این روزها وقتی اخبار خیر را مرور میکنیم، از جمله همین پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، مشاهده میکنیم که جریان مدرسه و مدرسهسازی با قوت ادامه دارد. روزی نیست که در جایی از این کشور، با کمک و همکاری خیرین گرانقدر، کلنگی برای مدرسه به زمین زده نشود یا تفاهمی برای ساخت مدرسه انجام نگیرد. مدرسههای کوچک و بزرگ، پی در پی تأسیس میشوند درحالی که شاید کمتر به این موضوع فکر کرده باشیم: در کشوری که چند دههزار کمبود معلم دارد، معلمان این مدارس از کجا تأمین خواهد شد؟ در مناطق محروم و صعبالعبور که دانشآموزان برای رفتن به مدرسه به سرویس حمل و نقل نیاز دارند، این سرویس را چه کسی تأمین خواهد کرد؟ اساساً در کشوری که سرانه فضای آموزشیاش برای هر دانشآموز 6.2 متر مربع است و جزء بالاترین سرانههای آموزشی در دنیاست و بیش از 107 هزار مدرسه دارد، عطش مدرسهساختن از کجا میآید؟ مشخص نیست چرا روشهای جدید آموزش را که مبتنی بر آموزش در منزل، آموزش در طبیعت، آموزش از راه دور و ... است، پی نمیگیریم و اینقدر دوست داریم با سیمان و آجر بنایی بسازیم درحالی که برای نگهداری و تأمین هزینههای جاری آن بنا بعد از تأسیس، کمتربرنامه داریم؟ همین هفته پیش بود که نماینده یکی از بزرگترین خیرین مدرسهساز به نگارنده این سطور گفت: آقای .... در شهر .... مدرسهای چندهزار مترمربعی ساختهاند اما الان در نگهداری آن دچار مشکل شدهاند چراکه فقط هزینه باغبانی و رسیدگی به گل و گیاهِ این مدرسه، از کل هزینههای یک مدرسه معمولی در یک سال تحصیلی بیشتر است.
با ذکر این مقدمه، میتوان به این موضوع اشاره کرد که مدارس موجود در کشور، بیش از آن که به توسعۀ کمّی نیاز داشته باشند (که البته توسعۀ کمّی هم نیاز دارند)، به توسعۀ کیفی نیاز دارند. مجموعۀ دانشها و مهارتهایی که در مدارس آموزش داده میشوند، باید غنیتر و کابردیتر و فضایی که دانشآموزان در آن تحصیل میکنند، باید بانشاطتر و امیدآفرین باشد و این مهم، ضرورت تغییر مسیر از «مدرسهسازی» به سمت مدرسه «مدرسهیاری» را بیش از پیش برجسته میکند. فارغ از وظیفهای که دولتها برای تأمین کیفیت بالای آموزش عمومی و رایگان دارند و باید این مطالبه به طور جدی از آنها وجود داشته باشد، امروز در سراسر دنیا، بازیگران بخش غیر دولتی به سیستم آموزش و پرورش کمک میکنند. از آنجا که ظرفیت مشارکت در امور مربوط به مدرسه در ایران وجود دارد، در این راستا و در این مجال، تنها به یک مورد از این اقدامات مؤثر در مدارس میتوان اشاره کرد که در صورت تحقق، میتواند تا حد بالایی از خودکشی و افسردگی در دانشآموزان جلوگیری کند و کیفیت زندگی را بالا ببرد: «بهرهمندی مدارس از مشاوران سلامت و روان با همکاری آموزشوپرورش و خیرین»
مدارس باید علاوه بر مشاوره تحصیلی، از وجود مشاوران سلامت روان برخوردار باشند. اگر ساماندهی چنددههزار نفر مشاور سلامت روان در کل مدارس کشور فعلاً اقدامی ناممکن بنظر میرسد، حداقل در سه استان کرمانشاه، ایلام و کهگیلویه و بویراحمد که طبق گزارش روزنامه اعتماد، از سال ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۹ جزء سه استانی بودند که بالاترین آمار خودکشی را داشتهاند، میتوان ورود داشت. همین چندوقت پیش بود که خواندیم وقتی فعالان اجتماعی و خیرین در یکی از شهرهای انگلیس دریافتند که میزان خودکشی بالا رفته است، سریعاً دست به اقدام زدند و خیریهای را تأسیس کردند که به نوعی «اورژانس خودکشی» است و مشاوره تلفنی رایگان به افراد نیازمند به مشاوره ارائه میدهد. خیرین میتوانند در تأمین هزینههای سالانه حضور مشاوران سلامت روان در مدارس و هزینههای درمانیِ دانشآموزانِ نیازمند به درمان بیشتر (درمان توسط متخصص) مشارکت کنند و در انتهای هرسال، آمار مربوطه را دریافت کنند که نشان میدهد در بازه زمانی مورد نظر، چه تعداد دانشآموز مورد مشاوره و راهنمایی و حمایت روانی در زندگی قرار گرفتهاند.
در پایان باید گفت هل اتاکَ حدیثُ یسنا؟ آیا داستان یسنا را خواندهاید؟ یکهفتهایست که در فضای مجازی و البته در رسانههای معتبر – همچون عصر ایران و روزنامه اعتماد – داستان تلخ «یسنا.ش» منتشر شده است. این دانشآموز کلاس ششم، اهل یاسوج (واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد) در بخشی از دستنوشتهای که پیش از فوت، برای زنعمویش به یادگار گذاشت، نوشته بود: «از زندگی سیر شدم». پدر و مادرش از هم جدا شده بودند و پدرش، سالها بود که بخاطر قطع نخاع، نمیتوانست کاری انجام دهد. برخلاف آنچه گمان میشد که این خودکشی به علت فقر بوده است، یکی از بستگان نزدیکِ یسنا در مصاحبهای موضوع مالی را رد میکند و میگوید یسنا نزد عمو و زنعمویش زندگی میکرد و از نظر مالی مشکلی نداشت اما از نظر روانی به بنبست رسیده بود؛ طبیعی هم هست. دختری در این سن و سال که اوج نیاز به محبت است، وقتی از مادرش دور باشد و پدرش نیز به علت بیماری حاد توانایی انجام هیچ کاری نداشته باشد، قاعدتاً آسیبپذیر و شکننده میشود.
شایسته به نظر میرسد بیآنکه بخواهیم برای خیرین محترم و هر توانگر و توانمندی که دستش به کار خیر میرسد، تعیین و تکلیف کنیم، از ایشان دعوت کنیم تا خودشان در مشورت با متخصصان اجتماعی و متخصصان تعلیم و تربیت، در اولویتهای عرصه آموزش، بازنگری کنند و نیازهای جدید را مد نظر قرار دهند. اگر خیرین پیشقدم شوند، همزمان نهاد مدرسه نیز باید گشودگی لازم به این موضوعات را داشته باشد و اولویتها را درک کرده باشد. مدرسه باید بتواند فراتر از یک محیط صرفاً آموزشی، حمایت همهجانبه روحی و روانی از دانشآموزان را بر عهده بگیرد و در این راستا از ظرفیت والدین (در قالب انجمن اولیاء و مربیان) و ظرفیت خیرین استفاده کند.
به قلم سردبیر
دیدگاه خود را بنویسید