رودکی خرد را کلید گشایش نیکی میداند
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، مفهوم نیکوکاری و انساندوستی، همانند تارهایی نامرئی، به لایههای معنایی شعر فارسی انسجام میبخشد. شعر رودکی نیز از این قاعده مستثنی نیست و با زبانی ساده و دلنشین، از مهربانی و انسانیت سخن میگوید. بههمین سبب، برای بررسی این ابعاد در شعر پدر شعر فارسی، با یکی از پژوهشگران ادبیات گفتوگو کردهایم.
دکتر هانیه حاجیتبار؛ پژوهشگر و مدرس ادبیات فارسی در دانشگاه فرهنگیان است. او دانشآموخته دکتری دانشگاه تربیتمدرس و نویسندهٔ بیش از ۲۰ مقاله علمی، پژوهشی و دو کتاب تألیفی است. در این گفتوگو، مروری بر زیست اخلاقی دورهٔ رودکی و مضامین نیکوکارانهٔ شعر او خواهیم داشت.

-به نظر شما زیست اخلاقی در شعر دورهی رودکی چگونه بازتاب یافته و چه امکاناتی برای بازتاب مفاهیم انساندوستانه فراهم میکند؟
زیست اخلاقی دورانی رودکی را میتوان در بستر تاریخی، اجتماعی و سیاسی عصر سامانیان بررسی کرد. خراسان بزرگ در قرن سوم هجری تحت فرمان سلسلهای ایرانیتبار به نام سامانیان قرار داشت. امیران آل سامان، که خود از دهقانان و اشراف خراسان بودند، با پذیرش اسلام و پیوستن به حاکمان عرب توانستند زمینهای برای حکمرانی ایجاد کنند و امنیتی فراهم آورند که پیش از آن برای مردم این نواحی فقط آرزو بود.
امیران سامانی علاوهبر تسلط بر علوم و آشنایی با حدیث، اهل فضل، آزادمنشی و تسامح با ملل و مذاهب گوناگون نیز بودند. آنها همچنین علاقهٔ فراوانی به فرهنگ و ادب فارسی داشتند؛ بنابراین ادیبان را به ترجمه و تألیف کتابهای ارزشمند تشویق میکردند. در نهایت، این موضوع به رستاخیزی در نظم و نثر فارسی انجامید.
در این دوره، فارسی دری، بهعنوان دنبالهٔ زبان پهلوی دوران ساسانی، زبان رسمی دربار شد و شاعران برجستهای مانند رودکی، شهید بلخی و دقیقی ظهور کردند. بنابراین، ماوراالنهر به گهوارهٔ رشد ادبیات فارسی بدل شد و آثار برجستهٔ این سرزمین به دیگر مناطق گسترش یافت.
زیست رودکی در این دوره در تلاقی با سه نیرو شکل گرفت؛ اخلاق ایرانیبرآمده از سنت ساسانی، اخلاق عملی اسلامی به ویژه در قرائتهای زاهدانه و اخلاق انسانی در ساختار دربار سامانیان که رفتار شایستهٔ انسان فرهیخته را ارزش میدانست.
این فضا امکان پیوند نیکوکاری با تساهل، شادی و لذت زندگی را برای شاعران فراهم میکرد. در شعر رودکی، نیکوکاری نه با زبان واعظانه، بلکه از منظر انسانی تجربهمند بیان شده و ساده، طبیعی و بیتکلف تصویر میشود. درواقع، اخلاق در شعر او هنوز ایدئولوژیک نشده بود و میتوانست همزمان مخاطب درباری و عموم مردم را به نیکوکاری دعوت کند.
رودکی برای زندگی آزادانه چهار اصل را معرفی میکند که برای هر انسانی با هر تفکر و مذهبی کاربرد دارد:
«چهار چیز مر آزاده را ز غم بخرد:
تن درست و خوی نیک و نام نیک و خرد
هر آنکه ایزدش این هر چهار روزی کرد
سزد که شاد زیَد، جاودان و غم نخورد»
یکی از این چهار اصل، خوی نیک و نیکوکاری است؛ ویژگیای که علاوهبر اهمیت دینی، نشانهٔ بزرگواری و اعتبار اخلاقی فرد در جامعه و طبقهٔ اوست. این ارزش، زادهٔ زیست اخلاقی رودکی در فضاییست که نیکوکاری به معنای خردورزی، نجابت و آگاهی به گذرا بودن جهان است. این فضا به رودکی اجازه میدهد اخلاق را با زبانی ساده و ملموس بیان کند؛ امری که در دورههای بعد با تغییر فضا، تعلیمیتر و زاهدانهتر میشود.
-در ابیات باقیمانده از رودکی، نگاه او به انسان چگونه ترسیم میشود: انسانِ خردمند، انسانِ لذتجو، انسانِ آسیبپذیر، یا ترکیبی از اینها؟
نگاه شاعر به انسان بهوضوح چندبعدی و چندجانبه است. رودکی انسانی را تصویر میکند که طبیعت او رو به زوال است و نمیتواند همواره در اوج باشد، اما برخلاف قرنهای بعد، نشانی از نالیدن از دست تقدیر یا جبرگرایی در شعر او دیده نمیشود.
به عبارت دیگر، نگاه رودکی صرفاً لذتجویانه یا کمالگرایانه نیست؛ بلکه انسانی را نشان میدهد که هم اهل خوشباشی و تساهل است و هم خردمند و متعادل به نظر میرسد. این نگاه نتیجهٔ زیست اخلاقی رودکی در عصر سامانیان است؛ دورهای که خردگرایی، اعتدال و تساهل از ویژگیهای سیاسی و فرهنگی آن زمان بود.
از نظر رودکی، انسان خردمند و باتجربه درخورستایش است. البته این خرد، فلسفی و انتزاعی نیست؛ بلکه خردی عملی و زندگیمحور است. شادزیستی نیز در ابیات رودکی فراوان است. بهعنوان مثال، گرایش به شادی، موسیقی، طبیعت و لذتهای گوناگون، اما این بهمعنای لذتجویی سطحی یا افراطی نیست؛ بلکه پاسخی آگاهانه به ناپایداری جهان است:
«شاد زی با سیاهچشمان،
شاد که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
و از گذشته نکرد باید یاد»
رودکی به انسان میآموزد که چون وفایی در جهان نیست، همواره باید شادی را غنیمت شمرد. از سوی دیگر، او به آسیبپذیری انسان نیز توجه دارد: زوال، پیری، مرگ و بیثباتی روزگار از موضوعاتی است که در شعر او برجستهاند.
راهکار رودکی در برابر این آسیبپذیری، نه نفی و نه تقابل با آن، بلکه خرد همراه با شادمانی است. انسان در نگاه رودکی هم خردمند و اهل تجربه است، هم شادزیست و لذتجو و هم آگاه به ناپایداری زندگی. این ترکیب، رودکی را از شاعران صرفاً لذتجو یا صرفاً اندرزگو متمایز میکند و او را به شاعری بدل میکند که نگاهی متعادل و واقعگرایانه دارد.

-انساندوستی در شعر رودکی بیشتر بر پایه احساس و عاطفه است یا بر بنیان خرد و شناخت جهان؟
انساندوستی و نیکاندیشی او بیش از هر چیز ریشه در فطرت و اخلاق نیک خود شاعر است و رودکی از همان آغاز، مرام خود را بر نیکویی با مردم قرار داده است. همزمان، نگاه رودکی به جهان ناپایدار و وفاناپذیر، او را به خرد تجربی و شناخت واقعیتها رهنمون میکند. او دریافته است که خوب و بد جهان در عمل با آنچه به نظر میرسد متفاوت است، همانگونه که خود میگوید:
«این جهان پاک خوابکردار است
آن شناسد که دلْش بیدار است
نیکی او به جایگاه بد است
شادی او به جایِ تیمار است
چه نشینی بدین جهان، هموار؟
که همه کار او نه هموار است
کنش او نه خوب و چهرش خوب
زشتکردار و خوبدیدار است»
در نتیجه، انساندوستی رودکی ترکیبی از عاطفهٔ مستقیم و بیتکلف و خرد تجربی و شناخت جهان است؛ احساسی که از دل انسان زاده میشود و خردی که فقط او را راهنمایی میکند، ولی حاکم بر انسان نیست.
این خرد، برخلاف خرد فلسفی، در خدمت احساس و همدلی است و از تجربهٔ مشترک زندگی انسانها برمیآید. اگرچه در اشعار دیگرشاعران مانند ناصرخسرو یا فردوسی نیز رد پای خردگرایی دیده میشود، نوع آن با رودکی متفاوت است؛ در میان این شاعران مضامین مشترکی مانند یادآوری ناپایداری جهان، دعوت به میانهروی و هشدار دربارهٔ غرور و قدرت وجود دارد، اما چنانکه گفته شد، در شعر رودکی این خرد کاملاً همراه با عاطفهٔ انسانی است. بههمین دلیل، نوع انساندوستی او حسی، مستقیم و بیتکلف است.
-خردگرایی در شعر رودکی در چه جلوههایی دیده میشود و چه نقشی در جهتدهی به رفتار انسان نیکاندیش دارد؟
رودکی معتقد است شکار خردمند، علم و حکمت است؛ همان حکمت گمشدهای که مؤمن در پی آن است:
«تا جهان بود از سرِ آدم فراز
کس نبود از راهِ دانش بینیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان
راز دانش را به هرگونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند
تا به سنگ اندر همی بنگاشتند»
در اشعار رودکی، مدارا با مردم، پرهیز از نیت بد و گرایش به نیکاندیشی، همه محصول خردورزیاند. انسانی که خردمند است، از انجام کارهای زیانآور یا ریاکارانه که اعتماد اجتماعی را خدشهدار میکند، خودداری میکند.
رودکی این پیام را در شعرش چنین بیان کرده است:
«به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم
که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانْش مر جان را»
او خرد را برترین سرمایهٔ وجودی انسان و کلید گشایش تمام نیکیها میداند. به بیان دیگر، در شعر رودکی، خرد معیار عمل انسان نیکاندیش است و نقش یک قطبنمای اخلاقی را ایفا میکند؛ انسانی که خردمند است، ستمگر و ناسپاس نمیشود، دوستی را بر دشمنی ترجیح میدهد و از کینه و آز دور میماند.
از جلوههای خردگرایی در اشعار او شامل عبرتآموزی، تجربهمحوری، اعتدال، اخلاقمداری و واقعبینی است. به این ترتیب، خرد رودکی انسان را به زندگی سنجیده، اخلاقی و نیکاندیش هدایت میکند و او را از لغزشهای ناشی از شتاب، افراط و غفلت بازمیدارد.

-به نظر شما در ابیاتی از رودکی همچون قصیده «مرا بسود و فروریخت هرچه دندان بود» که بر ناپایداری جهان و گذر عمر تأکید دارد، چه نسبتی میان آگاهی از زوال و نگاه اخلاقی شاعر برقرار شده است؟
این قصیده که از برجستهترین آثار اوست که موضوع آن ناپایداری جهان و گذر عمر، احتمالاً در دوران پیری شاعر سروده شده؛ چراکه رودکی در جوانی از حمایت و توجه امیران سامانی برخوردار بوده است. رودکی در این شعر صرفاً گزارشی اندوهبار از پیری ارائه نمیدهد، بلکه آگاهی خود از زوال و ناپایداری جهان را با نگاهی اخلاقی به زندگی پیوند میدهد. این آگاهی دو پیامد اخلاقی مهم دارد:
نخست آنکه به فروتنی و ترک غرور میانجامد؛ شناخت گذرابودن جهان و فرسایش بدن، رودکی را از غرور جوانی و قدرتطلبی بازمیدارد. انسانی که زوال را میشناسد، نه به خود مینازد، نه اهل طمع و مردمآزاری است و نه به دنیا دل میبندد. دوم هشدار و اندرز به مخاطب است؛ دیدن پایان و پذیرش ناپایداری انسان را به اعتدال، خردورزی و پرهیز از دلبستگی افراطی هدایت میکند.
-روحیهٔ شادباشی و شادخواری در شعر دوره رودکی چه نسبتی با فضیلتگرایی اخلاقی دارد و چگونه میتوان این نسبت را تفسیر کرد؟
پرداختن به رابطهٔ شادی و اخلاق در شعر رودکی نیازمند نگاهی تلفیقی به ادبیات، اخلاق و روانشناسی است. مطالعات علمی نشان میدهند که رابطهٔ شادی و اخلاق دوطرفه و تقویتکننده است؛ اخلاق و فضایل انسانی، مانند صداقت، نوعدوستی، عدالتخواهی و مسئولیتپذیری، شادی پایدار را افزایش میدهند و برعکس، افراد شادمان نیز تمایل بیشتری به رفتار اخلاقی دارند.
شادیهایی که در اشعار رودکی دیده میشوند، از جنس هیجانات زودگذر و لحظهای نیستند و شادیهای پایداراند. این شادیها، مانند شادمانی در بزمها، طبیعت و زندگی روزمره، اخلاقمدارانه و متعادل به نظر میرسند. تحقیقات عصبی نشان میدهند که انجام رفتار اخلاقی، مانند کمک به دیگران، سیستم پاداش مغز را فعال میکند، دوپامین آزاد میشود و استرس کاهش مییابد. از سوی دیگر، احساس پیوند اجتماعی افزایش مییابد و امنیت روانی بیشتر میشود.
بنابراین، فضیلتگرایی باعث افزایش شادی و شادی اخلاقمدارانه، خود موجب تقویت رفتار اخلاقی میشود. از سوی دیگر، افراد شاد، همدلتر و سخاوتمندتراند، کمتر پرخاشگر و خودمحوراند و نسبت به پیامدهای اخلاقی رفتار خودآگاهتراند. در نهایت، رودکی نشان میدهد که شادی و اخلاق، دو روی یک سکهاند و رفتار نیک و شادکامی، هر دو زمینهساز یک زندگی متعادلاند.

-به نظر شما، نیکوکاری و آزادمنشی در اشعار باقیمانده از رودکی در چه صورتها و موقعیتهایی ظاهر میشود و چه وجوهی از زندگی انسانی را دربرمیگیرد؟
شعر از گذشته تا امروز همواره ابزاری برای بهبود وضعیت انسانی و اجتماعی بوده است. این نقش صرفاً به جنبههای ادبی یا فرمالیستی محدود نمیشده و کاربردهای عملی و اخلاقی نیز داشته است. رودکی در این زمینه از هر دو منظر، فرمالیستی و محتوایی، به خوبی عمل کرده است.
یکی از وجوه برجستهٔ آثار او، بهرهگیری استادانه از پند و اندرز است. او به ما توصیه میکند که آزادانه زندگی کنیم و از ظلم به دیگران بپرهیزیم، چرا که رمز یک زندگی موفق در کمآزاری است. رودکی همچنین سخاوتمندی و عدالت اجتماعی را مهم میداند و نشان میدهد که شادمانی و خوشبختی واقعی در داد و دهش و توجه به دیگران است.
-نیکوکاری در شعر رودکی بیشتر در سطح رفتار فردی معنا پیدا میکند یا در نسبت انسان با دیگران و جامعه؟
در حقیقت، این دو سطح را نمیتوان از هم جدا کرد. بیشک رفتار فردی خیرخواهانه، بر جامعه تأثیرگذار است و مشارکت اجتماعی نیز اخلاق فردی را تقویت میکند. یکی از نمونههای برجستهٔ این مفهوم در اشعار رودکی، ارزش و اهمیت دوستی و محبت صادقانه است. چنانکه شاعر سروده است:
«هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلختر
از فراق دوستان پر هنر»
این مصداقی از نیکی و نیکوکاری است که هم میتواند شامل صلهٔ رحم و دیدار با سالمندان، عزیزان، والدین و خانواده باشد و هم نوعی تعامل فردی و اجتماعی را نمایان کند. با توجه به آنچه تاکنون مطرح شد، در شعر رودکی، نیکوکاری بیشتر بهعنوان فضیلت اخلاقی مطرح است یا ضرورتی برای زیستن در جهانی ناپایدار؟
رودکی شاعری میانهروست. بنابراین، در شعر او نیکوکاری هم به عنوان فضیلت اخلاقی و هم به عنوان ضرورت زیستن در جهانی ناپایدار مطرح میشود و به هیچوجه صرفاً به یکی از این وجوه محدود نیست. از این منظر، نیکوکاری فضیلتی اخلاقی است که ارزش آن در خود عمل و پرورش اخلاق فردی نهفته است و بهکارگیری آن فرد را به رشد انسانی میرساند. همزمان، در جهان ناپایدار و زودگذری که رودکی به آن اشاره میکند، نیکی بیچشمداشت جنبهای ضروری پیدا میکند.
چنین رفتارهایی شبکههای حمایتی ایجاد میکنند. این شبکهها در واقع نوعی سیستم ایمنی اجتماعی محسوب میشوند که شاعر بهخوبی ضرورت آن را دریافته است. در اشعار رودکی، نیکوکاری مانند پلی است که از یک سو فرد را به فضایل اخلاقی متصل میکند و از سوی دیگر او را هنگام عبور از شکافها و بحرانهای اجتماعی نجات میدهد. بهاینترتیب، نیکوکاری نهتنها فضیلت اخلاقی است، بلکه ضرورتی عملی برای دوام آوردن در جهانی ناپایدار محسوب میشود.

-با توجه به مجموعهٔ این مضامین، اخلاق در شعر رودکی را چگونه میتوان توصیف کرد؟ اخلاقِ تجربهمحور، یا اخلاقِ زیستن؟
در مجموع، توصیهٔ رودکی در اشعارش بر اخلاق زیستن متمرکز است. او بر روش زندگی، شکل دادن به شخصیت و کیفیت زیست انسانی تأکید دارد، نه صرفاً بر اعمال و دستورات تجویزی. هدف اخلاقی رودکی در اشعارش پرورش فضایل انسانی و هماهنگی با طبیعت و ویژگیهای انسانی؛ ویژگیهایی مانند توجه به کیفیت زندگی، شادی، تساهل، رشد شخصیت، شجاعت، صداقت، سخاوت و داشتن دیدگاهی کلنگر است.
رودکی صرفاً آموزگار نیست که باید و نبایدها را تحمیل کند. رویکرد او با دیدگاه ارسطویی سازگار است؛ چراکه ارسطو نیز اخلاق را در گروِ پرورش فضایل و دستیابی به خودکفایی و خوشبختی واقعی میداند. از سوی دیگر، بهترین توصیف برای اخلاق در شعر رودکی، اخلاق تجربهمحور است که بر زندگی واقعی، خردورزی و پرورش شخصیت انسانی تمرکز دارد.