کد خبر:۴۳۱۰
گفت‌وگو با گیتی خامنه؛ فعال فرهنگی، اجتماعی و مجری سیما

گیتی خامنه: شیوه زندگی‌مان بهترین مدرسه نیکوکاری برای کودکان است

گیتی خامنه در بخشی از خاطرات کودکی و نوجوانی‌ بسیاری از ما حضوری برجسته دارد. او فعال فرهنگی، اجتماعی و مجری سیماست و معتقد است: شیوه زندگی ما بهترین مدرسه نیکوکاری برای کودکان است و شادمانی پایدار، در تقسیم شادی با دیگران است. خامنه بیش از یک دهه اجرای برنامه‌های کودک و نوجوان صداوسیما را برعهده داشته است و در موضوع کودک، تحصیلات و تجربه زیسته غنی و مرتبطی دارد.
گیتی خامنه: شیوه زندگی‌مان بهترین مدرسه نیکوکاری برای کودکان است

 به‌مناسبت روز جهانی کودک سراغ چهره‌ای رفته‌ایم که در بخشی از خاطرات کودکی و نوجوانی‌ بسیاری از ما حضوری برجسته دارد. گیتی خامنه؛ فعال فرهنگی، اجتماعی و مجری سیماست. خامنه بیش از یک دهه اجرای برنامه‌های کودک و نوجوان صداوسیما را برعهده داشته است و در موضوع کودک، تحصیلات و تجربه زیسته غنی و مرتبطی دارد. در ادامه گفت‌وگوی اختصاصی خبرنگار خیر ایران را با او می خوانید.

 -انگیزه شما از ورود به فعالیت‌های خیرخواهانه چه بوده و تاکنون چه اقداماتی انجام داده‌اید؟

به یاد خدای مهربانی‌ها، سلام می‌کنم خدمت شما، همکارانتان و همه کسانی که این گفت‌و‌گو را می‌بینند و می‌شنوند. امیدوارم حرف‌های من و شما بر دل بنشیند؛ چراکه در این مسیر، بیش از هر چیز، «دل» است که مرا به پاسخ‌گویی وامی‌دارد. از زمانی که خودم را به یاد می‌آورم، کسی را در زندگی داشتم که نمی‌توانست از کنار هیچ رنج انسانی بی‌تفاوت عبور کند؛ مادرم.

 از همان کودکی به ما یاد داد که زندگی ما با زندگی دیگر اعضای این «خانواده بزرگِ کره‌ خاکی» درهم‌تنیده است؛ همان چیزی که امروز از آن با عنوان «دهکده‌ جهانی» یاد می‌شود؛ یعنی اگر من کاری انجام دهم، ممکن است پیرزنی در روستایی دوردست در قاره‌ای دیگر از آن اثر بگیرد. این «تأثیر و تأثر»، نخستین درس‌های زندگی من بود؛ درسی که از مادرم آموختم.

 از حدود نه–ده سالگی همراه مادرم به خانواده‌هایی سر می‌زدیم که مشکلات اقتصادی، سایه سنگینی بر زندگی‌شان انداخته بود. از مناطق محروم تهران گرفته تا سیستان‌و‌بلوچستان و هرجایی که دستی نیازمند کمک بود. در آن دیدار‌ها من با دنیای آرزوها، علاقه‌مندی‌ها، رنج‌ها و رویا‌های کسانی آشنا می‌شدم که زندگی برایشان آسان نبود. حجم این درد‌ها برای یک کودک سنگین نبود و طبیعی است که دوره‌هایی با خودم، جهان اطرافم و پرسش‌ها و دغدغه‌هایم دست‌وپنجه نرم می‌کردم؛ تا جایی که به یک دوره افسردگی شدید هم رسیدم.

از همان کودکی به ما یاد داد که زندگی ما با زندگی دیگر اعضای این «خانواده بزرگِ کره‌ خاکی» درهم‌تنیده است؛ همان چیزی که امروز از آن با عنوان «دهکده‌ جهانی» یاد می‌شود؛ یعنی اگر من کاری انجام دهم، ممکن است پیرزنی در روستایی دوردست در قاره‌ای دیگر از آن اثر بگیرد. این «تأثیر و تأثر»، نخستین درس‌های زندگی من بود؛ درسی که از مادرم آموختم.

 بعد‌ها، آموختم که رنج‌های انسان‌ بخشی جدایی‌ناپذیر از زندگی این جهان است و مهم این است که نقش کوچک، اما مؤثر خودم را پیدا کنم؛ نقشی که می‌تواند دنیا را حتی اندکی «بهتر» و «زیستنی‌تر» کند.

 -تفاوت‌ها و شباهت‌های کار خیر در ایران و دیگر کشور‌ها برای شما چه بوده است؟

 پرسش بسیار خوبی است؛ چون نیکوکاری برای من تبدیل به یک «عادتِ خوب» شده، در نقاط مختلف دنیا هم نتوانستم آن را کنار بگذارم. هرجا انسانی نیازمند بوده —فارغ از ملیت، فرهنگ، زبان یا طرز فکر— تلاش کرده‌ام به او کمک کنم و جالب این‌که در بسیاری از مواقع، خود من هم دریافت‌کننده‌ کمک بوده‌ام. این تجربه‌ها به من نشان داد که آموختن «زبان محبت» هیچ نیازی به فراگیری دستور زبان جدید ندارد؛ همه انسان‌ها، با هر سطح آموزش و هر پیش‌زمینه فرهنگی، این زبان را می‌فهمند.

 البته تفاوت مهمی هم در این‌باره وجود دارد؛ در بسیاری از کشورها، کار خیر قانون‌مند، شفاف و سازمان‌یافته است. یعنی ساختار‌هایی وجود دارند که فعالیت‌های خیریه را رصد می‌کنند، به مردم اطلاعات می‌دهند، جریان‌های مالی را بررسی می‌کنند و بر مبنای میزان شفافیت و عملکرد درست، به خیریه‌ها رتبه و اعتبار می‌بخشند. این سازوکار باعث می‌شود مردم با اعتماد کامل تصمیم بگیرند که کمک‌های خود را به کجا و چگونه ارائه کنند و در نتیجه از تبعات احتمالی فعالیت برخی از مراکز غیرشفاف درامان بمانند.

 خوشبختانه، اخیراً با دوستانی در ایران آشنا شدم که دقیقاً چنین نقشی را دنبال می‌کنند؛ یعنی هم مراکز خیریه را شناسایی می‌کنند، هم نوع خدمات و سطح شفافیت آن‌ها را بررسی می‌کنند و به مردم اطلاعات دقیق و قابل‌اتکا می‌دهند. به‌باور من، وجود چنین سازوکاری یکی از ضروری‌ترین پیش‌شرط‌ها برای توسعه و سلامت کار خیر در هر جامعه‌ است.

 -به‌نظر شما برای این‌که نیکوکاری در ایران به‌طور مؤثر پیش برود، چه باید کرد؟

 فکر می‌کنم به بخشی از پاسخ این پرسش در سؤال پیشین اشاره کردم. به‌عنوان کسی که به کار خیر علاقه‌مند است و باور دارم شادی دیگران بخشی از معنای زندگی انسان و نوعی همدلی و هم‌سرنوشتی با دیگران است، همیشه آماده و مشتاق انجام کار خیر بوده‌ام، اما تجربه‌های تلخ و پیشینه‌هایی که از بعضی از افراد یا مراکز دیده‌ایم —آن‌هایی که ادعای نیکوکاری داشتند، اما عملکردشان این ادعا را تأیید نمی‌کرد— باعث می‌شود بسیاری از ما بااحتیاط، محافظه‌کاری و نگرانی بیشتری به این عرصه نزدیک شویم.

 اگر ساختار‌هایی وجود داشته باشند که تمام خیریه‌های معتبر و خوش‌سابقه را شناسایی کنند _مراکزی که واقعاً درست، شفاف و بدون سوءاستفاده کار کرده‌اند_ آن‌وقت بسیاری از افرادِ مثل من، با خیال آسوده‌تری به مسیر کمک‌رسانی وارد می‌شوند. این مراکز می‌توانند شناخت دقیق خود را درباره عملکرد خیریه‌ها در اختیار مردم قرار دهند تا افراد نیکوکار بعداً با حس پشیمانی یا شرمندگی از این‌که ندانسته به مجموعه‌هایی کمک کرده‌اند که گفتار و کردارشان یکی نبوده، یا حتی خدای‌ناکرده در مسیر‌هایی مثل پول‌شویی یا سوءاستفاده قرار گرفته‌اند؛ روبه‌رو نشوند.

 به‌نظرم، وجود چنین مراکزی می‌تواند نقش یک سوپاپ اطمینان را ایفا کند؛ برای کسانی که دلشان می‌خواهد کمک کنند، اما از خطا کردن واهمه دارند. این نهاد‌ها افراد را از سرگردانی، تحقیقات پراکنده و نگرانی‌های اخلاقی بی‌نیاز می‌کنند تا هرکس بداند بهترین و مطمئن‌ترین محل برای ارائه کمک‌هایش کجاست. حقیقت این است که ما در طول روز با افراد زیادی مواجه می‌شویم که ادعای نیازمندی دارند، اما راهی برای تشخیص درستی یا نادرستی این ادعا نداریم. بسیار پیش می‌آید که افراد در چنین مسیر‌هایی فریب بخورند و این تجربه تلخ، آن‌ها را از ادامه کار خیر بازمی‌دارد. اعتراف به این‌که «فریب خورده‌ام» برای هیچ‌کسی ساده نیست و ممکن است باعث توقف کامل فعالیت‌های خیرخواهانه شود.

 -چگونه فرهنگ نیکوکاری را در کودکان و نوجوانان تقویت کنیم؟

 از سؤال دقیق و مهم شما ممنونم. معمولاً در قلمرو آموزشی جمله‌ای را زیاد می‌شنویم: کودک، ۹۰ درصد رفتار را از عملِ والدین یاد می‌گیرد، نه از گفته‌های آن‌ها. اگر پدر یا مادر مدام به فرزندشان بگویند: «کتاب بخوان»، «مطالعه مسیر زندگی را روشن می‌کند»، «کتاب تجربه‌های دیگران را در اختیار تو می‌گذارد»، اما کودک، کتاب را در دست والدین نبیند، این توصیه‌ها اثر چندانی نخواهد داشت. کار خیر هم دقیقاً همین‌گونه است. انسان به‌طور طبیعی میل به نیکوکاری دارد، اما این میل نیازمند به الگو، تجربه و زیستن در فضایی خیرخواهانه است.

 

شادمانی پایدار، در تقسیم شادی با دیگران است.

اگر کودک ببیند که والدینش هیچ‌گاه شادی‌ها و نعمت‌های خود را فقط برای خود نگه نمی‌دارند، اگر ببیند که کمک کردن بخشی از سبک زندگی خانواده است، اگر شاهد باشد که پدر و مادر تجربه‌های خیرخواهانه خود را با او در میان می‌گذارند، به‌طور واقعی درمی‌یابد که شادمانی پایدار، در تقسیم شادی با دیگران است؛ بنابراین، به‌جز آموزش، شیوه زندگی ما بهترین مدرسه نیکوکاری برای کودکان است.‌ می‌توانید پرسش را این‌گونه مطرح کنید: «آیا زندگی بدون کمک کردن به دیگران برای شما معنا دارد؟» فکر می‌کنم پاسخ من، شما و هیچ مخاطب هوشمندی را شگفت‌زده نخواهد کرد.

 


ارسال دیدگاه
captcha