مهمان‌نوازی عشایر، مثل فرش دستبافت تماشایی است
روز روستا و عشایر بهانه خوبی برای به‌خاطر آوردن و برشمردن آیین نیکی و مهمان‌نوازی میان روستایی‌ها و عشایر و تماشای آن در آینه جهان‌بینی گردشگران خارجی است.

 به‌ گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، به‌ مناسبت پانزدهم مهرماه؛ روز روستا و عشایر بر آن شدیم تا از نیکوکاری و گشاده‌دستی عشایر در آیین مهمان‌نوازی و احترامشان به طبیعت بنویسیم.

 تا قطار می‌ایستد، جمله‌های  غضب‌ناکی از دهان زنی دست‌فروش در ایستگاه می‌پیچد. به رسم همیشگی، بی‌درنگ خودم را هل می‌دهم داخل واگن. مسافران را رصد می‌کنم؛ زنی که جوروپلاسش را از این قطار برده بیرون، با صد گلو لیچار در دهانش کدام زن داخل قطار را هدف گرفته بود؟ دختر جوانی که به دیواره مترو تکیه داده، یک «نمی‌دانم چه‌قدر مردم دیوانه‌اند» خاصی در چشم‌هایش هست، اما شکیبایی می‌کند و لبخند می‌زند. در ایستگاه بعد مسافرهای بیشتری از مترو خارج می‌شوند. مجال رودررو شدن با زنی را پیدا می‌کنم که روی صندلی نشسته. به دختر جوان که حالا می‌دانم همان طعمه آرام زن دست‌فروش بوده است اشاره می‌کند و می‌گوید: شهرستانی‌ها سطحشون از تهرانی‌ها پایین‌تره، درسته که یه وقتی بابابزرگت از شهرستان اومده تهران، بازم تهرانی محسوب می‌شی.

 به دختر کناردستی‌ام نگاه می‌کنم. او هم شنونده جملات زن با دختر جوان بوده است. می‌گوید که از خودش می‌ترسد. می‌پرسم: چرا؟ پاسخ می‌دهد از این که یک روز خودش هم بشود لنگه یکی از این آدم‌ها که به عقبه خود پشت می‌کنند و یادشان می‌رود اجداد همه ما روستایی‌هایی ساده‌دل بوده‌اند. انگار زبان مشترکی برای حرف زدن پیدا کرده باشیم، شروع می‌کنیم به گفت‌وگو درباره این که روستایی‌ها و اهالی شهرهای کوچک، به‌خاطر درآمیختگی با طبیعت و همزیستی مسالمت‌آمیز با گیاهان و حیوانات این فرصت را دارند که خوی سالم‌تری از یکجانشینان شهری داشته باشند.

 یاد یک تابلوی نقاشی می‌افتم که چندماه پیش با یکی از دوستان شاعرم در خانه هنرمندان دیده بودم. خیلی با هم فکر کرده بودیم که چرا آن تابلو که در نگاه اول ساده به نظر می‌رسید، بسیار توجهمان را به خود جلب کرد؛ گیاه و حیوان به شیوه‌ای در تابلو میان عاشق و معشوق آرام گرفته بودند که گویی بخشی از وجود آن دو نفرند.

 چند روایت از ذهنم عبور می‌کند، مثل آن مرد اهل فارس که در شب بارانی به چند گردشگر خارجی ترحم کرد، آن‌ها را به خانه محقرش راه داد و از دم‌پختک سهم شام خودش و خانواده گذاشت جلوی مهمان. بعد چند گردشگر دیگر از همان کشور می‌آیند ایران، اصرار می‌کنند که غذای گوشتی نمی‌خواهند و طالب همان غذایی‌اند که در شب باران با برنج و گوجه پخته شده بود. القصه آن مرد شیرازی  به‌ یُمن غریب‌نوازی و مهمان‌داری حالا کارآفرین بزرگی شده است. برای توسعه اقامتگاه بومگردی‌اش رفت اروپا را دید تا نعمت‌های اقلیم خودش را ببیند و دریابد.

 قصه مهمان نوازی عشایر مثال فرش دستبافت است. شنیدنی نیست، تماشایی است. به تجربه‌های نوجوانی‌ام برمی‌گردم که عشایر شاهسون را در دامنه سبلان دیده بودم و هنوز مزه فرآورده‌های لبنی‌شان زیرزبانم است. اسم‌های ترکی ماست و کره و... را در ذهنم مرور می‌کنم که چطور در ضرب‌المثل‌های فارسی خوش نشسته‌اند.

 به آن همکارم فکر می‌کنم که هر وقت می‌رفت خانه پدری‌اش در همدان، ره‌توشه‌ای را با خودش به محل کار می‌آورد و بین همکاران دور و نزدیک دهش می‌کرد، به دوست بختیاری‌ام که هر از گاهی ما را مهمان سیب سمیرم باغ پدرش می‌کند. از این خاطرات در سر همه ما به‌وفور پیدا می‌شود. آدم اگر با طبیعت دمخور نباشد، چطور بخشندگی را یاد می‌گیرد؟ اگر با زمین یکی نشود، چطور می‌فهمد هر میوه، نتیجه‌ و حملی محصول زمان‌بندی طبیعت و خون‌دل خوردن است؟ معنی شکیبایی را برای بار دادن زحماتش چگونه درک می‌کند؟

 یاد کودکی شمالی در میان اقوام می‌افتم که وقتی لیموترش‌های باغ خانه پدری را پیشکش من کرده بود به بیان کودکانه‌اش می‌گفت: باز درمی‌آد. این یعنی ایمان و اعتماد به بخشندگی خدا و زمین. روستایی‌ها و ایلات آن‌قدر چشم‌هایشان به شکوفه و بار دادن و برداشت عادت کرده که به بخشندگی زمین مومن‌اند.

 با این مقدمه و متن نسبتا طولانی سرکی می‌کشم به رسم‌ورسوم مهمان نوازی بین عشایر ایران.

مهمان‌نوازی عشایر شاهسون و احترامشان به طبیعت 

 مهمان‌نوازی عشایر شاهسون مشهور است. عجیب نیست که آن‌ها حتی زورگویی مهمان را قبول کرده‌اند. مدت توقف مهمان در خانه آن‌ها هر قدر هم که طولانی باشد ارزش و منزلت مهمان را در چشمشان بیشتر می‌کند. اگر مدت این توقف به دو یا سه سال برسد، موقع رفتن او را یکی از اعضای اصلی خانواده خود به‌حساب می‌آورند؛ از وسایل، لوازم خانه و حتی پول و دارایی خود سهمی به مهمان می‌دهند. گویی که فرزندی از فرزندان خانه راهی سفر شده باشد.

 صبحانه آینه زندگی روزمره و روحیه مهمان‌نوازی در قبیله‌ها و عشایر است. در  این صبحانه‌ها، میزبانی عشایر با گرمی و مهمان‌نوازی زیادی صورت می‌گیرد.  آن‌ها با عشق، غذاهای سنتی محلی مانند دمی، حلیم، لبنیات و... آماده و به  مهر به مهمان‌هایشان پیشکش می‌کنند. مهمانان با موسیقی محلی، رقص و شادمانی  از این صبحانه لذت می‌برند.

عشایر شاهسون به خورشید احترام می‌گذارند و به آن سوگند می‌خورند. آتش را مقدس می‌شمارند و به نام اجاق به آن قسم می‌خورند. به نور چراغ هم سوگند می‌خورند و از ریختن آب بر روی آتش دوری می‌کنند، اگر آب روی آتش بریزد و آن را خاموش کند، سه بار بسم الله می‌گویند. نان و برنج را قدر می‌دانند و از ریختن آن‌ها به زیر پا خودداری می‌کنند

مهمان‌نوازی بختیاری‌ها

 مهمانی در بختیاری از فرهنگی والا و ارزشمندی برخوردار است. در میان بختیاری‌ها مهمان حبیب خداست. مهمان‌نوازی از خصلت‌های انسانی بختیاریان است که هر آنچه دارند، بی‌دریغ‌ و بی‌ریا در پیش مهمان می گذارند. شاید باورش برای بافت اهالی خانه‌های کوچک در پایتخت دشوار باشد که وقتی مهمانی برای عشایر می‌آید، برق شادی را می‌شود در چشم‌هایشان دید.

 به‌شادی و با چهره گشاده به پیشواز مهمان می‌روند. «جلو می گیرند»، او را در «لامردون» در جایی بایسته و شایسته می‌نشانند، با مهر ومحبت با او به «گپ» می‌نشینند، درشگفت می‌شویم از این همه محبت وصفا و دانش در پذیرایی واژه‌های پرشور و پرمهر، در شگفت می‌شویم از وجودی که به ظواهر مادی زندگی بی‌اعتناست‌.

 با لباسی «دِردِه»و «شِرٌِه»این چنین ضیافت شاهانه بر پا می‌دارند، این غنای فرهنگی، این بزرگواری و بزرگ‌منشی آن‌هاست. این بزرگی را از طبیعت وام گرفته‌اند، از بلندای کوه‌ها به‌دست آورده‌اند. این فرهنگ را می‌شود در ضرب المثل زیر ببینم که نشانگر عمق معانی آن است.

 «شاد اویَ مهمون زِبالاس بخوریم نون.» و این یعنی؛ مهمان شاد آمده تا از برکت او نانی بخوریم.

 ویلیام داگلاس در سفرش به منطقه بختیاری می‌نویسد: در آمریکا، اروپا و آسیا به مهمانی‌های زیادی رفتم و میزبان‌های مهربان، تحصیل‌کرده، خون‌گرم و مهمان‌نواز بسیاری را دیده بودم که همه آن‌ها برای من احترام زیادی قائل می‌شدند و به‌اصطلاح معروف خوب تحویلم می‌گرفتند ولی آن صفا، اخلاص و صمیمیت که درمهمان‌نوازی آن بزچران محروم کوه کلار حس کردم، چیزی دیگری بود‌. نمی‌توانم آن را با قلم به رشته تحریر درآورم و یا با سرهم‌کردن کلمات و لغات آن را به تصویر دربیاورم. آن بزچران نه فقط مسکن و تمام هستی خود را دراختیار من گذاشت، بلکه آنچه را که درقدرت و استطاعت داشت، برای من فراهم کرد تا من کاملاً استراحت کنم. هنوز این گفته او را از یاد نبرده‌ام که باصدایی که در گوش من فرح‌بخش تر از هر آهنگ موسیقی بود گفت: «چادر من خیلی فقیرانه و کثیف است، ولی شما می‌توانید روی تخم چشم من بنشینید.»

 ویلیام داگلاس سپس وارد منطقه قشقایی‌ها شده و با آن‌ها دیدار کرد.

 استاک سیاح و نویسنده انگلیسی هم که به این دیار سفر کرده چنین می نویسد: با این حال اگر مهمان برسد به دلیل روح مهمان‌نوازی، آنچه دارند به او تقدیم می‌کنند، خود و بچه‌هایشان چیزی از غذا نمی‌خورند و همه را پیش میهمان می‌گذارند. بعد از آنکه غذا؛ یعنی گوجه‌فرنگی را پختند و حاضر کردند چون مقدار آن کم بود همه را به من و سه تن از همراهانم دادند. یکی از پسربچه‌ها از دیدن غذا تاب نیاورد و اشکش جاری شد. مادرش از حالت او خجالت کشید و آهسته سیلی به گونه‌اش زد و انگشت دستش که طعم گوجه می‌داد در دهانش نهاد و ...

 در بختیاری میزبان دارای مسئولیت است تا زمانی که مهمان در خانه و حریم اوست نه تنها مسئولیت پذیرایی بلکه بالاتر از آن مسئولیت سلامتی مهمان هم با اوست.

هنری لایارد در سفرنامه خود چنین می‌گوید: شیخ در چشمانم خیره شد و به ناگاه فریاد کشید این مرد فرنگی است… سید ابوالحسن دستهایش را به گردن شیخ انداخت و گفت این شخص مهمان من است و نان و نمک من را خورده به جای او هر کاری می‌خواهید بکنید با من بکنید و به‌خاطر احترام جدم از او بگذرید. شیخ گفت: اگر این مرد مهمان تو نبود، محال بود که از دستم رهایی پیدا کند.

در سفرنامه لایارد چنین می خوانیم: اگر چه مردهای بختیاری حالت تندخویی دارند ولی یک نوع عطوفت ومهمان‌نوازی خاص از آن‌ها دیده می‌شود که ظاهرا از خصوصیات نژادی آنها سرچشمه می‌گیرد.

عشایر و ایلات ایران را در آینه تجربه خارجی‌ها، حافظه خود و ایرانی‌ها دیدیم. در یک جمله، عشایر آنچه را که دارند بر مهمان می‌بخشند و مهمان را بر خود مقدم می‌دارند که به بخشندگی طبیعت و فراوانی‌اش مومن‌اند. گویی درآمیختگی با طبیعت آن‌ها را به باران، آسمان، خورشید و... شبیه کرده، همان‌قدر گشاده‌دست نسبت به همه.

مهدیه رشیدی


لطفا به این مطلب امتیاز دهید
Copied!

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...