به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، از جمله تشکلهای مهم در یک جامعه، تشکلهای مدنی و خیریهها هستند که روزبهروز اهمیت بیشتری یافتهاند. دلیل این مدعا را میتوان مواردی از این دست دانست: اول، ظهور این تشکلها تحرک خاصی به جوامع بخشیده است، دوم، این تشکلها از ابعاد مختلفی نظیر ابعاد فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی محل توجه قرار گرفتهاند و به توسعۀ جوامع کمک کردهاند و سوم، گسترش چنین تشکلهایی به تسهیل تنظیمگری اجتماعی از پایین به بالا منجر شده و تبعات منفی زمامداری دولت و بازار در حوزههای مختلف را کاهش داده است. نکتۀ دیگر اینکه، خیرخواهی در ایران جایگاه بااهمیتی داشته است و با یک مطالعۀ تاریخی میتوان از این حقیقت پردهبرداری کرد؛ مطالعهای که میتواند نقش سازمانهای خیریه در ایران را نیز بازتاب دهند.
اما نکتۀ قابل توجه این است که با وجود جایگاه مهم تشکلهای مدنی و خیریهها، برای آنها چشماندازهای دقیقی ترسیم نشده است. بر همین اساس، تاکنون نیز پژوهش مؤثری در زمینۀ آیندهپژوهی این حوزه سامان نیافته است؛ چهاینکه سامان دادن چنین پژوهشهایی میتواند به شفافسازی اهداف این حوزه، توصیف روندهای جاری و مسائلی از دست بینجامد و به بیان دقیقتر، فرایند تصمیمگیری، سیاستگذاری و برنامهریزی را هموار سازد.
بر همین اساس و برای پاسخ به نیازهای آیندهپژوهانه در زمینۀ خیریهها، مهری بهار، دانشیار گروه ارتباطات اجتماعی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران با همکاری علیرضا اسکندرینژاد، مجید ولیمحمدی و فرزین مؤذنزاده مقالهای با عنوان «آیندهپژوهی خیریهها و خیرخواهی در شهر تهران» سامان دادهاند که در دومین شماره از پژوهشنامۀ مطالعات وقف و امور خیریه منتشر شده است.
مروری بر روششناسی بحث
پیش از اینکه از مباحث روشی در این تحقیق سخن به میان آورد شود، باید به این نکته توجه کرد که این تحقیق با چشماندازی مسئلهمحور سامان یافته و قصد دارد با یک چشمانداز نظری به حل مشکلات خیریهها بپردازد. اما دربارۀ روششناسی تحقیق باید گفت که این تحقیق کیفی بوده و از روش دلفی برای جمعآوری، تقلیل و توصیف دادهها بهره برده است. توضیح اینکه، در روش دلفی مهمترین هدف، پیشبینی گزینههای بدیل ممکن برای آینده است. ابزار جمعآوری دادهها در این روش، مصاحبۀ عمیق و نیمهعمیق است و در این تحقیق کارمندان ارشد و مدیران عامل خیریههای سطح شهر تهران برای مصاحبههای نیمهعمیق انتخاب شدهاند. از سوی دیگر، یافتهها با تحلیل محتوای کیفی استقرایی توصیف شدهاند. افزون بر این، میتوان تحلیل محتوای این تحقیق را از نوع قراردادی هم تلقی کرد.
مروری بر یافتههای پژوهش
آنچه که در پژوهشهای آیندهپژوهانه از اهمیت برخوردار است، بحث و بررسی در زمینۀ آیندۀ ممکن و آیندۀ مطلوب است. بر این اساس مطالبی که در ادامه از آنها سخن به میان خواهد آمد ذیل این دو بخش اساسی صورتبندی میشوند. به بیان دیگر، نخست از آیندۀ ممکن و مسائل مربوط به آن که از مصاحبهها به دست آمده سخن گفته میشود و در گام دوم، به آیندۀ مطلوب اشاره خواهد شد.
آیندۀ ممکن خیریهها در شهر تهران
یافتههای پژوهش و تحلیل کیفی یافتهها، بازتابدهندۀ چنین درکی است که، در مباحث مربوط به خیرخواهی شهر تهران، دو مؤلفۀ «افزایش عقلانیت سازمانی» و «معضلات ساختاری»، به مثابۀ آیندۀ ممکن مطرح هستند. توضیح اینکه، فعالان حوزۀ خیر برای توصیف آیندۀ ممکن از مفاهیمی نظیر «افزایش عقلانیت در خیرخواهی»، «افزایش شفافیت»، «بهرهگیری از تکنولوژیهای جدید»، «مدرنشدن خیریهها» و «فقدان برنامهریزی» بهرهبرداری کردهاند. افزون بر این، در سطحی بالاتر از تحلیل این مفاهیم میتوان از مواردی نظیر «سازماندهی مدبرانه»، «مدرنسازی»، «معضل برنامهریزی»، «مسائل بروکراتیک»، «بحرانهای طبیعی و اجتماعی» و «آنومی اجتماعی» نیز سخن به میان آورد.
برای نمونه، در یکی از مصاحبهها آمده است: «مردم دیگر از روی ترحم کمک نمیکنند و از روی آگاهی به سراغ چنین فعالیتهایی میآیند و باید به آنها گزارش داد و ساختار درستی داشت.» این توضیحات را میتوان ذیل مؤلفۀ «افزایش عقلانیت در خیرخواهی و افزایش شفافیت» صورتبندی کرد. افزون بر این، در یکی دیگر از مصاحبهها آمده است: «تکنولوژیهای جدید و فناوری اطلاعات باعث میشود فرایند انجام امور خیر بیش از پیش تسهیل شود و شکلهای مدرنتری به خود بگیرد. به عقیدۀ من، مجموع این عوامل به پویایی این فضا منجر خواهد شد.» این توضیحات را نیز میتوان ناظر به مؤلفۀ «بهرهگیری از تکنولوژیهای جدید» صورتبندی کرد.
در ادامۀ این نوشتار، دو مؤلفۀ «افزایش عقلانیت سازمانی» و «معضلات ساختاری»، که پیشتر از آن سخن به میان آمد، به صورت جدیتر و تحلیلیتر محل تأمل قرار میگیرد.
افزایش عقلانیت سازمانی
دربارۀ این مؤلفه باید گفت: «سازماندهی مدبرانه» به وضعیتی اشاره دارد که در آن، سازمانهای خیریه به شفافسازی فعالیتهای خود میپردازند. از سوی دیگر مفهومی به نام «مدرنسازی» نیز وجود دارد که مراد از آن، نوسازی خیریهها به منظور جذب منابع مالی بیشتر است. پس از تبیین این دو مؤلفه باید از این مطلب سخن به میان آورد که افزایش عقلانیت سازمانی با آنها شناخته میشود که پژوهشگران در کشورهای مختلف همواره از آن سخن به میان آوردهاند.
پژوهشهای مختلف بینالمللی در این زمینه بازتابدهندۀ چنین درکی است که مسیر شفافسازی خیریهها و افزایش عقلانیت سازمانی باید با هدف افزایش بهرهوری طی شود. از طرفی، فعالان حوزۀ خیر در ایران نیز به این نکته آگاهی دارند که به دلیل تغییرات فرهنگی و ... ، خیریهها باید به سمت عقلانیت گام بردارند. از این رو، افزایش عقلانیت سازمان، سرمایۀ اجتماعی خیریهها را بهبود میبخشد و موجب جذب بیش از پیش کمکهای مردمی میشود.
معضلات ساختاری
افزون بر این مؤلفه، باید از «معضلات ساختاری» سخن به میان آورد. نوسازی در این زمینه، در بخشهای مختلفی نظیر استفاده از تکنولوژیهای نوین پدید میآید. از سوی دیگر، باید توجه داشت که معضل برنامهریزی به دلیل نوع نگاهی که دولتها و فعالان اصلی دارند به حوزۀ خیر تحمیل میشود. یافتهها نشان میدهند که در آینده معضلاتی نظیر «عدم برنامهریزی بلندمدت»، «فقدان برنامهریزی علمی»، «پایبند نبودن به برنامههای پیشین» و مسائلی از این دست وجود خواهد داشت.
در این نوشتار، مراد از ساختار، هر نیروی بیرونیای است که رفتار عاملان خیریهها را در شهر تهران مقید میکند و در یک معنای انتقادی به محدود کردن آن میپردازد. در این بافت، نیروهای تعیینکننده عبارت از نیروهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند. آنچه فعالان حوزۀ خیر پیشبینی میکنند این است که آیندۀ ممکن، همراه با معضلات ساختاری در زمینۀ برنامهریزی، تنگنای سیاسی – اقتصادی و بحرانهای طبیعی و ... خواهد بود.
آیندۀ مطلوب خیریهها در شهر تهران
پس از تبیین مطالب مربوط به آیندۀ ممکن، دومین مطلبی که باید از آن سخن به میان آورده شود، آیندۀ مطلوب خیریهها و نیکوکاری در شهر تهران است. یافتههای تحقیق حکایت از این دارد که، در این زمینه دو مؤلفۀ اساسی وجود دارد: نخست «توسعۀ سازمانی» و دودیگر «حل معضلات ساختاری.» افزون بر این، فعالان حوزۀ خیر از آیندۀ مطلوب با مفاهیمی نظیر «تقویت هویت سازمانی»، «تقویت اعتماد به حوزۀ خیرخواهی»، «به رسمیت شناختن خیریهها»، «غیردولتیسازی امر خیر» و «ساختارمندشدن خیریهها» سخن به میان آوردهاند. از سوی دیگر، در سطحی بالاتر از تحلیل مفاهیم اینچنینی، میتوان از «ارتقای جایگاه سازمان»، «حفظ استقلال سازمان»، «بازبینی در روندهای موجود» و «اتخاذ سیاستهای بهبودبخش» نیز سخن گفت.
برای نمونه، در یکی از مصاحبهها آمده است: «مهم است که دولت در خصوص سازمانهای مردمنهاد نظارت و تسهیلگری خود را بیشتر کند. اگر نظارتها بیشتر شود و قوانین مناسبی نوشته شود، خیریهها اشتباهات کمتری میکنند و کارها بهتر پیش میرود.» این توضیحات را میتوان ناظر به «اصلاح قوانین و افزایش کارایی» دانست. افزون بر این، در یکی دیگر از مصاحبهها آمده است: «به نظر من دولت اول باید این پیشفرض خود را اصلاح کند و سعی کند این فهم را در کل نظام حاکم توسعه دهد که میشود سازوکاری داشت که به NGOها اعتماد داشت و تقویتشان کرد؛ یعنی نوعی اعتمادسازی درون خود نظام حاکم باید محقق شود و دوم، یک بخش اعتمادسازی هم بین مردم و این سازمانها باید ایجاد شود.» این توضیحات را نیز میتوان ذیل «تقویت اعتماد به حوزۀ خیرخواهی» صورتبندی کرد.
بهمانند بخش پیشین، در این بخش نیز از دو مؤلفۀ اساسی به صورت تحلیلیتر سخن به میان آورده میشود که عبارت از «توسعۀ سازمانی» و «حل معضلات ساختاری» است.
توسعۀ سازمانی
دربارۀ مؤلفۀ نخست باید گفت: سازمانهای خیریه به میزانی که بتوانند اعتماد بیشتری را جلب کنند توسعه مییابند و این امر با افزایش اعتماد نسبت به خیریهها و هویتسازی آنها محقق میشود. این موارد را میتوان ذیل یک عنوان کلی به نام «توسعۀ سازمانی» صورتبندی کرد. توضیح اینکه، توسعۀ سازمانی بر تغییر مثبت ارزشها، استراتژیها و تکنیکهای حاکم بر کار سازمانی دلالت دارد. از طرفی در یک تعریف دیگر آمده است که توسعۀ سازمانی «فرایند افزایش کارایی سازمانی و تسهیل تغییرات فردی و سازمانی از خلال کاربرد مداخلات علوم اجتماعی و رفتاری است.»
برآیند مطالب این است: آیندۀ مطلوبی که میتوان برای خیریهها متصور شد اینگونه است که بتوانند عملکرد خود را بهبود بخشند و در این زمینه، تقویت هویت سازمانی، افزایش اعتماد، تثبیت استقلال، جدایی کارکردی از دولت و ساختارمند شدن، در ردیف همین تغییرات قرار میگیرند.
حل معضلات ساختاری
«حل معضلات ساختاری»، دومین مؤلفهای است که باید از آن سخن به میان آورد. آنچه که معضلات ساختاری خیریهها را برطرف میکند عبارت از بازبینی روندهای موجود و اتخاذ سیاستهای بهبودبخش است. در توضیح مورد نخست میتوان گفت: بازنگری در روشهای تأمین مالی در خیریهها، اصلاح قوانین مرتبط با خیریهها در سطوح کلان مدیریتی و اصلاح تفکر دولت درخصوص خیریهها اهمیت دارد. نخست باید فضاهای مالی را تغییر داد و از روشهای نوین در این زمینه بهره جست و سپس، باید به اصلاح قوانین مرتبط با خیریهها همت گماشت.
اما دربارۀ اتخاذ سیاستهای بهبودبخش نیز باید گفت که این بخش مربوط به سیاستهای کلان دولتی است و بر مفاهیمی دلالت میکند که اهتمام به آنها موجب رفع موانع خواهد شد. توضیح اینکه، در یک سطح، اولویتسنجی و برنامهریزی بلندمدت میتواند مشکلات را مرتفع سازد و در سطحی دیگر، شایستهسالاری و بهکارگیری تکنولوژیهای نوین میتواند نقش قابل توجهی داشته باشد.
نتیجهگیری از بحث
در مقام نتیجهگیری از مطالبی که به آنها اشاره شد میتوان چنین گفت که یافتهها در دو حیطۀ کلی آیندۀ ممکن و آیندۀ مطلوب صورتبندی و تحلیل شدند؛ چهاینکه آیندهپژوهی میکوشد تا به فهم این دو مؤلفه دست یابد. در بخش آیندۀ ممکن، دو مفهوم اساسی «افزایش عقلانیت سازمانی» و «معضلات ساختاری» به دست آمد. براساس دیدگاه مشارکتکنندگان در زمینۀ آیندۀ ممکن خیریهها در تهران، عقلانیت سازمانی خیریهها افزایش مییابد و این حیطه با معضلات ساختاری روبهرو میشود. افزایش عقلانیت سازمانی با شفافیت مالی و عملکردی و افزایش آگاهی در حوزۀ خیرخواهی و مدرنسازی خیریهها همراه میشود و معضلات ساختاری نیز در زمینههای برنامهریزی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و طبیعی پدید میآید. افزون بر این، فقدان برنامهریزی بلندمدت آشکار میشود و در آینده بحرانهای اجتماعی و طبیعی، خیریهها را متحول خواهد ساخت.
در کنار آیندۀ ممکن، آیندۀ مطلوب قرار دارد که به باور مشارکتکنندگان در این تحقیق، آیندهای بهتر در انتظار خیریهها خواهد بود. دو مؤلفۀ این آیندۀ مطلوب عبارت از: «توسعۀ سازمانی» و «حل معضلات ساختاری» هستند. ارتقای جایگاه سازمان، تثبیت استقلال آن و افزایش اعتماد به خیریهها، از نتایج مهم توسعۀ سازمانی محسوب میشود و از سوی دیگر این توسعه سبب ساختارمندسازی خیریهها خواهد شد. حل معضلات ساختاری نیز مشتمل بر این دیدگاه است که بخش مهمی از مشکلات ساختاری مرتفع میشود و آنچه در این زمینه نقشآفرینی میکند، اتخاذ سیاستهای بهبودبخش و بازبینی در روندهای موجود است.
بر این اساس، اختلاف قابل توجهی میان آیندۀ ممکن و آیندۀ مطلوب در زمینۀ خیرخواهی وجود دارد. توضیح اینکه، آیندۀ ممکن، همراه با یکسری از معضلات ساختاری است، هرچند که تغییر نوع فعالیت خیریهها موجب میشود اعتماد عمومی به آنها افزایش یابد. اما آیندۀ مطلوب با آیندۀ ممکن در تعارض قرار دارند؛ زیرا بحث آیندۀ ممکن مشتمل بر استمرار معضلات ساختاری است اما آیندۀ مطلوب دربردارندۀ این است که بسیاری از معضلات حل خواهد شد. البته این اختلاف در حوزۀ سازمانی چندان قابل توجه نیست؛ چهاینکه در آیندۀ مطلوب، سازمانها مستقل میشوند و جایگاه آنها بهبود مییابد که این نکته بهنحوی در آیندۀ ممکن نیز بازتاب یافته است. در جمعبندی نهایی میتوان از این مطلب سخن به میان آورد که افزایش بهرهوری نهادهای خیریه مستلزم تغییرات بنیادین ساختاری و سازمانی و ارتباط دولت با این سازمانها است.
دیدگاه خود را بنویسید