کد خبر:۳۷۶۷

به عشق حسین (ع) تا مرز عاشقی / دارندگان وسایل نقلیه در پویش «نذر سفر»، زائران اربعین را رایگان به مرز می‌رسانند

هم‌زمان با آغاز ایام پیاده‌روی اربعین، نذر سفر در سراسر ایران به شوق امام حسین‌ (ع) و شهیدان کربلا برگزار می‌شود. پویش ابتکاری «نذر سفر» که به پیشنهاد سازمان راهداری و حمل ونقل جاده‌ای آغاز شد، اکنون در چند استان مرزی و مرکزی کشورمان در حال اجراست. در این طرح هر فرد نذر می‌کند دیگران را رایگان با خود به مرز کشور عراق برساند.
به عشق حسین (ع) تا مرز عاشقی / دارندگان وسایل نقلیه در پویش «نذر سفر»، زائران اربعین را رایگان به مرز می‌رسانند

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، سفرکردن‌، بیش از پول، چاره‌اندیشی و همت می‌خواهد. سفرنامه‌نویس‌ها و جهان‌دیده‌ها لزوما آدم‌های مایه‌داری نیستند و در میان آن‌ها بسیاراند کسانی که سفرشان را مفت و ارزان تمام می‌کنند. «خامی‌کردن» و «خام» در «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی»، گاهی معنای بسندگی به زیست روزمره می‌دهد. خامی شاید نچشیدن مزه گرسنگی، تشنگی و بی‌پولی در طول سفر باشد و همین‌طور تاب نیاوردن آب‌وهوایی غیر از اقلیم سرزمین‌مادری در چله تابستان و زمستان. حتی ممکن است امتداد چه‌کنم‌گفتن‌هایی از سر عجز باشد در پیشامدی پیش‌بینی‌شده‌وناشده در فرازهای سفر. این، پادررکاب‌سفر کردن و آمادگی برای رویارویی با دشواری‌هاست که سفرکرده را پخته می‌کند و یکی از مقامات بلوغ و پختگی رواداری با غریبه‌های سرراهمان است.

همسفر به اندازه خود سفر اهمیت دارد

الرفیق ثم الطریق یا الطریق ثم الرفیق؟ می‌گویند همسفر به اندازه خود سفر اهمیت دارد و آدم گاهی نه فقط آدم‌های زادگاه مقصد را نمی‌داند، همسفرانش را هم نمی‌شناسد، اما کسانی که خوب و به‌قاعده سفر کرده‌اند، می‌دانند، این مسافر است که همسفر را می‌سازد، خوبی سفر در ساختن است؛ در ساختن تجربه، ساخت خودی دیگر از خود، ساخت و صیقل‌دادن آدم‌های دیاری که به آن می‌رویم و آدم‌هایی که سفر را با ما تجربه می‌کنند.

 سفر با کوله‌پشتی، سفرِ «بایست کنار جاده و با ماشین‌های عبوری برو» (هیچهایک)، سفر با اقامت در خانه دیگران و... از انواع و اقسام سفرهایی آسان است که از سال‌های گذشته گوشمان به آن آشناست. سفر چشم‌به‌راهِ پول، فراهم‌شدن شرایط زندگی مادی و روانی اهالی‌اش نمی‌ماند، کسی که حاضریراق است بارش را می‌بندد، خواه با مکنت، خواه بی‌آن. اهل سفر با آدم‌ها عجین است؛ از این نظر که می‌داند هر آدمی خود سفر است و ما چند صباحی در هر کسی مسافریم، گویا به همین دلیل است که غریبه‌ها برایش چون خود سفر نعمت‌اند و نه نقبت. غریبه و آشنا مقاصدی‌اند که در رسیدن و مواجهه با آن‌ها بسیار می‌آموزیم.

نذر سفر کردن یا سفرِ نذر کردن؟

 همه این صغری‌کبری‌ها برای چیدن این جمله است: بعضی سفرها در ذات خود، یک نذر پنهان دارند. گویی آدم نذر می‌کند، اگر سفر چیزی به او اضافه کرد، آدم دیگری شود، اما این نذر، بی‌نیت و خودبه‌خودی انجام می‌شود، کوتاه این‌که ذات سفری همچون اربعین، یک نذر قطعی و مسلّم است. همین که بار را می بندی یعنی می‌خواهی کاری کنی که اتفاقی در زندگی‌ات رخ بدهد.

 این روزها زمزمه «نذر سفر» برای شرکت در آیین اربعین حسینی در رسانه‌ها دهان‌به‌دهان می‌گردد: سواره‌ها پیاده‌ها را سوار کنند. هم‌زمان با مراسم سیر‌وسلوک به عتبات عالیات و پیاده‌روی در سرزمین عراق به شوق حسین‌(ع) و پدرش، نذر سفر در سراسر ایران برگزار می‌شود. پویش ابتکاری «نذر سفر» که به پیشنهاد سازمان راهداری و حمل ونقل جاده‌ای آغاز شده، در حال اجراست و اکنون تا چند استان مرزی و مرکزی کشورمان از شمال تا جنوب و میانه کشیده است. 

دل بزرگی می‌خواهد؟ برای سفربروهای متبحر و امام‌حسینی‌ها، نَه. بیش از ده ساعت با غریبه‌ها و آشناها هم‌نفس و هم‌سوار شوی تا مرز، ترس ندارد؟ مسافر، به ترس‌ها و حیرت‌ها سفر می‌کند تا از پسِ حیرت کودکانه و چیرگی بر ترس‌هایش به ایمانی گوش‌نواز و چشمگیر برسد. 

 در این طرح هر فرد نذر می‌کند دیگران را رایگان با خود تا مرز عشق ببرد: مثلا ناخدا احمد در بوشهر سه مسافر دیگر اربعین حسینی را با خود به  شلمچه می‌برد تا دل دریایی‌اش را با خود روانه سفر کند. او همچون نوح، کشتی مهربانی را به دریا انداخته و مسافرانش، مسافرانی برای منقرض نشدن نسل مهربانی‌ هستند؛ مسافرانی که وجودشان برای دل‌ به‌ سفری چنین زدن و پالودگی در راه تکامل ضروری است. باری سفر خود نذر مقبولی است که پیش از تحقق یک دگردیسی در زندگی‌مان با باربستن به سمت مقصد ادایش می‌کنیم.

مژدگانی پویش نذر سفر

 با طرح نذر سفر، شرکت در آیین پیاده‌روی اربعین حسینیآ آسان‌تر می‌شود. خوبی این طرح فقط جنبه آفاقی‌اش نیست، شاید با فرهنگ‌شدن این پویش در سال‌ جاری و سال‌های بعد، سیستم حمل ونقل عمومی کشور در ایام این سفر، کمتر به مشکلات کنونی دچار شود و سهم سوخت همگانی مصروف امور دیگری برای ایرانی‌ها شود، آلودگی کمتری در هوای کشورمان ببینیم. دوستی‌ها مستحکم‌تر و پیوند میان مردم ریشه‌دارتر شود. هر چند ایران کشور امتزاج قومیت‌هاست، اما با نذر سفر میخ پیوستگی‌‌ها و استحکامات اجتماعی میان ما کوبیده‌تر و کوبنده‌تر می‌شود.

سفر به‌مثابۀ نذر

 اخبار خبرگزاری‌های مختلف نشان می‌دهد تا به‌حال در استان‌هایی چون کرمان، بوشهر و گلستان اقداماتی انجام شده است. چنین سفرهایی در اکوسیستم جهانیِ «سفربروها» غریب نیست اما جالب است که پایش به یک سفر مذهبی باز شده است. این یعنی امام حسین فقط در مقصد خلاصه نمی‌شود و فرهنگی که بنانهاده در طول سفر هم کنار ماست. یاری‌گری و دست‌گیری برای سفر‌‌ِ آن دیگری عزیز و ناآشنا و... یعنی فراموش‌نکردن کسانی که دوست دارند مثل تو با پای پیاده به امام حسین (ع) بپیوندند و در این پیادگی با تو قدر مشترک دارند.

 سواره‌بودن و هم‌سواریِ سفر بهانه‌ای چندصباحی برای همدلی و پیداکردن مخرج‌های مشترک انسانی است. هر چند ایرانی‌ها سال‌ها پیش با دل بزرگشان آیین نذر سفر را با اقوام، همسایگان و دوستان و آشنایان خود برپا می‌کردند، امسال این سفر پهنایی به وسعت ایران پیدا کرده است و همه با هم همسایه، دوست، خانواده و دست‌کم آشنایند. نذر سفر فقط عبارتی دوکلمه‌ای نیست؛ ساختن هوایی پاک‌تر، دل‌هایی صاف‌تر و پیونددارتر، ساختن تجربه آسایش و آرامش برای دیگری و سهیم‌شدن در زیست، دنیا و جهان‌بینی یکدیگر است. نذر سفر بخشیدن معنویتی به بزرگی قیام امام حسین به هم‌وطنانمان و بازآفرینی و بازنمایی واقعه عاشورا با قوه خیال و به‌طرزی نیک‌سرشتانه است.

 سفر و نذر سفر در شعر قیصر شعر ایران

چنین سفری حتی اگر سخت باشد و هم‌سفرانش تاب‌آور نباشند، به‌تجربه‌اش می‌ارزد. به قول زنده‌یاد قیصر امین‌پور، همه طول سفر یک چمدان بستن بود. او شعری دارد که نشان می‌دهد زمان کوتاه است، نه خواستن توانستن که توانستن، خواستن است و آدم می‌رود و جدا می‌شود از خود که بپیوندد به خود و در نهایت سفر با خوب‌وبدش قدر پلک‌زدنی است.

«گرچه چون موج مرا شوق زخود رستن بود

موج‌موج دل من تشنۀ پیوستن بود

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر

بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

خواستم از تو به غیر از تو نخواهم اما

خواستن‌ها همه موقوف توانستن بود

کاش از روز ازل هیچ نمی‌دانستم

که هبوط ابدم در پی دانستن بود

چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت

همۀ طول سفر یک چمدان بستن بود»

 

یادداشت از مهدیه رشیدی

 


ارسال دیدگاه
captcha