آشنایی با اولین خیریۀ تخصصی درمان سوگ در ایران
بنیاد نیکوکاری «شروین روبن‌زاده»؛ اولین مرکز تخصصی درمان سوگ در ایران دو سال بعد از آسمانی‌شدن «شروین» تأسیس شد تا به آرزوی او که داشتن خیریه‌ای بود، جامۀ عمل پوشانده شود. چهارمین قسمت از مستند «بومرنگ 2» در گفت‌وگو با شهره کوهن به معرفی این بنیاد پرداخت.

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، چهارمین قسمت از مستند «بومرنگ 2» با عنوان «شهره کوهن» شامگاه سه‌شنبه 14 فروردین‌ماه نمایش داده شد. این مستند با موضوع خیریه‌ها و خیرین، هر شب تا پایان ماه مبارک رمضان ساعت 19:30 از شبکه مستند سیما نمایش داده می‌شود

 این قسمت از مستند «بومرنگ2»، داستان تمام کسانی است که سوگوار فقدان جسمی هستند که روزی عزیزشان در آن جای داشت، کسی مانند «شهره کوهن» که بسیار از دست داد تا حقایق ماندگاری را به چنگ آورد که تا ابد برای اوست.

 خانه‌مان در بمباران تخریب شد

  شهره کوهن؛ موسس بنیاد نیکوکاری «شروین روبن‌زاده» گفت: جنگ بود و ما در طبقه سوم ساختمانی زندگی می‌کردیم. نمی‌توانستم سه بچه را همراه خود بعد از هر بار بمباران به طبقه اول بیاورم. یکی از آشنایان ما که مهندس بود که قسمتی از خانه را نشان داد و گفت اینجا خراب نمی‌شود، هر وقت بمباران شد، اینجا پناه بگیرید. نزدیک عید بود و از شدت خستگی کنار مبل خوابم برد. دیدم خانه پر از خاک است و تمام دیوارها شکسته. مهران؛ شوهرم را بیدار کردم که خانه موشک خورده است. گفت که توهم پیدا کردم. از این موارد شاید دو، سه بار برایم پیش آمد.

  وی ادامه داد: به شوهرم اصرار کردم که از خانه بیرون برویم. به باغ یکی از دوستان رفتیم. صبح شد و اتفاقی نیفتاد. یک روز هم گذشت و چیزی نشد و مهران اصرار کرد که به خانه برگردیم. درخواست کردم دو روز دیگر بمانیم تا اینکه به ما زنگ زدند و گفتند: بیایید شیشه‌های خانه‌تان شکسته و دیوارها آسیب دیده است. وقتی رفتیم، دیدیم خانه ۱۰۰ درصد تخریب شده بود. همسایه طبقه اول را در دستمالی پیچیدند و به بهشت زهرا بردند و شوهرهمسایه دیگرمان نیز شهید شد. یکی از همسایه‌ها موجی شد. اوضاع کوچه وحشتناک بود.

 شهره کوهن از تمام گذشته که زیر خروارها خاک بود، لباس عروسی و چند عکس را بیرون آورد اما برای مهران، خرابی خانه همیشه کابوسی بود که برای فرار از آن سخت کار می‌کرد . چند سال گذشت تا او و شهره به پشت‌گرمی هم و به عشق بچه‌ها زندگی را ساختند. در این میان حوادثی هم پیش می‌آمد که به خیر می‌گذشت.

 سختی‌ها تمام شد و در اوج بودم

  موسس بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده اظهار داشت: مهران در شرایطی سخت ایستاد و من به بچه‌ها یاد داده بودم که ما پنج نفر هر کدام انگشت‌های یک دست هستیم. وقتی با هم باشیم یک مشت می‌شویم. مهران نمایندگی ماشین‌سازی اراک را گرفته بود و شب‌هایی که جرثقیل نصب می‌کردند برای نظارت می‌رفت. یک شب شروین که هفت، هشت ساله بود را با خود برد. شروین پشت ماشین مهران می‌نشیند و دنده عقب می‌رود و در حفره‌ای که برای نصب جرثقیل کنده بودند، می‌افتد. خدا در این اتفاق دوباره شروین را به ما داد.

 وی با اشاره به اینکه چندین برابر آنچه از دست دادیم به ما داد، افزود: بچه ها بزرگ شدند. دختر بزرگم مدیریت دانشگاه تهران قبول شده بود، شروین سال دوم مهندسی عمران بود و دختر کوچکم در مدرسه نخبگان درس می‌خواند. سختی‌ها تمام شده بود و من در نهایت اوج بودم. انگار دنیا برای من بود.

 شهره فکر می‌کرد با پایان فصل سختی‌ها، موسم راحتی فرا رسیده است، غافل از اینکه فصل پیش رو سخت و دردناک و برای رسیدن به آگاهی و حقیقت زندگی است.

 یک ماه قبل از رفتن شروین دلهره داشتم

 کوهن با بیان اینکه یک ماه مانده به تصادف شروین دلهره‌ داشتم، عنوان کرد: می‌دانستم که می‌خواهد اتفاقی برای شروین بیفتد. هر کاری در دین اسلام و دین خودمان بود انجام دادم. عقیقه کردم، پیش حاج آقا نباتی و به امامزاده صالح رفتم. به خدا التماس کردم که این خوشبختی و با هم بودن را از ما نگیرد. صبح روز ۲۵ بهمن بود که آرامش خاصی را حس کردم. هیچ وقت دیگر آن را حس نکردم. مطمئن بودم خدا شروین را به ما می‌دهد.

 وی ادامه داد: شروین ساعت ۹ شب به ما زنگ زد که تا 10 دقیقه دیگر به خانه امیر می‌رسد. او برای تعطیلات بهمن به خانه‌ یکی از اقوام در شمال رفته بود. ۱۰ دقیقه شد، ۲۰ دقیقه و من به مهران گفتم که شروین دیگر رفت. به فامیل‌مان زنگ زدیم و آن‌ها گفتند: «خودتان را برسانید. شروین تصادف کرده و در بیمارستان است.» شبانه راه افتادیم و برای دیدن شروین به پزشک قانونی رفتیم.

                                                                          

  شروین رفت و انگیزه خانواده را با خود برد. خانواده در روزهای ابتدایی بعد از رفتن شروین یک سوال می‌کردند: «چرا ما؟ بر اساس کدامین گناه مستحق چنین عذابی شدیم؟» برای خانواده شروین که خود را انگشتان یک دست می‌دانستند، این حادثه بسیار دردناک بود. آن‌ها حالا یک نفر را از دست داده بودند که تکه‌ای از قلب و روح شان بود. شروین با رفتنش حفره عمیق در قلب آن‌ها به وجود آورد.

بعد از آسمانی‌شدن شروین با خدا دعوا ‌می‌کردم

 کوهن خاطرنشان کرد: با خود می‌گفتم که مردم چطور ما را قضاوت می‌کنند، می‌گویند چه گناهی کردیم که مستحق چنین چیزی شدیم. من و مهران از پنج، شش سالگی زندگی خود تا آن موقع را مرور کردیم که چه اشتباهی کردیم که تاوانش این شد. اطرافیان چیزهایی می‌گفتند که واقعاً نمی‌دانستم چه در جوابشان بگویم، می‌گفتند: «بچه را بزرگ کردی و زیر خاک رفت و بدبخت شدید و... .»

 مرز کفر و ایمان برای شهره باریک شد از آنجایی که از اقلیت‌های مذهبی بود و کلیمی، دیگر به کنیسه نرفت و با خدا قهر کرد.

 کوهن با اشاره به اینکه رفتن شروین نقطه پایان زندگیم بود و با خدا دعوا می‌کردم، افزود: مومن نبودم که مدام تورات و قرآن بخوانم اما ارتباط خوبی با خدا داشتم. به یکی از بزرگان گفتم که من با خدا دعوا می‌کنم ونمی‌توانم دست از این حرفها بردارم. پاسخ جالبی داد. گفت: «تو داری با خدا عشق بازی می‌کنی.»

 فرد و کتابی که مسیر خانواده شروین را تغییر داد

  از آنجایی که آدمی در این دنیا رسالتی دارد، معلم‌هایی بر سر راه شهره و مهران قرار گرفتند که آنها را به مسیری که باید، هدایت کنند و اولین قدم در هر مسیری آگاهی است. زمان بعد از رفتن شروین سنگین و سنگین‌تر می‌شد تا اینکه آن‌ها تصمیم گرفتند برای زنده نگه داشتن نام شروین یکی از بزرگترین آرزوهای او را جامه عمل بپوشانند.

 مدیرعامل بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده بیان کرد: در زندگی، افرادی فرشته‌گونه در مسیر آدم قرار می‌گیرند که سپاسگزاری جانشین کار آن‌ها نیست. عصر خاکسپاری شروین در خانه مهمان داشتیم و مراسم اما من نمی‌توانستم شرکت کنم. دخترم گفت که آقای نظری؛ معلم کنکور شروین آمده است.

 وی ادامه داد: پسر آقای نظری قرار بود شاگرد اول کنکور شود اما دو سال قبل از کنکور در خواب ایست قلبی می‌کند. نظری آن روز با من زیاد صحبت کرد و گفت: «اگر بخواهی وا بدهی، باختی.» به من کتابی با نام «در آغوش نور» داد و گفت که حتما بخوانم. پیش خود گفتم: «کی حوصله کتاب دارد؟» کتاب کم‌حجم بود و وقتی آن را شروع کردم، نتوانستم زمین بگذارم.

 شروین آرزوی تاسیس خیریه داشت

  کوهن با بیان اینکه شروین علاقه‌مند به کارهای خیر بود، گفت: وقتی زلزله بم رخ داد، شروین سنی نداشت و می‌گفت: «می‌خواهم بروم.» خیلی کمک می‌کرد و در خانه قلکی داشت که نصف پول‌های توجیبی را در آن می‌ریخت و به خواهرانش می‌گفت: «اگر می‌خواهید حالتان خوب شود در این قلک پول بیندازید.» پول را برای بچه‌های کار جمع می‌کرد.

 وی یادآور شد: شروین چند روز قبل از اینکه آسمانی شود به من گفت: «می‌خواهم خیریه‌ای داشته باشم.» ما از نظر درآمدی طوری نبودیم که بخواهیم خیریه داشته باشیم. به او گفتم: «ترم اول هستی. وقتی مهندس شدی هر کاری خواستی بکن.» وقتی شروین رفت تصمیم گرفتیم که یک خیریه ولو کوچک داشته باشیم تا آرزویش را برآورده کنیم، اینگونه شد که بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده تاسیس شد. این کار مسیر طی کردن سوگ را برایمان آسان کرد. به مردم عشق می‌دادیم و عشقی که می‌گرفتیم زندگیمان را جلوه داد.

 وی تصریح کرد: شروین همیشه می‌گفت: «می‌خواهم چهار بچه داشته باشم.» در سال دوم تولد او درحالیکه دیگر آسمانی شده بود 50 کودک را از بهزیستی دعوت کردیم و جشن گرفتیم. حالا آ‌ن‌ها نوه‌های من بودند. پدرم همیشه می‌گفت: «مشکلات هست اما باید در خاک ریشه داشته باشی و بلند شوی.» فکر کردم باید کاری فراتر از کار بنیاد نیکوکاری انجام دهم.

 تاسیس اولین مرکز تخصصی درمان سوگ در ایران

 مدیرعامل بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده  با بیان اینکه هر چهارشنبه دوستان و آشنایان پیش ما در بنیاد می‌آمدند، عنوان کرد: دوست داشتیم یک مرکز درمان روح تاسیس کنیم اما مجوز ما از استانداری بود. در فرایند کار، آگاهی‌هایی به ما داده شد و افرادی که عزیزی را از دست داده بودند به بنیاد می‌آمدند. ما کار درمانی نمی‌کردیم، فقط همدلی بود. بالاخره مجوز مرکز درمان سوگ را گرفتیم.

                                                                          

  تاسیس خیریه کار آسانی برای شهره و مهران نبود. این کار وقت زیادی از آن‌ها می‌طلبید اما قدم در راه گذاشتند و درها یکی یکی به رویشان گشوده شد و موانع برطرف شد. اولین جرقه حال خوب در بنیاد زده شد اینکه می‌توانستند با نام شروین عشق ببخشند. به مرور خیرین برای شادی روح عزیز از دست‌رفتۀ خود به بنیاد نیکوکاری شروین پیوستند. آنجا از احساسات خود حرف می‌زدند. درد ناشی از سوگ چیزی شبیه آسیب سوختگی ۸۵ درصد است و هر انسان که عمر طبیعی داشته باشد از یک تا سه سوگ را در طول عمرش تجربه می‌کند.

 ‌افراد زیادی برای التیام سوگ به بنیاد نیکوکاری شروین روبن زاده مراجعه می‌کردند. هر فرد را درد فراق عزیزی به آنجا کشانده بود. فرزندانی که نتوانسته بودند با هجرت والدین خود کنار بیایند یا پدر و مادرهایی که به خاطر آسمانی‌شدن فرزندشان دچار آسیب روحی شده بودند. مادری که دختر 24 ساله خود که 17 روز به عروسی‌اش مانده بود را از دست داده بود و پدری که با از دست‌دادن پسرش یک سال تمام خانه‌نشین شده بود از جمله افرادی بودند که پایشان به این بنیاد باز شد.

 رسیدن به حقیقت مرگ و زندگی، از رسالت‌های بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده

 کوهن خاطرنشان کرد: اولین کسی که به بنیاد مراجعه کرد، مادری بود که دختر ۱۷ ساله‌اش از یک برج به پایین افتاده بود. به عینه به آن رسیدیم که در چنین شرایطی روابط زن و شوهر تیره می‌شود. هر کسی می‌خواهد گناه را تقصیر آن دیگری بیندازد. این زوج هم تا پای طلاق پیش رفته بودند. شب‌های متمادی اینجا آمدند و بالاخره آشتی کردند و خداوند پسری به آن‌ها داد و اولین نوه بنیاد شد.

 خلقت انسان بر مبنای شوق به حیات است. آدم روزهای ابتدایی سوگواری فکر می‌کند که نمی‌تواند این شرایط را تاب بیاورد و به عزیز از دست رفته‌اش ملحق می‌شود. از یک سو زندگی آدم را به سمت خود می‌کشد و از سوی دیگر دلتنگی. رسیدن به حقیقت مرگ و زندگی یکی از رسالت‌های بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده است، اینکه افراد احساسات متناقض خود را بشناسند و به تعادل برسند.

 دکتر آرامش؛ روانشناس در این مستند تصریح کرد: از کودکی با مرگ‌هایی که در اطرافمان اتفاق می‌افتد با پدیده مرگ آشنا می‌شویم و زنگی به صدا در می‌آید. وقتی سوگ در لایه عزیزانی رخ می‌دهد که پیوند ماهیتی با آنها داریم، مقاومت روان ما جواب نمی‌دهد و در واقع دیوار مقاومت می‌ریزد و اینجاست که اگر کسی کنارمان باشد مهم است. دو، سه جلسه اول برای ارتباط‌سازی که بسیار مهم است، تلاش می‌کنم. می‌سنجم افراد در چه مرحله‌ای از سوگ، آسیب روان و درک تنهایی خود هستند. وقتی ندانیم فرد کجاست، هرچه بگوییم اشتباه است.

 این روانشناس با اشاره به شعری از مولانا اظهار داشت: از جمادی مُردم و نامی شدم/ وز نما مُردم به حیوان بر زدم/ مُردم از حیوانی و آدم شدم/ پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟. مولانا بسیار زیبا مرگ را تفسیر کرده است و ‌می‌گوید که هر بار می‌میریم، در واقع یک پله رشد می‌کنیم.

 التیام سوگ و مشاوره از خدمات بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده

  یکی از خدمات بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده به عنوان اولین مرکز تخصصی درمان سوگ در ایران که دو سال بعد از فوت شروین روبن‌زاده در ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۴ تاسیس شد، پذیرش و التیام سوگ و مشاوره‌های فردی و همچنین مشاوره‌های درون‌خانوادگی است. مرگ یکی از اعضای خانواده همه خانواده را تحت تاثیر قرار می‌دهد ضمن اینکه بعد از مرگ فرزند، شکاف عمیقی بین والدین پیش می‌آید. بر این اساس این مرکز، مشاوره درون خانوادگی را مورد تاکید و توجه قرار داده است.

 بپذیریم نه آمدنمان به میل خود و نه رفتنمان به خواسته خود است. بپذیریم زندگی چیزی جز زیستن بین دو جبر نیست. انسان از وقتی صاحب جسم می‌شود به آن خو می‌گیرد و هرچه بین او و جسم فاصله بیندازد را پس می‌زند. با مرگ عزیز اگر انسان به سمت کشف حقیقت رود به آگاهی می‌رسد اما کسانی که ریشه‌های قوی در خاک دارند در پس رویارویی با اتفاق ناگواری چون مرگ، چهره ای کریه می‌بینند که نه از مرگ که از ترس‌های مبهم خودشان نشئت گرفته است و به در و دیوار می‌زنند که از مرگ بگریزند.

 جای مراکزی از این دست در ایران خالی است. اهمیت سوگواری در حوادث و بلایایی مثل سیل، زلزله و ... که ظرف یک شب، عزیزترین افرادِ انسان آسمانی می‌شوند و داغ‌های ناگهانی که کرونا به افراد تحمیل کرد، ضرورت چنین مراکزی را یادآوری می‌کند. رسیدن به پذیرش و باور حقیقت مرگ، اتفاق شگفت‌انگیزی است که در بنیاد نیکوکاری شروین روبن‌زاده رخ می‌دهد. بعد از پذیرش، افراد به دنبال عزیزانشان نه در خاک که در آسمان و در کنار خود هستند.

گزارش از مریم داوری

 

لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...

دیدگاه‌های بازدیدکنندگان

بسیار گزارش خواندنی و مفیدی بود سپاس

ارسال پاسخ 15 فروردین 1403

چه کار جالب و نویی. روح شروین شاد. ممنون بابت گزارش تون که باعث آشنایی با آدم‌های بزرگ میشود

ارسال پاسخ 16 فروردین 1403

سلام سعیده هستم کار زیبا وبسیار با ارزشی کردید من دبیر بازنشسته امسال هستم چکار خیریه را از سال گذشته شروع کردم کارشناس ارشد روانشناسی هستم ویکی از اهداف مهم من سوگ درمانی برای مادران وفرزندانی است که در خیریه عزیز خود را از دست داده‌اند پسرم سروش در سال گذشته آسمانی شد و کلاسهای خود را با نام سروش زندگی در خیریه بر پا میکنم دلم میخواهد اطلاعات بیشتری پیدا کنم ودر صورت امکان با موسسه های دیگر از جمله این بنیان آشنایی بیشتر و همکاری داشته باشم
روح تمامی عزیزان سفر کرده و آسمانی وشروین عزیز شاد ودر آرامش باد

ارسال پاسخ 18 فروردین 1403