02 بهمن 1402
«باغچه‌بان» کودکان ناشنوا را از انزوا بیرون آورد
قسمت نهم پادکست نیک‌آوا، روایت زندگی و اقدامات جبار باغچه‌بان، مؤسس «جمعیت حمایت از کودکان کر و لال» و «باغچه اطفال» است که به صورت خاص به آموزش این دسته از کودکان اختصاص داشت.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، قسمت نهم پادکست نیک‌آوا به زندگی، زمانه و کارنامه «میرزا جبار عسگرزاده» معروف به جبار باغچه‌بان اختصاص دارد. شخصیتی نامدار که نویسندگان این پادکست از او به عنوان یکی از افراد شاخص دوران مدرنیته و فردی فراتر از زمانه‌اش یاد کرده‌اند که بدون داشتن تصدیق ششم ابتدایی، تدریس می‌کرد و بانی تأسیس مدارس بسیاری در شهرهای مختلف ایران شده بود.

 باغچه‌بان که او را به عنوان مؤسس آموزشگاه‌های کودکان ناشنوا می‌شناسیم، در سال 1264خورشیدی در ایروان (پایتخت کنونی ارمنستان) که پیشتر جزو قلمرو ایران بود و در پی عهدنامه ترکمانچای به روسیه تزاری منضم شد، به دنیا آمد. پدربزرگ و اجدادش اهل تبریز بودند. وی در سن 20 سالگی (سال 1284 خورشیدی)  بخاطر اختلافات بین ارامنه و مسلمان‌ها دستگیر و روانه زندان شد. در زندان با شخصی به نام وارتان آشنا می‌شود که بر اندیشه او تاثیر شگرفی می‌گذارد. او در زندان به فکر انتشار یک مجله فکاهی می‌افتد. خودش کار تصویرگری و تولید محتوای این مجله را انجام می‌داد و توسط یکی از هم‌بندی‌هایش که برای خرید ارزاق به بیرون زندان رفت‌وآمد داشت، آن را منتشر می‌کرد. 

 این نیکوکار نامدار، پس از جنگ جهانی اول و درگیری‌های مسلمانان و ارامنه در این منطقه، به ایران مهاجرت کرد و مدتی در تبریز، مرند و شیراز به فعالیت آموزشی اشتغال داشت. سال 1312 از شیراز به تهران می‌آید و پس از مدت کوتاهی کار در اداره دخانیات، به علاقه اصلی‌اش یعنی تدریس بازمی‌گردد. او در این برهه تصمیم می‌گیرد تا مدرسه ناشنواها را تاسیس کند. برای گرفتن مجوز تأسیس، نیاز به شناسنامه ایرانی داشت اما او فقط گذرنامه‌ای را همراه داشت که با آن از ایروان راهی ایران شده بود. آن موقع برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم و جاسوس‌هایی که از شوروری به ایران می آمدند، گرفتن شناسنامه به این راحتی‌ها نبوده است.

 فرایند اخذ شناسنامه آنقدر طول میکشد که او به این فکر می‌افتد تا مدرسه ناشنواها را در ایروان تاسیس کند، برای همین به کنسولگری شوروری می‌رود تا مدارکش را ارائه کند و بتواند به ایروان برود، در کنسولگری از سوابقش می‌گوید؛ از اینکه در مرند آموزگار بوده، در تبریز و شیراز کودکستان تأسیس کرده و شیوه جدیدی برای آموزش الفبا ابداع کرده است، نمایشنامه می‌نویسد، در قفقاز برای مجله ملانصرالدین مطلب می‌نوشته و در ایروان، سردبیر مجله «لک لک» بوده است. کارمند کنسولگری به او می گوید: کارهای شما برای ما جالب نیست. باغچه بان با عصبانیت از کنسولگری خارج می‌شود و به فعالیت خود در ایران می‌دهد.

باغچه بان در سال 1312 در شرایطی که جامعه ارزش کمی برای آموزش قائل بود و بیشتر خانواده‌ها راغب بودند فرزندان خود را به جای مدرسه، به کار بگمارند، به مسئله آموزش ورود کرد. تمام دورانی که باغچه بان به آموزش کودکان اختصاص داد، برایش سختی و مشقت بود. باغچه بان بدون تردید جزء نوادر تاریخ ایران و فراتر از زمانه خود بود. باغچه‌بان هیچوقت نظام آموزشی عادی را طی نکرد و بدون اینکه مدرسه رفته باشد، صاحب این بینش و نگرش شده بود. باغچه بان آموزش بچه ها را بر اساس نمایشنامه پیش می برد. مهمتر از همه، بر دوره پیش دبستانی تأکید می کند و کودکستان با نام باغچه ایجاد می‌کند و بعد خود را «باغچه‌بان» می‌نامد. 

وی برای حدود 20 سال تلاش های فراوان کرد که در خاطرات خود ایشان و فرزندانش، ثمین، ثمینه و پروانه منعکس شده است. آنها به دوره ای اشاره میکنند که در مدرسه زندگی میکرده اند و شبها در مدرسه می‌خوابیده اند. ثمین در خاطراتش می گوید: بابا شب ها نیمکت‌های کلاس را کنار میزد و رختخواب ما را پهن میکرد و صبح ها قبل از اینکه بچه ها برسند، نیمکت ها را به اتاق می برد و دوباره نیمکت ها را سر جایش میگذاشت. در پشت تمام این خاطرات دو نفر بودند که زندگی شان را محکم حفظ کردند: یکی، جبار باغچه بان و دیگری، همسرش، صفیه میربابایی. باغچه‌بان برای کودکانی که دفتر و قلم نداشتند، دفتر و قلم می‌خرید، همچنین برای آنان صابون تهیه می‌کرد تا نظافتشان رعایت شود. 

باغچه‌بان در اوایل دهۀ سی، جمعیت حمایت از کودکان کر و لال را تاسیس کرد، این جمعیت توانست از وزارت دارایی یک قطعه زمین در یوسف آباد بگیرد و باغچه‌بان این زمین را به احداث یک مدرسه برای ناشنوایان اختصاص داد. او در سال 1336 اولین آموزشگاه کودکان ناشنوا را افتتاح کرد، در ادبیات آن روزها می‌گفتند کودکان کر و لال و پیش از آن میگفتند کر و گنگ. وی سرانجام در آذرماه سال 1345 درگذشت. ناصرخسرو، گلاب دره، محله شیخ هادی، خیابان ژاله، محله سیروس، خیابان آراسته و یوسف‌آباد، محله‌هایی بودند که باغچه‌بان در آن‌ها زندگی و تدریس کرد. 

 نگارش و اجرای نمایشنامه‌های متعدد کودکانه چون «خانم خزوک»، «پیر و تُرب»، «گرگ و چوپان»، «مجادله دو پری»، ثبت گوشی استخوانی یا گوشی گُنگ و به‌کارگیری روش جدید آموزشی برای تدریس به کودکان از جمله کارهای فرهنگی جالب توجه باغچه‌بان است که در این پادکست به آن‌ها اشاره شده است.

 پژوهشگران از باغچه‌بان به عنوان فردی با شخصیت تجربه‌گرا و خودآموز یاد کرده‌اند که در ترویج امر خیر و نیکوکاری پیشقدم بود و با تأسیس «باغچه اطفال» برای کودکان ناشنوا، امکان بیرون آمدن آن‌ها از انزوای خانه را فراهم ساخت و فراتر از آن فرزندان خانواده‌های تهیدست را با خانواده خود هم‌سفره می‌کرد و به جای دریافت شهریه از آن‌ها، پس‌اندازی نیز برای آن‌ها ذخیره می‌کرد. 

علاقه‌مندان می‌توانند به لینک اصلی قسمت نهم پادکست نیک‌آوا مراجعه فرمایند.


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...