05 اسفند 1402
صفای باغِ هستی نیک‌کاری است
پروین اعتصامی در شعری زیبا، به اهمیت نیکی‌کردن به دیگران بدون چشم‌داشت و ریا می‌پردازد و بهای نیکی را برای مخاطبانش یادآوری می‌کند. وی در یکی از این ابیات می‌گوید: صفای باغِ هستی، نیک‌کاری است/ چه رونق، باغِ بی‌رنگ و صفا را؟

 زیبایی هر عملی به خلوص آن است. اگر بدون چشم‌داشت و به‌دور از ریا دست کسی را گرفتیم، باارزش است. توقع اینکه با انجام کار خِیر پاداش و توجهی را از آن خود کنیم مثل این است که خورشید را در دستمان بگیریم و راه برویم تا همه را متوجه نور خود کنیم. می‌توانیم خورشید را در قلبمان نگه داریم تا همه از قدرت گرما و حیات‌بخشی‌اش بهره ببرند.

 توقع به گرفتن پاداش و ریاکاری از آفت‌هایی هستند که بر جان آدمی رخنه می‌کنند و ثمره‌ نیکی را از بین می‌برند. این مفاهیم که از وسوسه‌ها و خودستایی‌ها نشأت می‌گیرد، همان موش‌های موذی هستند که بار گندم‌ها را می‌جَوَند. هشیار باشیم تا روزی نیاید که در انبارمان چیزی جز موش‌های پروار نبینیم که ثمره‌ زحمت‌ها و نیکی‌هایمان را جویده و انبان‌هایمان را خالی کرده است.

 از آنجا که این مباحث دارای اهمیت فراوانی هستند، بزرگان ادب و دین هم به آن‌ها پرداخته‎‌اند. یکی از شاعران معاصری که به این مفاهیم اشاره کرده و در صدد غربال‌کردن موش‌های ریا و توقع برآمده، پروین اعتصامی‌ است.

 پروین اعتصامی شاعر سرشناس ایرانی‌ است. از او همچنین با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایرانی» یاد می‌کنند. وی با نام اصلی رخشنده اعتصامی، در تاریخ 25 اسفند 1285 در شهر تبریز به دنیا آمد. پدر او، یوسف اعتصامی آشتیانی، علاقه‌ زیادی به فرهنگ و ادبیات داشت. این بانوی شاعر، سرودن شعر را از هفت‌سالگی آغاز کرد و در دوران نوجوانی، اشعار او به اوج پختگی و زیبایی رسیدند. در تمام این دوران، پدرش همراه و یاور او بود و نهایت تلاش خود را برای شکوفایی دخترش در شعر و ادبیات می‌کرد. جایگاه پدر، به‌عنوان فعال سیاسی و فرهنگی، زمینه را برای آشنایی پروین اعتصامی با سایر شعرا و چهره‌های شاخص آن زمان فراهم می‌کرد. از جمله می‌توان به ارتباط با اشخاص بزرگی همچون علی‌اکبر دهخدا، ملک‌الشعرای بهار و عباس اقبال آشتیانی اشاره کرد که پروین را به سرودن اشعار بیشتر تشویق می‌کردند و به او انگیزه می‌دادند. 

 پروین در شعری زیبا، به اهمیت نیکی‌کردن به دیگران بدون چشم‌داشت و ریا می‌پردازد و بهای نیکی را برای مخاطبانش یادآوری می‌کند. وی در این‌باره آورده است:

  • بزرگی داد یک درهم گدا را/ که هنگام دعا یاد آر مارا
  • یکی خندید و گفت این درهم خرد/ نمی‌ارزید این بیع و شرا را
  • روان پاک را آلوده مپسند/ حجاب دل مکن روی و ریا را
  • مکن هرگز به طاعت خودنمایی/ بِران زین خانه نفس خودنما را
  • بزن دزدان راه عقل را، راه/ مطیع خویش کن حرص و هوا را
  • چه دادی جز یکی درهم که خواهی/ بهشت و نعمت و ارض و سما را؟
  • مشو گر ره شناسی، پیروِ آز/ که گمراهی‌ است راه، این پیشوا را
  • نشاید خواست از درویش پاداش/ نباید کُشت، احسان و عطا را
  • صفای باغِ هستی، نیک‌کاری است/ چه رونق، باغِ بی‌رنگ و صفا را؟
  • به نومیدی، درِ شفقت گشودن/ بس است امیدِ رحمت، پارسا را
  • تو نیکی کُن به مسکین و تهیدست/ که نیکی، خود سبب گردد دعا را
  • از آن بزمت چنین کردند روشن/ که بخشی نور، بزمِ بی‌ضیا را
  • از آن بازوت را دادند نیرو/ که گیری دست، هر بی‌دست‌و‌پا را
  • از آن معنی پزشکت کرد گردون/ که بشناسی زِ هم درد و دوا را
  • مشو خودبین، که نیکی با فقیران/ نخستین، فرض بوده است اغنیا را
  • ز محتاجان خبر گیر ای که داری/ چراغ دولت و گنج غنا را
  • به وقت بخشش و انفاق، پروین/ نباید داشت در دل جز خدا را (1)

 اما بهای نیکی چیست؟

 در این شعر شاهد فرد ثروتمندی هستیم که به مرد فقیری پول اندکی می‌دهد و از او می‌خواهد برایش بابت آن دعا کند. کسی این ماجرا را می‌بیند و آن شخص را موعظه می‌کند. موعظه‌گر تلنگری‌ به آن خیّر می‌زند که «با پول خردی که به عنوان صدقه به دیگری بخشیده‌ای توقع داری آسمان و زمین را به عنوان پاداش بستایی؟

 بهای نیکی را قیمت مشخصی نیست. نباید برای آن قیمت‌گذاری کرد. اگر طالب خیر هستیم باید از جان‌ودل به آن ارج نهیم و به پاداش آن نیندیشیم. همچنین با ریا و توقع، اخلاص آن را از بین نبریم.

 اعتصامی در مقام یک مصلح اجتماعی در این شعر قصد دارد با مثالی ساده و قابل فهم، به هرآنچه که رنگی از ریا و دغل‌کاری دارد، بتازد. وی تربیت می‌کند و اندرز می‌دهد تا بلکه راهی به‌سوی بهای نیکی پیدا کند.

 «بیع و شرا» که در این شعر به معنی خرید و فروش است، همان معامله کردن است. بهای نیکی با اجر و ثواب همراه است. ولی نه اینکه به صرف نیکی‌کردن منتظر جواب و پاداش آن باشیم. اگر قرار است برای رسیدن به پاداش نیکی کنیم، کار خارق العاده‌ای نکرده‌ایم.

 از آن گذشته، این شاعر معاصر می‌گوید: اگر هدف ما از نیکوکاری، رضایت خداوند نباشد، هیچ ارزشی برای آن وجود ندارد. بهای نیکی از نظر پروین اعتصامی، رضایت پروردگار است. اگر به ما چیزی داده شده است، باید برای استفاده‌ درست از آن آماده شویم. معنای توانمندبودن این است که دست ناتوانان را بگیریم و کمک‌کننده باشیم. مادامی که نسبت به هر کار نیکی که قصد انجام آن را داریم حرص و طمع دخیل شود، حاصلی جز خودنمایی و خودستایی نخواهد داشت. بهای نیکی ما، نیکی است به‌شرط آنکه بدون خودنمایی و ریا و تنها برای رضای خدا باشد.

 این شاعر، به مخاطبش پیشنهاد می‌کند نیکوکار باشد و از حرص‌وآز به‌‍دور؛ زیرا نتیجه‌ آز چیزی جز گمراهی نیست. 

 بر هر انسان دارایی واجب است که به نیازمندان کمک کند. وقتی این چنین جامعه‌ای وجود داشته باشد، عدالت اجتماعی هویدا می‌شود، فاصله‌ طبقاتی از بین می‌رود و اجتماع سالم‌تری خواهیم داشت. این مسئله با وجود سادگی بسیار کارساز و قابل تأمل است.

یادداشت از دکتر عاطفه جعفریان

پی‌نوشت:

1. دیوان اشعار پروین اعتصامی، شماره 30، بهای نیکی


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...