کد خبر:۳۵۸۸

افزایش مشارکت خیرین جهان در فعالیت‌های هنری و شناسایی انگیزه‌های آن‌ها

لزلی راموس، تسهیلگر فعالیت‌های خیر در امور هنری، در مقاله «بشردوستی: هنرِ کمک به هنر» (Philanthropy: The Art of Giving Art) از افزایش مشارکت خیرین جهان در فعالیت‌های هنری همچون کمک به موزه‌ها، نگارخانه‌ها و رویدادهای هنری سخن می‌گوید و انگیزه‌های خیرین از مشارکت در اقدامات هنری را تبیین می‌کند.
افزایش مشارکت خیرین جهان در فعالیت‌های هنری و شناسایی انگیزه‌های آن‌ها

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، مجله نقد هنری «آرت ریویو» (ArtReview) در شماره ماه می‌ سال ۲۰۲۵ خود یک ویژه‌نامه دربارۀ هنر و نیکوکاری منتشر کرده است. این شمارۀ مستقل که در مورد نیکوکاری در هنر است، شامل مقالاتی در مورد مدل‌های تأمین مالی در آمریکای شمالی و جنوبی، آفریقا، اروپا و آسیا، شرح حال چهار نیکوکار برجسته و راهنمایی برای ابتکارات بشردوستانه در سراسر جهان است.

 این نشریه با حمایت بنیاد دورجوی بنگلادش، بنیاد هان نفکنز، مجموعه لوت و بنیاد سان‌پراید، تهیه شده است. در ضمیمۀ ویژۀ نیکوکاری این مجله، مقاله‌ای با عنوان «نیکوکاری: هنرِ هنربخشیدن» به قلم خانم «لزلی راموس»، اهل انگلستان منتشر شده است. وی تسهیلگر فعالیت‌های خیریه در امور هنری و نویسنده کتاب «خیرخواهی در هنر: بازی بده و بستان» (Philanthropy in the Arts: A Game of Give and Take) است.

 

 لزلی راموس در این مقاله به تاریخچه‌ انگیزه‌های ثروتمندان در حمایت مالی از هنر می‌پردازد و تحول آن از رنسانس تا امروز را نشان می‌دهد. وی معتقد است برای اینکه در آینده، نیکوکاران حوزه هنر با انگیزه نوع‌دوستی بتوانند همچنان به فعالیت بپردازند، باید آنها را هدایت، حمایت و تشویق کرد تا باور کنند که هنر، فراتر از بازار، معیار‌ها و شاخص‌هاست. هنر یک کالای عمومی است و می‌تواند فضایی را برای همدلی، ارتقای تفکر انتقادی و تجربه مشترک به وجود آورد.

 وی سه انگیزه اصلی را برای حمایت‌های مالی از هنر شناسایی کرده است و تأکید می‌کند که می‌توان همزمان چند هدف را برای حمایت از هنر در نظر داشت. انگیزه‌های سه‌گانه عبارت از این موارد هستند؛

منزلت اجتماعی: افراد ثروتمند ممکن است از هنر برای ارتقای موقعیت اجتماعی یا کسب سرمایه فرهنگی، به منظور گره زدن نام خود با زیبایی یا ظرافت یا صرفاً خودنمایی در میان هم‌صنفان خود استفاده کنند. مانند «لورنزو دِ مدیچی» یکی از حاکمان فلورانس طی رنسانس در ایتالیا که با حمایت از هنرمندان مشهور، اعتبار خود را افزایش داد.

نوع‌دوستی: در مقابل، نوع‌دوستی ناشی از اعتقاد به ارزش هنر در ارتقای فرهنگ، باور‌های دموکراتیک و در کل جامعه است و حامیان به دنبال منافع شخصی نیستند.

دسترسی: در نهایت، حمایت از هنر می‌تواند فرصتی برای دسترسی به شبکه‌های اجتماعی، نمایشگاه‌های خصوصی و تعامل با هنرمندان فراهم کند.

نوع‌دوستی هنری و  تحول تاریخی؛ انگیزه‌های ثروتمندان برای حمایت از هنر

در دوران رنسانس (یا عصر مدیچی)، انگیزه اصلی ثروتمندان برای حمایت از هنر، کسب جایگاه و قدرت سیاسی بود و حمایت از هنر ابزاری برای تثبیت سلطه و جلب وفاداری به حساب می‌آمد. در قرن نوزدهم، نوع‌دوستی هنری از کمک‌های مالی ساده به سمت حمایت‌های فرهنگی و آموزشی و بهبود رفاه عمومی تغییر یافت. این تغییر تا حدودی ناشی از این باور بود که هنر می‌تواند فرد و جامعه را ارتقا دهد. این دیدگاه در دوران ویکتوریایی به اوج خود رسید، زمانی که فرهنگ به عنوان ابزاری برای مقابله با صنعتی‌سازی و ناهنجاری‌های اجتماعی مطرح شد.

در قرن ۱۹ یا دوران ویکتوریایی، نقطه‌ عطفی را می‌توان در دیدگاه ثروتمندان مشاهده کرد که در افزایش نقش نوع‌دوستی به دلیل مواردی نظیر آگاهی از فقر گسترده و تغییر نگاه از صدقه‌دهی به سمت ارتقای آموزش و رفاه عمومی، نهفته است. در این دوران، تفکر اندیشمندانی مثل «متیو آرنولد» که معتقد بودند فرهنگ (ادبیات، هنر و موسیقی) پادزهری ضروری در برابر صنعتی‌ شدن، بی‌سامانیِ اجتماعی و مادی‌گرایی است، رواج گسترده‌ای یافت و پالایش فکری و اخلاقی را در میان ثروتمندان هنردوست به وجود آورد. ثروتمندانی مثل «اندرو کارنگی» و «هنری تیت» باور داشتند که حمایت از نهاد‌های فرهنگی مانند کتابخانه‌ها و نگارخانه‌ها، برای لذت بردن مردم، بهبود سلیقه عمومی و کمک کردن، ضروری است. این نگاه، «بنیان خیریه‌ هنری مدرن» را ساخت.

در قرن بیستم، ایده «هنر به‌ عنوان ضرورتی مدنی برای منافع مردم»، در میان عموم جامعه تثبیت شد که نمونه برجسته این رویکرد را می‌توان در نمونه‌های برجسته‌ای مانند تأسیس موزه هنر مدرن نیویورک (MoMA) توسط «اَبی راکفلر» و همکارانش با حمایت جسورانه از هنر آوانگارد و تأسیس نگارخانه ملی هنر واشنگتن توسط «اندرو ملون» با اهدای مجموعه‌اش برای رقابت با موزه‌های اروپا، به خوبی مشاهده کرد. در این دوران، تفاوتی در رویکرد هنری اجتماعی در آمریکا و اروپا به چشم می‌آید. در آمریکا هنر اجتماعی یا هنر نیکوکارانه بیشتر به خیریه‌ خصوصی متکی ماند (با انگیزه غالباً نوع‌دوستانه)، در حالی که در اروپا، نهاد‌های دولتی مانند شورای هنر انگلیس، این رویکرد را توسعه دادند. از اواسط قرن بیستم، هنر بیشتر به عنوان یک ضرورت مدنی و شایسته حمایت برای منافع مردم در نظر گرفته شد. در این دوران بسیاری از کشور‌ها ساختار‌هایی را برای حمایت دولتی از هنر به وجود آوردند.  

نگاهی به روند‌های معاصر در چند دهه اخیر

 با افزایش ثروت و جهانی‌ شدن خیریه‌ها، ثروتمندان که بیشتر و پول‌دارتر شده‌اند، از هنر حمایت بیشتری در راستای اهداف عام‌المنفعه دارند. مانند اقدامات «مایکل بلومبرگ» که با اختصاص میلیارد‌ها دلار برای هنر در سطح جهانی، اهدافی خیرخواهانه را دنبال می‌کند. در این دوران، حمایت هدفمندِ ثروتمندان از هنر برای پُرکردن خلأها، به چشم می‌آید. برای نمونه کمک ۱۰ میلیون دلاری یک ناشناس به «موزه هنر معاصر شیکاگو»، برای حمایت بلندمدت از هنر‌های اجرایی، از این نگاه پیروی می‌کند.

 در دوران معاصر، مخصوصاً در دهه‌های اخیر، ثروتمندان زیادی بر موزه‌های خصوصی تمرکز کرده‌اند. انگیزه این ثروتمندان، ترکیبی از تلاش برای داشتن جایگاه اجتماعی، دسترسی به بازار هنر، ناامیدی از نهاد‌های عمومی و مواردی از این قبیل است، مسئله‌ای که بسیاری از ثروتمندان را به حمایت از هنر در شکل خصوصی آن سوق داده است. به عقیده این ثروتمندان، هنر اگر با نوع‌دوستی هدایت شود، می‌تواند خلأ‌های ساختاری را پُر کند. نهاد‌های هنری در پاسخ به اولویت‌های جدید خیرین، در حال تحول هستند. آنان به این باور رسیده‌اند که اولویتشان گرایش به آثار هنری تجربی و مشارکتی به جای مجموعه‌های ثابت است و دغدغه هنری آنان در پیوند هنر با مسائل اجتماعی مانند عدالت اجتماعی، سلامت روان و مشارکت جامعه، خلاصه می‌شود.  

 لزلی راموس در مقاله خود می‌خواهد بیان کند که حمایت مالی از هنر، همواره ترکیبی از انگیزه‌هایی نظیر کسب جایگاه، نوع‌دوستی و دسترسی بوده است. از منظر او، سیر تاریخی ارتباط هنر و نیکوکاری نشان می‌دهد انگیزه غالب ثروتمندان حامی هنر، از کسب قدرت و اعتبار در عصر رنسانس، از قرن ۱۹ به‌بعد به سمت نوع‌دوستی و مسئولیت اجتماعی تغییر کرده است. امروزه در کنار ادامه این سنت، شاهد حمایت هدفمند از هنر برای پُرکردن خلأها، تغییر اولویت‌ها به سمت مسائل اجتماعی و دسترسی دیجیتال و چالش جلب حمایت نخبگان هنری هستیم. درک این انگیزه‌ها و تحولشان، کلید فهم شکل‌گیری نهاد‌های هنری گذشته و پیش‌بینی آینده حمایت از هنر است.

 

گزارش از فریده موسوی

 

منبع:  artreview

 


ارسال دیدگاه
captcha