طرحی از مهربانی روی دیوار با گروه «نقاشان دیواری روستا»
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، امروز روز مهربانی است. مهربانی گونههای فراوانی دارد، اما یکی از کودکانهترین و رنگیترین گونههای آن را گروه «نقاشان دیواری روستا» انجام میدهند. به بهانه روز مهربانی و کار خلاق این گروه، با علی خوشجام به گفتوگو نشستیم؛ کسی که در هنرستان، نقاشی خواند و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران آن را تا مقطع لیسانس ادامه داد. او مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و بعد از حل مشکل نوجوانان روستای کوچکی که دوست داشتند کتابخانهشان نقاشی و زیبا شود، رفتهرفته گروه نقاشان دیواری روستا را شکل داد.
چرا گروه نقاشان دیواری روستا متولد شد؟
در تابستان سال ۱۳۹۷، گروه نقاشان دیواری تأسیس شد. این گروه، از آرزوی چند نوجوان سرچشمه گرفت که دوست داشتند روی دیوارهای کتابخانهشان نقاشی بکشند، اما مسئولان کتابخانه با این ایده موافقت نمیکردند. آنها به من _که مربی کتابخانه سیار روستایی بودم و ارتباط خوبی با آنها داشتم_ مراجعه کردند. معمولاً مشکلاتشان را با من در میان میگذاشتند و نمیدانستند که من رشته نقاشی خواندهام و کارهای هنری انجام میدهم. بنابراین به آنها قول دادم که به هر روشی این کار را برایشان انجام دهم.
ابتدا با مسئولان همان کتابخانه و مقامات بالاتر موضوع را مطرح کردم، اما دیدم که هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود. حتی به شهرداری شهر کوچکمان مراجعه کردم تا از طریق شهرداری این پروژه را پیش ببرم، ولی آنها هم نپذیرفتند و نشد. بالاخره تصمیم گرفتم خودمان دستبهکار شویم. برای کمک، با دوستان دیگری تماس گرفتم: خانم لاله ضیایی؛ تصویرگر و کارتونیست کتاب و مجله؛ خانم سحر حقگو؛ تصویرگر و خانم شیرین شیخی که او هم تصویرگر است. ما چهار نفر دور هم جمع شدیم و اولین حامی مالیمان هم شد استاد سرکار خانم زندیه که تمام هزینههای اجرای این کار را برعهده گرفت.
رنگ و قلممو خریدیم و اولین نقاشی مان را در روستای حلیمهجان گیلان _جایی حوالی رستمآباد و رودبار_ کشیدیم. در آغاز راه دیوارهای سه مدرسه را نقاشی کردیم تا گروه کوچکمان شکل گرفت. ما چهار نفر تصویرگر و تسهیلگر امور کودکان بهعلاوه چهار یا پنج نوجوان بودیم که طی این هفت سال، تقریباً ۳۱۰ نفر بهعنوان داوطلب اجرا به خانواده ما پیوستند.

_دامنه فعالیت شما تا کجاست؟ تا حالا روی دیوار مدارس کدام استانها نقاشی کشیدید؟
دامنه مکانی فعالیت ما تا جایی است که زمان به ما اجازه دهد؛ بیشتر بچههایی که با ما همکاری میکنند، داوطلباند. آنها از طیف کارمند، مربی، تصویرگر و نقاشاند و زمانشان چندان آزاد نیست. پنجشنبه و جمعه، ایام مرخصی یا تعطیلات نوروز که طولانیتر است، به نقاشیکشیدن ادامه میدهیم. دورترین راهی که رفتهایم، کهگیلویهوبویراحمد بود. حدودا ۱۴ ساعت در راه بودیم. تعطیلات عید بود و سه مرکز را نقاشی کردیم، اما بیشتر از همه دیوارهای مدارس استان تهران، حواشیاش و استان گیلان را نقاشی کردیم.
در یزد و بهبهان یک اجرا داشتیم. به قم و اصفهان هم رفتیم. بهخاطراینکه نقاشی دیواری گسترش پیدا کند، گروههای استانی تشکیل دادیم تا همهچیز وابسته به تهران نباشند. ما به گروههای استانی در برنامهریزی، طراحی و جمعآوری حمایتهای مادی کمک میکنیم، اما اجرا برعهده خودشان است. گروه استانی قم تا حالا دو اجرا داشته است؛ یعنی دومیاش دارد شروع میشود. گروه اصفهان ما سومین اجرا را این هفته پیش میبرند و دارند برای چهارمی برنامهریزی میکنند. بقیه گروههای استانها هم در حال شکلگیری است.
-فرآیند شناسایی مدرسهها چگونه است؟
مدارس به سه شکل به ما معرفی میشوند: یا خودمان جایی را میشناسیم، یا دوستانی که ما را میشناسند و با فعالیت ما آشنا هستند، مدارس را به ما معرفی میکنند. شکل سوم هم این است که خود مدارس یا مدیران مدارس، صفحه ما را میبینند و به ما پیشنهاد نقاشیکردن میدهند و درخواست میکنند به مدرسهشان برویم.
-آیا نظیر این کار در کشورهای دیگر هم اتفاق میافتد؟
اطلاع دقیقی ندارم که در بقیه کشورها این کار انجام میشود یا نه، اما میتوان حدس زد که این اتفاق میتواند بیفتد؛ چیز عجیب و غریبی نیست. من دوست نقاشی دارم که در آفریقای جنوبی زندگی میکند؛ او عضو یک گروه داوطلب است که این گروه در دیوارهای شهری با موضوعات محیطزیستی نقاشی میکنند؛ یعنی هدفشان تعریف از محیط زیست است و به مدارس مختص نمیشود. آنها در محیطهای شهری جمع میشوند و کار دیواری داوطلبانه انجام میدهند، اما مطمئناً باید گروههای اینچنینی وجود داشته باشند که نمیشناسمشان.

-از قصه پیوستن داوطلبها به گروهتان برای ما بگویید. در هر شهری که نقاشی دیواری میکشید، داوطلبهای بومی همان شهر کمکتان میکنند یا از شهری دیگراند؟
داوطلبان معمولاً از طریق صفحه اینستاگرام نقاشان دیواری روستایی ما را پیدا میکنند؛ زیرا آنجا برجستهتر است. کسانی که علاقهمندند، درخواست همکاری میدهند و ما آنها را عضو گروه تلگراممان میکنیم؛ آنها دو دستهاند: کسانی که داوطلب اجرای کاراند و داوطلبان کمک؛ زیرا بعضیها تصویرگراند و فرصت اجرا ندارند، اما میتوانند در طراحی تصویر به ما کمک کنند. بنابراین ما همه را عضو گروه تلگرام میکنیم. اگر برویم روستا و از میان افراد بومی کسی علاقهمند به همکاری باشد، به ما میپیوندد؛ مثلاً به رشت که میرویم برای اجرا، بچههای رشت به ما میپیوندند. این اتفاق هم میافتد، اما چیزی که مهمتر است، همان ایده تشکیل گروههای استانی است که دیگر مستقلاً خودشان گروه درست میکنند و زیر نظر گروه مرکزی، کارشان را انجام میدهند.

-بازخورد بچهها و خانوادههایشان چیست؟
یک نقاشی که روی دیوار اتفاق میافتد، یک تأثیر ظاهری دارد؛ یعنی بچههای مدرسه یا مرکزی میبینند که دیوارهای خالی و خاکستریشان رنگی شده و طرح و قصه دارد. یک مرحله است؛ یعنی یک لایه از کار ماست. لایه عمیقترش این است که بچهها از این کار تأثیر عمیقتری میگیرند، به این شکل که بر روح و روانشان اثر مثبت میگذارد و فکرشان را مشغول خود میکند؛ زیرا ما به طرحها فکر میکنیم تا مناسب گروه سنی و حتی جنسیتشان باشد، لایه خیلی مهمتر کار ما این است که خودشان را به مشارکت در یک کار گروهی دعوت میکنیم. بچهها عضو گروه میشوند، یاد میگیرند و چطور در گروه نقششان را بازی کنند. آنها تقسیم کار، کار درکنارهم و خودِ کار کردن را یاد میگیرند و با چالشهای کار تیمی روبهرو میشوند. همه اینها در یک روز اتفاق میافتد؛ یعنی یک روز مختص به بچههاست؛ طرح میزنند، طرحها را با هم ترکیب میکنند، گفتوگو میکنند، موضوع انتخاب میکنند، کار با قلممو و رنگ را یاد میگیرند و درنهایت روی دیوار مخصوص خودشان نقاشی میکشند. اگر شرایط و وقت به ما اجازه دهد، بچهها همکار هنرمندان بزرگسال میشوند و در رنگآمیزی کمکشان میکنند. این برای اعتمادبهنفسشان خوب است.
مثالی میزنم درباره آن نمونه که از تفاوت جنسیتها گفتم، ما در یک مدرسه روستایی در املش، بعد از اینکه کارمان تمام شد، از بچهها نظرخواهی کردیم. دخترهای آن مدرسه اعتراض کردند که نقاشی ما بیشتر با سلیقه پسرها جور است و کمتر دخترانه است و چون این اعتراض را به خود وارد میدانستیم، به آنها قول دادیم که این مشکل را حل میکنیم. نهایتاً یک ماه بعد، گروه کوچکتری را فرستادیم به مدرسه و دو تا از کاراکترهای پسرها را پاک کردیم، چون دیوارهایشان هم محدود بود، طرح دخترانه کار کردیم، یعنی کاراکترهایی با نقشه دخترانه و دو سه کار دیگر هم اضافه کردیم به آن مدرسه.
-چرا سراغ روستا رفتید؟ در شهرهای کمبرخوردار هم نقاشی میکشید؟
اینکه چرا سراغ روستاها رفتیم، به این خاطر است که من فکر میکنم روستاها محرومیت بیشتری نسبت به شهرها دارند؛ البته شهرها هم _مخصوصاً حواشی شهر_ این محرومیت را بهشدت دارند. من بعضی از روستاهای گیلان را سراغ دارم که تا مدتها پیش با بخاری نفتی کلاس را گرم میکردند و این خیلی خطرناک بود، هم بوی بد و هم احتمال حادثه وجود داشت، حادثه آتش گرفتن بخاری نفتی در کلاس هم کم رخ نداده است، اما ما کارمان را محدود به دیوارهای روستاها نکردهایم؛ در حواشی شهرها، مدارس خاص یا مراکز خاص کودکان، مثل مراکزی که زیر نظر بهزیستی است یا واحدهای مخصوص کودکان طلاق یا بیمار کار انجام دادهایم، مثلا اتاق ملاقات کودکان دارای بیماری صرع را در مرکز تهران رنگی کردیم، اما تمرکزمان بر روستاست.

-چه افراد و سازمانهایی در راه این هدف یاورتان بودند و هستند (مادی و معنوی)؟
در اصل از افراد تقاضای کمک میکنیم. کمکها هم به سه یا چهار شکل است: یا مادی است (تهیه ابزار کار، رنگ و قلممو و وسایل کار) یا اینکه در طراحی و تصویرگری کمکمان میکنند که این مخصوص تصویرگران است، بعضیها در اسکان داوطلبان و تهیه غذا به ما یاری می رسانند. معمولاً خانوادهها، اولیای بچهها، مدیر مدرسه و اهالی روستا در تهیه غذا کمک میکنند. اوقاتی هم پیش آمده که در رفتوآمدمان نتوانستیم وسیلهای را تأمین کنیم، فراخوان دادیم که اگر کسی ماشین دارد و میتواند ما را به مقصد برساند، کمکمان کند. معمولاً بچههایی که داوطلب میشوند، با ماشین خودشان به مقصد میروند.
-فایده کمک گرفتن از بچهها در نقاشی دیواری مدرسه چیست؟
کمکگرفتن از بچهها دلایل مختلفی دارد. یکیاش که همین تجربه کار گروهی است، یاد گرفتن یک کار دستهجمعی خیلی مهم است؛ ما معمولاً در کارهای گروهی ضعیفیم و کارهای انفرادی را بیشتر انجام دادیم. نکته دیگر این است که بچهها اعتمادبهنفس پیدا میکنند. ضمناً تعلق بچهها به کاری که خودشان انجام دادهاند، بیشتر است و در نگهداریاش هم خیلی کوشاتراند.
-حس بچهها به نقاشی دیواری مدرسهشان چیست؟ تا حالا شده پیش از شروع نقاشی، از شما بخواهند نقش خاصی را بر دیوار مدرسه و کلاسشان بکشید؟
معمولاً بچهها از دیدن نقاشی ذوق میکنند و در اظهارنظرهایشان میگویند که مدرسهشان قشنگ شده و مدرسه را بیشتر دوست دارند. حالا اگر به ما هم نگویند _چون ما بیشتر در تعطیلات میرویم و بچهها نیستند_ معمولاً از مدیران مدارس این را میپرسیم یا از آنها میخواهیم که بازخورد بچهها را در قالب ویدئو به ما نشان بدهند. حتی بعضاً پیش آمده که قبل از اینکه مدرسه را نقاشی کنیم، بچهها و والدینشان تصمیم داشتند مدرسه را ترک کنند و به یک مدرسه دیگر مثلا مدرسهای در شهر بروند، اما بعد از اینکه نقاشی دیواری را در مدرسهشان دیدند، در همان مدرسه ماندند. ما معمولاً از بچهها هم نظرخواهی میکنیم؛ از معلمشان یا از مدیر مدرسه میخواهیم که به بچهها بگویند دوست دارند چه چیزی را نقاشی بکشیم. البته تقریباً دیگر میدانیم علاقهمندیهایشان چیست؛ چون حولوحوش چیزهای مشخصی میچرخد. معمولاً هم خیلی خوشحال میشوند از اینکه مدرسهشان نقاشی میشود.
-مدارس روستایی در مناطق کمبرخوردار چه نیازهای هنری دیگری دارند؟
بهنظرم مدارس روستایی نیازهای اولیهشان هنوز برآورده نشده است. خیلی از مدارس گیلان، سرویسبهداشتیهای درستی نداشتند یا تمیز نبودند یا حتی قابلاستفاده نبودند. در روستای گالشکلا، مدیر مدرسه میگفت: بچهها خودشان را نگه میدارند تا ظهر بشود بروند خانه؛ یعنی نیازهای اولیه هم برآورده نمیشد. کلاس نقاشی یا خوشنویسی خوب است، اما چیزی که بچهها واقعاً به آن نیاز دارند، کلاسهای نمایش، شعر و قصه است.

-ایدههای نقاشی مدرسه با چه کسی است؟ آیا در ایده نهایی از جغرافیای آن اقلیم یا نیازهای خاص کودکان آن مدرسه هم کمک میگیرید؟
ایدهپردازی برای مدارس معمولاً با یک تیم طراحی انجام میشود. ما یک تیم ۷۵ نفره تصویرگر داریم که معمولاً وقت خالی زیادی ندارند. البته پیش میآید که برایمان کار هم انجام میدهند؛ بنابراین به شکل آرشیوی کار را جلو میبریم. یک سری موضوعات را به شکل چالش در گروه مطرح کردیم، گاهی به آنها فرصت دادیم تا تصویرگران کارهایشان را براساس آن چالشها یا موضوعاتی که موردنیاز مدارس بوده، برای ما بفرستند؛ معمولاً از آرشیوشان میفرستند یا بعضیها خودشان طراحی میکنند. یک آرشیو تصویری هم براساس محیط و گروه سنی و منطقهای داریم، از طرحها چیزهایی را انتخاب میکنیم و یک نمونهمدل با نرمافزار میسازیم که تصور سهبعدی از کارمان داشته باشیم. بعد تصاویر را در آن گروه طراحی به شور میگذاریم، نظرات نهایی را جمع میکنیم؛ رای مدیر مدرسه را هم دریافت میکنیم. اگر فرصت داشته باشیم، برای مناطق خاص طراحی خاص انجام میدهیم؛ مثلاً برای کهگیلویهوبویراحمد فرصت بیشتری داشتیم و به طراحمان سفارش دادیم که بر اساس نوع پوشش، آدابورسوم یا محیط زیست آن منطقه طراحی کند؛ مثلاً لباسهای محلی یا استفاده از طبیعتی که آنجا هست، مثل نوع درخت و نوع حیواناتی که وجود دارد.
گویا اعضا برای ورود به گروه نقاشان دیواری روستا مرامنامهای را امضا میکنند و بیمه میشوند. در این باره توضیح دهید.
بله، ما یک مرامنامه بر اساس تجربه ۷ سالمان تنظیم کردهایم که کار منسجمتر پیش برود. از موارد این مرامنامه این است: احترام به فضای شخصی افراد بگذاریم، اگر عکسی را میخواهیم منتشر کنیم، از بقیه اعضا رضایت داشته باشیم؛ چون گاهی پیش میآید که بعضیها میگویند نمیخواهیم عکسمان منتشر شود، همه کسانی که وارد گروه میشوند، اگر میخواهند این فعالیت را در پیج خودشان معرفی کنند، حتماً باید اسم گروه را پای عکس، مطلب و محتوایی که منتشر میکنند، بیاورند؛ بهخاطر اینکه ما قائل به فرد نیستیم؛ یعنی اسم هیچکس پشت این کار نیست، یک کار گروهی است و اسم گروهمان هم نقاشان دیواری روستاست. مرامنامه هدفش این است که به چارچوبها متعهد بشویم و نظم گروه را رعایت کنیم.

- از مهاجرت معکوس از نوع تحصیلیاش برای ما بگویید.
ما مدارسی را میشناسیم که اولیای دانشآموزان میخواستند بچهها را از آن مدرسههای روستایی به مدرسه شهری ببرند، آن هم فقط برای امکانات بیشتر و آمادگی بهتر بچهها؛ بعد از اینکه ما نقاشی را اجرا کردیم، از تصمیمشان منصرف شدند؛ یعنی هم پدرمادرها و هم بچهها گفتند که الان مدرسه روستایی خودمان زیباست و دوستش داریم، چون خودشان هم در نقاشی نقش دارند؛ این وابستگی و حس تعلق بیشتر میشود. حداقل در دو سه مورد این اتفاق افتاده است.
-گروه نقاشان دیواری روستایی زمینهساز بروز چه اتفاقهای خوبی غیر از ترسیم زیبایی بصری شده است؟
یک خاطره جالب اینکه بعد از اینکه ما کار را تمام میکنیم، گاهی باعث ایجاد انگیزه یا حرکت جمعی بین اهالی روستا میشود یا خیرینی از مسائل آگاه میشوند و سعی میکنند تا حد توان مشکلات را برطرف کنند، بهعنوان نمونه از یک مدرسه روستایی در لنگرود میگویم؛ اهالی روستا و اولیای مدرسه بعد از اینکه نقاشی تمام شد، جمع شدند و تصمیم گروهی گرفتند که به مدرسه رسیدگی کنند؛ سرویس بهداشتی را از نو ساختند، بخش خاکی حیاط مدرسه را آباد کردند، درهای مدرسه را تغییر دادند. خبر خوشحالکننده اینکه بچههای روستای گالشکلا هم سرویسبهداشتی مدرسهشان آباد شد و دیگر بچهها تا ظهر صبر نمیکردند.
-در پایان هر نکتهای که دوست داشتید، مطرح کنیم، اما در این گفتوگو از قلم افتاد. مطرح کنید و پاسخ دهید.
مهمترین چیزی که من همیشه از کسانی که ما را معرفی و حمایت میکنند، میخواهم این است که پیج اینستاگرام ما را معرفی کنند تا آدمهای بیشتری ما را بشناسند. ما هرچه تعدادمان بیشتر شد و بیشتر ما را شناختند، کمکهای بیشتری به ما رسید؛ تصویرگران و هنرمندان بیشتری با ما همکاری کردند یا تعداد داوطلبان اجرا در شهرهای دیگر بالا رفت؛ لازم نیست که حتماً ساکن تهران باشید، در شهر و استان خودتان میتوانید یک گروه درست کنید. این شکل نمیگیرد، مگر اینکه ما را بشناسند؛ هرچه ما شناختهتر بشویم، این گروه بزرگتر میشود، با این کار انگار این مهربانی گسترش پیدا میکند و پخش میشود.
ما با تصویرگران خارجی رایزنی کردیم، خودمان را معرفی کردیم؛ دو تا از تصویرگران خارجی کارهایشان را در اختیار ما گذاشتند، این معرفی یک بعد بینالمللی هم به کار میدهد، یعنی بازخوردش این است که در کشوری در خاورمیانه گروهی هستند که کار بچهها را روی دیوار مدارس اجرا میکنند؛ مشخصاً یک تصویرگر ایتالیایی و یک تصویرگر اوکراینی چقدر از این کار خوشحال شدند، استقبال کردند و ما کارهایمان را برایشان فرستادیم، این ارتباطها هرچه بیشتر شود، هم زیباتر است، هم تأثیر بیشتری روی آدمها میگذارد؛ پس ما تنها خواستهمان این است که معرفی بشویم و آدمهای بیشتری از راه ارتباط با ما از طریق صفحه اینستاگرام ما را بشناسند و به ما بپیوندند.

گفتوگو از مهدیه رشیدی