کد خبر:۳۷۰۱

شهید مهدی زرتاجی؛ امدادگری که برای کمک به مردم همیشه آماده بود

مهدی زرتاجی ۳۹ ساله؛ پدری مهربان و خانواده‌دوست و امدادگری فداکار و دست‌به‌خیر در شهرستان اسکو (واقع در استان آذربایجان شرقی) بود؛ امدادگری که در نخستین روز حمله رژیم صهیونیستی، در حالی که به شکل داوطلبانه و بشردوستانه در حال انتقال مجروحان به بیمارستان بود، بر اساس حملات پهپادی به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد و نامش در دفاع از مردم و وطن جاودانه شد.
شهید مهدی زرتاجی؛ امدادگری که برای کمک به مردم همیشه آماده بود

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، داغ بزرگی است از دست دادن پدر، آن هم در سن حساس نوجوانی؛ در سنی که تکیه‌گاهی مانند پدر می‎تواند دل را قرص کند برای انتخاب مسیر درست زندگی. مهدی زرتاجی؛ امداد جمعیت هلال احمر بود که در حملات متجاوزانه رژیم صهیونیستی در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران به شهادت رسید و حتی حالا که نیست، حالا که به مقام شهادت رسیده، مسیر دو پسر نوجوانش، سبحان و یاسین را روشن کرده است. حالا سبحان و یاسین، با دلی پر از غم و اندوه، اما با غرور، سر بالا گرفته‌اند و از همین حالا راهشان مشخص است، آنها از همین حالا هدفشان را هدف پدر انتخاب کرده‌اند، اینکه به یاد پدر، داوطلبانه به مردم کمک کنند.

شهیدزرتاجی؛ مردی در خدمت خانواده

 لیلا زرتاجی، دلی پر از غم دارد، غم از دست دادن همسر در دلش سنگینی می‎کند، اما به خبرنگار خیر ایران می‎گوید: «غم من از غم ائمه اطهار (ع) در روز عاشورا سنگین‌تر که نیست». ۱۴ سال زندگی مشترک با همسر ۳۹ ساله‌اش مهدی، به نیکی گذشت. زندگیشان مانند همه زوج‌ها، بالا و پایین زیاد داشت، اما صبر، گذشت، مهربانی و عشق، هم‌مسیرشان بود. همسر شهید می‌گوید: «جز مهربانی، مهر، ادب و متانت چیز دیگری از او ندیدم».

 با اینکه کار روزانه سخت و طاقت‎فرسا بود، اما پدر، همراه و همدل دو پسرش بود و در زمان استراحت، هم‎بازی و هم‌رفیق آنها. لیلا می‌گوید، ویژگی دیگرش، توجه به اطرافیان و کمک به آنها بود؛ هیچ‌وقت برای کمک کردن به مردم شهرش، دریغ نمی‎کرد. او از دو سال قبل می‎گوید، از اواخر تیرماه سال ۱۴۰۰ که در شهرستان محل زندگیشان یعنی شهرستان اسکو واقع در استان آذربایجان شرقی، سیل آمد، آب رودخانه به خاطر بارش شدید باران، فوران کرد و آب به درون روستا‌های اطراف رفت که وقتی مهدی خبر وقوع سیل را شنید، سریع لباس خدمت به تن کرد و با این که پسرشان سبحان بیمار بود، اما به کمک هم‎شهری‌ها رفت. لیلا می‎گوید: «برای کمک به مردم، همیشه آماده بود».

 برای اصغر زرتاجی، پدر مهدی، شهادت فرزندش افتخار بزرگی است. او نمی‌تواند فارسی صحبت کند، اما اطرافیانش حرف‎هایش را اینگونه ترجمه می‌کنند: «از دست دادن فرزند داغ سنگینی است، ولی ما فرزندمان را در راه کمک به دیگران و در راه خدا هدیه کردیم». رسم کمک کردن به دیگران از کودکی با مهدی بوده است، او به عنوان تنها پسر خانواده، همیشه حامی و همراه کمک کردن به دیگران بوده؛ عادتی که با پوشیدن لباس خدمت، لباس سرخ و سفید هلال احمر، جهت گرفت و به اوج خود رسید.

 پسردایی مهدی هم از او با خبرنگار خیر ایران صحبت کرد. او یار غار و همراه همیشگی پسرعمه بود. اصلا باهم امدادگر شده بودند و همیشه در پایگاه باهم بودند. او می‎گوید: «برادرم بود. باورم نمی‎شود که حالا بین ما نیست». او هم از دست‎گیری پسرعمه می‎گوید، از این که همیشه دست به خیر اهالی شهرستان بود و هیچ‌کس دست خالی از در خانه‌‎اش بیرون نمی‎رفت. 

خدمات خالصانه شهید

 یوسف داداش‌پور؛ رئیس جمعیت هلال‌احمر شهرستان اسکو، سال ۱۳۹۰ را به یاد دارد. روزی را که یک جوان بلندبالای خوش‌خنده وارد ساختمان جمعیت هلال احمر شد تا اولین آموزش‌های داوطلبانه را یاد بگیرد. او می‎گوید: «شهید زرتاجی با پشتکار و همتی که داشت، همان سال، بعد از گذراندن آموزش‌هایش، به عنوان کارمند قرارداد معین مشغول به کار شد، بعد هم در سال ۱۳۹۶، در آزمون استخدامی شرکت کرد و رسماً کارمند جمعیت هلال‌احمر شد». 

 او، اما پشت میزنشین نبود، بنابراین در پایگاه امداد و نجات بین جاده‎ای گمیچی روستای اسفنجان، مشغول به کار شد. در پایگاه مسئول شیفت بود. داداش‌پور می‌گوید که به خاطر موقعیت مکانی پایگاه که هم نزدیک به کوه است، هم کنار جاده و هم در نزدیکی دریاچه ارومیه است، آموزش‌های تخصصی امداد و نجات در کوه، دریا و جاده دیده بود و در هر موقعیتی از تخصصش برای کمک به دیگران استفاده می‌کرد. در روز حادثه هم با این که شیفت کاری‌اش نبود، اما در پایگاه آماده به خدمت بود.

 نصیرزاده؛ مسئول پایگاه بین جاده‌ای گمیچی و دوست مهدی نیز از روز واقعه اینگونه می‌گوید: «جمعه ۲۳ خردادماه، ساعت ۹:۳۰ صبح، از طرف سپاه به ما درخواست کمک کردند. اولین حملات رژیم صهیونیستی بود و در آن زمان یک حمله به یکی از ساختمان‌ها شده بود. بعد از اعلام گزارش عملیات، تیم عملیاتی شامل پنج نفر به محل حادثه اعزام شدیم. مهدی شیفت کاری‌‎اش نبود، اما برای کمک آمد. ساختمان آتش گرفته بود و ما مشغول خاموش‌کردن آتش شدیم و همزمان افرادی را که داخل ساختمان بودند، به بیرون از آن می‌آوردیم». نصیرزاده تعریف می‌‎کند که پهپاد‌های رژیم صهیونیستی از چپ و راست حمله می‌کردند. مصدومان، اما حال جسمی بدی داشتند. به خاطر همین هم، مهدی، آنها را سوار بر خودروی نجات کرد تا به مرکز درمانی منتقل کند. همزمان صدا‌های انفجار شدت هم گرفته بود.

 همه متفرق شدند. صدای انفجار مهیبی شنیده شد. امدادگران زمانی که خود را به محل انفجار دوم رساندند، پیکر دوست و همکارشان، مهدی را دیدند، در کنار او، پیکر دو نفر دیگر هم دیده می‎شد. یکی از شهدا هنوز روی برانکارد بود. نصیرزاده می‎گوید که مهدی در حال انتقال مجروحان به بیمارستان بود و برای کمک کردن به آنها، جانش را از دست داد.

 


ارسال دیدگاه
captcha