حکومت باید برای خیرین «فرش قرمز» پهن کند / پیشنهاد ما تشکیل «سازمان نظام خیر و احسان» است
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، این رسانه سلسلهنشستهایی را با عنوان «حکمرانی امور خیر در ایران» برنامهریزی کرده است و هر نشست به یک مسئله در حوزۀ حکمرانی خیر اختصاص دارد. این جلسات که با رویکرد کاربردی و حل مسئله پیشبینی شده است، در رسانه خیر ایران منعکس میشود و گزارشهای سیاستی آن برای مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی ارسال خواهد شد.
نخستین نشست از این سلسلهنشستها، روز سهشنبه ۱۳ آبانماه با موضوع «هماهنگی و همافزایی میان دستگاههای مرتبط با نیکوکاری» برگزار شد؛ مسئلۀ این نشست آن است که فارغ از وجود یا عدم وجود هماهنگی خیریهها با یکدیگر، بنظر میرسد دستگاههای حاکمیتی که با خیریهها مرتبط هستند با یکدیگر همافزایی و همکاری کافی را ندارند؛ برای مثال انتظار این است که سازمان بهزیستی، جمعیت هلال احمر، کمیته امداد و ... همکاری و همافزایی بیشتری داشته باشند و اگر همافزایی لازم شکل نگرفته است، دلایل آن باید واکاوی شود.
در این نشست، سهیل معینی (رئیس هیئتمدیره انجمن باور)، محمدحسین رضایی (مشاور وزیر بهداشت در امور خیرین)، سیدمحمدجواد آل احمد (عضو دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس مجمع خیرین استان قم)، احمد شرفخانی (رئیس مرکز خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه) و حمزه علی کوهساری (مدیرکل شبکههای مردمی کمیته امداد) به اظهار نظر پرداختند. مجریگری و دبیری این نشست را نیز حسام عزتآبادیپور (کارشناس ارشد مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی) بر عهده داشت.
آنچه در ادامه میآید، خلاصهای از سخنان سیدمحمدجواد آل احمد (عضو دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس مجمع خیرین استان قم) در این نشست است:
در بحث حکمرانی، ابتدا باید میان فعالیت ان جی اوها و خیریهها تفکیک قائل شویم. جایگاهِ فعالیتهای اجتماعی و فعالیتهای عامالمنفعه (به معنای خیر و نیکوکاری) باید از هم تمیز داده شود. قانونگذاران تقریباً مشخص کردهاند: سازمانهای مردمنهاد و فعالیتهای اجتماعی در یکسو قرار دارند، و تشکلهای خیریه، احسان و نیکوکاری در جایگاه دیگری. یعنی اگر نگاه سیاسی-اجتماعی داشته باشیم و بخواهیم مطالبهگری کنیم، این به ان جی اوها باز میگردد، نه تشکلهای خیریه.
اما در بحث حکمرانیِ خیرین، دو مقوله وجود دارد: حکمرانی خیرین و حکومتداری خیرین. «حکمرانی» با «حکومتداری» متفاوت است. اگر ما حکمرانیِ خیرین را نگاه کنیم، حکومت و ساختار نظام باید بستر حکمرانیِ مردم را فراهم کند. اگر معتقدیم به حکمرانی خیرین، یعنی باید بسترسازی شود و زمینه مهیا گردد. حالا سؤال این است: آیا این زمینه وجود دارد یا ندارد؟ یا به قول فرمایش شما، یک سازمان زمینه را فراهم میکند و جذب میکند، و یک سازمان دیگر زمینه را فراهم نمیکند و خیر را به سمت و سوی دیگری هدایت میکند.
نگاهمان به خیرین «تدارکچی» نباشد
این یک بحث جدی است. حکومتها و ساختارهای نظام برای انسجامی که میخواهند در فعالیتهای خیرین و مجموعههای ان جی او و ساختارهای اجتماعی فراهم کنند، باید یک نظام و انسجام هدفمند طراحی کنند؛ نظامی که مشخص باشد میخواهد به چه سمتی برود. ما در ساختار حاکمیت، نگاهمان به خیرین، نگاه «تدارکاتچی» است و این ایراد دارد. تا زمانی که نگاه ما به مجموعهی خیرین، نگاه تدارکاتی باشد، همین مشکلات تکرار میشود.
ما باید نگاهمان حکمرانیِ خیرین باشد. بله، در رأس نظام، رهبری معظم انقلاب همیشه تأکید فرمودهاند بر مردمیسازیِ دولت. اما عملاً چه؟ یعنی دولت کوچک شود و امور به مردم واگذار شود. اما در عمل میشود اینکه خیر میآید، میگوید: «کار دارم.» ما میگوییم: «بفرما، کار خیر انجام بده. خداحافظ شما!»
در جاهایی که ما «فرش قرمز» برای خیرین فراهم کردهایم، به معنای امروزیِ حکمرانی موفق بودهایم. مثلاً شما در بحث مدرسهسازی کشور میبینید که انصافاً موفق بودهایم. چرا؟ چون ما در آنجا هم در حکمرانی و هم در حکومتداری، هر دو را ارتقا دادیم.
در حکومتداری چه کردیم؟ سازمان «تجهیز و نوسازی مدارس» را ایجاد کردیم. در حکمرانی چه کار کردیم؟ زمینهای فراهم کردیم تا خیرین مدرسهساز ورود کنند. یعنی بسترش را فراهم کردیم. نتیجه چه شد؟ هم خیر به هدفش رسید، هم نیاز واقعی سنجیده شد، و هم مشخص شد که خیر کجا باید ظهور و بروز داشته باشد. در واقع، هر جا که ما توانستهایم زمینه را فراهم کنیم، کار جلو رفته است. اما ببینید، تا وقتی که نگاه ما به خیر، نگاه تدارکاتچی باشد و او را شریک اجتماعی خود نبینیم، کار ایراد دارد.

خیّر را «شریک اجتماعی» حاکمیت بدانیم
ما باید نگاهمان به خیّر و تشکلهای مردمنهاد به عنوان «شریک اجتماعی» باشد؛ در بخش درمان، شریک در بخش نوسازی مدارس، شریک در بحث مسجدسازی، شریک. باید بگوییم: «دو جایگاهِ دولت و مردم، هر دو شریکاند برای خدمت به جامعه.» ما این نگاه را نداریم متأسفانه. نگاهمان در ساختار ایراد دارد. ما باید زمینهی حکم (حکمرانی) را فراهم کنیم و نقشها را برای خیرین تعریف کنیم؛ نقشی که از آنها باید انتظار داشته باشیم، به عنوان شریک اجتماعیای که بتواند نقش مؤثری در تصمیمسازی، سیاستگذاری و اجرای طرحهای ملی و محلی داشته باشد.
تنها راه برونرفت از اختلافنظرها این است که حکومت یا حاکمیت برای تسهیل امور خیرین و تشکلهای مردمنهاد از نقش نظارتی و تسهیلگری، برگردد به نقش پشتیبان و تصمیمسازی برای مجامع خیریه. یعنی واگذاریِ واقعی؛ به تعبیر امروزی باید «فرش قرمز» حکومت برای خیرین پهن شود.
در حالی که ما خیر را اصلاً در تصمیمسازی دخالت نمیدهیم. ما تصمیم میگیریم، یعنی حکومت کار را انجام داده، بعد میگوییم: «حالا شما اجرا کنید.» درحالیکه باید در تصمیمسازی، خیر را دخالت بدهیم؛ همان تشکل مردمنهاد که آقای دکتر فرمودند باید در تصمیمسازی ورود کند. این نکتهی جدی است.
جمعبندیاش این است که ما دو نوع آسیب داریم: یکی در «حکمرانیِ خیرین» و یکی در «حکومتداریِ خیرین». اگر بخواهیم حکمرانیِ خیرین به معنای واقعی پیاده شود، باید آسیبهای خیرین را در حکومتداری بشناسیم و برطرف کنیم تا زمینهی حکمرانیِ خیرین فراهم شود.
اگر ما زمینهی حکمرانی را فراهم کردیم، خیّرِ ما خودش تشخیص میدهد در کدام حوزه وارد شود، چون بستر فراهم است، نیاز مشخص است، سازوکار مشخص است، و معلوم است کجا باید فعالیت کند. اما الان چون در حکومتداریِ خیرین و حکمرانیِ خیرین مشکل داریم، جامعهی مدرسهسازی خوب عمل میکند، بعد جدا میشود میرود به سمت بهداشت؛ بهداشت خوب عمل میکند، بعد جدا میشود میرود به سمت مسجدسازی. چرا؟ چون ما برنامه نداریم، ساختار نداریم، تشکل نداریم. به معنای واقعی، نظام هماهنگِ خیرین نداریم.
تنها راه برونرفت از این اختلافنظرها این است که حکومت یا حاکمیت برای تسهیل امور خیرین و تشکلهای مردمنهاد از نقش نظارتی و تسهیلگری، برگردد به نقش پشتیبان و تصمیمسازی برای مجامع خیریه. یعنی واگذاریِ واقعی؛ به تعبیر امروزی، باید «فرش قرمز» حکومت برای خیرین پهن شود. حکومت باید امور خیرین را تسهیل کند.
الان فقط نقش نظارتی مانده؛ نظارتِ دستگاهها به معنای واقعیِ کلمه، تبدیل شده به مچگیری از خیرین. ببینید، سازمان بهزیستی میگوید: «مجوز را من بدهم.» برای رضای خدا؟ ابداً. وزارت کشور میگوید: «مجوز را من بدهم.» برای رضای خدا؟ ابداً. هر دستگاهی میگوید: «مجوز را من بدهم تا خیر را جذب کنم در امورات خودم.» اینجاست که ایراد کار ما شکل میگیرد. ما باید کار خیر را تسهیل کنیم و قدرت انتخاب به او بدهیم.
چهارده قرن پیش، خیرین فعالیت میکردند؛ بدون وزارت کشور، بدون بهزیستی، بدون کمیتهی امداد. چطور خدمت کردند؟ مردم چگونه وقف کردند؟ چگونه نیکوکاری کردند؟ آن زمان سازمانی نبود، مجوزی هم نبود. بهترین امور آموزشی، تسهیل زیارت حضرت رضا (ع)، مسجدسازی، رختشویخانهها، و همهی این عناوینی که در گذشته در زندگی روزمرهی مردم جریان داشت، همه با همت خیرین شکل گرفته بود. بزرگترین و بهترین بیمارستانهای ما را همین خیرین ساختند؛ آن زمان مگر وزارت بهداشت وجود داشت؟ نه. پس باید برگردیم به همان باور و اعتقادات. ما باید زمینهی حضور خیرین را فراهم کنیم، بستهی حمایتی برایشان طراحی کنیم و اموراتشان را تسهیل کنیم.
اگر خیّری میخواهد انتخاب کند، باید بتواند انتخاب کند. مثلاً میگوید: «میخواهم مدرسه بسازم.» بفرمایید، این پروانهی مدرسه. یا میگوید: «میخواهم مرکز بهداشتی بسازم.» بفرمایید، این پروانهی بیمارستان. ولی الان اگر خیر ما بخواهد بیمارستان بسازد، آنقدر باید در سیستمهای اداری بچرخد که از همان ابتدا پشیمان میشود. برایش راحتتر است که برود و پروانهی مدرسه بگیرد تا بیمارستان. برای برونرفت از این وضعیت، ما نیاز به یک نظام و یک انسجام کلی برای امور خیرین داریم؛ نظامی که خودِ خیرین در چارچوب کلی آن فعالیت کنند.
پیشنهاد ما، تشکیل «نظام خیر و احسان» است؛ مشابه سازمان نظام مهندسی که بخش خصوصی است، اما یک سازمان منسجم دارد. این نظام میتواند امور را نظم بدهد و چارچوببندی کند. از طرف دیگر، ما نیازمند یک ساختار تسهیلگریِ منسجم از سوی دولتها هستیم. اگر این دو بخش — یعنی نظام خیر و احسان از درون جامعهی خیرین، و نظام تسهیلگری از سوی دولت — دست به دست هم بدهند، دیگر این وضعیت آشفتهی فعلی که یک سازمان خیری را میگیرد و به سازمان دیگر پاس میدهد، پایان پیدا میکند. در غیر این صورت، این شکل از کار به نتیجهی مطلوب نخواهد رسید.