به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، ششمین قسمت از مستند «بومرنگ 2» با عنوان «مانیز» شامگاه پنجشنبه 16 فروردینماه نمایش داده شد. این مستند با موضوع خیریهها و خیرین، هر شب تا پایان ماه مبارک رمضان ساعت 19:30 از شبکه مستند سیما نمایش داده میشود.
تهیهکنندگی، نویسندگی و کارگردانی این اثر را فاطمه سادات محمودپور به عهده داشته و استودیو نیکسو (وابسته به مرکز فرهنگ نیکوکاریِ خیر ماندگار)، مجری طرح بوده است.
این قسمت از بومرنگ، داستان زوجی جوان است که رنج عشق و آرمانخواهی را توأمان برگزیدهاند. نسیم یادگار و مهدی معماریان هر دو متولد بجنورد هستند اما سرنوشت اینگونه رقم خورد که در دانشگاه با هم آشنا شدند و دغدغه و آرمانهای مشترک باعث پیوند آنها شد.
دکتر نسیم یادگار؛ مدیرعامل موسسه «مانیز» گفت: ما شش بچه بودیم و پدر و مادرمان اهل کار خیر. وقتی مادر غذا میپخت هر روز باید یک نفرمان غذا را برای دو نفر از زنان سرپرست خانواری که در محله بودند، می برد. پدرم بعد از از اینکه دکترا گرفتم، گفت: «از کارهایی که میکنی پول در نمیآوری. برو دنبال کارهایی که بتوانی پول دربیاوری.» در جواب گفتم: «شما کاری با ما کردی که تاثیرش را گذاشته است و نمیتوانیم کار دیگری بکنیم.»
هدفم پرورش مادران قوی بود
دکتر یادگار با اشاره به اینکه سال 1385 با مهدی معماریان ازدواج کردم و دو سال بعد فعالیت در بخش اجتماعی را با مشاوره آغاز کردیم، افزود: با خیریهها و خیرین مختلفی آشنا شدیم. هر دو فوق لیسانس کارآفرینی خواندیم. در دوره لیسانس برای کودکان بدسرپرست کار داوطلبانه میکردم و فعالیتهای محیط زیستی داشتم.
وی با بیان اینکه دغدغه زیادی برای کودکان داشتم، عنوان کرد: فکر میکردم باید بچهها را قوی کنیم اما تجربه ثابت کرد که کمکرسانی به بچهها بدون توانمندسازی مادرها بیهوده است. بچهها، خانواده و مادر قوی میخواهند. مادر قوی ستون خانواده را نگه میدارد. به همین دلیل وارد بحث زنان سرپرستخانواده شدم تا مادران قوی پرورش دهیم.
بنیانگذار موسسه مانیز با اعتقاد بر اینکه دانش کارآفرینی در کشور ضعیف است، تصریح کرد: برای پایاننامه خود با خیریههایی که در حوزه زنان سرپرست خانوار کار میکردند، آشنا شدم. دیدم در نهایت کارگاه خیاطی مجهزی دارند که لباسهای کار، نظامی یا کودک میدوختند. این زنان وقتی نمیتوانستند کارخوب ارائه دهند، گریه میکردند و آن خیریهها که میدیدند لباسها کیفیت لازم را ندارد کم کم نیروهای عادی و سپس مردان را جایگزین زنان سرپرستخانوار کردند و عوائد حاصل از فروش لباسها را صرف تهیه جهیزیه، درمان و خورد و خوراک این زنان میکردند.
عدهای برای ارضای ایگوی خود کار اجتماعی میکنند
تعریف توانمندی با آنچه در برخی از موسسات رخ میدهد، تفاوت دارد. نسیم، موضوع کارآفرینی اجتماعی را برای پایاننامه فوق لیسانس انتخاب کرد. این موضوع برای نسیم نه یک تکلیف اجتماعی که تبدیل به چراغ راهنمایی شد و مسیرش را روشن کرد.
وی خاطرنشان کرد: متوجه شدم رویکرد فعالیت اجتماعی، سرافرازانه نیست و نگاه از بالا به پایین دارد. به یکی از خیریهها ملحق شده بودم و روزی دیدم در یکی از اتاقها لباس کسانی که فوت کرده بودند را آوردهاند. مادر و پسری را آوردند که از بین آن لباسها، لباس انتخاب کنند. با دیدن این صحنه حالم بد شد. به مدیرعامل خیریه گفتم: «نحوه دادن خیلی مهم است. میتوانستیم این لباسها را بشوریم، بستهبندی کنیم و در فروشگاه بگذاریم و به مادران بن خرید بدهیم.»
یادگار ادامه داد: طرح و برنامه نوشتم و به دوستان گفتم که پروژههایی تعریف کنند بر اساس تولید محصول و ارائه خدمت. قسمتی از کارمان مونتاژ ساعت توسط زنان سرپرستخانواده بود. برخی از بچههای دانشگاه تهران را به آن خیریه بردم و ساختار را تغییر دادیم. در نهایت مدیر خیریه گفت: «از اینجا بروید چون شما سوهان روح من هستید.» چون دیگر کسی از او تشکر نمیکرد و نمیگفت که هرچه دارم از تو دارم. عدهای از افراد که کار اجتماعی میکنند صرفاً برای ارضای ایگوی خود است و امر اجتماعی برایشان مهم نیست.
مدیرعامل موسسه مانیز یادآور شد: در خیریهها و بازارچهها میدیدم که برای خرید کالاها التماس میکنند و میگویند که کالاها تولید زنان سرپرستخانواده است. با خود گفتم اگر صندوق میگذاشتند و پول جمع میکردند بهتر از این التماس بود. آنجا متوجه شدم محصول اجتماعی در بسیاری از حوزهها نداریم.
دو سال همکاری در قالب مدرس کارآفرینی با کمیته امداد
وی با بیان اینکه در دوره فوق لیسانس با یکی از مدیران کمیته امداد آشنا شدم، گفت: به پیشنهاد او قرار شد به زنان سرپرست خانوار درس بدهم و دو سال در قالب مدرس کارآفرینی با کمیته امداد کار کردم. زنان کمسنی دیدم که بسیار تکیده و با بدنشان بیگانه بودند. با آنها پانتومیم بازی میکردم تا با بدنشان ارتباط ایجاد کنند. همسران آنها با من درد و دل میکردند و میگفتند که به همسرمان بگویید مهربانتر باشد. متوجه شدم باید توانمندسازی را بزرگ و عمیق ببینم و باید الگوی کارآفرینی اجتماعی درست میکردم.
یکی از مدیران کمیته امداد برای پروژه توانمندسازی خراسان جنوبی از نسیم دعوت کرد. از آنجایی که نهادهای دولتی بیشترین تاثیرگذاری و جمعیت تحت پوشش را در اختیار دارند، نسیم پذیرفت. قصه در مناطق دور از پایتخت متفاوت بود؛ نسیم متوجه شد وقتی زنان از مهارتهای زندگی بیبهره باشند، ناتوانند هرچند که برای توانمندسازی آنها تلاش شود.
رضایت از کلاسهای کمیته امداد آنقدر خوب بود که مسئولان را بر آن داشت که در سطح ملی و مستمر را برگزار کنند. نسیم در این دو سال تجربیات ارزشمندی به دست آورد که مانع از ادامه این آموزشها شد.
نسیم و مهدی از ورود مستقیم خود به عرصۀ خیریهداری یا کارآفرینی امتناع کردند برای همین تلاش کردند تا صرفاً به ارائۀ مشاوره به نهادهای حمایتیِ دولتی و خیریهها بپردازند اما در این راستا نتوانستند به راهکارهایی که مد نظرشان بود برسند.
ضرورت وجود افراد کنشگر در حوزه اجتماعی
این کارآفرین اظهار داشت: در نقش کنشگر، مشاور، داوطلب و مشاهدهگر ظاهر شدم. دیدم با این فرایندها که انتخاب کردیم، نمیشود وضع موجود را اصلاح کرد. همه، ما را پس میزدند. دولت با اینکه میخواست، توان جذب ایدههای ما را نداشت. متوجه شدم باید آدمهای کنشگر در حوزه اجتماعی داشته باشیم. فکر کردیم که از لحاظ نظری باید خود را قوی کنیم. کنار دروس دانشگاه، فلسفه میخواندیم و با دکتر محمدعلی مرادی آشنا شدیم.
وی عنوان کرد: دکتر مرادی ۲۰ سال آلمان زندگی کرده بود و تجربیات زیادی داشت. معتقد بود که امر مهمی که از آن غفلت شده، پرورش آدمهایی است که تفکر مفهومی داشته باشند. این امر باعث حل مسئله میشود. افراد باید ذهن ورزیده پیدا کنند که خلاقانه و مفهومی به مسائل اجتماعی نگاه کنند و فکر نکنند که همه چیز باید از طریق دولت حل شود. با خواندن فلسفه، کار عملی، مشاوره و تجارب شکست در بخش اجتماعی به این نتیجه رسیدیم که بهتر است نمونهای از ایدههای خود درست کنیم و کارآفرین اجتماعی را به جامعه معرفی کنیم.
مدیرعامل موسسه مانیز، اصل اساسی اجتماعی بودن را منع توزیع سود دانست و افزود: نباید از کار اجتماعی، ثروتی به ثروت آدمها اضافه شود. منابع اجتماعی را برای کار اجتماعی باید به گردش درآورد. کارآفرین اجتماعی نمیتواند سود را بردارد و به ثروتش اضافه کند.
مفهوم مددکاری باید تعمیق شود
دکتر یادگار ادامه داد: کارآفرین اجتماعی به زن سرپرستخانوار کمتوان مدام فرصت میدهد تا توانمند شود و بتواند جذب سازمان خصوصی شود. عدهای مدام میگویند: «به جای ماهی ماهیگیری یاد دهید.» ماهیگیری این نیست که ماهیگیرِ تازهکار را به دریا بفرستیم که با قایق شکسته برگردد. کارآفرین اجتماعی، صنعت ماهیگیری را تغییر میدهد.
وی با اشاره به لزوم ضرورت تغییر و تعمیق مفهوم مددکاری، بیان کرد: فکر نکنیم یک واحد، مددکاری است که آدمها در آنجا درد و دل میکنند و واحد دیگر خیاطی است. این، کارآفرینی اجتماعی نیست. کار را فرایندی ببینیم که طی آن افراد توانمند میشوند. افرادی که برای رفع نیازهای خود به خیریهها نیاز دارند، افراد فعال و ارزشمندی برای جامعه نیستند چون یاد نگرفتند در جامعه زندگی کنند.
با این دغدغه موسسه «مانیز» توسط نسیم و همسرش در سال 1391 تاسیس شد و حمایت از محیط زیست به اشتغال زنان سرپرستخانوار پیوند خورد. کارگاههایی برای دوخت کیسههای پارچهای به منظور جایگزینی با کیسههای پلاستیکی راهاندازی شد که این کیسهها توسط زنان سرپرستخانواده تولید می شوند. در یکی از کارگاهها واقع در امینآباد شهرری سه بخش برش، طراحی و دوخت وجود دارد که ۳۰ نفر در آن کار میکنند.
خلأ بخش اجتماعی در جامعه
این کارآفرین با بیان اینکه مسئله جامعه ما این است که بخش سوم نداریم، گفت: ما یا دولت را میبینیم یا بخش خصوصی را. بخش اجتماعی نداریم. باید الگوسازی کنیم و الگو را به مفهوم بکشیم. اگر «کاو محیطی» زیاد شود، مسائل کم میشود. به عنوان مثال اولین کسی که پرورش شتر مرغ را آغاز کرد، برایش کار سخت بود. به ترتیب برای نفرهای بعد کار راحتتر شد چون «کاو محیطی» زیاد شد. باید الگوسازی کنیم و مشخص کنیم مرز بخش اجتماعی چیست تا آدمهایش بیایند و کار کنند.
دکتر یادگار تصریح کرد: تولید، بازاریابی و فروش داریم اما هدف ما فروش نیست. شما میتوانید محصول داشته باشید اما هدفتان بیزینس نباشد. میتوانستیم پروژه محیط زیستی داشته باشیم نه زنان سرپرستخانواده. در فرایندی که برای زنان سرپرستخانواده طی کردیم، دیدیم این پروژه میتواند بستر مناسبی برای آنها باشد.
وی با اشاره به اینکه پروژه ساده بود و میتوانستیم زمان دهیم که افراد خطا کنند تا یاد بگیرند، افزود: در صورت خطا برخلاف لباس بچه و سایر لباسها هزینه زیادی به ما تحمیل نمیشد. ضمن اینکه حین کار زنان از طریق گفتوگو میتوانستند از هم یاد بگیرند. در قدیم خانمها در کوچه با هم حرف میزدند، سبزی پاک میکردند و از هم پشتیبانی میگرفتند اما فرهنگ آپارتمان نشینی اینها را از بین برد.
آموزش رواداری و محبت به همنوع در کنار مهارتآموزی در «مانیز»
اولین کارگاه موسسه «مانیز» در منطقه اوین راهاندازی شد. در این رویارویی نسیم متوجه شد که زنان سرپرست خانوار علاوه بر مشکل در اداره زندگی در برخی از ابتداییترین موضوعات انسانی و اجتماعی دچار بحران هستند.
بنیانگذار موسسه مانیز یادآور شد: در کارگاه منطقه اوین ۱۵ نفر بیسواد مطلق بودند. خشونت کلامی در تمام ابعاد نسبت به خود و جهان در آنها دیده میشد. برخی از آنها تجربه خشونت خانگی در حد اعلا را داشتند. بعضی از آنها، نظرات وحشتناکی داشتند از جمله اینکه مادر به پسر آموزش میداد که زنش را کتک بزند. متوجه شدم توانمندی این نیست که همه شبیه هم شوند، این فقط یک تز روشنفکری است. توانمندی یعنی هر کس را در چیزی که هست توانمند کنیم.
وی با بیان اینکه مهارت طی زمان اتفاق میافتد و خودش شخصاً برای انتقال این مهارتها زمان میگذارد، عنوان کرد: رواداری و محبت کردن به دیگران را باید به این زنان یاد میدادیم. برخی از زنان سرپرست خانوار را دیدم که به شوهرشان ظلم میکنند. روزی یکی از خانمها به موسسه ما آمد و گفت: «من هرچه دارم از تو دارم.» گفتم این را نگو چون من کار میکنم، تو هم کار میکنی. روز دیگری برای اشتباهی که بچهها کرده بودند تا ساعت ۹ شب همراه آنها بودم تا کارشان جبران شود. بسیار شرمنده بودند زیرا من برای زایمان باید ساعت ۶ صبح فردایش در بیمارستان بستری میشدم. آنجا متوجه شدند که کیفیت کار و محصول چقدر مهم است.
بخشی از توانمندسازی زنان سرپرستخانوار از طریق گفتوگو با آنها حین کار و بخشی نیز توسط کاری که در دست داشتند به آنها آموزش داده میشد.
«مانیز» بر اساس سیستم خوداظهاری اداره میشود
این کارآفرین با اشاره به اینکه سیستم ما در موسسه خوداظهاری است، بیان کرد: بچهها خودشان باید کارهایی که انجام میدهند، بشمارند و بنویسند. این کار به ظاهر ساده باعث میشود که آنها با ضعفهایشان در عین کار مواجه شوند. یکی از خانمها که چندین مرتبه به نهضت سوادآموزی رفته بود و ادامه نداده بود به نهضت رفت تا سواد یاد بگیرد. به او گفتم که تا سواد نداشته باشد سرش کلاه میرود چون نمیتواند حتی محصولات خود را بشمارد.
وی خاطرنشان کرد: خانمی با سن بالا به موسسه آمد چون نمیتوانست کاری کند به او گفتم که برای ما آشپزی کند و کم کم، وسط کار شد. درد دل میکرد و بقیه اعتراض میکردند که اعصابمان را خرد میکند. به آنها گفتم او درد و دل میکند و تخلیه میشود و شما باید گوش دهید و این یک کار مثبت است. روزی یکی از خانمها آمد ۵۰ تومان به من داد و گفت: «به فلانی بده و نفهمد که من دادم.» خیلی خوشحال شدم. آدمهایی که روزی حسادت و رقابت داشتند، حالا یکی شده بودند.
مدیرعامل موسسه مانیز با بیان اینکه کیفیت برای ما مهم است، عنوان کرد: زمانی ۲۰ هزار کیسه پارچهای را دستهبندی میکردیم و نماینده ما به سوپرمارکتها میبرد. یکی از نمایندهها گفت: «خانمی یکی از این کیسهها را با شوق گرفت و همین که چیزی در آن گذاشت، دستهاش در رفت. درخواست کردم همه آن ۲۰ هزار کیسه جمع آوری شود و آنها را به کارگاه برگرداندم و خواستم که دوباره دستهها را محکم کاری کنند. این تجربه باعث شد که یاد بگیرند بزن در رو نباشند. فهمیدند که باید به محصول و سازمان فکر کنند. اینطور نیست که چون زن سرپرستخانواده هستند، من دلسوزی و چشمپوشی کنم.
درخواست ما از سازمانهای دولتی و خصوصی مشارکت است نه پول
تعدادی از زنان تحت پرچم موسسه «مانیز» توانمند شدند و فهمیدند که توانمندی یعنی پذیرفتن مسئولیت، رواداری، برخورد خوب با دیگر انسانها و کشف و شکوفا کردن استعدادهای خود. ضمن اینکه مدیریت درآمد هم به دیگر توانمندیهای آنها اضافه شد و از طرفی سازمانهای دولتی و خصوصی هم دریافتند که بیش از کمک ریالی به «مانیز» آنچه مهم است، سهیم شدن در این تفکر در قالب همکاری است.
دکتر یادگار خاطرنشان کرد: ما از سازمانهای دولتی و غیردولتی پول نمیخواستیم. درخواست ما، مشارکت بود. میگفتیم ما روی این کیسههای پارچهای سود نمیخواهیم، شما هم سود نگیرید که همه، استطاعت خرید این کیسهها را داشته باشند.
آنچه جامعه امروز به آن نیاز دارد ترویج تفکر کارآفرینی اجتماعی است . اگر کارآفرینی اجتماعی تبدیل به الگوی گسترده شود، میتواند بخشی از مردمانی که توسط کمکهای بلاعوض تبدیل به نیروهای مصرفکننده شدند را توانمند و فقر را ریشه کن کرد. در این صورت آنها تبدیل به نیروهای مهارتی میشوند که به رشد، رونق و پیشرفت کشور کمک خواهند کرد.
گزارش از مریم داوری
دیدگاههای بازدیدکنندگان
ناشناس
چه کار جالبی. کاش به اشتغال زنان بی سرپرست توجه بیشتر شود