به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، «محفل» یک برنامه تلویزیونی در زمینه استعدادیابی قرآنی است که هرشب در ماه مبارک رمضان از شبکه سه سیما پخش میشود. حضور میزبانان غیر ایرانی و بعضاً از اهل تسنن در کنار 300 تماشاگر و 150 میهمان از سراسر جهان به این برنامه ویژگی متمایز و منحصر به فردی داده است و آن را در حد یک برنامه بینالمللی بالا برده است.
حسنین الحلو (قاری و مؤذن عتبه عباسیه و حسینیه کربلا از کشور عراق)، رضوان درویش (قاری بینالمللی قرآن از کشور سوریه و از اهل تسنن)، در کنار سه میزبان و داور ایرانی: حامد شاکرنژاد (قاری بینالمللی)، احمد ابوالقاسمی (قاری بینالمللی) و حجتالاسلاموالمسلمین غلامرضا قاسمیان (قاری قرآن و رئیس کتابخانه مجلس شورای اسلامی) این برنامه را اجرا میکنند.
از زندگی پرتجمل تا دستیابی به لذت معنوی
قسمت نوزدهم برنامه «محفل» میزبان دکتر علیرضا نبی؛ کارآفرین اجتماعی و دانشآموختۀ مقطع دکترای رشته اقتصاد بود. فعالان اجتماعی ایران عمدتاً نبی را با این شعار که بر روی درب تمامی محصولات کارخانه او ثبت شده است، میشناسند که «شرط استخدام در این کارخانه، داشتن سوءپیشینه است»؛ شعاری عجیب اما واقعی که زندگی بسیاری را در مشهد تغییر داده است. به نظر او این تنها خداست که حزن و اندوه آدمی را برطرف میکند. او به حرص مردم برای دستیابی به تجمل در زندگی خُرده میگیرد و میگوید وسایل زندگی خوف و اندوه را برطرف نمیکند.
نبی معتقد است که میتوان عطر خدا را از دستان برخی از خیرین استشمام کرد. او در این برنامه از زندگی شخصیاش گفت و روند تحول در زندگی خود را به سادگی و با صداقت برای تماشاگران تعریف کرد. او داستان زندگیاش را اینطور تعریف که: «من یک زندگی خوشگل داشتم، خیلی خوشگل. هر ماشینی که به مشهد میآمد و یک دانه بود، من همان را میخریدم. به غیر از برند نمیپوشیدم. به غیر از رستوران لاکچری جایی نمیرفتم. در مشهد فقط یک BMW 520I شرابیرنگ وجود داشت که متعلق به من بود. من در آپارتمان زیر 300 متر زندگی نمیکردم و کت و شلوار بالای 20 تا 30 میلیون میپوشیدم.»
علیرضا نبی که خود را یک کارآفرین معرفی میکند، ترجیح میدهد کمتر حرف بزند و بیشتر عمل کند. او سخن بزرگی را مداوم نقل میکند که گفته است: «چه سکوتی دنیا را فرا میگرفت اگر هر کسی به اندازه عملش حرف میزد.» نبی از نظر دیگران درباره کارهایش میگوید و خاطرنشان میسازد که همه به کار گرفتن و بازگرداندن معتادِ متجاهرِ کارتنخوابِ دهسال به بالا مصرف، متهمان به قتل عمد، سرقت مسلحانه، نزاع دسته جمعی و کسانی را که به عنوان اراذل و اوباش در جامعه شناخته میشوند را ناممکن میدانستهاند و از او میخواستهاند دست از این کار بردارد.
نبی ادامه داد که: « من مالم خوب بود اما حالم خوب نبود. در همان زندگی خوشگل، دو بار خودکشی کردم» او رو به تماشاگران کرد و به آنها که با شنیدن روایت زندگی او سر تکان میدادند یادآوری کرد که: «چرا سر تکان میدهید؟ شما هم مثل من دنبال همین هستید. دنبال این هستید که پولهایتان را زیاد کنید. بعد خانههایتان عریضتر شود. نمای خانههایتان خوشگلتر شود اما من آخرِ آرزوهای شما هستم. من این راه را رفتهام. من مثل یک معتادِ بهبودیافتهام که ترک کرده است و دارد برای شما حرف میزند. من تا آخر این راه رفتهام. تهاش هیچچیز نیست. ما در تله مصرف میافتیم.»
عدم اعتماد به خداوند و ناشُکری، علت همه مشکلات
این کارآفرین اجتماعی خود را آدم خوشبختی معرفی کرد که از یک مرحلهای به بعد متوجه شده است تنها با خدمت به مردم حال روحیاش بهبود مییابد. او، عشق را گمشده خود دانست و به این نکته اشاره کرد که «وقتی از درون خالی هستیم، از بیرون نیاز به ساعت برند داریم اما اگر در وجود کسی، قرآن و مبانی و مفاهیم آن باشد، دیگر به چیزی نیاز نخواهد داشت.» نبی، علت خوشبختی خودش را سرپرستی از هزار و 57 آدم بیکَس بیان کرد که او را «بابا» خطاب میکنند و باعث شدهاند او در 55 سالگی، صاحب هزار و 57 فرزند و 14 نوه باشد که با دست خودش برایشان لباس میخرد.
نبی در ادامه سخنانش از عشق و ارادتش به امام علیابنموسیالرضا (ع) یاد کرد و روند تحول در زندگی خود را چنین توضیح داد که: «وقتی دیدم خودکشی هم جواب نمیدهد، در 17 تیر 1384 رفتم حرم و گفتم آقا یک چیزی نشان بده. آقا یک نشانهای، یک آیتی، یک حرفی، حدیثی، یک بنری کنار دیواری، روایتی، چیزی. من دارم خفه میشوم یا علیابنموسیالرضا» او مواجهه با یک معتادِ متجاهر را که در جوبی نزدیکی بابالجواد افتاده بود، به عنوان نشانهای از طرف امام رضا (ع) یاد کرد و گفت علیرغم مخالفتهای بسیار، با اعتماد به امام هشتم، این راه را ادامه داده است به نحوی که امروز همان فرد معتاد، مدیریت کارخانه نبی را برعهده گرفته است.
وی ِاشکال کار را در عدم اعتماد به خداوند و ناشُکری دانست و یادآوری کرد که: «مشکل در همین نقشهکشیدن است. اگر ما یک خُردهای نقشه نکشیم و به خداوند اعتماد کنیم، خدا کارش را بلد است. واقعیت قصه این است که ما در توحیدمان اشکال داریم. ما صبح که از خواب بیدار میشویم، اول گوشی تلفنمان را چک میکنیم. اول به خدا نمیگوییم خدایا از تو ممنونم که یکبار دیگر به من فرصت زیستن دادی.»
لزوم توقف نگاه ملامتآمیز به افراد سابقهدار
دکترنبی در ادامه گفت: «از قوه قضائیه اجازه گرفتیم تا 13 زندانی، باقی دوره محکومیت خود را در کارخانه ما سپری کنند.» و سپس خطاب به جمعیت اظهار کرد: «مردم خیلی گوش بدهید! برای قصههایی که برایتان میگویم، آدمهایی ساعتها، روزها، ماهها و سالها در زندان خدا را صدا زدهاند و احساس کردهاند که کسی صدای آنها را نمیشنود» او به این نکته مهم اشاره کرد که: «سرگذشتها روی سرنوشتها تأثیر میگذارد.» و ادامه داد که بیستسال با آدمهایی کار کرده است که تا تَه خط رفتهاند و همانها بیشترین تأثیر را روی او به عنوان یک کارآفرین موفق گذاشتهاند.
نبی، داستان زن زندانی 65 سالهای را تعریف کرد که او را به قداست و شرافت معلمی سوگند داده است تا به او کمک کند از زندان بیرون بیاید. زنی آبرومند که بابت رد مال در زندان به سر میبرده و برای حفظ آبرو، وانمود میکرده است که علت غیبتش، سفر به آلمان برای دیدار با عروسش است. این کارآفرین اجتماعی با نقل این خاطره تکاندهنده به این نکته مهم اشاره کرد و گفت: «وقتی یک مادر را به زندان میبریم، روح آن آدم را میکشیم. برای همین است که از این برنامه استفاده میکنم و میگویم آفرین به قضاتی که برای مادران مجرم یک رأی جایگزین میدهند.»
او به نقل پیام آن معلم زندانی پس از آزادی از زندان پرداخت که از اینکه پس از سالها روی تشک خودش از خواب بیدار شده است، ابراز خوشحالی کرده بود. نبی اضافه کرد: «خدایا ما را ببخش که بارها روی تشکمان از خواب بیدار شدیم و به جای اینکه اول بیاییم از تو تشکر کنیم، رفتیم سراغ گوشیمان و نگاه کردیم که رفقا برای ما چه فرستادهاند؟»
نبی از مردم خواست از نگاه ملامتآمیز به زندانیان سابق دست بردارند و اضافه کرد: «به خدا قسم، آدمی که توبه کرده، حالش دیدن دارد. اینها برگشتهاند، محکومیتشان را گذراندهاند. مردم، تو را به خدا اینها را ببخشید. اجازه بدهید اینها هم در جامعه زندگی کنند. بچههایشان راز اینکه پدر یا مادرم زندان بوده است را اینقدر به دوش نکشد. مردم، میدانید اینها چه میگویند؟ میگویند زندان به جای خودش. اینکه باید راز زندانرفتن را تا آخر عمرمان نگه داریم، ما را خیلی اذیت میکند. مردم لطفاً به برکت امشب و به برکت این آقای محترم، به برکت امیرالمؤمنین (ع) تصمیم بگیرید اگر یک نفر، یکبار زندان رفته است، کمکش کنیم. او نیاز به کمک دارد و خیلی هم نزدیک است. خیلی زود، دیر میشود. خیلی زود هم ممکن است برای منِ نبی اتفاق بیفتید.»
درخواست حال خوب از امام رضا (ع)
سخنان کوتاه دکتر علیرضا نبی، مشحون از یاد امام رضا (ع) بود. او از دعوت خود برای سخنرانی در اجلاس جهانی دفتر توسعه پایدار سازمان ملل متحد در مادرید اسپانیا سخن گفت و اینکه به خاطر وجود صلوات خاصه امام رضا (ع) در کلیپ او، عبداللطیف قدیروف؛ ریاست وقت این شورا و همسر شیعه او با نبی آشنا میشوند. قدیروف زمان سخنرانی خود را به نبی میدهد و باعث میشود نبی سرجمع به جای پنج دقیقه، 15 دقیقه سخنرانی کند.
او با یادآوری کودکی خود در مشهد، از مردم میخواهد یکبار در زیارت امام رئوف از او به جای امور دنیوی، طلب حال زیارت کنند. اینکه امام به آنها عقل بدهد تا توانایی تشخیص بد از بدتر و خوب از خوبتر را پیدا کنند. او در این زمینه اضافه میکند: «سری به مشهد بزنید و یکبار بدون درخواست وارد صحن جامع رضوی شوید. دستتان را روی سینهتان بگذارید و بگویید آقا این سفر از شما حال خوب میخواهم. دیگر ازت مال نمیخواهم، ازت حال خوب میخواهم.»
نبی ضمن اشاره به حال روحی خود برای اجرای این برنامه یادآوری میکند که: «به قداست امشب سوگند من تا بالا نیامده بودم، نمیدانستم چه میخواهم بگویم. فقط از پله که بالا آمدم گفتم یا امام رضا به قلبم آنچه را که فکر میکنی خوب است، بفرست. شاید این مردم یکمقدار حالشان خوب شود. این مردم آنقدر دنبال اشیاء نباشند که حالشان خوب شود. آن ماشین دارد، من ندارم. آن خانهاش آنطور است، من خانهام... خدایا به اینها بفهمان سلامتی دارند. به قول شکسپیر، نویسنده انگلیسی که میگوید سلامتی تاجی است بر سر همه که فقط بیماران آن را میبینند. ما سلامتی را داریم، اما نمیبینیم. دست بچهمان را میگیریم، اما نمیبینیم. مادرمان را بغل میکنیم، اما نمیبینم. دست پدرمان را لمس میکنیم، نمیبینیم اما ماشینی را که نداریم، خوب میبینیم که جای افسوس دارد.»
وی از تأثیری میگوید که آدمهای سابقهدارِ توبهکرده بر روی او گذاشتهاند. از نیاز به تغییر ذهنیتها و توقف انگزنی به آنهایی که زمانی در زندگیشان اشتباهی کردهاند. او که تجربه ثروت و لذت حاصل از آن را چشیده است، در این برنامه از لذتی معنوی سخن میگوید و از همه میخواهد به تجربههای او اعتماد کنند، به معنویات روی بیاورند و دستِ افتادهای را بگیرند. او تأکید میکند که از سال 1384 تاکنون با دلش و نه عقلاش زندگی کرده است. زندگیای توأم با لذت که ثمره اعتماد و کمک به مردمِ طردشده و بازگرداندن آنها به زندگی عادی بوده است. تجربه دکتر نبی و امثال او میتواند برای همگان آموزنده و راهگشا باشد.
گزارش از زهرا حاتمی
دیدگاههای بازدیدکنندگان
رقیه عشقی رودپیشی هستم
با سلام به جناب دکتر علی رضا نبی. من فقط میخوام بگم آقای دکتر خیلی دل بزرگی دارید و از این که کار خیر انجام میدید از خدا وند میخوام که همیشه نگاهش به شما باشه. جناب آقای دکتر نبی من میتونم از شما خواهش کنم به من یه کمک مالی بکنید گرفتارم بدهی زیاد دارم .چند بار تصمیم گرفتم خودم را خودکشی کنم. کسی به من یه کمکی نمیکنه شما را به خدا اگه میشه دست منا بگیرید. نجاتم دهید نارعمر دارم دعاتون میکنم . شما افتخار ایران و مردم ایران هستید
سمیه موسوی
سلام دکتر خیلی وقته باهاتون اشنا شدم چند وقتیه به دلم افتاده شمارتون پیدا کنم وباهاتون تماس بگیرم .چن وقتی دنبال شمارتون بودم گیر نیاوردم گفتم حتما خیره .وبه وقتش اتفاق می افته..چقدددد تعدادامثال شما کمه تواین کشور تابشه اون گلستونی که باید
محسن رمضانی ماهر
باسلام به آقای دکتر نبی،نمیخوام زیاد اوقات خیرت رو بگیرم اگه بخوام برات توضیح کامل بدم مطمئنا حق رو به من میدی.بعداز گرفتن دیپلم با توجه به علاقه ام در رشته هنری در میراث فرهنگی استخدام شدم.با وجود بیماری ام اس وازدواج همسرم از من جداشد. برادرم زندان بود ومن وپدر ومادرم مستاجرهستند وما به سختی زندگی میکنیم. عاجزانه از شما تقاضای کمک ومساعدت دارم.اجرکم عند الله
فاطمه کرمی
باسلام خدمت دکتر نبی میخاستم بگم شما خیلی دل بزرگی دارین فقط ازیه کسی ک دل بزرگ داره کارای بزرگ برمیادمن از شما درخواستی دارم من بیوه زن هستم خانه وزندگی ندارم ازشما درخواست کمک مالی دارم تا خانه ی برای خودم درست کنم فعلا سربار خانه خواهرم هستم بخدا از رو دامادمون خجالت میکشم باتشکر
سیدمهدی میرصادقی 09192904964
سلام جناب دکتر نبی بنده 20سال مستاجرم بخاطر این که پول پیش خونه نداشتم مجبور شدم به شهرخانمم برم ولی اونجاهم زندگیم روبهرا نشد تااینکه بعد ازچندسال زمینهای مسکن وشهرسازی بهنامم دراومد ولی متاسفانه از هرکی میخاستم 4تا چک بگیرم وپولش واریز کنم به من نداد والان وچون مدت کمی روبه من داده بودند زمین ازدستم رفت ازشما میخام بهم کمک کنید خسته شدم ازاین شرایط سخت زندگی من شمارو الگوی خودم دراوردم