«باشو، غریبه کوچک»؛ روایت ماندگار بیضایی از همدلی انسانی
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، «باشو، غریبه کوچک»، یکی از ماندگارترین روایتهای سینمای ایران از مواجهه با تنهایی، آوارگی و مسئولیت انسانی است؛ فیلمی که در دل خود، تصویری عمیق و زیبا از همدلی به نمایش میگذارد. این فیلم نیکوکاری را نه در «بخشش» بلکه در «پذیرش» معنا میکند؛ پذیرش انسانِ آسیبدیده و ایستادن کنار او. در این گزارش مروری داریم بر وجه نیکوکاری این فیلم که گرچه چهل سال از ساخت آن میگذرد، اما هنوز دلنشین و دیدنی است.

داستان فیلم درباره «باشو»؛ کودکی عربزبان و اهل جنوب ایران است که در میانه جنگ، خانوادهاش را از دست میدهد و اتفاقی با سوارشدن بر پشت کامیونی که از جنوب میگذرد، راهی شمال کشور میشود. ورود او به زندگی «نایی»؛ زنی روستایی که خود با فقر، تنهایی و قضاوتهای اجتماعی دستوپنجه نرم میکند، نقطه آغاز روایتی است که نیکوکاری را از سطح کمک مادی فراتر میبرد و به سطح «پذیرفتن دیگری» ارتقا میدهد.
نایی بدون آنکه زبان باشو را بفهمد، او را میپذیرد، از او مراقبت میکند، از درآمد اندکی که با فروش ماهی و... در بازار محلی به دست آورده، برای او لباس میخرد و در برابر فشارهای اطرافیان که او را به ترک باشو تشویق میکنند، میایستد. او تلاش میکند باشو را بفهمد و زبان خود را به او بیاموزد تا اینکه یکروز متوجه میشود باشو خواندن و نوشتن میداند. از آن به بعد است که باشوی کوچک، در نبود مرد خانواده، عصای دست نایی میشود. وقتی او بیمار است به سراغ همسایهها میرود و فریاد «مادر» سر میدهد، نامههای او را که پیش از آن یکی از هممحلیها برایش مینوشت، باشو برایش مینویسد، برای مزرعه مترسک درست میکند و در دور کردن گراز از مزرعه کمک میکند.

در یکی از این نامههاست که نایی خبر حضور این تازهوارد را به همسرش که در سفر است، میدهد و از او اجازه میگیرد که تا پیداشدن خانواده بچه از او مراقبت کند. همسرش با ماندن باشو موافق نیست. او را نانخور اضافه میداند، اما نایی در نامه بعدی که با دست باشو نوشته میشود او را «پسر من» خطاب میکند و درباره او به همسرش میگوید: ««نانی» که میخورد از «کاری» که میکند کمتر است و آن «نان» را من از لقمه خود به او میدهم. او مثل همه بچهها فرزند آفتاب و زمین است... . متن این نامه یکی از بخشهای زیبای فیلم است.
ایستادگی نایی در فیلم و تلاشش برای ماندن باشو، شکلی از نیکوکاری اجتماعی است؛ نیکوکاریای که با هزینه همراه است و از دل همدلی میآید، نه از سر ترحم. فیلم بهروشنی نشان میدهد که رنج جنگ فقط به میدان نبرد محدود نمیماند و قربانیان اصلی آن، کودکان و غیرنظامیانیاند که خانه و هویت خود را از دست میدهند. باشو نماد همه آوارگان و بهحاشیهراندهشدگانی است که برای دیدهشدن، پیش از هر چیز به «پذیرفتهشدن» نیاز دارند.

از این منظر، «باشو، غریبه کوچک» را میتوان یکی از مهمترین آثار سینمای ایران در بازنمایی نیکوکاری فرهنگی دانست؛ نیکوکاریای که بر پایه مسئولیت فردی، همبستگی اجتماعی و عبور از مرزهای زبان، قومیت و جغرافیا شکل میگیرد. فیلم یادآوری میکند که عمل خیر، گاه در سادهترین انتخابها معنا پیدا میکند: در کنار دیگری ایستادن، حتی وقتی که فهمیدن او سخت است.