آشنایی با مرکز نیکوکاری «والعصر» در دانشگاه تهران / راحمی: همه برای ایران کار می‌کنیم
مؤسس مرکز نیکوکاری «والعصر» در دانشگاه تهران، معتقد است تقویت نیکوکاری در دانشگاه‌ها، تقویت هویت ملی و پشتوانه‌ای برای سربلندی ایران خواهد بود. خیر ایران همزمان با روز دانشجو به گفت‌وگو با این فعال دانشجویی پرداخته است.

 یکی از فعالیت‌های اثرگذار اما مغفول در دانشگاه‌ها، ساماندهی فعالیت‌های نیکوکارانه و داوطلبانه است. متأسفانه به دلایل متعددی که در جای خود باید بحث شود، دانشگاه‌های بزرگ کشور ما در به کارگیری از ظرفیت دانشجویان برای انجام فعالیت‌های نیکوکارانه و بشردوستانه ناتوان بوده‌اند.

 با این حال، در برخی دانشگاه‌ها، بعضی دانشجویان با ارادۀ شخصی و انگیزۀ بالا توانسته‌اند فعالیت‌هایی تحسین‌برانگیز را در زمینه امور خیر سازماندهی کنند. یکی از این دانشجویان، امیرحسین راحمی در دانشگاه تهران بوده است که توانسته یک کانون نیکوکاری، با عنوان «والعصر» را به شکل فعال و مؤثر در دانشگاه تهران تأسیس و راهبری کند. همزمان با 16 آذرماه؛ روز دانشجو با او در محل کانون نیکوکاری والعصر به گفت‌وگوی تفصیلی پرداختیم. آنچه از نظر می‌گذرد، حاصل این گفت‌وگوست.

-جناب آقای راحمی خودتان را معرفی بفرمایید و اینکه چه اتفاقی افتاد که از فعالیت‌های خیر در دانشگاه سردرآوردید؟

 من امیرحسین راحمی هستم، متولد 1377 در استان یزد و شهر یزد. بعد از دوره دبیرستان و قبولی در دانشگاه به تهران آمدم و فضای متفاوت و اتفاقات مختلف روی داد. در مقطع کارشناسی در رشته «فقه و حقوق» دانشگاه تهران دانشجو بودم. در حین تحصیل، دغدغه‌های شخصی و کاری و اجتماعی را دنبال می‌کردم. لذا یکسری فعالیت در راستای ترویج مفهوم مسئولیت‌پذیری اجتماعی شروع کردم، بعد از سال 98 که درگیری‌های کرونا شروع شد، همه زندگی‌ها تحت تاثیر قرار گرفت که ما هم از این اتفاقات مستثنا از این اتفاقات نبودیم. کرونا باعث شد به طور جدی وارد فعالیت‌های نیکوکاری شویم. 

-وقتی کرونا شروع شد شما دانشجوی لیسانس بودید؟

 بله در دانشکده الهیات بودم. بعد از آن کنکور ارشد شرکت کردم و بورسیه قضاوت قوه قضاییه شدم، و کاری که اینجا شروع کردیم را چندسال است که هنوز هم ادامه می‌دهیم. با اینکه دیگر دانشجوی دانشگاه تهران نیستم اما کماکان نیز در کانون خیریه والعصر فعالیت دارم و کارها را با کمک بچه‌ها پیش می‌بریم. 

-آن کاری که در دوره لیسانس شروع کردید در قالب تاسیس یک تشکل بود یا صرفاً یک فعالیت دانشجوییِ بدون تشکل بود؟

 از ابتدای شروع کار یک فعالیت‌های جدی دانشجویی داشتیم، از این بابت که دانشگاه، دانشگاه فعالی بود و اتفاقات زیادی در آن رقم می‌خورد، ما هم یک قسمت از این اتفاقات بودیم. سال 97 برای کمک به زلزله غرب کشور؛ زلزله سرپل ذهاب ورود پیدا کردیم. اتفاقی که افتاد این بود که جمعی از دوستان برای اولین بار بعد از این که آقا گفتند هرکس هر کمکی می‌تواند بکند به منطقه گسیل شود، به منطقه سرپل ذهاب رفتیم. از آن‌جا اتفاقی خیلی سریع شروع به شکل‌گیری کرد، به بچه‌ها گفتیم در دانشگاه تشکل‌های مختلفی داریم مثل تشکل‌های سیاسی، تشکل‌های مذهبی، فرهنگی و هنری ولی متاسفانه تا آن زمان در دانشگاه تشکل نیکوکاری یا خیریه‌ای را بصورت جدی نداشتیم، که از آن‌جا گروهی را با هم شکل دادیم به نام «والعصر»، کانون نیکوکاری والعصر. بعد از آن، یک سری از اتفاقات در حوزه‌های مختلف فرهنگی، مسئولیت‌پذیری اجتماعی داوطلبانه شروع شد. 

-این کانون با مجوز دانشگاه تهران شروع به فعالیت کرد؟

 بله به عنوان کانون فرهنگی، یک زمانی هم طول کشید تا مجوزهای آن گرفته شود. از اواخر سال 97 به عنوان کانون دانشجویی تاسیس شدیم. البته فقط آن‌جا فعالیت نداشتیم، از وزارت ورزش و جوانان مجوز سمن و از کمیته امداد مجوز مرکز نیکوکاری گرفتیم، همچنین خودمان را به عنوان یک گروه جهادی هم ثبت کردیم. ما می‌خواستیم تا یک فرآیند قوی کاری را در دانشگاه داشته باشیم، یعنی یک بستر خیلی جدی نیکوکاری ایجاد شود.

-چرا؟ دانشگاه کانون خیریه نداشت؟

 در پنج سالِ قبل از آن، یعنی از سال 90 تا 95 تقریباً گروه فعال نیکوکاری در دانشگاه نداشتیم. شاید به صورت اسمی و شکلی یک گروه‌هایی بودند و مجموعه‌هایی هم از بیرون دانشگاه، در دانشگاه نمایندگی زده بودند مثل جمعیت هلال احمر یا دیگرمجموعه‌هایی که الان دیگر در دانشگاه نیستند. ولی اینکه کانونی با ماهیت دانشگاه باشد و خود دانشگاه تهران در آن موضوعیت داشته باشد نداشتیم.

-از دانشگاه‌های دیگر خبر نداشتید که آن‌ها هم کانون خیریه دارند یا نه؟

در شروع اتفاق نه اطلاعی نداشتیم و هنوز داشتیم یک فرآیندی را شروع می‌کردیم ببینیم به چه صورت است و چه کارهای می‌توان کرد، مسئله اصلی در آن بازه این بود که خیلی زمان می‌برد تا ما یک سری چیزها را یاد بگیریم. فرآیندهای یادگیری واقعا زمان‌بر بود، چون تجربه‌ای وجود نداشت، تک تک این مراحل ثبت و انجام کارها را از فرآیندهای قانونی تا انسانی که باید رقم می‌خورد را باید می‌رفتیم، و همه این مراحل با تجربه پیش رفت. ولی از یک جایی به بعد فرق کرد، واقعاً یکی از برکاتی که دوران کرونا - با وجود همه بدی‌هایش- داشت، این بود که همدلی مردم واقعاً خیلی ویژه بود و فضایی بود که مردم و دانشجوها مشارکت خیلی جدی داشتند. از سال 98 که کرونا شروع شد مشارکت در حوزه‌های نیکوکاری و مسئولیت‌پذیری که بچه‌ها نسبت به خودشان و دانشجوهای دیگر و نیازمندهای بیرون داشتند تقریباً چند ده برابر شد. از آن‌جا بحث ارتباط با دانشگاه برای ما خیلی جدی شد، یک بدنه قابل قبولی در دانشگاه داشتیم و ارتباط را با دیگر دانشگاه‌ها و فضاهای دیگر هم توانسته بودیم برقرار کنیم.

-الان این مرکز نیکوکاری دانشجویی والعصر که مجوز هم از دانشگاه تهران دارد، طبق اساس‌نامه خود باید خدمات خیریه و رفاهی به دانشجویان دانشگاه تهران  ارائه بدهد؟ یا رسالت آن این است که از دانشجویان دانشگاه تهران کمک به نفع نیازمندان جمع کند؟ یعنی می‌خواهم بدانم موضوعیتِ دانشجویان دانشگاه تهران در این مسئله، این است که مورد کمک قرار بگیرند یا به دیگران کمک بکنند؟

 باید از شروع داستان بگویم، اصلا چه شد که ما مجموعه را تاسیس کردیم، قسمتی را گفتم، سال 97 که زلزله اتفاق افتاد و به آن‌جا رفتیم و برگشتیم، یک سری اتفاقات تلخ هم همان زمان اتفاق افتاد. یکی از دانشجویان علوم پزشکی دانشگاه تهران تجربۀ خیلی تلخی را در کشور رقم زد، بحث این بود که صورت کودکی زخم شده بود و بخیه‌ای روی صورت این کودک زده بودند، چون مادر این کودک توان پرداخت هزینه این بخیه را نداشته است، آن پزشک بخیه‌ها را باز می‌کند، و بچه‌ای که شش یا هفت سال سن داشت با صورتی که از آن خون می‌ریزد از مرکز درمانی خارج می‌شود. خیلی خبر تلخی بود. آن‌جا چیزی برای ما تداعی شد و درون ما جرقه خورد، تا جایی که در خاطرم است در آبان و آذر هم بود، دیدیم که در دانشگاه خیلی از چیزها مثل تخصص‌ها را دوستان یاد می‌گیرند، شاید آن پزشک یکی از بهترین پزشکان کشور از لحاظ تخصص بوده باشد، ولی آن چیزی که همه یاد نمی‌گیرند بحث انسان‌بودن است که شاید مقدم بر تخصص داشتن باشد، یعنی یک انسانِ متخصص شاید به درد کشور بخورد ولی یک متخصصی که انسان نباشد حتماً ضربه‌ و خسارت به کشور می‌زند. 

 از آن‌جا جمع ما به این نتیجه رسید که هدف داشته باشد؛ هدف اول این بود که وظیفه داریم بچه‌های دانشگاه تهران را نسبت به اتفاقات جامعه مسئول کنیم، به آن‌ها یاد بدهیم و نیکوکاری و کار خوب را ببیند، از این دیدن یاد بگیرند. یک سری کارها حتی تعریف کردیم تا بچه‌ها حس خوب کار خیر را تجربه کنند، لزوماً خیلی تاثیرات عجیبی نداشت، مثلا به آسایشگاه سالمندان رفتن شاید زندگی آن سالمند را خیلی متحول نکند، ولی این حس کار خیر را ایجاد می‌کرد. دومین مسئله این بود که ما به عنوان نخبگان جامعه و به عنوان کسانی که در یک دانشگاه خوب درس می‌خوانند و عمدتاً از قشر متوسط و رو به بالای جامعه هستند، نسبت به جامعه خود وظیفه داریم، منِ نوعی که نخبه هستم نباید فقط طلبکار جامعه باشم، یک جایی ما باید به جامعه خدمت کنیم، ما اتفاقاً وظیفه خدمت‌دهی بیش‌تری نسبت به خدمت‌گیری داریم. سر همین موضوع اتفاقاتی را ترسیم کردیم. ذکر این نکته هم ضروریست که بعضی از گروه‌های خیریه همان زمان هم در دانشگاه‌ها بودند که دور هم جمع می‌شدند و به سگ‌ها غذا می‌دادند، ولی نسبت به جامعه خود کنشی نداشتند، دور هم جمع می‌شدند و کلی حرف می‌زدند به اسم بازارچه خیریه، ولی خروجی خاصی نداشتند.

 برای ما مهم بود که این نخبه‌ای که اینجا نشسته و قرار است در فردای این کشور مسئول شود، یک تاثیر جدی برای جامعه داشته باشد. بحث سومی که ما داشتیم این موضوع بود که به عنوان یک گروه دانشجویی وظایف متفاوتی با دیگر مراکز داشتیم، یعنی اینکه اگر می‌گوییم خیریۀ دانشجویی دانشگاه تهران، تصوری که در ذهن فردی در خارج از دانشگاه ایجاد می‌شود این است که یک مجموعه جوان فعال با فناوری و یک رویکرد جدید داریم و نباید خروجی ما با خروجی انسان‌های خوبی که در محله‌ای با سن بالا کار خیر می‌کنند یکی باشد، دم آن‌ها گرم کار خیلی خوبی می‌کنند ولی ما یک وظیفه مازاد و جدی‌تری داریم. شروع کردیم در هر سه حوزه کارهایی تعریف کردیم و قدم‌هایی برداشتیم و باتوجه به ایده‌ها پروژه‌هایی در دانشگاه تعریف شد، تا این اتفاق فراگیر شود که تا الان پیشرفت خوبی هم داشته است.

-الان وضعیت مشارکت دانشجوها در این مرکز چگونه است؟ یعنی افراد می‌توانند عضو شده و فعالیت کنند؟

 واقعیت این است که ما ایرانی‌ها، نسبت به دیگری واقعاً علاقه‌مند هستیم و در خیلی از موارد، دیگری را بر خودمان ترجیح می‌دهیم. همین نکته باعث می‌شود که نتایج خیلی خوبی در حوزه نیکوکاری ببینیم. بنظرم، نسبت به مجموعه‌های دانشجوییِ فعال دیگر، با اینکه مجموعۀ ما مستقل و بدون حمایتِ بیرونی است، مشارکت قابل قبول دانشجویی داریم.

-منابع مالی شما را دانشگاه تامین می‌کند؟

منابع مالی ما از کمک‌های دانشجویان و خیرین و دانشگاه تأمین می‌شود. ما گردش مالی خیلی قابل قبولی داریم.

-کار خودتان را در کجا تبلیغ می‌کنید؟

در کانال‌ها و صفحه‌های دانشجویی.

-در فکر این نبودید که در این مدت یک رویداد دانشجویی با موضوع خیر برگزار کنید؟

 چندین رویداد برگزار شد. یک رویدادی که از سال 98 داشتیم «یلدای نیکی» بود که با مشارکت عجیب دوستان برگزار شد، سال اولی که برگزار کردیم 800 نفر و در یلدای نیکی دوم پنج‌هزارنفر شرکت کردند. همین ایام سال گذشته برای یک رویداد نیکوکاری در دانشگاه حدود 30 هزار نفر در نمایشگاه ما شرکت کردند. این نمایشگاه، شبیه یک بازارچه خیریه به مناسبت عید بود.

-این تعداد بازدیدکننده یک مقدار عجیب نیست؟!

 خودِ دانشگاه تهران 57 هزار دانشجو دارد و غیر از آن‌ها اعضای هیئت علمی و اساتید و کارکنان هم هستند که خانواده‌ای حدوداً 70 تا 80 نفری را تشکیل می‌دهند. هرکدام از این افراد نیز خانواده‌ای دارند. لذا در حال حاضر دانشگاه تهران، خانوادۀ نیم‌میلیون نفری دارد، که ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با دانشگاه تهران دارند. 

-چه شد که اسم «والعصر» را برای کانون نیکوکاری انتخاب کردید؟

 اینکه تفأل به قرآن زدیم موضوعی‌ست که برکت دارد و جای خود دارد، اما سورۀ «عصر»، سورۀ نیکوکاری است. در ابتدای این سوره، به زمان سوگند یاد می‌شود؛ یعنی باید قدر زمان را بدانیم و فرصت‌ها را از دست ندهیم. در ادامه سوره هم اشاره می‌کند که هرکس کار خیر انجام ندهد، در ضرر و خسران خواهد بود. ذهنیت ما هم این بود که اگر  این کار (تاسیس کانون) را انجام ندهیم، کسی که ضرر می‌کند خودمان هستیم.

-در این دوسال اخیر تعامل شما با سیستم مدیریتیِ جدیدِ دانشگاه چگونه بوده است؟

حمایت خیلی ویژه‌ای داشته‌اند و خودشان را اعضای مجموعه ما می‌دانند و هرجایی که نیاز است، کمک می‌کنند. مسئولان دانشگاه تلاش می‌کنند گفتمان کار نیکوکاری و جهادی در دانشگاه بنیادین شود و اتفاقاتی رقم بخورد که تا الان اتفاق نیفتاده‌ است. دکتر مقیمی (رئیس دانشگاه) تحولات خوبی را رقم زده‌اند. واقعاً نگاه ویژه ایشان به عنوان یک مدیر به مسئله مسئولیت‌پذیری اجتماعی قابل تحسین است و اولین مدیری هستند در دانشگاه تهران که شعار دانشگاه را در هر دو سال گذشته، شعاری با محوریت مسئولیت اجتماعی قرار داده‌اند. بقیه مسئولان، دانشجویان و دوستان دانشگاهی هم «همراه» هستند، واقعاً در این چندسال یکی از خوشحالی‌هایمان این بوده است که در بستر دانشگاهی قدم برداشته‌ایم که همه آدم‌ها می‌فهمند که باید برای این موضوعات کار کنند و زمان بگذارند. یک بخشی از مسئله آینده ایران، مسئولیت‌پذیری اجتماعیِ این جوانانی است که فردا قرار است در این جامعه تاثیر بگذارند.

-تاجایی که می‌دانم اکثر دانشکده‌های دانشگاه تهران، دفاتر بسیج دارند و بعضی از این دفاتر در دانشکده‌های دانشگاه تهران کارهای خیر و اردوهای جهادی انجام می‌دهند. تعامل شما با آن‌ها چطور بوده است؟

 کاملاً تعامل داشته‌ایم. بنده خودم قبل از این مسئول بسیج دفتر دانشکده الهایات دانشگاه تهران بوده‌ام، ولی نکته‌ای که وجود دارد این است که اتفاقا همراهی بچه‌های بسیج همراهی کاملا همراهانه مفهومی است یعنی متوجه مسئله هستند و دغدغه دارند، در اکثریت موضوعات ما همکاری داشتیم، مثلا پست‌های برنامه‌های ما را در کانال‌ها و پیج‌های خودشان منتشر می‌کنند و خودشان حضور دارند، ما خودمان را جدا نمی‌دانیم.

-همکاری و همراهی طیف خاکستری دانشگاه با شما چطور بود؟ مثلاً بچه‌هایی که به بسیج و تشکل‌های مذهبی رفت‌وآمد ندارند.

 من این تقسیم‌بندی‌ها را درست نمی‌دانم، ما یک دانشگاه و جمعیتی هستیم که همه، دغدغه ایران را دارند. حالا چه بسیجی و مذهبی باشد یا نه. ما و همه کسانی که در حوزه مسئولیت‌پذیری اجتماعی دارند کار می‌کنند، برای «جمهوری اسلامی ایران» داریم کار می‌کنیم و بنظر من، بگوییم «دغدغه‌مندان ایران». حالا با هر طیفی که هستند. ما بچه‌های یک دانشگاه هستیم و از یک‌جا با هم برای کاری که در همین چهارچوب این کشور است کار می‌کنیم، و خیلی تاثیر دارد. مثلا آدمی که در اینجا اردوی جهادی می‌رود قطعاً در آینده، نگاه متفاوتی به این کشور خواهد داشت، قطعا اگر بخواهد بلیطی به کشوری بگیرد این کار برای او سخت خواهد شد و رفتن او سخت‌تر خواهد بود.

-البته همین سؤال را پرسیدم که به این نکته برسیم که شما تأکید کنید این تقسیم‌بندی‌ها برای کار خیر نباید موضوعیت داشته باشد و معمولاً هم همین مرزکشی‌ها باعث می‌شود کار خیریه در دانشگاه پا نگیرد.

بله درست است.

-به نظر شما، با توجه به ظرفیت دانشگاه و دانشجویان، چرا کار خیر هنوز در دانشگاه‌ها پا نگرفته است، چرا؟

 واقعیت این است که بزرگ‌ترها کم هستند. هرجایی که اتفاقی می‌خواهد بیفتد، نگاه ویژه و حضور بزرگ‌ترها و آدم‌هایی که دغدغه دارند، بسیار مهم است. یک عبدالله والی یک منطقه‌ای را آباد می‌کند، ما چندتا آدم داریم که حاضر باشند 20 سال 30 سال زمان خودش را بگذارد؟ بعضی اوقات رقابت‌هایی که شکل می‌گیرد، رقابت‌های قشنگی نیست. یک مجموعه بیرونی با هر اسم و شکلی وارد دانشگاه می‌شود و می‌خواهد همه به حرف او گوش دهند و نگاه این نیست که توسعه کار نیکو را در کشور داشته باشیم، نگاه این است که گروه ما و مجموعه ما رشد کند و اسم بیش‌تری داشته باشد، حتی بعضا حسی که می‌شود این که می‌خواهیم به یک نیازمند کمک کنیم بلکه این حس است که من مجموعه فلان باید این خدمت را بکنم. ولی یک جاهایی اصلا مهم نیست که اسم والعصر باشد یا نه، این دانشجوی نیازمند نباید امشب سر گرسنه زمین بگذارد، آن آدمی که نیاز به کمک آموزشی دارد نباید امروز از این خدمت بی‌بهره باشد آن هم وقتی ما این مقدار داوطلب و ظرفیت داریم. حالا شاید اسم والعصر باشد شاید نباشد، این موضوع خیلی جدی است.

-اگر بخواهید دو، سه تا راهکار اجرایی برای بچه‌هایی که در دانشگاه مشغول به کار هستند یا مسئولینی که دانشگاه را مدیریت می‌کنند داشته باشید که بتوانند کار خیر را شتاب بدهند، آن پیشنهادات چه هست؟

 یک قرص نیست که بگوییم بعد از خوردن آن دنیا از این رو به آن رو می‌شود. مسئله، مسئول‌کردن دانشجوها نسبت به اتفاقات و جامعه است. دانشجوها و دانشگاه ما ظرفیت خیلی خوبی دارد. قاعدتاً اولین مسئله، خودِ «توجه» است و این نگاهی که منِ مسئول ببینم بچه‌ها دارند چکار می‌کنند. اگر منِ مدیر یا استاد یک جاهایی کمک کنم، واقعاً تاثیر دارد. اگر پنج هزار تومان به عنوان رییس دانشگاه یا معاون یا استاد دانشگاه بدهم، به هر حال دانشجوها می‌بینند و یاد می‌گیرند.

 نکته دیگر، ضرورت الگوسازی است. ما باید الگوهای موفق را به دانشجویان معرفی کنیم. دانشجویان باید امثال شهید امیر اژدری را بشناسند. چون وقتی الگو وجود داشته باشد بچه‌ها سوق پیدا می‌کنند و اتفاقات حتماً با سرعت بهتری انجام می‎‎‌شود.

-به آیندۀ فعالیت‌های خیر در دانشگاه تهران چقدر امیدوار هستید؟  

 بسیار امیدوار هستم و خوشحالم که هرساله تعدادی از دانشجویان درگیر کار خیر می‌شوند. شما نباید کار نیکوکاری دانشجویی را با کار موسسات خیریه مقایسه کنید. دانشجو الان اینجا کار می‌کند نه برای اینکه در آینده مسئول مؤسسه خیریه بشود، برای این است که بعداً مدیری بشود که نگاهش به افراد محروم جامعه باشد و حتی اگر از این کشور می‌رود، نسبت به این خاک و چهارچوبی که اسمش را «ایران» گذاشته‌ایم حس داشته باشد و واقعا تقویت نیکوکاری در دانشگاه‌ها تقویت هویت ملی و اندیشه‌ای است که حتما به حاکمیت کشور کمک خیلی جدی خواهد کرد و ان‌شاالله فردای بهتری را برای این کشور رقم بزند.


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...

دیدگاه‌های بازدیدکنندگان

ذر روز پرافتخار دانشجو، درود می فرستیم به چنین دانشجویان با تدبیر، مردم دوست و شیفته خدمت.
ای کاش همه مدیران و مسوولان کشور ما مثل آقای راحمی با انگیزه و فعال بودند

ارسال پاسخ 16 آذر 1402