به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، «بنیاد کودک» به عنوان یک تشکل مردمنهاد، فعالیت خود را از سال 1373 با تمرکز بر آموزش کودکان آغاز کرد و در این مدت، تلاش کرده است ضمن تأکید بر مدیریت حرفهای و نگاهی مسئولانه نسبت به جامعه، به دانشآموزان مستعد کمبرخوردار ارائه خدمت کند. این بنیاد درحال حاضر به 10 هزار دانشآموز خدمات ارائه میدهد و به تازگی برگزیدۀ نخستین جشنواره ملی تندیس نیکوکاری نیز شده است. در یک صبح سرد و بارانی با دکتر حرمت حسینی ناظری؛ مدیرعامل بنیاد کودک درباره تاریخچه، اهداف، رویکردها و دستاوردهای این مؤسسه به گفتوگو نشستیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید.
- لطفاً به عنوان پرسش نخست بفرمایید که چه کسانی، در چه سالی و با چه اهدافی «بنیاد کودک» را تأسیس کردند و شما در چه فرایندی به عنوان مدیرعامل «بنیاد کودک» انتخاب شدید؟
در سال 1373 یک خانواده در گفتمانهای خانوادگی خود به این نتیجه میرسند که تشکلی خانوادگی برای کمک به کودکان این سرزمین ایجاد کنند. درست است که تمرکز نخستین هم روی آموزش کودکان بوده است، ولی بهحدی که امروز ما به شکل تخصصی به آموزش کودکان توجه داریم، در ابتدا به این شکل نبود و در سالهای نخستین، «بنیاد کودک» تلاش میکرد به وجوه دیگری غیر از آموزش هم توجه کند. یک گذار تاریخی برای بنیاد کودک اتفاق افتاده که باعث شده است در فرایندی، مسئله آموزش محوریت پیدا کند.
دو بزرگواری که تأثیر بسیاری بر تأسیس بنیاد کودک داشتند، دو پسرخاله به نامهای احمد ایرانشاهی در ایران و دکتر مهرداد یثربی در آمریکا بودند. آنها کار خود را با این رویکرد آغاز کردند که در ایران دانشآموزان و کودکان کمبرخوردار و در آمریکا، نیکوکاران و ایرانیانی که مایل به کمک هستند، شناسایی شوند تا به دانشآموزان وطن کمک کنند. در نتیجه منابعی در آمریکا تأمین و به ایران ارسال میشد. سالها بنیاد کودک به این شکل یعنی با تأمین منابع مالی از طریق ایرانیان مقیم آمریکا فعالیت میکرد تا زمانیکه در حدود سالهای 1381-1380 که ورود پول به ایران خیلی سخت شد، کسانی که در ایران به رهبری آقای ایرانشاهی فعال بودند، شروع به تأمین منابع کردند.
من از سال 1380 به عنوان یک نیروی داوطلب به بنیاد کودک پیوستم. هفتسالی هم به همین طریق فعالیت کردم، ولی چون داوطلب جدیای بودم، دعوت به کار شدم و در بخشهای مختلف این بنیاد، آنقدر با جدیت و سرسختانه کار کردم که چهار پنج سالی به عنوان قائممقام مدیرعامل فعالیت کردم و الان هم پنج ششسالی است که به عنوان مدیرعامل بنیاد کودک مشغول به کار هستم.
- آیا این تشکل از ابتدا نام بنیاد کودک داشت؟
بله، منتها چون به ما در ایران اجازه ثبت بنیاد کودک را نمیدادند، لاجرم مجبور شدیم بنیاد را به نام مؤسسه خیریه «رفاه کودک» ثبت کنیم و بالأخره در سال 1398 توانستیم وزارت کشور را قانع کنیم که اسم ما بنیاد کودک است و اجازه بدهید با همیننام فعالیت کنیم.
- چرا مؤسسان بنیاد کودک به سراغ مسئله کودکان رفتند و فراتر از آن چرا از میان همه ابعاد زندگی کودکان روی موضوع آموزش و تحصیل تأکید کردند؟
همه ما میدانیم که اثربخشی امور فرهنگی حتماً از طریق کودکان نتیجه بهتری میدهد و اگر قرار است تغییر یا زیرساخت فرهنگی ایجاد شود، حتماً جامعه هدف، کودکاناند و آنها هستند که نتیجه بهتری میدهند. غیر از این، جامعه کودکان معمولاً بیشتر مورد توجه کسانیاند که مایل به کمک هستند؛ یعنی ما در امر نیکوکارانه با این مسئله مواجه هستیم که افراد نیکوکار یا کسانی که مایل به کمک هستند، حتماً به کودکان نگاه ویژهای دارند.
این توجه معمولاً در یک جامعه قدیمی مثل ایران همیشه بوده است. اما نگاه فرهنگی در بنیاد کودک ریشهدار است و به همیندلیل به مسئله آموزش توجه شده است؛ چون به نظر بنیانگذاران بنیاد کودک و نسل بعدی آنها مهم بوده است که تغییری در ساختار فرهنگی و اقتصادی خانوادههای کمبرخوردار ایجاد کنیم و طبیعتاً این دستاورد با هیچچیز جز آموزش به دست نمیآمده است. چون یک خانواده کمبرخوردار تنها از طریق آموزش است که میتواند سطح زندگی خود را تغییر دهد.
-بنیاد کودک در نخستین جشنواره اعطای تندیس نیکوکاری برگزیده شده است. فکر میکنید چه ویژگیهایی در این بنیاد وجود دارد که مورد توجه مسئولان جشنواره قرار گرفته است؟
اجازه میخواهم به نوع دیگری و فارغ از اینکه نگاه جشنواره چه بوده است، پاسخ پرسش شما را بدهم. بنیاد کودک خطکش سنجش را ابتدا در درون خود و سپس بیرون از سازمان گذاشته است. مردم معمولاً نگاهی قدسی و متعالی به امر نیکوکاری دارند ولی نگاه ما در درون سازمان که سعی در توسعه و اشاعه آن هم داریم، این است که این کار الزاماً نباید در قالب و قواره امر قدسی باقی بماند و سعی داریم بگوییم که این کار باید به مثابه یک مسئولیت اجتماعی در فردفرد افراد جامعه جاری شود. یعنی من نباید صرفاً آنگاه که میخواهم امری الهی انجام دهم، به سمتوسوی یک کار نیکوکارانه بیایم و به امری خیرخواهانه بپردازم، بلکه من به عنوان فردی که در جامعه زندگی میکنم، موظف هستم در جامعه اثربخشی اجتماعی داشته باشم.
به گمان من برای فردفرد جامعه لازم است که این رویه اجرا شود که باید در جامعه مسئول باشند و اگر ما این نگاه را در جامعه داشته باشیم، آنوقت یک انقلابی در امور اجتماعی رخ میدهد و از نگاه من وجدان اجتماعی مردم بیدار خواهد شد. این یک مسئله است که امر قدسی سر جای خود است، اما ما فکر میکنیم اینجا یک امر انسانی در حال وقوع است. ما در امر مدیریت و کسبوکار نگاه حرفهای داریم. در سازمانی مثل بنیاد کودک فارغ از اینکه چه امری مدیریت میشود، الگو، مدیریت و کسبوکار است. پس در نتیجه، شیوه مدیریت و کسبوکار باید با تمام الگوها بخواند لذا ما اینجا کار سنتی را حذف و شروع به کار حرفهای میکنیم و سعی نمیکنیم با نگاه خیلی نرم، لطیف، خنثی، «عیبی ندارد»، «اشکالی ندارد» و ... کار کنیم، بلکه نگاه صد درصد حرفهای داریم.
خطکش ما برای سنجش و ارزیابی خودمان به سمتوسوی سیستمهای مدیریتی و بازارپژوهی میرود و اینکه چکار کنیم که از بازار عقب نمانیم و با تمام معیارهای کسبوکار همسو باشیم، سطح مدیریت را بالا نگه بداریم و با نیروی انسانی حرفهای برخورد کنیم چون نگاه قدسی به کار خیر نداریم. به نظرم وقتی این اتفاق میافتد، شکل و شمایل کار ما به سمت حرفهایگری میرود. من گمان میکنم ایننوع نگاه سبب شده است که همهچیز خیلی حرفهای پیش برود. همه ما از این انتخاب خیلی خوشحالیم اما فکر میکنم ما سعی نکردهایم به این خوببودن برسیم، بلکه ما فقط سعی کردیم که خودمان را تصحیح کنیم و به استانداردهایی که میخواهیم، برسیم و فارغ از اینکه کسی ما را تأیید میکند یا خیر، این مسیر را طی کردیم و یکآن بیرون را نگاه کردیم و متوجه شدیم که مسیر را درست انتخاب کردهایم و این برای همه ما خیلی جذاب بود. این شد که شاید مورد توجه بیرون از مجموعه هم قرار گرفتیم.
- با توجه به تأکید شما بر مدیریت حرفهای و علمی، آیا بنیاد کودک الگویی هم از نمونههای خارجی گرفته است؟
عمر مؤسساتی مثل بنیاد کودک و «محک» حتی از مرکز امور اجتماعی وزارت کشور هم بیشتر است. چون بنیاد کودک در بدو تأسیس اصلاً نمونه داخلی نداشت و هنوز هم ندارد؛ بنابراین بنیانگذاران، بخشی از فعالیت بنیاد کودک را از طریق مطالعه روی نمونههای خارجی شکل دادند. همان سالها تمرکز ما روی مؤسسههای «Save the Children» و «World Vision» بود که نگاه ویژه به آنها داشتیم. چند سال پیش هم برای مکتوبکردن مقررات خود با همکاری صاحبان دانش برای همخوانی با استانداردهای بینالمللی، مقررات مؤسسات جهانی را ترجمه کردیم.
بنابراین ما برای تطبیق و نزدیکشدن، مجبور هستیم به صورت مداوم این کار را انجام دهیم. اخیراً هم برای اینکه یک قسمت از مقررات را تغییر دهیم، خانم حمزهوند؛ مسئول روابط عمومی بنیاد کودک مجبور شد مقررات سایر مؤسسات جهانی را بررسی و گزارش دهد. بر این اساس، شاید حتی الان هم نمونهای شبیه بنیاد کودک در ایران وجود نداشته باشد که فقط روی تحصیل دانشآموزان کمبرخوردار متمرکز شده باشد.
به عنوان مثال مؤسسههای Bill and Melinda و Save the Childrenروی مسائل مختلفی ازجمله تحصیل دانشآموزان کار میکنند. اما جالب است بدانید علیرغم اینکه در ایران مؤسسهای مثل ما تأکید بسیار تخصصی برای فعالیت در یک زمینه را دارد، در سطح جهانی و مثلاً در آمریکا هنوز این اتفاق نیفتاده است. خود ما با اعضای بنیاد کودک در آمریکا این بحث را داریم که چرا کارهای دیگر غیر از آموزش هم انجام میدهند و پاسخ آنها این است که در آمریکا باید سبد آنها کامل باشد و باید همه کار انجام دهند.
- آیا نوع فعالیتهای شما در ایران با فعالیتهای دفاتر خارجیتان متفاوت است و آنها کار ترجمه و انتقال دانش را برای شما انجام نمیدهند؟
به دلیل نوع رابطه میان ایران و آمریکا، از زمان تأسیس تاکنون، کشورهای مختلف از جمله آمریکا به ما اجازه نمیدهند که شعبهای تأسیس کنیم. در نتیجه هریک از دفاتر ما در خارج از کشور مجبور شدند در همان کشور، مؤسسهای خیریه ثبت کنند و با وجود اینکه نام همه آنها بنیاد کودک است اما شریک ما هستند و در قالب تفاهمنامههایی به نام بنیاد کودک پول جمع میکنند و به ایران میفرستند.
فعالیت اصلی آنها هم روی تحصیل کودکان است و اصلاً مجوزشان از اوفک (OFAC) برای تحصیل دانشآموزان بااستعداد است، ولی مثلاً در سالهای قبلتر، به صورت موردی کارهایی در حوزه بیماری هم میکردیم؛ چون ما تنها مؤسسهای هستیم که امکان انتقال پول به ایران را داشتیم و دیگر مؤسسات مجوز این کار را نداشتند. الان دفتر آمریکا برای حفظ مخاطب خود مجبور است فعالیتهای متنوعی انجام دهد؛ چون ایرانیان مقیم خارج علاقهمند به کمک به کودکان بیمار هستند که مثلاً بخشی از پول صرف ادامه تحصیل آنها هم بشود.
- شما در چهار کشور از جمله آلمان، سوئیس، آمریکا و استرالیا دفاتری دارید. آیا این دفاتر فقط وظیفه انتقال پول به ایران را بر عهده دارند؟
عملاً همینطور است. ما در ذات کار اصلاً باهم متفاوت نیستیم. اساساً هم، عمر همه این دفاتر با دفتر ایران و آمریکا برابر نیست. فقط دفاتر ایران و آمریکا باهم در یکسال تأسیس شدهاند و شروع به کار کردهاند و اساساً ذات کارشان بدون هم بیمعنا بوده است؛ کمااینکه همین الان هم فعالیت دفاتر دیگر بدون ما بیمعنا است؛ چون آنها دانشآموز تحت حمایت در داخل ایران ندارند.
بنابراین آنها فقط پول را برای دانشآموزان داخل ایران که تحت حمایت دفتر ایران هستند، جمع میکنند و میفرستند. از لحاظ ذاتی، گفتمانی و کارکردی همه دفاتر یکی هستند و سه دفتر دیگر اصلاً کار دیگری نمیکنند. دفتر آمریکا البته چون بزرگترین خیریه ایرانی در آمریکا است، مجبور است گاهی و نه همیشه کارهایی در حاشیه مثل کمک به کودکان بیمار یا کمکرسانی در بلایای طبیعی هم انجام بدهد. ولی ما از یک زمانی بهبعد حتی در بحث بلایای طبیعی، به صورت تخصصی ورود کردیم.
من شخصاً معتقدم که همه مؤسسات باید در مسائل، تخصصی ورود کنند؛ مثلاً بنیاد کودک میتواند مدارس موقت به شکل کانکس-مدرسه یا ساندویچ پنل بسازد ولی نمیتواند وارد عرصه ساختوساز شود؛ چون این کار را بلد نیست. یا میتواند کودکان آسیبدیده را حتی تا دو سال بعد از یک بلای طبیعی حمایت کند تا بتوانند به شرایط قبلی خود بازگردند از جمله اینکه میانشان لوازمالتحریر توزیع کند و ... ، اما کارهای دیگر مثل مدرسهسازی، درمان بیماری، مسکن و ... در تخصص ما نیست. این در حالی است که در زمان بلایای طبیعی همه مؤسسات ورود میکنند، اما سهماه بعد همه خارج میشوند و مردم را با مصیبت خود تنها میگذارند که به گمان من غلطترین روش و اساساً سوزاندن منابع است.
- نمایندگی تهران و خارج از کشور شما چهتعداد کارمند دارند؟
دفتر آمریکا حدود 11 نفر نیرو دارد، اما سازه سازمانیاش با ما متفاوت است و به لحاظ مالی امکان افزایش آن را هم ندارند. در ایران حدود 160 نیروی موظف و تعدادی هم نیروی داوطلب داریم که همراه هیئت عامل بنیاد کودک، بالغ بر 300 نفر میشوند. نمایندگیهای آلمان، سوئیس و استرالیا، مدیران داوطلب ساکن آن کشورها دارند، ولی برای کاهش هزینهها نیروهایشان در ایران در واحد بینالملل استخدام شدهاند و اینجا مشغول به کار هستند.
دفتر استرالیا دانشجویان شریف بودند که انجمن «یاریگران شریف» را در ایران اداره میکردند و به کودکان تحت حمایت بنیاد کودک به صورت رایگان درس میدادند، کار کنکوری میکردند و ... و بعد از مهاجرت به استرالیا، تماس گرفتند و برای ادامه فعالیت بنیاد کودک در آن کشور ابراز تمایل کردند. در آنجا مؤسسهای ثبت کردند و کار بنیاد کودک را ادامه میدهند. مدیران دفاتر استرالیا و آلمان در آن کشورها مقیم هستند و سازه مؤسسه مردمنهاد با نام بنیاد کودک را در آن کشورها ثبت کردهاند ولی نیرویشان در ایران کار میکنند، اما نیروهای دفتر سوئیس در همانکشور مستقر هستند.
-فرمودید که بنیاد کودک نمونه داخلی ندارد. این در حالی است که مؤسسات دیگری هم هستند که در حوزه آموزش کودکان فعالاند. فکر میکنید وجه تمایز بنیاد کودک با سایر مؤسسات در چیست و شما چه دستاوردهایی داشتهاید؟
ما در زمان تأسیس، نمونه داخلی مشابهی نداشتیم. مسئله اصلی برای ما پرداختن به خانواده کمدرآمد است ولی شما باید کسی را در آن خانواده انتخاب کنید و به او بپردازید تا ساختار خانواده را تغییر دهید. بهترین گزینه در این خانواده، حتماً کودک آن خانواده است و بهترین نکته درباره آن کودک، مسئله آموزش او است. البته شما نمیتوانید نسبت به سایر مسائل آن خانواده هم بیتفاوت باشید. منظورم این است که شما به آن کودک میگویید درس بخوان. اما آیا میشود در شرایطی که صاحبخانه، خانواده را جواب کرده و کودک در خطر و تهدید بیرونریختن اسباب خانه به خیابان است، از او بپرسی چرا درس نخواندی؟ غیرممکن است که بتوان از کودکی در چنین فشار عصبیای که از طرف خانواده و صاحبخانه و ... به او وارد میشود، پرسید، چرا درس نخواندی! یا زمانی که پدر یا مادر خانواده درگیر بیماری است یا یخچال خانواده در اهواز خراب شده است، شما اصلاً نمیتوانید به آن کودک بگویید چرا درس نمیخوانی، چون درسخواندن در این شرایط دیگر موضوعیت ندارد.
- با چه ابزاری این مشکلات بعضاً بزرگ را برطرف میکنید؟ آیا بحث مالی دارید یا دوباره بحث خدمات به میان میآید؟
ما در اینکه بتوانیم خدماتی از جایی بگیریم، تخصصی نداریم؛ یعنی الان به تازگی حدود دو سه ماه است که به این نتیجه رسیدهایم که برای این موضوعات شریک پیدا کنیم. چون میخواهیم منابع مالی خودمان را به سمت دیگری هدایت کنیم. ولی تا الان با تأمین منابع مالی برای مسکن، لوازم خانه، درمان بیماری کودک و اعضای خانواده به صورت مستقیم، این نیازها را تأمین میکردیم. بنابراین بعضاً بیشتر از آنچه به عنوان مقرری و کمکهزینه تحصیلی به کودک پرداخت میشده یا پابهپای آن مبلغ، برای چنین مواردی به خانواده پرداخت صورت میگرفته است تا مشکلات حاشیهای سببساز درس نخواندن کودک نشود.
- اکنون چه تعداد دانشآموز زیر نظر بنیاد کودک شما هستند؟
در حال حاضر 10 هزار دانشآموز در سراسر ایران تحت پوشش بنیاد کودک هستند.
- تعریف بنیاد کودک از کودکی چیست و بازه زمانی پایان کودکی را چطور تعیین کردهاید؟
اگر تعصب روی اسم بنیاد کودک نبود، من حاضر بودم یکبار دیگر ریبرند کنیم و اسم بنیاد را عوض کنیم، ولی 30 سال با این اسم کار کردهایم و الان یکمقدار سخت است. ما سه چهار سال پیش لوگوی بنیاد را عوض کردیم و اگر در اختیار من بود، اسم بنیاد را هم تغییر میدادم و در همان حوزه آگاهی و دانش اسمی را پیدا میکردم که البته به کودک هم مرتبط میشد. مسئله این است که کار ما الزاماً کودک نیست. آنقدر که بنیاد ما متمرکز بر دانش و آگاهی و تحصیل است، بر کودکی چندان متمرکز نمیشود.
از زمانی که کودکی وارد سیستم آموزشی میشود تا 25 سالگی و فوق لیسانس او را حمایت میکنیم؛ چون وقتی کسی 25 سال دارد، دیگر واقعاً کودک نیست و طبق تعریف استاندارد کودکی و حقوق کودک هم تا 18 سالگی، کودک به حساب میآید. در نتیجه عملاً تا 18 سالگی میتوان به کسی کودک گفت، ولی ما عملاً دانشآموزان را تا 25 سالگی حمایت میکنیم؛ چون تمرکز ما بر تحصیل است نه بر کودکبودگی. بنابراین از کودک پیشدبستانی تا 25 سال را حمایت میکنیم.
- و این نگاهی است که از بدو تأسیس بوده است یا در دوره شما خیلی بر مسئله آموزش تأکید میشود و بازه زمانی کودکی فراتر از تعریف جهانی میرود و وارد مراحلی از بزرگسالی هم میشود؟
نه، میتوانم بگویم ما با تدوین مقررات این بازه زمانی را تا 25 سال محدود کردیم. حتی مواردی بوده است که تا 32 سالگی هم حمایت کردهایم و چنانچه فرد تحصیل را ادامه میداد، ما باز هم حمایت میکردیم. از اول نگاه روی تحصیل بود و برای ما مهم بود که کودک به مدرسه برود. ولی ما از جایی بهبعد با تدوین مقررات، سطح کیفی تحصیل کودکان را هم نگه داشتیم و اصرار کردیم که اگر سه ترم خوب درس نخوانید، ما با شما خداحافظی میکنیم. قبل از آن هم میگفتیم اما اصرار نمیکردیم.
- این معیار، نمره بود یا قبولی در ترم تحصیلی؟
معیار، نمره بود ولی مسئله این بود که اگر نمره کودک کم شود، ما به عوامل دیگر هم توجه میکنیم. اولاً تأکید ما بر سه ترم متوالی است که به ندرت اتفاق میافتد. دوم اینکه اگر کودک از تکدرس یا چند تکدرس مشکل داشته باشد، ما برای او معلم میگیریم، با او صحبت میکنیم که آیا در مدرسه دچار مشکل شده است یا موارد دیگری وجود دارد. اما اگر ببینیم دانشآموز از معدل دچار مشکل شده است، آنموقع پای روانشناس و روانپزشک و خانواده به میان میآید؛ چون به ما هشداری میدهد که فقط مسئله تحصیل و نمره نیست و خاستگاه دیگری دارد و تلاشمان را میکنیم تا آن دانشآموز را سر جای قبلی بازگردانیم. اگر خود او نخواهد درس بخواند مجبور میشویم تجدیدنظر کنیم که من این موضوع را برجسته میکنم؛ چون از نظر کنشگری اجتماعی برای ما مهم است و آن اینکه ما قرار نیست چرخه آسیب اجتماعی را گسترش بدهیم.
من معتقدم بسیاری از مؤسسات خیریه و مردمنهاد سببساز توسعه آسیب اجتماعی شدهاند، به این شکل که با کمکهای بیحساب و کتاب به خانوادههای کمبرخوردار باعث شدند این خانوادهها دیگر حاضر نباشند کار کنند یا برای تغییر شرایط زندگی خود تلاش کنند، حال آنکه خود ما برای تأمین زندگی متوسط از صبح تا شب کار میکنیم، ولی این خانوادهها این کار را نمیکنند و اگر ما بابت اینکه این کودک درس میخواند، حاضر هستیم بورسیه تحصیلی بدهیم، میخواهیم بگوییم که تو باید تلاش کنی تا چیزی را به دست بیاوری. به همین دلیل هم هست که بورسیه را از او میگیریم تا بداند که اگر تلاش نکند، این کمک را از دست میدهد. چون ما نمیخواهیم باعث توسعه آسیب اجتماعی شویم.
واقعاً به جایی رسیدیم که مطالبههای خانوادههای کمبرخوردار در جهت اشتباه پیش رفته است و به جای اینکه حقوق از دسترفتهشان را از خاستگاههای درست طلب کنند، احساس میکنند حقشان را جامعۀ برخوردار خوردهاند و حالا میخواهند از آن بگیرند. در حالی که اینطور نیست و باید تلاش کنند. ما به خاطر این نگاه اجتماعی این شرط را گذاشتهایم.
- من در بررسی سایت شما متوجه شدم که در برخی از نمایندگیهای شما در شهرستانها بر هنر، فرهنگ و کتابخوانی تأکید دارید و حتی ارتباطاتی با برخی ناشران بزرگ برقرار کردهاید و بعضی رویدادهای فرهنگی را بهانه میکنید تا کودکان را وارد شماری از فعالیتهای فرهنگی فراتر از آموزش به معنای مدرسهای یا حتی دانشگاهی کنید. جذابتر از همه اینکه مُبلغ فرهنگ و رسمهای ایرانی در بعد ملی و محلی هم هستید. آیا بنیاد کودک برنامه کلان مصوبی در این زمینه دارد که کودکان را فراتر از آموزش مدرسهای، به سمت آموزش فرهنگی و هنری هدایت کند و فرهنگ ایرانی را حفظ و حمایت کند یا خیر، نمایندگیهای شما خلاقیتهای خودشان را بروز و ظهور میدهند؟
بله، بنیاد کودک چندسالی است به این موضوع فکر میکند که ما هیچ خطکش دیگری جز نمره نداریم. ما که نمیتوانیم در قواره وزارتخانه کاری کنیم. ما یک مؤسسه مردمنهاد با توان مشخص هستیم. در نتیجه گفتیم فعلاً معیار معدل است. بعد یکجایی به این نتیجه رسیدیم که چطور به کیفیت تحصیل کودکان بپردازیم و آنها را به سمت دیگری ببریم؟ در نهایت به اینجا رسیدیم که ما باید عوامل دیگری را هم در کودکان مورد سنجش قرار دهیم و براساس این سنجش، کیفیت تحصیل دانشآموزان را مشخص کنیم و از آنجا رفتیم به سمت اینکه یک کودک باید مهارتهای مختلفی را بیاموزد.
اینکه قبلاً گفتم به تازگی به این فکر افتادهایم که به شرکای دیگری بپیوندیم و منابع را به سمت دیگری ببریم، در همین رابطه بود؛ چون به این فکر میکنیم که الان کودکی نیاز به مهارتهایی در زمینه هوش مصنوعی، نجاری، جواهرسازی و ... دارد، در نتیجه ما نیاز به سنجش برای تعیین سطح کودکان داریم. با مؤسسات مختلفی صحبت کردیم تا این سنجش را برای ما انجام دهند و یک دپارتمان آموزشی تأسیس کردیم تا دانشآموزان بهسمت کیفیت تحصیل و مهارتآموزی بروند. این بخشی از پاسخ پرسش شما بود که ما از آن فضای نمرهمحور در حال فاصلهگرفتن هستیم و من اگر روزی زنده باشم و در بنیاد کودک باشم، آنموقع مبنا را از معدل به سمت مهارتها خواهیم برد.
اما دربارۀ قسمت دیگر پرسش شما، میتوانم بگویم که بله، روح مدیریت سطح کلان اینطور است که در دفاتر نمایندگی جاری شده است و براساس تأکیدی است که خود ما روی موضوعات، روزها و مناسبتها میگذاریم که این تمرکز را در مبحث محیط زیست هم داریم و مثلاً در بوشهر کودکان برای تمیز کردن ساحل میروند و این کارها را عامدانه میکنیم، چون مغفول مانده است و بخشی از ایرانیبودگی را از دست دادهایم.
- با توضیحاتی که فرمودید فکر میکنم مفهوم و تعریف آموزش در بنیاد کودک بسیار فراتر از آموزش مدرسهای است. یعنی حتی وارد مهارتهای اجتماعی یا آنچه در قالب فرهنگ و هنر نیز هست، شده است. آیا این تعریف از بدو تأسیس بنیاد کودک وجود داشته است یا تجربه، کار مداوم و نیازهای جامعه چنین تعریفی را به شما داده است؟
البته عرض کنم که تعریفی از آموزش ارائه ندادم، چون من در آن جایگاه نیستم و این کار بسیار تخصصی است که از عهده من خارج است. ولی جمله دوم شما درست است که ما متناسب با آن چیزی که در جامعه کمبرخوردار نسبت به آن احساس نیاز میشود جلو رفته و میرویم و کمبودها در حوزه آموزش و فرهنگی که خانوادههای کمبرخوردار از آن کمبهرهاند را شناسایی کرده و تلاش کردهایم این کمبودها را در حوزه آموزش تا حدی جبران کنیم. البته من روی «تا حدی» تأکید میکنم. مثلاً ما هنوز نتوانستهایم به کودکی که فقط دو شغل معلمی و پزشکی را میشناسد، بفهمانیم که شغل دیگری را انتخاب کند. برای همین تعداد زیادی از دانشآموزان ما فرهنگی میشوند و دانشآموزان رتبهدار ما علیرغم اینکه ما تلاش میکنیم به سمتوسوی دیگری بروند، به دانشگاه فرهنگیان میروند.
آموزش این مسائل البته در حد توان یک مؤسسه مردمنهاد مثل بنیاد کودک نیست بلکه در توان یک وزارتخانه، مدرسه و جامعه است. درنتیجه ما قسمتهایی از کمبودهای آموزشی را جبران میکنیم و تلاش داریم که کودک دستکم از آموزش حداقلی مدرسهای جا نماند. تازه برای همین هم با مسائل فرهنگی و قومیتی مثل ازدواج زودهنگام، مخالفت خانواده با تحصیل دانشآموز پسر به قصد روانهکردن او به بازار کار و ... روبهرو هستیم که باز ما کاری نمیتوانیم بکنیم.
-به عنوان پرسش آخر، افق بنیادکودک برای سالهای آتی چیست و چه برنامههایی برای آینده دارید؟
یکی از مهمترین چشماندازهای بنیادکودک گسترش فعالیت جلب مشارکتی در سایر کشورها و حمایتی در ایران است. بنیادکودک آمادگی همکاری با نیکوکاران ایرانی مقیم کشورهای مختلف به منظور جذب کمکهای مردمی را دارد و امیدواریم حمایت تحصیلی از دانشآموزان با استعداد کمبرخوردار از سراسر دنیا گسترش یابد. موضوع بعدی تمرکز بر کیفیت تحصیل دانشآموزان است که اقدامات اولیه یعنی تطابق علاقه و استعدادشان در دوسال گذشته صورت گرفته و امیدواریم نتایج این تطبیق را در سالهای آینده با همکاری افراد و موسسات متخصص ببینیم.
- شما چه برنامهای برای افزایش یا گسترش نمایندگیهایتان، بالا بردن تعداد حامیان و ... دارید؟
آنها برنامههای ذاتی ما هستند. یک مؤسسهای که 30 سال سابقه کار دارد، ذاتاً به دنبال توسعه خود است و نمیتوانید توسعه را از آن بگیرید. ما برای اینکه بتوانیم زیرساختهای بنیاد را تصحیح کنیم، مثلاً شش هفتسال جلوی توسعه را گرفتیم ولی باز این اتفاق میافتاد، چون توسعه، ذاتیِ یک مؤسسه رشدیافته است. توسعه را جزء برنامهها محسوب نمیکنم، چون نمیتوانیم مانعش شویم زیرا مؤسسه پویا و زنده است. به عنوان مثال، وقتی بودجه سالانه نوشته میشود، در سطح مدیران میانی برنامهریزیهایی در مورد تعداد دانشآموزان، میزان درآمد و سطوح نمایندگی صورت میگیرد و جلسات ماهیانه و هفتگی ترتیب داده میشود. بنابراین این امور آنقدر ذاتی کار و مؤسسه ما است که اصلاً آن را جزء برنامههای خودمان محسوب نمیکنیم.
- منظور من این است که در دورهای که به شما امکان مدیریت داده شده است، چه برنامههایی برای بنیاد کودک دارید که خاص دوره شما است و این دوره را از دورههای قبل و بعد آن متمایز میکند؟
زمانی که قرار بود مدیرعامل بنیاد کودک شوم از من پرسیدند که چه برنامهای دارید؟ پاسخ دادم قصد من بازنگری زیرساختی از بُن است که در همان چندسالی که مانع توسعه شدیم، تحقق پیدا کرد. ما کندیم، رفتیم و رسیدیم و به فلزهای ساختمان رسیدیم و دوباره چیدیم و در جاهایی هم از اول فلزکاری کردیم.
- و این چقدر زمان برد؟
از زمانی که من قائممقام مدیرعامل بودم، این اصلاحات را آغاز کرده بودیم. ما هنوز هم در اصلاحات هستیم و تا الان پنجسال زمان برده است. البته اوایل کار بسیار سخت بود و الان به جای باثباتی رسیدهایم.
- چرا فکر میکردید بنیادکودک نیاز به اصلاحات ساختاری و بنیادین دارد؟
قطعاً موسسه ای پس از 30 سال فعالیت لازم است یک بازنگری درون خود داشته باشد. این بازنگری کمک میکند شناخت بهتری از خود پیدا کند، مسائل و مشکلات را شناسایی و برطرف کند، مخاطب جدید پیدا کند، زیرساخت را متناسب با تکنولوژی روز دنیا تغییر دهد، کیفیت خدمترسانی را افزایش دهد و... که در بسیاری موارد حتی با ریبرندیگ موسسه همراه است و در مورد بنیادکودک نیز همین اتفاق رقم خورد.
-آیا گمان میکنید ساختار ناکارآمد بود؟
قطعا خیر... ساختار بنیادکودک از همان ابتدا به صورت حرفهای فعالیت کرد و از این لحاظ با بسیاری از موسسات دیگر متفاوت بوده است. اما در یک جایی حرکت کمی کند شد و پویایی لازم را نداشت که البته این موضوع هم فقط برای افراد درون سازمان ملموس بود و به لحاظ کارکرد بیرونی، حرکت ادامه داشت. اما لازم بود پس از کسب 30 سال تجربه، تغییراتی برای پویایی بیشتر انجام شود و یک رکن آن جوانگرایی بود.
- آیا این اصلاحات بنیادین را که میتواند پایه پیشرفتهای بعدی بنیاد کودک باشد، به عنوان بزرگترین دستاورد دوره مدیریت خود به حساب میآورید؟
نمیخواهم اسم این کار را دستاورد خود بگذارم. اتفاقات بسیار دیگری هم رخ داده است که با همکاری همه همکاران به وقوع پیوست. دستاورد بنیادکودک در این دوره شامل آوردههای مالی، افزایش داراییهای موسسه، ثابتماندن میانگین معدل دانشآموزان، صعودی بودن میانگین درآمد بنیاد در فاجعه اقتصادی کشور و چرخش قهرمانانه بنیاد کودک از رویکرد معدلمحوری به تحصیل کیفی و... است که چون آمار و ارقامش وجود دارد، کاملاً قابلیت اثبات دارد. اجازه میخواهم از این فرصت استفاده کنم و از همکاری بیش از پیش تیم پرتلاش بنیادکودک در این دوره نیز سپاسگزاری کنم.
گفتوگو از زهرا حاتمی
دیدگاه خود را بنویسید