بخش چهارم گفت‌وگو با دکتر دلشاد / ماجرای تأسیس مؤسسه خیریۀ «محکم» و دستاوردهای آن
دکتر صلاح‌الدین دلشاد، پزشک خیّر و مدیرعامل مؤسسه خیریه محکم در بخش چهارم و پایانی گفت‌وگوی خود با خیر ایران به شرح ماجرای تأسیس مؤسسه خیریه محکم و دستاوردهای آن می‌پردازد. این مؤسسه در حال حاضر 56 بیماری و ناهنجاری مادرزادی را تحت پوشش دارد و تاکنون بیش از 30 هزار  جراحی رایگان برای کودکان و نوجوانان در کشور انجام داده است.


به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، دکتر صلاح‌الدین دلشاد، پزشک خیّر و مدیرعامل مؤسسه خیریه محکم از پنجاه سال پیش تاکنون به انواع فعالیت‌های داوطلبانه فرهنگی، اجتماعی و درمانی رایگان برای نیازمندان اهتمام داشته است. ایشان در دهه ۶۰ خورشیدی مسئولیت‌هایی همچون ریاست بهداری استان تهران و ریاست دانشگاه علوم‌پزشکی  ایران را عهده‌دار بوده و در تأسیس بیش از ۷۰۰ بیمارستان و درمانگاه خیریه در کشور اثرگذار بوده است. 

 دکتر دلشاد در سال‌های اخیر با تأسیس مؤسسه خیریه محکم به جراحی رایگان کودکان با ناهنجاری‌های مادرزادی در سراسر ایران اقدام کرده است.  

 گفت‌وگوی اختصاصی خیر ایران با دکتر دلشاد، از جمعه اول فروردین ماه تا دوشنبه  چهارم فروردین ماه ۱۴۰۴، در قالب چهاربخش، هرشب از کانال یوتیوب خیر ایران پخش می‌شود. آنچه در ادامه می‌آید، حاصل بخش چهارم این گفت‌وگوست:

 - در این بخش از گفت‌وگو می‌خواهیم به موضوع محکم بپردازیم. بفرمایید که چه سالی و با چه هدفی محکم تأسیس شد و چه شد که به این فکر افتادید که باید چنین مجموعه‌ خیریه‌ای را تأسیس کنید.

 من در بیمارستان حضرت علی‌اصغر به عنوان مسئول بخش جراحی اطفال مشغول به کار شدم. بیماران دچار ناهنجاری‌های مادرزادی یا نقص خلقتی بدو تولد از سراسر کشور به اینجا می‌آمدند و آن‌ها را عمل و درمان می‌کردیم. در این بیمارستان با بیمارانی برخورد می‌‍‌کردیم که مشکل پرداخت هزینه را داشتند و کمک می‌کردیم تا بیمار مرخص شود اما دیدیم که این‌ها یکی دو نفر نیستند. از آن طرف هم بیمارانی هستند که باید برایشان سه عمل انجام شود. عمل اولی که انجام می‌دادیم می‌گفتیم باید یک ماه دیگر برای عمل دوم مراجعه کنی. با این حال بیمار می‌رفت و یک سال دیگر می‌آمد و دلیل تأخیرش را نیز عدم توانایی پرداخت هزینه‌ها عنوان می‌کرد. این موضوع یک تلنگری برای ما شد. 

 - این مربوط به چه سالی است؟

 1382. البته  من از سال 1371 در این بیمارستان مشغول به کار بودم و به صورت متفرقه بیماران نیازمند را می‌دیدم، اما وقتی دیدم تعداد آن‌ها زیاد شد، در سال 1382 گفتیم نمی‌شود تماشاگر بود. با دوستان جلسه گذاشتیم و گفتیم نباید فقط کار پزشکی کنیم بلکه باید مشکلات جامعه را نیز حل کنیم؛ زیرا یک مسئولیت اجتماعی و دینی و ملی هم داریم و نباید بی‌تفاوت باشیم. به همین دلیل با مشورت‌هایی که با همکاران و برخی از خیرین کردیم، در سال 1384 جلسه‌ای در سالن کنفرانس مسجد الغدیر با همت مرحوم موسوی آل‌طعمه تشکیل دادیم. ایشان یک خیّر بنامی در تهران بود و در بیمارستان‌ها و مراکز درمانی کمک می‌کرد. در همان شب با حضور اساتید رشته‌های مختلف و فوق تخصص اطفال، بیماری‌ها توضیح داده شد و همان شب خیرین هم بودند و گفتند باید یک فکری بکنیم و در آنجا یک هیجانی آغاز شد که حتماً باید امشب کاری بکنیم. همان شب نیز این مؤسسه تشکیل شد.

 بیماران ناهنجاری مادرزادی یا نقص تکاملی بدو تولد در جامعه، شناخته‌شده نیستند. برخلاف سرطان که مثلاً بچه سرطانی شیمی‌درمانی که می‌کند همه مردم می‌فهمند که او سرطان دارد اما بچه‌ای که از بدو تولد مشکلی داشته باشد، والدینش نیز آن را مخفی می‌کنند و خوب هم بشود به کسی نمی‌گویند که این بچه بیماری‌اش چه بود و چطور درمان شد که به مشکل فرهنگی ما برمی‌گردد. بنابراین این بیماری‌ها مخفی مانده است. با اینکه تعداد ناهنجاری‌ها نیز زیاد است و تقریبا در شش درصد تولدها ناهنجاری وجود دارد اما مردم نمی‌دانند، چون طوری مخفی نگه می‌دارند که نزدیکانشان نیز نمی‌دانند، بلکه فقط خانواده در جریان قرار می‌گیرند. 

 وقتی که ما وسعت این ناهنجاری و پیچیدگی‌ها و مشکلاتش را مطرح کردیم، منجر به این شد که باید فوراً در موردش تصمیم بگیریم. مشکل اول ما جا بود. گفتند به شما جا می‌دهیم. در ابتدای خیابان ظفر، تقاطع شریعتی یک اتاق به ما دادند و فردای آن شب که بهمن‌ماه 1384 بود، کار را آغاز کردیم. آن شب هیئت‌امنا و هیئت‌مدیره انتخاب شدند و هیئت‌مدیره هر روز برای تدوین اساسنامه و ثبت مؤسسه در وزارت کشور جلسه داشتیم. اسم مؤسسه را مؤسسه حمایت از کودکان با ناهنجاری مادرزادی گذاشتیم. گفتند عنوان طولانی است و براساس همین کلمات، مخفف عنوان طولانی، «محکم» شد. محکم را ثبت و کار را آغاز کردیم.

 - هیئت‌مدیره و هیئت‌امنا همه متخصصین اطفال بودند؟

 نه، در هیئت‌امنا پزشکان و اساتید دانشگاه در رشته‌های فوق تخصص اطفال را داشتیم که هنوز هم هستند. همچنین خیرین را نیز داریم. برخی از پزشکانی که مسئولیت‌هایی در وزارتخانه‌ داشتند نیز حضور داشتند. از هیئت‌امنا نیز هیئت‌مدیره پنج نفره انتخاب شدند و کار به صورت رسمی آغاز شد و مؤسسه را ثبت کردیم. ما گفتیم 30 بیماری را تحت پوشش قرار می‌دهیم. این برای اولین‌بار در دنیا بود. یعنی مؤسسات خیریه دنیا همه یک بیماری را تحت پوشش دارند و چند مؤسسه‌اند که چند بیماری را تحت پوشش دارند اما 30 بیماری را نداشتیم. ما از هر ارگانی در بدن چند بیماری که شیوع بیشتری داشت را انتخاب کردیم. اعلام کردیم این بچه‌ها را حمایت می‌کنیم و هزینه‌هایشان را پرداخت می‌کنیم تا برای این بیماری‌ها کسی در داخل خانه و بدون درمان نماند. سپس با بیمارستان‌های مختلف تهران قرارداد بستیم و بیماران به مرکز ما آمدند و با یک نامه بیمار را به بیمارستان معرفی می‌کردیم تا عملش را انجام بدهد و آخر ماه با آن بیمارستان تسویه‌حساب می‌کردیم. الان 34 بیمارستان داریم که در رشته‌های مختلف طرف قرارداد ما هستند.

 - مجوز را از کجا گرفتید؟

 از وزارت کشور. سال 1386 یک جلسه‌ای خدمت معاون وزیر بهداشت بودیم و وقتی متوجه شد چنین مؤسسه‌ای تأسیس شده است برایش خیلی جالب بود و خوشحال شد و گفت شما از ما درخواست کنید که ما شما را به کل کشور معرفی کنیم. ما اِبا داشتیم؛ زیرا بارمان سنگین می‌شد و به همین دلیل نامه هم ننوشتیم. اما خودشان این کار را کردند و به کل کشور، مؤسسه محکم را معرفی کردند. یک مرتبه دیدیم که بیماران از جاهای مختلف هجوم آوردند که تعدادشان زیاد بود و نیاز داشتند. ما با توکل بر خداوند متعال همه را پذیرفتیم و خداوند نیز ما را شرمنده نکرد و کمک‌های مردمی اضافه شد.

 یکی از صحنه‌ها را برای شما مجسم کنم که چه بیمارانی به ما مراجعه کردند؛ یک خانواده‌ای از ایلام زنگ زدند و گفتند که بچه ما شکاف کام دارد. گفتم چند ماهش است؟ گفتند 10 سال. این در حالی است که لب شکری سه‌ماهگی و شکاف کام شش‌ماهگی عمل می‌شود. گفتند بله، این هر دو مشکل را داشت و او را به تهران بردیم و لب شکری‌اش در فلان بیمارستان خصوصی عمل شد. وقتی مرخص شد صورتحساب را آوردند و دیدیم پول نداریم. به برادرم گفتم یخچال را بفروشد که با این وجود هم کم آوردیم و با قرض توانستیم تسویه‌حساب کنیم و لحظه ترخیص، پزشک به ما گفت سه ماه دیگر او را بیاورید ولی ما نتوانستیم پول را جور کنیم. این بچه با کام باز به سختی حرف می‌زند و غذا می‌خورد. یک مرتبه دیروز این آگهی وزارتخانه را در درمانگاه دیدیم که شما را معرفی کرده بود. گفتم فردا بچه را بیاورید. آوردند و قسمت من شد که در بیمارستان علی‌اصغر عملش کنم که خیلی هم خوب شد. او را با صفر هزینه مرخص کردیم. 

 از این نمونه‌ها زیاد داشتیم و تازه فهمیدیم که خداوند چقدر به ما عنایت و لطف کرده است که این مؤسسه را راه بیندازیم و به خانواده‌ای مستأصل کمک کنیم. دیده‌ام که خیلی از خانواده‌ها ماشین و خانه خود را به دلیل درمان فرزندشان فروخته‌اند اما از زمان تأسیس مؤسسه، نگذاشتیم کسی چیزی بفروشد. به مرور زمان که فعالیت می‌کردیم، یک روز در هیئت‌مدیره، خانم دکتر رزاقی آذر؛ فوق تخصص غدد اطفال مطرح کرد که بیماری کمبود هورمنی را نیز تحت پوشش حمایت مؤسسه قرار بدهیم. این بیماری از رشد بچه جلوگیری می‌کند. این را قبول کردیم و بیماری‌ها، 31 بیماری شدند. جلسه بعد نیز ایشان آمد و گفت بیماری دیابت مادرزادی نیز در کشور پوشش داده نشده است، آن را نیز پوشش بدهیم. این را نیز قبول کردیم. اینها دو بیماری غیرجراحی بود که اضافه کردیم. همینطور که جلو رفتیم بیماری‌ها بیشتر شدند تا اینکه الان به 56 بیماری رسیده است که دلیلش نیاز جامعه است. طبیعتاً هرچه بیمار اضافه می‌شود هزینه ما نیز بیشتر می‌شود و به همین دلیل با احتیاط جلو می‌رویم. اگر بتوانیم هزینه‌ها را تأمین کنیم پوشش همه ناهنجاری‌ها را پذیرا هستیم.

 در سال 1395 آقای دکتر قاضی‌زاده هاشمی وزیر بهداشت، ما را به دفترشان دعوت کردند و یک جلسه‌ای با چند نفر از خیرین فعال بهداشت و درمان گذاشته بودند. سه رئیس دانشگاه نیز آنجا حضور داشتند؛ رئیس دانشگاه زابل، زاهدان و ایرانشهر. دکتر قاضی‌زاده مقدمه‌ای گفتند و بعد دکتر ایازی معاون اجتماعی نیز صحبتی کردند و بعد هم رؤسای دانشگاه از مشکلاتشان گفتند. مشکلاتشان در سیستان و بلوچستان زیاد بود. وزیر از ما خواست که در آن مناطق نیز برویم و کمک کنیم. ما دو هفته بعدش به سیستان و بلوچستان رفتیم. از زابل تا چابهار شعبه باز کردیم. وقتی به سراوان رسیدیم، 30 نفر از گروه‌های مختلف مانند شبکه بهداشت و درمان، معتمدین شهر و ... به استقبال ما آمدند. وقتی وارد شهر شدیم، گفتند شما اولین گروهی هستید که به این شهر می‌آیید. دیدیم آنجا چه خبر است! 

 در هر شهری که نمایندگی راه می‌اندازیم یک هیئت‌امنایی داریم و از این هیئت‌امنا، هیئت‌مدیره و بازرس انتخاب می‌شود. جلسه‌ای با معتمدین و مسئولان سراوان در فرامانداری تشکیل شد. مولوی حقانی امام جمعه اهل سنت آنجا گفت که یک بچه‌ای بود که لب شکری داشت که نتوانست عمل شود. با همین وضعیت ازدواج کرد و با همین وضعیت هم از دنیا رفت. این خیلی ناراحت‌کننده بود. سال بعد باز هم به آنجا رفتیم و به آقای حقانی گفتم از پارسال تا الان 27 بیمار لب شکری از سراوان عمل کرده‌ایم. در شهرهای مختلف سیستان و بلوچستان همه بیماران را عمل کردیم. هفت سال در آنجا حضور داشتیم. وقتی نمایندگی افتتاح کردیم، به پیشنهاد رئیس بیمارستان بخش جراحی اطفال را راه‌اندازی کردیم. جراحان اطفال را به مدت هفت سال، هر 10 روز یکبار به آنجا می‌فرستادیم و دیگر کسی نبود که نیاز به عمل داشته باشد و عمل نشده باشد و آمار مانند تهران شد.

 سپس در زاهدان، دانشگاه جلسه گذاشت و پزشکان و مسئولان و ائمه جمعه آمدند. وقتی در زهدان هیئت‌امنا تشکیل دادیم، رئیس هیئت‌امنا را امام جمعه اهل تشیع و نایب‌رئیس را امام جمعه اهل سنت تعیین کردم. هر سال جلساتی داشتیم. مرحوم آیت‌ا‌لله سلیمانی با مولوی عبدالحمید می‌آمدند و الفتی نیز برقرار می‌شد. دفتر مولوی عبدالحمید به ما وصل بود و هرچه بیمار داشتند را برایشان عمل کردیم. به این‌ها می‌گفتیم از شما کمکی نمی‌خواهیم.

 - هزینه‌ها از کجا تأمین می‌شد؟

 خیرین. هر سال ماه رمضان جمع می‌شوند و جلسات می‌گذاریم و جمع می‌کنیم.

 - متخصصینی که هر 10 روز می‌رفتند به صورت خیریه می‌رفتند؟

 بله. اساتید دانشگاه هستند و برخی نیز بازنشسته‌اند. اینها مطب خود را تعطیل می‌کنند و برخی چند مطب دارند و ما نمی‌توانیم به این‌ها پول بدهیم، بلکه پول اندکی به عنوان تبرک به آن‌ها می‌دهیم. گاهی به این‌ها در طول سال چندبار مأموریت می‌دادیم. 

 - الان وضعیت زاهدان چطور است؟

 عرض می‌کنم. ما به علما می‌گفتیم که در منابر خود اعلام کنید که مؤسسه محکم وجود دارد و بچه‌ها بدون درمان نمانند. مولوی عبدالحمید یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌اش را در مسجد مکی به مؤسسه محکم اختصاص داد. چون اصرار داشتم و هر کجا هم می‌روم همین را به علما می‌گویم که بگویید بیایند تا کمک کنیم. ایشان به مردم گفت که مؤسسه‌ای به نام محکم وجود دارد و این بچه‌هایی که ناهنجاری مادرزادی دارند را رایگان درمان می‌کنند و پول سفر و اسکان و خورد و خوراک را نیز می‌دهند تا بچه از بیمارستان مرخص شود. ایشان می‌گفت وقتی خطبه تمام شد مردم جمع شدند و تعجب کردند و گفتند مگر این مؤسسه از آسمان آمده است؟ با کمال جدیت گفتم بگویید از آسمان آمده است، چون فقط دنبال رضای خدا هستیم. این صحنه‌هایی بود که می‌دیدیم و چقدر مردم خوشحال و امیدوار بودند و گویی که یک چیزی واقعا از آسمان برایشان آمده است.

 در زاهدان یک دفتری داریم که سازمان اوقاف آن را به ما داده است که وقف‌نامه‌اش نیز برای این کار بوده است. من یک روز آنجا بودم که آمدند و من را به حاشیه شهر دعوت کردند. به یکی از کوه‌های حاشیه‌ای رفتیم و بیماران را معاینه کردم. وقتی از آنجا برگشتیم به فکر رفتم و گفتم اینها ما را می‌شناختند اما دیگر افراد حاشیه شهر از کجا ما را می‌شناسند و بچه‌هایشان چه می‌شود؟ خیلی فکرم را مشغول کرد تا اینکه یک طرحی به ذهنم رسید. به آقای شریفی که مدیر اجرایی ما در آنجا بود گفتم برو و از حاشیه شهر حدود 50 نفر برای ما پیدا کن تا این‌ها را آموزش بدهیم و به خانه‌ها بفرستیم. ایشان نیز همین کار را کرد و ما 12 تیم سه نفره درست کردیم و یک هفته به آن‌ها آموزش دادیم. آن‌ها را به خانه‌ها فرستادیم. از مردم می‌پرسیدند آیا این بیماران را در خانواده‌ دارید یا خیر. در پایان این غربالگری 200 بیمار پیدا شدند که حدود 160 از آن‌ها بیماران مربوط به ما بود و بقیه مربوط به رشته‌ها و تخصص‌های دیگر. ما آن‌ها را در زاهدان و تهران درمان کردیم. هفت ماه بعد نیز همین را تکرار کردیم و 153 بیمار پیدا شد و مجددا هفت ماه بعد همین را تکرار کردیم و به 51 بیمار رسیدیم.

 - الان در سطح کشور چند نمایندگی دارید؟ آیا همه استان‌ها‌ تحت پوشش شما قرار دارند؟

 در هر استانی ممکن است چند نمایندگی داشته باشیم که مجموعاً 54 نمایندگی است و نحوه راه‌اندازی نمایندگی نیز به درخواست دانشگاه علوم پزشکی آن منطقه است. در برخی استان‌ها نیز نمایندگی نداریم که از جمله آن‌ها آذربایجان شرقی است که خیرین آنجا را خودکفا کرده‌اند و به ما نیاز ندارند. مازندران و سمنان نیز نمایندگی نداریم که درخواست‌ها دارد می‌آید. مقدمات کار نمایندگی‌های خراسان شمالی و یزد نیز فراهم شده و بعد از عید باید راه‌اندازی شوند.

 - وقتی نمایندگی تأسیس می‌شود، مردم مراجعه می‌کنند و اگر نیاز باشد بیمار به تهران می‌آید و در غیر اینصورت در همان استان عمل می‌شود، درست است؟

 بله، ما دو نوع استان داریم، استانی داریم که بخش‌های جراحی قلب و ... را داشته باشد. اما جاهایی که ندارند باید بیمار را اعزام کنند. این‌ها نیز دو گروه‌اند؛ یک گروه آن‌ها که موارد مربوط به رشته‌های خودمان را آنجا عمل می‌کنیم و یک گروه هم هستند که نمی‌توانیم آن‌جا بخش جراحی اطفال راه بیندازیم که آن‌ها را به تهران منتقل می‌کنیم.

 - در کشورهای دیگر نیز رایزنی دارید که کمک ایرانیان خارج از ایران را دریافت کنید؟

 با ما ملاقات می‌کنند و می‌گویند ایرانیان خارج از کشور نیز می‌خواهند کمک کنند و ما نیز می‌پذیریم. بچه‌هایی که تحت پوشش ما هستند، از هر کجا که برایشان پول حلالی تأمین شود، جا دارد و از آن طرف ما یک درِ بهشت برای خیّر باز کرده‌ایم. بنابراین قضیه دو طرفه است.

 - تأمین هزینه‌ها بسیار دشوار است. شده است که یک زمانی به دلیل نداشتن پول کافی، بیماری را پذیرش نکنید؟ در این بحران‌ها چه می‌کنید.

 بله، ما بحران‌هایی هم داشته‌ایم. رویه‌ ما اینطور است که بیمار را که به بیمارستان معرفی می‌کنیم تا عمل شود، سر ماه به بیمارستان می‌گوییم این ماه با تأخیر هزینه را پرداخت می‌کنیم و آن‌ها نیز با ما راه می‌آیند و بعد پول جمع می‌شود. خیلی اوقات اینطور است که وضعت قرمز می‌شود و بعد می‌بینیم چند خیّر مراجعه می‌کنند و ما دست خدا را در این قضیه می‌بینیم. این نشان می‌دهد که اینجا مورد عنایت باری‌تعالی قرار گرفته است، چون سعی کرده‌ایم کارمان برای خدا باشد و هیچ توقعی هم نداریم. دنبال شهرت و ... هم نیستیم. این‌ها را به عنوان حداقل وظیفه‌مان می‌دانیم. من هفته‌ای سه‌روز اینجا می‌آیم و می‌توانم بروم و به صورت شخصی عمل بکنم، اما نوبت‌های عملم را تا سه چهار ماه به تعویق می‌اندازم تا اینکه به کار اینجا برسم؛ زیرا این کار را خدا و اهل بیت (ع) و امام زمان (عج) از ما می‌خواهند که به این بچه‌های معصوم برسیم که اگر نرسیم مشکلات زیادی پیدا می‌کنند. ما الان خودمان دنبال بیمار هستیم و دلیل راه‌اندازی نمایندگی نیز همین است.

 - فرمودید در زاهدان غربالگری کردید که سختی‌هایی هم داشت. آیا از همان ابتدا نهادهایی مانند صداوسیما نمی‌توانستند به شما کمک کنند که غربالگری در سطح ملی راحت‌تر انجام شود؟

 واقع مطلب اینکه یگانه‌چیزی که بلد نیستیم تبلیغات است. چه‌بسا کسانی که تبحر دارند در تبلیغات، بهتر می‌توانستند عمل کنند. نکته دیگر اینکه آن تصمیمات ما آنی بود و وقتی هم جلو رفتیم تلاشمان این بود که مناطق محروم را تحت پوشش قرار بدهیم. پیشنهاد شما قشنگ است و در اینصورت مردم هم محکم را می‌شناختند اما فکر این‌ چیزها نبودیم، بلکه فکر این بودیم که حتی یک بچه هم باقی نماند که عمل نشده باشد.

 - برای پوشش بچه‌ها قید ایرانی بودن را دارید؟

 خیر. از روز اول گفتیم هر کسی زیر آسمان ایران زندگی می‌کند را حمایت می‌کنیم. ما افرادی را داریم که شناسنامه ندارند و آن‌ها را نیز عمل می‌کنیم.

 - چند عمل تاکنون انجام داده‌اید؟

 فکر می‌کنم بیش از 30 هزار عمل داشته‌ایم و هنوز اول کاریم و معتقدیم که خیلی جاها ما را نمی‌شناسند و توقع ما از رسانه‌ها این است که صدایمان را به خانواده‌هایی که غیر از خدا کسی را ندارند برسانند.

 - در این مدت سخت‌ترین عمل‌هایتان چه بوده است؟

 یک روز در ایلام در درمانگاه نشسته بودم و دیدم مادر بارداری آمد که در سونوگرافی‌اش نوشته بود، فتق دیافراگم. فتق دیافراگم سوراخ بود و همه احشای شکمی بچه به سینه‌اش رفته بود. این بچه وقتی در شکم مادر است از مادر اکسیژن می‌گیرد اما وقتی به دنیا می‌آید از دنیا می‌رود و خیلی‌ها سر زایمان می‌میرند. به این مادر هم گفته بودند امیدی نیست. من با یک لبخندی گفتم زنده می‌ماند و عملش می‌کنم. اصرار داشت خودم عملش کنم. به او قول دادم که به خاطرش مجددا به ایلام برگردم. این بچه را به دنیا آوردیم و در اِن‌آی‌سی‌یوی بیمارستان طالقانی بستری‌اش کردیم. از این عمل‌ها تاکنون نشده بود. به همین دلیل بیمارستان طالقانی گفت امکانات این عمل را نداریم. من از یک بیمارستان بی‌هوشی و از یک بیمارستان تکنسین و از یک بیمارستان نیز وسایل آوردم و آنجا را تجهیز کردم و بچه را عمل کردیم و خوب شد و یک هفته بعد مرخصش کردیم.

 یا در بیمارستان امام خمینی ایلام یک دختر جوانی آمد که مجرای تناسلی زنانه نداشت و این عمل را نیز فقط من با روش مدرن در ایران انجام می‌دهم. پولی برای پرداخت نداشت و او را در ایلام عمل کردم. با یک چمدان تجهیزات این عمل هشت ساعته را برایش انجام دادیم. نظیر همین مورد، یک نفر از هرمزگان بود که به تهران آمده بود و می‌گفت همسرم می‌خواهد من را طلاق بدهد. او را نیز در بندر لنگه عمل کردیم و خوب شد. مجبور شدم یک چمدان وسایل با دو نفر از پزشکان تیم خودم را ببرم تا این عمل انجام شود. این عمل در دانشگاه تهران و شهید بهشتی هم انجام نمی‌شود و فقط ما انجام می‌دهیم. 

 یک دختر خانمی در بیرجند بود که روی دستش غده‌های عروقی داشت. هر کجا هم رفته بود ناامیدش کرده بودند. با روش‌های خاص ابداعی خودم این عروق‌ها را برداشتم بدون اینکه از بدنش پوستی بردارم چون به او گفته بودند باید پوست بدنت را برداریم. بنابراین سختی‌های عمل هست اما دست خدا نیز هست.

 - عمل‌های سخت که به جای خود، اما عملی که خیلی برای شما شیرین‌تر باشد چطور؟ از این عمل‌ها هم بگویید.

 همه عمل‌ها شیرین است. اما یک دختر 16 ساله در بیرجند بود که بی‌اختیاری مدفوع داشت. مادرش می‌گفت روزی 20 پوشک برایش می‌خرم و کسی نمی‌تواند درمانش کند. من بیماری‌اش را تشخیص دادم و دلیلش این بود که ما خودمان این بیماری را کشف کرده‌ بودیم. او را عمل کردم و روز سوم عمل، آثاری از بیماری نمانده بود. شبیه همین را در ایلام داشتیم که یک دختربچه، 14 سال نتوانسته بود در توالت بنشیند. عملش کردم و خوب شد. از این موارد زیاد دیده‌ایم که همه هم شیرین است.

 یکی از صحنه‌های بندرعباس را بگویم: یک بچه هشت ساله را آوردند که بی‌اختیاری مدفوع داشت. خانواده‌اش نیز فقیر بودند. ارزیابی کردم و دیدم می‌شود او را عمل کرد. گفتم سفر بعدی که آمدم عملت می‌کنم. خلاصه او را به اتاق عمل بردیم و درمانش کردیم. سفر بعدی هم که رفتم دیدم بچه خوب شده است و حق‌الزحمه‌ای که این خانواده به من دادند، بوسه این بچه بود که من را بوسید. وقتی که از میناب به بندرعباس آمده بودند گفته بودند پول سفر را با قرض جور کرده‌‌ایم که این پول را نیز به آن‌ها دادیم. این نیز اتفاق شیرینی بود.

 - پزشکانی که می‌خواهند در قالب محکم فعالیت کنند چطور شما را پیدا می‌کنند.

 پزشکان رشته جراحی اطفال دوستان ما هستند و ما هم به آنها زنگ می‌زنیم و تقاضا می‌کنیم. برخی افراد سالی یکبار و برخی بیشتر می‌آیند. امام علی (ع) می‌فرمایند در آخرالزمان همه شما غربال می‌شوید. بر همین اساس یکسری از این پزشکان را غربال کرده‌ایم و در سفرها با ما هستند. یکی از عنایات خداوند به ما این بوده است که اولویت را به این کار داده‌ایم نه مطب و بخش خصوصی. بعد از ماه رمضان نیز نزدیک 40 روز به شهرهای مختلف می‌رویم.

 - در طول سال چند بار اعزام می‌شوید؟

 مرتب و هر ماه اعزام داریم.

 - تیم شما چند نفر است؟

 تعدادی که از جراحان اطفال دارند با من همکاری می‌کنند هفت نفر هستند. دو نفر نیز اتوپد و سه نفر نیز متخصص بی‌هوشی هستند.

 - مجموع بیماری‌های ناهنجاری‌های مادرزادی چقدر است؟

 این‌ها نسبت‌هایش متفاوت است. مثلا یک بیماری هست که از هر سه‌هزار تولد یکی مبتلا می‌شود. اما مجموع این‌ها دو هزار و 700 نوع ناهنجاری است که همه شایع نیست و همه هم قابل درمان با رشته ما نیست. آنچه مربوط به ما است قسمتی از این دو هزار و 700 نوع است.

 - آیا همه آنچه مربوط به شما است را تحت پوشش دارید؟

 در دنیا یک بیماری را پوشش می‌دهند و در آمریکا 15 خیریه، لب شکری را پوشش می‌دهد ولی چون اینجا کسی نبود آمدیم و بیش از 50 بیماری را تحت پوشش قرار دادیم و هر بیماری که اضافه شود هزینه ما بیشتر خواهد شد. اگر مطمئن باشیم که می‌توانیم همه را پوشش بدهیم این کار را خواهیم کرد. اگر به ما کمک مالی بشود، هیچ کس را از پوشش درمانی جدا نمی‌کنیم. اما تعداد بیماری‌های تحت پوشش در حال حاضر محدود است تا پولمان برسد.

 - به عنوان پرسش پایانی بفرمایید که آینده محکم را چطور می‌بینید و چطور می‌خواهید ادامه دهید؟

 یک سازمان حج و زیارت در ایران هست که مرتب حاجی اعزام می‌کند. تعداد حاجیان سال‌به‌سال بیشتر می‌شود و کار ما نیز همینطور است. چون این بیماری نسبت‌هایی دارد که در همه دنیا وجود دارد و نمی‌شود جلوی این بیماری‌ها را گرفت. ژن‌ها و ... کارشان را می‌کنند و تا وقتی ما زنده هستیم، این بیماری‌ها هم هستند. بنابراین باید سال‌به‌سال محکم را تقویت کنیم که از دو بُعد است؛ بعد اول توسعه نمایندگی‌ها و بعد دوم، جلب کمک مالی مردم است. تا وقتی عمر داریم در خدمت محکم هستیم و بعد از ما نیز کسانی هستند که کار را ادامه می‌دهند. 

 خدا را شاکرم که تا جایی که توانمان می‌رسد برای این کار وقت گذاشتیم و از خیرینی که حامی ما هستند تشکر می‌کنم چون اگر پول آن‌ها نباشد، نمی‌توانیم این همه خدمت انجام بدهیم. از شما هم تشکر می‌کنم.


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...