقتصادی است و از قاچاق مواد مخدر، جرائم سازمانیافته، آدمکشی و خشونت که منجر به ناآرامیهای اجتماعی و عدم توسعه متوازن شده، رنج میبرد. با وجود این چالشها، در سالهای اخیر روندهای مثبتی نیز در آمریکای لاتین به وجود آمده است. این منطقه در سالهای اخیر رشد اقتصادی نسبتاً بالایی را تجربه کرده و بسیاری از کشورها در کاهش فقر و نابرابری پیشرفتهایی داشتهاند.
تحول بشردوستی در آمریکای لاتین؛ از نیکوکاری مبتنی بر کلیسا تا ظهور اشکال نوین
ریشههای تاریخی بشردوستی در آمریکای لاتین عمیقاً با میراث استعمار و تأثیر کلیسای کاتولیک در هم آمیخته است. کلیسای کاتولیک در طول تاریخ استعمار اروپاییها، خود را به عنوان نهاد ارائهدهندۀ عمدۀ خدمات آموزشی، بهداشتی و رفاهی اجتماعی تثبیت کرد و خلأ ناشی از دولتِ اغلب ناکارآمد استعماری را پر کرد و باعث شد سنت خیریه و بشردوستی که ریشه در ارزشهای کاتولیک دارد، عمیقاً در فرهنگ منطقه ریشه دوانَد.
تسخیر مکزیک، پرو، کلمبیا توسط اسپانیاییها در قرن شانزدهم منجر به حضور پررنگ کاتولیکها در این جوامع شد. کلیسا نقش محوری در آموزش، مراقبتهای بهداشتی و رفاه اجتماعی ایفا کرد و اغلب به عنوان میانجی بین جمعیت بومی و مقامات اسپانیایی عمل میکرد. کلیسا صومعهها، بیمارستانها و مدارس متعددی تأسیس کرد و تأثیر آن بر تمام جنبههای جامعه، از جمله سیاست و فرهنگ، گسترش یافت. الگویی که در برزیل تحت استعمار پرتغالیها نیز تکرار شد و حتی پس از استعمارزدایی در قرن 19 و 20 نیز ادامه یافت.
با مبارزات استقلالطلبانه در سراسر منطقه در قرن نوزدهم رابطه بین کلیسا و دولت تغییر کرد. در کشورهایی مانند آرژانتین، برزیل، اروگوئه و مکزیک، دولتهای جدید تلاش کردند خدمات عمومی را از کلیسا حذف کنند. به عهده گرفتن مسئولیت تأمین رفاه اجتماعی به دست دولتها، یکی از اجزای اصلی فرآیند ایجاد دولتهای ملی بود. نظامهای سیاسی انحصاری و محدودکننده، تمرکز زمین در دست الیگارشیها، ساختارهای ضعیف تولیدی و جنگ داخلی ویژگیهای غالب در این زمان بود. انقلاب مکزیک در سال 1911 قابلتوجهترین جنبش دموکراتیزهکردن در منطقه بود. و اگرچه در چندین کشور طبقات متوسطِ در حال ظهور، پیشرفتهای مشابهی داشتند اما سازمانهای داوطلبانه هنوز نقش پررنگی نداشتند. در پایان قرن نوزدهم کلیسای کاتولیک تقریباً در همه جا از دولت جدا شد اما حضور قوی آن در حوزه اجتماعی فعالیتهای بشردوستی و داوطلبانه تا به امروز ادامه دارد.
گسست از سنت خیریه مذهبی و «طبقه عالی (سفیدپوستان)» با ورود مهاجرانی از اروپای غربی و شرقی به این منطقه تشدید شد. مردمانی که به دنبال رفاه، کار و صلح به «قاره جدید» آمده بودند، انجمنهای متنوعی را برای حفظ سنتها و هویت فرهنگی خود، ارائه خدمات بهداشتی به اعضای خود و کمک به آنها برای تأمین مسکن و شغل برای ساختن زندگی خود در کشورهای جدید تشکیل دادند.
به دنبال تغییرات سیاسی در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، پوپولیسم و سپس استبداد (دولتهای نظامی دهههای 1970 و 1980) از دهه 1930 در سراسر آمریکای لاتین گسترش یافت. این رژیمهای دولتمحور با تحدید حقوق مدنی و سیاسی جامعه، در برابر توسعه بشردوستی و اقدامات داوطلبانه محدودیتهای شدیدی اعمال کردند. در حالی که در رژیمهای پوپولیستی، جامعه مدنی به شیوهای عمودی سازماندهی شده بود، رژیمهای اقتدارگرا عملاً هر نوع سازمان اجتماعی را ممنوع کردند. در این رژیمها، احترام به حقوق فردی در مرتبه اخر قرار داشت. حاکمیت قانون، و مکانیسمهای نمایندگی دموکراسی وجود نداشت و فضا برای توسعه فرهنگ بشردوستانه به حداقل رسید.
در دهههای بعدی، سقوط این رژیمها فرصتی برای ظهور موج جدیدی از سازمانهای غیردولتی (NGO) و داوطلبانه فراهم کرد. در برزیل، پرو و شیلی، جامعه به تدریج در طول دوره استبدادی از طریق تکثیر سازمانهایی که معمولاً مستقل از دولت و یا حتی در تقابل با دولت بودند، دوباره سازماندهی شد. کلیسا به عنوان تنها نهاد جامعه مدنی که ساختار خود را پس از تسلط نظامیان دست نخورده حفظ کرده بود، نقش پیشرو در دفاع از حقوقبشر و حقوق مدنی ایفا کرد. همزمان، جنبشهای سکولار کارگران، کشاورزان، اصناف، ساکنان محلههای حاشیهنشین و ... رشد کردند. کمکهای آژانسهای همکاری بینالمللی، کلیسای کاتولیک، بازگشت به سطح خُرد کنش اجتماعی در واکنش به اقتدارگرایی و عوامل دیگر، منجر به رشد چشمگیر سازمانهای غیردولتی در همه کشورهای آمریکای لاتین شد. با این همه، وضعیت از کشوری به کشور دیگر و حتی در داخل کشورها متفاوت بود اگرچه برخی از روندهای رایج را میتوان شناسایی کرد.
در قرن بیست و یک، گذار به دموکراسی و حاکمیت قانون، هر چند هنوز مخاطرهآمیز است، سازماندهی آزاد جامعه مدنی تا حدودی امکانپذیر شده است. این عامل پیامدهای عظیمی در توسعه جوامع آمریکای لاتین در دهه گذشته داشته که در رشد قارچگونه هزاران نوع سازمان غیردولتی تاثیرگذار بوده است. بخش عمدهای از بودجه این سازمانها از طریق نهادهای بینالمللی، دولتها، حق عضویت و خدمات تامین میشود. علاوه بر این، کمکهای مالی از سوی بنیادهای ایالات متحده برای حمایت از گذار این کشورها به اقتصاد بازار و سیستمهای دموکراتیک افزایش یافته است.
رشد سازمانهای مستقل به معنای وجود جامعه مدنی قوی نیست
رشد سازمانهای مستقل در منطقه لزوماً به معنای وجود جامعه مدنی قوی نیست. «دولتمحوری» هنوز یک مؤلفه قوی در فرهنگ آمریکای لاتین است که به درک مردم در مورد تقسیم مسئولیتها بین حوزه خصوصی و عمومی، دولت و جامعه، فردی و جمعی شکل میدهد. با این حال، دموکراسیسازی بازیگر جدیدی را به صحنه آورده است: بازار، از این رو سود و همچنین مفاهیم مرتبط با فرهنگ تجاری مانند مدیریت، نتایج و کارایی مرکزیت یافته است. به دلیل تغییرات عمدهای که در نهاد دولت رخ داده و خصوصیسازی، اندازه آن کاهش یافته است. در نتیجه، دولت دیگر توانایی مداخله فعالانه در مسائل اجتماعی یا رفع نیازهای بخشهای مختلف مردم را ندارد یا نیازهای اساسی اجتماعی اساساً مورد توجه دولت قرار نمیگیرد، و بیشتر به مکانیسمهای بازار و تلاشهای خودیاری جوامعِ به حاشیه رانده شده متکی است.
با شهریشدن جوامع و سکولارشدن آمریکای لاتین، آگاهی روزافزون از نیازهای اجتماعی، بروز چالشهای جدید زیستمحیطی و تغییرات آب و هوایی و افزایش نابرابری اقتصادی، بشردوستیِ سنتیِ مبتنی بر کلیسا نیز با چالشهایی جدیدی مواجه شده که نیازمند ارائه راهحلهای نوآورانه و بودجه است. گسترش اقتصاد بازار آزاد، فضایی برای افزایش حضور کسبوکارها در چشمانداز اقتصادی ایجاد کرده است و به تدریج فرهنگ پذیرش مسئولیت اجتماعی (اگر چه فعلا در مقیاس محدود) در فرهنگ کسبوکار پذیرفته شده است. کشورهایی مانند کلمبیا، ونزوئلا، شیلی، مکزیک، برزیل و آرژانتین، نمونههای پیشرو در گنجاندن مسئولیت اجتماعی در فعالیتهای تجاری خود هستند.
این روند منجر به ظهور اشکال جدیدی از اقدامات بشردوستی از جمله انساندوستی معنوی شده است. رهبران تجاری در بازارهای نوظهور اغلب پایههایی را بنیانگذاری میکنند که ریشه در سنتها، فرهنگ و ارزشهای مذهبی شخصی یا خانوادگی دارند و اعطای خیریه و مسئولیت اجتماعی را در اولویت قرار میدهند. اگرچه ابتکارات در آمریکای لاتین تفاوتهای منطقهای قابل توجهی از نظر سرمایهگذاری، ساختار و تأثیر نشان میدهند، بسیاری از کسبوکارها از ارائه کالاهای عمومی به عنوان شکلی از تامین رفاه به پذیرش مشارکت سیاسی، تأثیرگذاری بر حاکمیت جهانی و رسیدگی به نیازهای محلی تغییر جهت دادهاند. سازمانهای غیردولتی نوظهور به طور فعال توسعه پایدار را ترویج میدهند، اما رویکرد آنها چندوجهی است و درک پیچیدگیهای آنها به تحقیقات بیشتری نیاز دارد.
محیط سیاسی و سیاستهای عمومی در رابطه با بشردوستی
از منظر سیاستهای عمومی و محیط سیاسی مساعد برای فعالیتهای بشردوستانه و سازمانهای غیردولتی تفاوتهایی در سراسر منطقه وجود دارد، مهمتر آنکه حوزههایی که سازمانهای غیردولتی و خیریه روی آن تمرکز دارند برای کسب مجوز فعالیت از دولتها اهمیت کلیدی دارد، ولی بطور کلی میتوان سیاست عمومی کشورها را به دو دسته تقسیم کرد: گروه اول کشورهای دارای سیستمهای سیاسی باثبات و فرآیندهای انتخاباتی قابل اعتماد هستند و معمولاً محیطهای مطلوبتری برای سازمانهای بشردوستانه دارند مانند شیلی، کلمبیا و کاستاریکا. شیلی دارای سنت طولانی در احترام به بخش بشردوستانه، با سیستمهای انتخاباتی قابل اعتماد و ثبات سیاسی بالاست که محیط مساعدی برای فعالیت و پیشرفت سازمانهای بشردوستانه ایجاد میکند. کلمبیا دارای سنت قوی مشارکت مدنی، سیاسی و همکاری دولت و سازمانهای غیردولتی است و فعالانه در زمینههایی مانند بهداشت و آموزش با سازمانهای خیریه همکاری میکند. کاستاریکا نیز دارای یک محیط سیاسی باثبات و سابقه احترام دولت به بخش بشردوستانه است.
گروه دوم، کشورهایی با محیطهای کمتر مساعد هستند مانند ونزوئلا با یک محیط دولتی شکستخورده که تضاد آشکاری با سازمانهای غیردولتی دارد. دولت، سازمانهای خیریه و NGOها را به چشم دشمن میبیند و فعالانه فعالیتهای آنها را محدود و جرمانگاری میکند. آرژانتین نیز با اعمال کنترل شدید ارز خارجی که مانع ورود کمکهای خیریه برون مرزی میشود، محیط سیاسی خود را برای فعالیت سازمانهای خیریه محدود ساخته است. برخی از کشورها نیز مانند اروگوئه، در حالی که سابقه حمایت از سازمانهای خیریه و غیردولتی را دارد، دولت جدیدی که در سال 2020 به قدرت رسید، موضعی نه چندان دوستانه نسبت به سازمانهایهای فعال، به ویژه در زمینه کمکهای بین المللی نشان داده است.
بطور کلی محیط سیاسی برای سازمانهای بشردوستی در آمریکای لاتین متنوع است: از مشارکتهای دوجانبه گرفته تا خصومت آشکار. این تنوع اهمیت درک زمینه سیاسی خاص هر کشور را هنگام ارزیابی فرصتها و چالشهای بشردوستانه برجسته میکند. ولی در مجموع، دولتها در امریکای لاتین فعالیت بخش بشردوستانه و یا سازمانهای غیردولتی را تشویق نمیکنند و انها را تهدیدی برای کنترل خود میدانند.
گزارشی اخیر «شبکه بین المللی زنان برای حسن نیت و خدمات[1]»، از تجزیه و تحلیل محیط پیچیده امریکای لاتین برای بشردوستی نشان میدهد که مقررات دولتی در امریکای لاتین برای سازمانهای غیرانتفاعی و جامعه مدنی بیش از حد سفت و سخت است و با بلوغ این بخش تکاملنیافته است. طبق این گزارش امریکای لاتین در زمینه فعالیت سازمانهای خیریه و غیردولتی یکی از بدترینها در جهان پس از خاورمیانه و شمال آفریقا است. این مطالعه نشان میدهد در برخی کشورها، بستهشدن فضای مدنی تهدیدی است که یا با محدودیتهای قانونی و یا با ایجاد موانع در برابر فعالیت سازمانهای غیردولتی در زمینههای خاص، تحقق مییابد.
نسبت بشردوستی و دولتهای سوسیالیست در آمریکای لاتین
سیاستهای رفاهی دولتهای سوسیالیستی نشاندهندۀ رویکردی جامع و تحت رهبری دولت برای ارائه حمایت اجتماعی و تضمین حقوق اجتماعی و اقتصادی برای همه شهروندان است. تفاوت اصلی بین ابتکارات خیریه و سیاستهای رفاهی دولتهای سوسیالیستی در رویکردهای اساسی و منابع مالی آنها نهفته است. در این جوامع، ابتکارات بشردوستانه، اغلب توسط دولت، به عنوان بخشی از تعهد آنها به رفع فقر و ارتقای برابری اجتماعی و اقتصادی، حمایت مالی و اجرا میشود. این ابتکارات شامل برنامههای کمک غذایی، مراقبتهای بهداشتی، برنامههای آموزشی، طرحهای مسکن و تلاشهای امدادی در بلایای طبیعی است. از این رو، رابطه بین بشردوستی و دولتهای سوسیالیستی در آمریکای لاتین را میتوان با ترکیبی از همکاری و گاهی تنش، بسته به زمینه و اهداف خاص دولت و سازمانهای خیریه، مشخص کرد.
۱. همپوشانی در اهداف:
در مواردی که اهداف فعالیتهای خیریه با اولویتهای دولتهای سوسیالیستی همسو باشد، رابطه هماهنگتری بر اساس حمایت متقابل و اهداف مشترک شکل میگیرد به ویژه در زمینه کاهش فقر، بهبود دسترسی به مراقبتهای بهداشتی، یا ترویج آموزش همگانی.
برای مثال در کوبا، فعالیتهای خیریهای که بر ارائه مراقبتهای بهداشتی، آموزشی و خدمات اجتماعی به مردم تمرکز دارند، با اولویتهای دولت سوسیالیست همسو هستند. سازمانهایی مانند صلیب سرخ کوبا با همکاری سازمانهای دولتی و تأکید دولت بر رفاه اجتماعی و برابری، برای ارائه کمکهای بشردوستانه، امدادرسانی به بلایای طبیعی و برنامههای توسعه جامعه همکاری میکنند. این تطابق منجر به ایجاد یک رابطه هماهنگ بر اساس حمایت متقابل و اهداف مشترک میشود.
در بولیوی، سازمانهای خیریه و غیردولتی که بر حقوق بومیان، حفاظت از محیط زیست، و عدالت اجتماعی تأکید دارند، با سیاستهای دولتی تطابق بیشتری دارند. نهادهایی مانند کنفدراسیون مردم بومی بولیوی و مرکز حقوق محیطی و عدالت اجتماعی که با نهادهای دولتی همکاری میکنند تا سیاستهایی را که به ترویج حقوق بومی، توسعه پایدار، و دسترسی عادلانه به منابع میپردازند، ارتقاء بخشند. این همسویی با اهداف دولت، باعث ایجاد یک رابطه هماهنگ بر اساس حمایت متقابل و اهداف مشترک میشود.
در نیکاراگوئه، فعالیتهای خیریهای که بر فقرزدایی، حقوق زنان و توسعه جامعه تمرکز دارند، با تعهد دولت سوسیالیستی به برنامههای اجتماعی و کاهش فقر همسوست. سازمانهایی مانند «مرکز نیکاراگوئه برای حقوق بشر» و جنبش مستقل زنان با مشارکت سازمانهای دولتی برای رسیدگی به مسائلی مانند عدالت جنسیتی، خشونت خانگی و توانمندسازی اقتصادی برای جوامع به حاشیه راندهشده کار میکنند. تمرکز مشترک بر عدالت اجتماعی و حقوق بشر باعث ایجاد یک رابطه هماهنگ بر اساس حمایت متقابل و اهداف مشترک میشود.
۲. خدمات تکمیلی:
فعالیتهای خیریه به شکلی که به تکمیل سیاستهای رفاهی دولتها کمک کنند، بسیار اهمیت دارند. در ونزوئلا، دولت برنامههای مختلف کمک غذایی را با هدف ارائه غذای یارانهای یا رایگان به خانوادههای کم درآمد اجرا کرده است. سازمانهای خیریه مانند بانکهای مواد غذایی محلی، آشپزخانههای محلی که توسط سازمانهای غیردولتی یا سازمانهای بینالمللی اداره میشوند، تلاشهای دولت را با ارائه حمایت بیشتر از جمعیتهای آسیبپذیر که ممکن است برنامههای دولتی به طور کامل به آنها دسترسی نداشته باشند، تکمیل میکنند. آنها با ارائه کمکهای غذایی، سازماندهی برنامههای تغذیه، و ارائه خدمات تخصصی به جوامع حاشیهنشین، شکافهای وجودی در خدمات رسانی اجتماعی را پر میکنند.
۳. حمایت دولتی:
دولتهای سوسیالیستی آمریکای لاتین با مشارکت سازمانهای خیریه برای دستیابی به اهداف اجتماعی مشترک مثل حفاظت از محیط زیست، حفظ تنوع زیستی و بهبود معیشت مردمان بومی و جوامع محلی در منطقه آمازون همکاری میکنند. برزیل نمونهای است که با سیاستها و برنامههای حفاظتی خود بر روی این اکوسیستم زیستی متنوع تمرکز دارد. همکاری بین دولت و سازمانهای غیردولتی برای جلوگیری از جنگلزدایی، تشویق بهکارگیری شیوههای استفاده پایدار از زمین و حمایت از جوامع بومی از ویژگیهای این همکاری است. این سازمانها با مشارکت در طرحهای حفاظتی، به توسعه پایدار در منطقه کمک میکنند و دولت با ارائه حمایت مالی، انسانی و فنی، این فعالیتها را تقویت میکند.
۴. حمایت و مشارکت در توسعه پایدار:
علاوه بر کمک مالی، دولت با اجرای قوانین زیستمحیطی، ایجاد مناطق حفاظتشده یا مشارکت در مدیریت منابع پایدار، حمایت نظارتی نیز ارائه میکند. این همکاری کمک میکند تا اطمینان حاصل شود که سازمانهای خیریه و غیرانتفاعی میتوانند به طور موثر در چارچوب سیاستهای حمایتی عمل کنند. از طریق این مشارکت، دولت برزیل و سازمانهای غیردولتی تعهد مشترکی به توسعه پایدار، حفاظت از محیط زیست و عدالت اجتماعی در منطقه آمازون نشان میدهند و هر یک از شرکا، از قدرت و منابع خود، برای رسیدن به هدف مشترک استفاده میکنند.
۵. نقد و تغییر سیاستها:
سازمانهای خیریه در حمایت از تغییر سیاستها یا سرمایهگذاری بیشتر دولت در برنامههای اجتماعی نقش دارند. آنها با افزایش آگاهی در مورد مسائل اجتماعی و توجه به علل ریشهای فقر، نابرابری یا سایر چالشها دولتها را برای تغییر سیاستها تحت فشار قرار میدهند.
برای مثال در کلمبیا که با چالشهای قابل توجهی در ارتباط با قاچاق مواد مخدر روبروست و برای چندین دهه به خشونت، فساد و بیثباتی در این کشور دامن زده است، سازمانهای خیریه فعالانه برای رسیدگی به اثرات اجتماعی قاچاق مواد مخدر و حمایت از تغییر سیاستها و سرمایهگذاری بیشتر دولت در برنامههای اجتماعی برای رسیدگی به مشکلات تلاش میکنند. این نهادها با انجام تحقیقات گسترده و تهیه گزارش میکوشند دولتها را ملزم کنند تا با بکارگیری استراتژیهای جامع به رفع فقر، نابرابری، کمبود فرصتها و طرد اجتماعی که به قاچاق مواد مخدر و خشونت کمک میکند، رسیدگی کنند.
۶. دفاع از حقوق قربانیان و توانمندسازی ساکنان محلی:
سازمانهای خیریه اغلب با جوامع محلی آسیبدیده از جرائم سازمانیافته و قاچاق مواد مخدر همکاری نزدیکی دارند تا با توسعه و اجرای برنامههای اجتماعی، نیازهای خاص آنها را برطرف کنند. آنها ساکنان محلی را برای مشارکت در فرآیندهای تصمیمگیری، دفاع از حقوق خود و ایجاد راهحلهای پایدار برای چالشهای ناشی از تجارت مواد مخدر توانمند میکنند. آنها با همکاری با دولت، به دنبال ایجاد تغییرات پایدار، کاهش خشونت، تقویت انسجام اجتماعی و بهبود رفاه جوامع کلمبیایی هستند. این سازمانها بر برنامههای پیشگیری، توانبخشی و ادغام مجدد افراد درگیر در تجارت مواد مخدر تمرکز دارند و از افزایش بودجه برای آموزش، حرفهآموزی، خدمات بهداشت روانی، و طرحهای توسعه جامعه برای ارائه فرصتهای جایگزین برای جمعیتهای در معرض خطر حمایت میکنند.
سازمانهای خیریه در برزیل نیز اغلب به قربانیان نقض حقوق بشر از طریق دعاوی حقوقی و دفاع استراتژیک در دادگاهها کمک حقوقی میکنند. استقلال این سازمانها به آنها این امکان را میدهد که پروندههایی را علیه بازیگران قدرتمند پیگیری کنند، به دنبال عدالت برای جوامع به حاشیه رانده شده باشند و اصلاحات قانونی را که از حقوقبشر به طور گسترده محافظت میکند، پیش ببرند. این سازمانها همچنین برای توانمندسازی ساکنان محلی، ایجاد شبکههای همبستگی و تقویت صدای کسانی که بیشتر تحت تأثیر نقض حقوقبشر قرار گرفتهاند، با جوامع آسیبدیده، گروههای مردمی و جنبشهای اجتماعی همکاری نزدیک دارند.
لازم به ذکر است سازمانهای غیردولتی که روی این موضوعات کار میکنند با خطرات امنیتی قابل توجهی روبرو هستند، زیرا سازمانهای جنایتکار اغلب از کسانی که فعالیتهای آنها را افشا میکنند انتقام میگیرند. از سوی دیگر منابع محدود و فساد سازمانیافته در دولتها و مجریان قانون مانع تلاشهای آنها برای مبارزه با جرایم سازمانیافته و حمایت از قربانیان میشود. با وجود این چالشها، سازمانهای غیردولتی نقش حیاتی در مبارزه با جرایم سازمان یافته، قاچاق و فعالیتهای غیرقانونی در آمریکای لاتین دارند. کار آنها برای حفاظت از جوامع آسیبپذیر، ترویج عدالت، و ایجاد جامعهای امنتر و عادلانهتر ضروری است.
به طور کلی، رابطه بین فعالیتهای خیریه و دولتهای سوسیالیستی در آمریکای لاتین میتواند بر اساس عواملی مانند ایدئولوژی سیاسی، سیاستهای دولت، منابع مالی و حوزههای تمرکز خاص سازمانهای خیریه متفاوت باشد. در حالی که میتواند همکاری و حمایت بین این دو وجود داشته باشد، ممکن است تفاوتهایی در رویکردها، اولویتها و دیدگاهها در مورد بهترین نحوه رسیدگی به مسائل اجتماعی و ارتقای رفاه اجتماعی وجود داشته باشد.
آینده بشردوستی در امریکای لاتین
در سالهای اخیر چشمانداز بشردوستانه در آمریکای لاتین به طور قابل توجهی تحت تأثیر همهگیری COVID-19 قرار گرفته است. سازمانهای بشردوستانه در کشورهایی مانند اکوادور، اروگوئه، برزیل و کلمبیا استراتژیهای خود را برای ارائه کمک در زمان بحران، از جمله انتقال پول نقد و توزیع غذا، تغییر دادند. با وجود چالشها، مشارکت بین بخشهای بشردوستانه و نهادهای دولتی در برخی موارد به فضای سیاسی مطلوبتری منجر شده است. ابتکارات مختلفی مانند جمعآوری کمکهای مالی آنلاین از جمله استفاده از فناوری بلاکچین، حمایت نوآورانه مراقبتهای بهداشتی و کمکهای آموزشی و انعطافپذیری و سازگاری تلاشهای بشردوستانه در میان همهگیری در سراسر منطقه برجسته بوده است.
به طور خلاصه میتوان گفت به در آمریکای لاتین، توسعه بشردوستی و فعالیتهای خیریه در قرن نوزدهم و بیستم، از الگوهای سنتی کلیسای کاتولیک به شکلهای سکولار مانند سازمانهای غیردولتی و بنیادهای شرکتی با تأکید بر مسئولیت اجتماعی منتقل شده است. این اشکال جدیدتر بشردوستی به همراه جوامع محلی و بومی، سازمانهای مردمی و جنبشهای اجتماعی برای ایجاد جامعهای عادلانهتر و فراگیرتر در منطقه همکاری میکنند. از طریق اشتراک منابع، دانش، و تخصص، این اشکال نوظهور بشردوستی میتوانند به مسائل اساسی مانند فقر، نابرابری اجتماعی و بیعدالتی پاسخ دهند و برای دستیابی به خیر عمومی در جامعه کمک کنند.
همچنین علیرغم آشفتگیهای سیاسی، روندهای مثبتی نیز در بشردوستی امریکای لاتین رخ داده است. افزایش محبوبیت سازمانهای بشردوستانه و شرکتهای ترکیبی و تغییر در قوانین و نگرشها باعث رشد این نهادها شده است. با این حال، محیط سیاسی برای سازمانهای فعال به طور فزایندهای چالشبرانگیز است و دولتها همچنان این بخش را تهدیدی برای حاکمیت خود میدانند.
یادداشت از شورانگیز داداشی
منابع
- Philanthropy and Social Change in Latin America (2006), Cynthia Sanborn and Felipe Portocarrero, David Rockefeller Center for Latin American Studies.
- Latino Philanthropy, Literature Review (2003), Donor Research Project, Center on Philanthropy and Civil Society, The Graduate Center, The City University of New York.
- The 2022 Global Philanthropy Environment Index Region Report: Latin America, Lilly Family School of Philanthropy, Indiana University.
- Exploring Possibilities for New Philanthropic Initiatives in Latin America and the Caribbean and for Hispanic/Latino Communities in the United States (2007), Pablo Marsal, Council on Foundations and Hispanics in Philanthropy.
- https://www.alliancemagazine.org/blog/shift-the-power-narrow-internal-gaze-or-shaping-an-equal-future/
- https://www.alliancemagazine.org/blog/philanthropy-in-latin-america-and-the-caribbean-engaging-with-governments-and-including-new-voices/
- https://www.norrag.org/the-varkey-foundation-and-its-growing-influence-in-latin-america/
- https://www.alliancemagazine.org/analysis/empowering-indigenous-communities-the-rise-of-indigenous-led-funds/
[1]- Women's International Network for Goodwill and Service
دیدگاه خود را بنویسید