هستی با مهربانی شکل گرفته و مهرورزی یکی از ارکان مهم خلقت است. اولین عنصری که بشر از خالق خود میبیند، میفهمد و دریافت میکند مهربانی است.
خداوند بیدریغ میبخشد. نگاه مهربان او بر تمام ذرات عالم پاشیده میشود. مهم نیست که زیر خاک باشد یا روی آسمان، کرم خاکی و عقاب هرکدام به طریقی لطف و مهر خالقشان را دریافت میکنند.
ما چرا شبیه خالقمان نباشیم؟ مگر نه این است که عاشق شبیه معشوق میشود؟ مگر جز این است که دلیل پایداری هستی، مهر ایزد است؟ کدام موجود میتواند بدون مهربانی زندگی کند که انسان بتواند؟ چرا محبتمان را دریغ کنیم وقتی که ساعت شنی زندگی، روزبهروز شنهای بیشتری را از عمرمان کم میکند؟
«مهرورزی» یکی از واژههایی است که از نگاه بیشتر ادیبان جا نمانده است و هرکس به زعم خود میتواند این مفهوم را بسط دهد و معنا کند. در همین راستا، به یکی از اشعار زیبای سعدی اشاره میکنیم؛ شاعری که به مضامین اخلاقی زیادی پرداخته است:
- یکی در بیابان سگی تشنه یافت/ برون از رمق در حیاتش نیافت
- کله دلو کرد آن پسندیده کیش/ چو حبل اندر آن بست دستار خویش
- به خدمت میان بست و بازو گشاد/ سگ ناتوان را دمی آب داد
- خبر داد پیغمبر از حال مرد/ که داور گناهان از او عفو کرد
- الا گر جفاکاری اندیشه کن/ وفا پیش گیر و کرم پیشه کن
- کسی با سگی نیکویی گم نکرد/ کجا گم شود خیر با نیکمرد؟
- کرم کن چنان کهت برآید ز دست/ جهانبان در خیر بر کس نبست
- به قنطار زر بخش کردن ز گنج/ نباشد چو قیراطی از دسترنج
- برد هرکسی بار در خورد زور/ گران است پای ملخ پیش مور (1)
در این شعر زیبا، شیخ اجل سعدی شیرازی تصویر شخصی را ترسیم کرده است که در بیابان با سگی مواجه میشود که از شدت تشنگی زبانش به خاک داغ چسبیده و بیرمق به گوشهای افتاده است و نفسنفسزنان جرعه آبی میطلبد. آن شخص نیکمرام با دیدن آن سگ، به سمتش روانه میشود. کلاهش را درمیآورد و دستار سرش را مانند ریسمانی به دور کلاه میپیچد، کلاه را شبیه سطلی درست میکند و آن را به چاهی که در آن نزدیکی بود میاندازد. آن نیکوکار، آستین همت بالا زد و مقدار آبی برای آن سگ فراهم کرد تا حیات در آن موجود از بین نرود.
وحی الهی بر پیامبر آن زمان فرود آمد و پیغام داد که: «پروردگار گناهان شخصی را بهواسطه خدمتی که به سگی کرده بخشیده است.»
حال ای انسان! اگر جفاکاری، فکری به حالِ حالِ دلت کن. مهربانی و سخاوتمندی راهی است برای خوش گشتنِ احوال ناخوشات. مهرورزی به سگی بیرمق و بیمار از نگاه خالق دور نمیماند، آیا خدمت به خلقی که ارزشمندترین اثر آفرینش است از نگاه پروردگار دور میماند؟ به هر طریقی که میتوانی و شایسته آنی مهر بورز؛ چراکه این دنیا پر از توان و ایده است برای مهربانیکردن. زمانی که از خودت و وجودت ببخشی این باارزشترین شکل بخشش است.
تو هم به اندازه توانت، به قدر ظرف وجودیات ببخش؛ چراکه پاداش نیکوکاران در درگاه حق ضایع نمیگردد.
یادداشت از دکتر عاطفه جعفریان
پینوشت:
1. بوستان سعدی، بخش حکایات، باب دوم در احسان
دیدگاه خود را بنویسید