کد خبر:۴۱۵۱
رسول صدرعاملی در گفت‌وگو با خیر ایران:

همدلی مردم در جنگ ۱۲ روزه برخاسته از ذات خیراندیش جامعۀ ایران بود / کار خیری را در اصفهان شروع کردیم که ناتمام مانده است

رسول صدرعاملی؛ نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده سینما در گفت‌وگو با خیر ایران اظهار کرد: ما یاد گرفته‌ایم که به‌موقع مراقب یکدیگر باشیم، به‌موقع مواظب هم باشیم. نمونه‌اش جنگ ۱۲ روزه بود؛ در حالی‌که همه دچار انشقاق و تشتت ذهنی بودند، ناگهان وقتی خطر جدی شد، یک دشمن مشترک باعث شد مردم این سرزمین، بدون هیچ توافق از پیش‌نوشته‌شده‌ای و بدون هیچ دخالتی که بخواهد آن‌ها را به هم نزدیک کند، همدل و همراه شوند.
همدلی مردم در جنگ ۱۲ روزه برخاسته از ذات خیراندیش جامعۀ ایران بود / کار خیری را در اصفهان شروع کردیم که ناتمام مانده است

 به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، رسول صدرعاملی از کارگردانان برجسته سینمای ایران است که در آثارش نگاه انسانی، اجتماعی و اخلاقی پررنگی دارد. بسیاری از فیلم‌های او، مانند «دختری با کفش‌های کتانی»، «من ترانه ۱۵ سال دارم» و «هر شب تنهایی»، به دغدغه‌های انسان معاصر، همدلی، رنج، مسئولیت‌پذیری و دگرخواهی می‌پردازند. او با نگاهی لطیف و واقع‌گرایانه، شخصیت‌هایی را به تصویر می‌کشد که در مسیر رشد، بخشش و نیکوکاری قرار می‌گیرند؛ افرادی که در عین آسیب‌پذیری، دست به انتخاب‌های اخلاقی می‌زنند. صدرعاملی با چنین رویکردی توانسته است سینمایی بسازد که نه‌تنها اجتماعی، بلکه انسان‌دوستانه و تأمل‌برانگیز است. تازه‌ترین فیلم او، «زیبا صدایم کن»، سیمرغ بلورین بهترین فیلم چهل‌وسومین دورۀ جشنواره فیلم فجر را دریافت کرده است. با این کارگردان برجسته سینما دربارۀ نگاه انسانی و نیکوکاری در سینما به گفت‌وگو پرداختیم که در ادامه از نظر می‌گذرد:

-به نظر شما نقاط ضعف و قوت سینمای امروز ایران چیست؟

 بحث نقاط ضعف و قوت سینمای ایران خیلی گسترده است، اما واقعیت این است که ما از نظر ایده‌پردازی و محتوا همچنان جزو سینماهای برتر جهان هستیم؛ از نظر اندیشه، فکر و حرف‌های تازه‌ای که می‌زنیم. ولی از لحاظ اجرا و تکنیک، متأسفانه همچنان فقر داریم. فقر اقتصادی باعث شده آن ایده‌ها و روایت‌های ناب و شنیدنی، که در جهان می‌توانست مورد توجه قرار گیرد، آن‌طور که باید و شاید عرضه نشود. منظورم این نیست که فیلم‌برداری یا نورپردازی ما ضعیف است، اما از سینمای روز جهان خیلی عقب مانده‌ایم. به‌ویژه در ده سال اخیر، به دلیل مشکلات جدی سیاسی و اجتماعی، سینما لطمه زیادی خورده است. ما بیش از یک دهه، سینمایی معتبر در سطح جهان بودیم و همه کنجکاو بودند ببینند فیلم‌سازان ایرانی هر سال به سراغ چه موضوعاتی می‌روند. این توجه جهانی، ریشه در ذات فرهنگی ما داشت؛ تمدنی ۲ هزار و ۵۰۰ ساله، باورهای مذهبی و اندیشه‌های انسان‌دوستانه‌ای که همیشه مورد تأمل جهانیان بود. اما متأسفانه عقب افتادیم.

 به نظر من، امروز سینمای کره‌جنوبی، حتی ترکیه و کشورهای اروپای شرقی آرام‌آرام از ما جلو می‌زنند و ما نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد. در این بیش از چهار دهه پس از انقلاب، پیشرفت سینما، دیدنی و مورد توجه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی بود. در هر نقطه از دنیا، وقتی می‌گفتید فیلم ایرانی، باورشان نمی‌شد که همان جامعه‌ای که رسانه‌های سرمایه‌داری در چهار دهه گذشته با تبلیغات منفی معرفی کرده بودند، بتواند چنین فیلم‌هایی بسازد. تماشاگران وقتی فیلمی از ایران می‌دیدند، شگفت‌زده می‌شدند که این اثر از همان مردمی است که آن‌قدر درباره‌شان تصویر منفی ساخته‌اند. به همین دلیل، سینما تبدیل شد به سفیر جدی فرهنگی و حتی اجتماعی-سیاسی ایران در جهان.

امروز سینمای کره‌جنوبی، حتی ترکیه و کشورهای اروپای شرقی آرام‌آرام از ما جلو می‌زنند و ما نباید بگذاریم این اتفاق بیفتد. در این بیش از چهار دهه پس از انقلاب، پیشرفت سینما، دیدنی و مورد توجه در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی بود.

 اما نقطه ‌ضعف ما این بود که نتوانستیم میان فیلم‌سازان، میان نسل جدید و پیشکسوت، همدلی و وفاق ایجاد کنیم. نوع مدیریت فرهنگی ما طوری بود که نسل تازه، با استعداد و خلاق، از نسل پیشین جدا افتاد. در حالی که در همه جای دنیا وقتی به تاریخ سینما نگاه می‌کنید، می‌بینید هر نسل ادامه‌دهنده راه نسل قبل بوده و یک تداوم فرهنگی درخشان شکل گرفته است. در کشورهایی که سینمای قدرتمند دارند، هر سال مأموریتی دارند تا چند فیلم‌ساز و بازیگر بزرگ را معرفی و جهانی کنند و به ارزش‌های فرهنگی خود بیفزایند. ما هم می‌توانستیم چنین کنیم، چون بضاعتش را داشتیم. اما به دلایل مختلف از جمله فقر فرهنگی و مدیریتی، نتوانستیم از ظرفیت‌های خود بهره ببریم. در حالی که بدون اغراق، شایستگی این را داشتیم که در همه زمینه‌ها بهترین باشیم. به نظر من، حتی می‌شود گفت نوعی سوءتفاهم میان نظام و سینماگران شکل گرفته که اجازه نداده رشد طبیعی این هنر اتفاق بیفتد. 

-بنابراین در این خصوص شما مقصر اصلی را بخش دولتی در نظر می‌گیرید؟

 واقعیت این است که سینما اساساً ربطی به دولت ندارد، اما در این سال‌ها اجازه ندادیم سینما آزاد شود و به شکل مستقل در اختیار استودیوها و بخش خصوصی قرار گیرد. در سراسر دنیا، سینما یک صنعت است که باید روی پای خودش بایستد. سینما نباید محتاج دولت باشد؛ برعکس، دولت باید از ظرفیت سینما برای عرضه مفاهیم فرهنگی و اجتماعی استفاده کند. اما در کشور ما این رابطه برعکس شده است. اگر به وضعیت امروز نگاه کنید، بسیاری از فیلم‌سازان جوان و بااستعداد مهاجرت کرده‌اند. من بسیاری از آن‌ها را می‌شناسم؛ فیلم‌سازانی درخشان، با اندیشه‌های انسانی و مؤمن به کار خود، اما شرایط به گونه‌ای پیش رفت که آن‌ها را از دست دادیم؛ درست مانند ورزشکاران یا نخبگان علمی کشور.

 در حالی ‌که در سینما می‌شد این رویاپردازی و آینده‌نگری را حفظ کرد و زمینه رشد و پیشرفت نسل جدید را فراهم آورد. به نظر من، سینمای ایران باید در چهار دهه گذشته آرام‌آرام از دولت فاصله می‌گرفت و به استودیوهای تولید فیلم در بخش خصوصی سپرده می‌شد؛ همان‌طور که در آمریکا و اروپا وجود دارد. آنجا چند استودیوی بزرگ هستند که تولیدات را مدیریت می‌کنند، مسئولیت آثارشان را می‌پذیرند و پاسخ‌گو هستند. اما در ایران، وقتی فیلمی ساخته می‌شود و دچار سوءتفاهم یا مشکل می‌گردد، همه عوامل از بازیگر و فیلم‌بردار تا کارگردان و تهیه‌کننده، متهم می‌شوند. در حالی که درست آن است که تهیه‌کننده مقتدر و پاسخ‌گو وجود داشته باشد که مسئولیت فیلم را بر عهده بگیرد و توانایی پیش‌برد کارش را در سال‌های بعد نیز پیدا کند.

-سینمای امروز را چقدر ترویج‌دهنده‌ ارزش‌های اخلاقی و انسانی و در خدمت بهبود جامعه می‌دانید؟

 سینما اصلاً نمی‌تواند موفق شود اگر از مهربانی نگوید، اگر از دوست داشتن نگوید، اگر از نیکوکاری نگوید و اگر از زیبایی‌ها سخن نگوید. می‌دانم که فیلم‌هایی هم داریم که درباره زشتی‌ها، تلخی‌ها و نابه‌سامانی‌ها حرف می‌زنند؛ آن‌ها هم جای خود را دارند. اما در نهایت، آن‌چه یک فیلم را ماندگار می‌کند و آن‌چه باعث می‌شود سینما در اذهان مردم جامعه و حتی در جهان ارزشمند شود، همان خروجی نهایی آن است؛ یعنی احساسی که تماشاگر بعد از تمام‌شدن فیلم تجربه می‌کند.

 وقتی فیلم تمام می‌شود، باید برای مخاطب اتفاقی بیفتد؛ احساسی خوشایند، تفکری تازه یا امیدی دوباره. فیلم باید او را به فکر فرو ببرد، امیدوارتر کند و در کنار همه‌ یأس‌ها و ناامیدی‌هایی که ممکن است روایت کند، مثل باریکه‌ای از آب، راه خود را از میان سنگ‌ها باز کند و از امید بگوید؛ از اینکه می‌شود به مسیر ادامه داد.

-اشاره کردید که فیلم باید از نیکوکاری بگوید. به نظر شما نیکوکاری یعنی چه؟

 به‌نظر من نیکوکاری همان ایمان مشترک میان همه‌ مردم جهان است. هر کسی که دارای ایمان است، هر کس که وجه انسانی در وجودش زنده است، نیکوکاری در ذات اوست. اتفاقاً در جامعه‌ ما و در کشورهای خاورمیانه، به‌ویژه ایران، سرمایه‌ اصلی ما همین فرهنگ نیکوکاری است؛ رازی که ماندگاری‌مان در گرو آن است. ما یاد گرفته‌ایم که به‌موقع مراقب یکدیگر باشیم، به‌موقع مواظب هم باشیم. نمونه‌اش جنگ ۱۲ روزه بود؛ واقعه‌ای عجیب و واقعاً معجزه‌آسا. در حالی‌که همه دچار انشقاق و تشتت ذهنی بودند، ناگهان وقتی خطر جدی شد، یک دشمن مشترک باعث شد مردم این سرزمین، بدون هیچ توافق از پیش‌نوشته‌شده‌ای و بدون هیچ دخالتی که بخواهد آن‌ها را به هم نزدیک کند، همدل و همراه شوند.

 سینما اصلاً نمی‌تواند موفق شود اگر از مهربانی نگوید، اگر از دوست داشتن نگوید، اگر از نیکوکاری نگوید و اگر از زیبایی‌ها سخن نگوید.

 همان همبستگی، مردم جهان را وادار به احترام و تعظیم کرد. تصویر ما در نگاه دیگران تغییر کرد؛ چهره‌ دیگری از مردم ایران آشکار شد. تمام آن تبلیغات منفی و زشتی‌هایی که پیش‌تر به ما نسبت داده می‌شد، وارونه شد. این همان تمدن ۲ هزار و ۵۰۰ ساله است که در کنار باورها و اعتقادات دینی ما، در خون مردم جریان دارد؛ فرهنگی که لازم نیست یادآوری شود، چون در لحظه‌ لازم خودش را نشان می‌دهد. یکی از نمونه‌های روشنش همان دوران بود؛ زمانی که دیدیم فرهنگ و تمدن عمیق این جامعه چگونه به دادش رسید.

-این کار خیر را شما چگونه در آثارتان به نمایش گذاشتید؟

 هر قصه‌ای دارد از کار خیر می‌گوید. اصلاً این‌طور نیست که من بنشینم و تصمیم بگیرم فیلمی بسازم با هدف ترویج کار خیر. به نظر من، هر قصه یک جهان شر دارد و یک جهان خیر و در تقابل این دو است که درام شکل می‌گیرد، فیلم به‌وجود می‌آید و قصه معنا پیدا می‌کند. اگر درست به این درام بپردازی، خودبه‌خود تماشاگر را به سمت ایستادن در جای درست هدایت می‌کنی؛ در موقعیتی مثبت، جایی که باید خیرخواه باشد، جایی که باید نیکوکار باشد. در نقطه‌ای که شخصیت داستان، با وجود همه‌ منیت‌ها و میل به ارتقا و دستیابی به خواسته‌های مادی یا حتی معنوی، ناگهان از خود عبور می‌کند و به دیگری فکر می‌کند. همین به دیگری فکر کردن همان کار خیر است. 

 این مفهوم در فرهنگ ما ریشه دارد. تو زائر هم که باشی، وقتی به مقصد می‌رسی، در همه جای دنیا راز زیارت همین است؛ به تو می‌گویند قبل از آن‌که به خودت فکر کنی، به دیگران فکر کن. قبل از آن‌که برای خودت دعا کنی، برای دیگران دعا کن. به همین دلیل، وقتی وارد صحن اماکن مقدس می‌شوی-چه حرم امام رضا (ع)، چه واتیکان، چه معبد بودا-می‌بینی همه به هم فکر می‌کنند. همان‌ جا ناگهان انرژی می‌گیری، حالت خوب می‌شود. این حس، همان نیکوکاری است؛ همان حس مراقبت از یکدیگر، همدلی با رنج‌ها و غم‌های دیگران.  

ما یاد گرفته‌ایم که به‌موقع مراقب یکدیگر باشیم، به‌موقع مواظب هم باشیم. نمونه‌اش جنگ ۱۲ روزه بود؛ واقعه‌ای عجیب و واقعاً معجزه‌آسا. در حالی‌که همه دچار انشقاق و تشتت ذهنی بودند، ناگهان وقتی خطر جدی شد، یک دشمن مشترک باعث شد مردم این سرزمین، بدون هیچ توافق از پیش‌نوشته‌شده‌ای و بدون هیچ دخالتی که بخواهد آن‌ها را به هم نزدیک کند، همدل و همراه شوند.

-اشاره‌ای داشتید به اینکه کار خیر ما در جریان جنگ ۱۲ روزه توانست دنیا را تکان بدهد. به نظر شما، این نیکوکاری و خیرخواهی که در فرهنگ ما وجود دارد، در شرایط امروز جامعه-با مشکلات متعدد از جمله مسائل اقتصادی-تا چه اندازه می‌تواند اثرگذار باشد؟

 به نظر من، ذات جامعه‌ای مثل ما خیراندیش است؛ اساس آن بر نیکوکاری و کمک به دیگران استوار است. واقعاً چیزی که ما را نجات داد، همین ذات بود، همین خیرخواهی برای دیگران. همان همدلی آدم‌ها در آن دوران سخت، در شرایطی که همه تصور می‌کردند هر لحظه ممکن است دنیا روی سرشان آوار شود و همه چیز از بین برود، باعث نجات ما شد. در آن شرایط، مردم به هم فکر می‌کردند، مراقب هم بودند و همین روحیه همبستگی و خیرخواهی، جامعه را سرپا نگه داشت. بنابراین روشن است که در فرهنگ و باورهای اعتقادی ما، راز ماندگاری، موفقیت و رستگاری در انجام کار خیر نهفته است. اگر کسی می‌خواهد به رستگاری و عاقبت‌بخیری واقعی برسد، راهش تکیه بر اخلاق و رفتار نیک و عمل به کار خیر است. 

-خودِ شما تجربه‌ای از همکاری با نهادهای خیریه یا فعالیت‌های عام‌المنفعه در ایران داشته‌اید؟

 بله، در اصفهان چنین تجربه‌ای داشتم. در ایران هم هر جا لازم بوده، مثل بقیه، هر کاری که از دستم برآمده انجام داده‌ام. اما به‌طور مشخص، در اصفهان جشنواره‌ای برگزار شد که البته من بنیان‌گذارش نبودم. خدا رحمت کند زاون قوکاسیان، فیلم‌ساز و منتقد درخشان اصفهانی را؛ او با وجود آن‌ که مسیحی و ارمنی بود، خودش پیش‌قدم شد و با مجتمع‌ها و صندوق‌های قرض‌الحسنه صحبت کرد. او گفت اگر می‌خواهیم کار خیر ماندگار شود، بیاییم جشنواره‌ای راه بیندازیم از فیلم‌های کوتاهی که هرکدام درباره کار خیر حرفی برای گفتن دارند. این پیشنهاد منجر شد به شکل‌گیری «جشنواره ملی فیلم کوتاه حسنات اصفهان».

 زاون سه دوره نخست این جشنواره را به‌عنوان دبیر برگزار کرد. بعد از بیماری‌اش و پیش از فوتش، وصیت کرده بود که ادامه کار را یا من برعهده بگیرم یا زنده‌یاد کیومرث پوراحمد. من پذیرفتم و چهار دوره‌ دیگر جشنواره را برگزار کردیم. این جشنواره بدون هیچ کمک دولتی و تنها با حمایت صندوق قرض‌الحسنه حسنات برگزار می‌شد. واقعاً یکی از بهترین مصداق‌های کار خیر بود؛ اشاعه نیکوکاری از طریق سینما و فیلم کوتاه. بسیاری از فیلم‌سازان بزرگ امروز، سکوی پرتابشان همین جشنواره حسنات اصفهان بود؛ فهرست بلندی از نام‌های مطرح امروز سینمای ایران که از همان‌جا درخشیدند.

-در ادامه، چه اتفاقی برای جشنواره افتاد؟

 جشنواره به این دلیل که مستقل از دولت بود و وابستگی دولتی نداشت، ابتدا خوب پیش می‌رفت. اما با شرایط اقتصادی پس از کرونا مشکلات جدی پیش آمد. کرونا همه‌چیز را تحت تأثیر قرار داد و بعد از آن، هزینه‌ها ناگهان چند برابر شد و منابع مالی کافی دیگر وجود نداشت. هیئت امنا هم یکی دو نفرشان فوت شدند؛ این افراد از مردان قدیمی و نیکوکار اصفهان بودند و پس از آن، کسی باقی نماند که مسئولیت هزینه‌ها را برعهده بگیرد. هزینه‌ها واقعاً هفت تا هشت برابر شده بود و به ناچار جشنواره تعطیل شد. 

 با این حال، ما با کمک بچه‌های اصفهان تلاش می‌کنیم یک بنیاد خیریه دیگر پیدا کنیم تا جشنواره ادامه پیدا کند. به نظر من، مهم‌ترین کار خیر از اصفهان آغاز شده و باید ادامه یابد؛ و آن، همان جشنواره‌ فیلم کوتاهی است که به حسنات می‌پردازد. کار خیر و حسنات بسیار گسترده است. هر مهربانی، هر دوست‌داشتنی، هر وفاداری و هر خوبی، ریشه در کار خیر دارد و همان حسنات است که این ارزش‌ها را به جامعه منتقل می‌کند.

-یک مشخصه‌ کلی فیلم‌های شما از همان ابتدا پرداختن به آسیب‌ها و نقدهای اجتماعی بوده است، اما همیشه این امید هم در آثارتان وجود داشته است؛ چیزی که ما در مجموعه ایران به آن «آسیب‌شناسی سپید» می‌گوییم؛ یعنی نقد اجتماعی همراه با امید به تغییر. در جشنواره ملی عکس نیکوکاری هم به این نکته توجه ویژه داشتیم. شما چگونه به این ساختار رسیدید؟

 واقعیت این است که هدف اصلی از ساختن فیلم همین است؛ اینکه به قول خودتان به‌صورت آسیب‌شناسانه و کارشناسانه به مشکلات و مسائل مختلف جامعه بپردازیم، نقد کنیم و حرف‌های خود را بزنیم، اما در نهایت فیلم با سیاهی کامل تمام نشود. یعنی نقطه امیدی وجود داشته باشد، تا وقتی فیلم تمام شد، تماشاگر احساس کند هنوز می‌شود ادامه داد، هنوز می‌توان تلاش کرد. این، مسئولیت یک فیلم‌ساز است. به نظر من، هر بحث و مسئله‌ای که لازم است برای آگاهی جامعه مطرح شود، می‌تواند با هر لحنی بیان شود، اما نباید به بن‌بست ختم شود.

همیشه مثال می‌زنم؛ وقتی گوگل‌مپ را باز می‌کنید و مقصدی را انتخاب می‌کنید، اگر مسیر را اشتباه بروید، نرم‌افزار به شما می‌گوید مسیر را تغییر بدهید، اما هیچ‌گاه فریاد نمی‌زند که شما نادان هستید. شما می‌توانید اشتباه کنید، مسیر را دوباره پیدا کنید و ادامه دهید. زندگی همین است؛ ما باید بفهمیم، تلاش کنیم و در مسیر این تلاش، هر چقدر که لازم است اشتباه کنیم، ولی بلافاصله خود را اصلاح کنیم و ادامه دهیم. فیلم‌های من هم همین رویکرد را دارند؛ ممکن است همه چیز تلخ، سیاه و دشوار باشد، اما اگر کمی مسیر را تغییر دهیم، از کوچه‌ای دیگر برویم، یا زاویه نگاه خود را عوض کنیم، امید و راه برای ادامه وجود دارد.

-بزرگ‌ترین آرزوی اجتماعی شما چیست؟

عاقبت‌به‌خیری مردم و جامعه و اینکه خداوند این سرزمین را حفظ کند و نگه دارد. منظورم حس ناسیونالیستی صرف نیست؛ ما به این سرزمین وابسته‌ایم. همه اجداد و نیاکان ما، همه دانش و تمدن ما در این سرزمین نهفته و به خاک سپرده شده است. این خاک برای ما بسیار ارزشمند است و واقعاً دلم می‌خواهد دوباره حاصلخیز شود و شکوفایی‌ای که شایستگی آن را داریم، دوباره به دست آید. امیدوارم که این اتفاق بیفتد.

-همان‌طور که می‌دانید، مرکز فرهنگ نیکوکاری «خیر ایران» در دو دوره اخیر جشنواره فیلم فجر، جایزه بهترین فیلم از نگاه نیکوکاری را اهدا کرده است. نظر شما در رابطه با این اقدام چیست؟

 به نظرم این کار بسیار مهم و ارزشمند است. این که جایی تمرکز و توجهش را به سینما و بررسی آثار از زاویه خیرخواهانه و فعالیت‌های نیکوکاری معطوف کند، اتفاق بسیار خوبی است. این مرکز فیلم‌ها را در هر دوره، مثلاً جشنواره فجر، بررسی می‌کند و از زاویه خیرخواهانه و اهداف جامعه خیر انتخاب می‌کند و فیلمی را برمی‌گزیند که به این اهداف نزدیک‌تر است. به نظر من این اقدام، بسیار ارزشمند و تأثیرگذار است و امیدوارم ادامه پیدا کند.

 ما که فیلم می‌سازیم، به این فکر نمی‌کنیم که چه کسی به فیلم ما توجه می‌کند یا کدام بخش از فیلم را برجسته می‌کند یا نقد می‌کند. ما فیلم می‌سازیم و وقتی اثر روی پرده می‌رود، اتفاق مهم این است که افرادی حواسشان به این سینما باشد و هر نکته‌ای که لازم است دیده شود و مطرح گردد، مورد توجه قرار گیرد. این توجه باعث تداوم موضوعات خیرخواهانه در فیلم‌های بعدی و جشنواره‌های آینده می‌شود. امیدوارم جامعه ما همچنان خیرخواهانه پیش برود و چیزی که ما را نجات می‌دهد، همین همراهی و همدلی همه ما با یکدیگر باشد. 

 

گفت‌وگو از امیرعلی قربانی 

 


ارسال دیدگاه
captcha