به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران به نقل از روابط عمومی پژوهشکده مطالعات وقف و نیکوکاری (خیر ماندگار)، پنجاهوهشتمین نشست تخصصی خیرماندگار با موضوع «نیکوکاری و توسعه علم و فناوری در ایران و جهان»، با سخنرانی دکتر رضا ماحوزی، عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و دکتر مهری بهار، دانشیار دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات وقف و نیکوکاری (خیرماندگار) سهشنبه ۳۰ آبانماه به همت این پژوهشکده در سالن جلسات خیر ماندگار بصورت حضوری و مجازی برگزار شد.
در ابتدای این نشست، دکتر مهری بهار با معرفی کتاب «حامیان علم و فناوری در جهان و ایران» اثر دکتر رضا ماحوزی در حوزه امر خیر صحبت کرد و گفت: انتشار این کتاب جایگاه امر خیر در حوزه دانشگاه و وزارت علوم را توسعه داده است.
نقش امر خیر در توسعه و علم
ماحوزی با اشاره به وجود دفترهای خیریه در بعضی از دانشگاهها مقدم بر ستاد خیرین وزارت علوم افزود: ستاد خیرین در وزارتخانه تاسیس شد تا علاوه بر عمومیت بخشیدن به این موضوع در همه دانشگاهها، سعی در مدیریت دانشگاهها نیز داشته باشد. در این راستا ستاد خیرین وزارت علوم از پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی کمک خواست و بدین ترتیب این کتاب در جهت نشان دادن جایگاه خیریهها نگاشته شد و بین دفاتر ستاد خیرین در دانشگاههای کل کشور توزیع شد.
مسئولیت اجتماعی دانشگاه
عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با اشاره به این که مسئولیت اجتماعی دانشگاهها حدود یک دهه است مورد توجه قرار گرفته بیان کرد: در دهه ۴۰ چند تیپ دانشگاه در ایران تاسیس شد که تا جایی که امکان داشت این دانشگاهها مستقل از دولت بود و سعی داشتند با جامعه مرتبط باشند تا بتوانند به جامعه خیر برسانند اما در حال حاضر دغدغه پیش رو این است که انتظاری که خانوادهها به عنوان یکی از بزرگترین سرمایهگذارهای آموزش عالی از دانشگاهها دارند، برآورده نمیشود.
به گفته ماحوزی، دانشگاهها در برابر بحرانهای مختلف انسانی و غیرانسانی مثل بحران آب، خاک، هوا، محیطزیست، بحرانهای متعدد اجتماعی و شهری و حتی بحران در سطح بازار و اقتصاد غایب هستند و گویی به کارخانههای تولید مدرک تبدیل شدند و در برابر هزینههایی که خانوادهها میکنند نه مهارتی در رشته مورد نظر دیده میشود و نه شغلی برای دانشجویان فراهم هست.
وی تصریح کرد: از طرفی اقتصاد صنعتی کلاسیک هم انتظار پشتیبانی از طرف دانشگاهها را داشت که این اتفاق باز هم نمیافتد. بازار و تجارت هم راه خود را از دولت و دانشگاهها جدا میکرد و در حال تشکیل شبکهای برای خود بود و گویی به نظر میآید که خاصیتی جز پنهان کردن موقتی بیکاری جوانان و یا تولید مدرک ندارد و افرادی هم که تربیت میشوند تا در سیستم حکمرانی کشور به کار گرفته شوند، محدود هستند به چند دانشگاه، بنابراین ظاهرا بقیه دانشگاههای کشور به بنگاههای عالی افراد و سهامگذاران تبدیل شدهاند. بدین ترتیب مفهوم مسئولیت اجتماعی دانشگاه تبدیل به یکی از دغدغهها شد و وزارتخانه این دغدغه را به دانشگاههای متعدد ابلاغ کرد و بدین ترتیب یک نهاد در معاونت فرهنگی و اجتماعی تاسیس شد تا به بررسی این موضوع بپردازد.
استقلال دانشگاهها
ماحوزی مسئله استقلال دانشگاهها را از دو جهت مورد بررسی قرار داد و افزود: از سال ۱۳۱۱-۱۳۱۲ بنیانگذار دانشگاه در ایران، دولت بوده است و بدین ترتیب دولت، دانشگاهها را در مالکیت خود میبیند. دانشگاه، اراده پذیرش یا عدم پذیرش مسئلهای را نداشته که به طور مثال از درون خود یک پروژهای را تعریف کند و این پروژه را از برای خود بداند و بعد در صورتی هم که بخواهد رابطهای با دولت برقرار کند این دانشگاه باشد که کم و کیف جهت رابطه را مشخص کند که متاسفانه چنین چیزی نبوده است. از طرف دیگر جامعه روشنفکران و سیاستمداران اواخر دورهی قاجار، دولت مدرن، یعنی دولتی که مکلف باشد کشور را بسازد، ساختند و برای این کار به یک دستگاه دیوانی همهجانبه که تمام ایالات و ولایت ایران را به هم متصل و متحدالشکل بکند، نیاز داشتند.
وی خاطرنشان کرد: از دولت و حکومت مدرن پهلوی به این طرف ما یک نظام اداری و آموزشی متحدالشکلِ تهرانمرکز داشتیم و همه سیستمهای استخدامی و سیستم آموزشی در تهران، تصمیم گیری و یک فرم واحد در کل کشور پیاده میشد. در واقع از حکومت پهلوی به بعد، فرم ارتش به سایر ارگانها، وزارتخانهها و نهادهای آموزش تعمیم داده شد، از نگارش کتابهای درسی یکسان گرفته تا سیستم استخدامی آموزش و پرورش یکی شدند و سپس دارالمعلمین و دانشسراها را ساختند و سعی شد ایران به یک شکل فرم بگیرد.
عضو هیئت علمی موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی ادامه داد: این مطالبه از دولت، برای دولت یک حق برای استفاده از مراکز آموزشی ایجاد کرد؛ چه آموزش عمومی و چه آموزش عالی و دولت مطالبهگر و کنترلگر شد و منجر شد هرگونه ارتباطی با دانشگاه را که خودش ساخته مدیریت کند. بنابراین دولت ارتباط مستقیم جامعه با دانشگاه را حذف کرد و دولت شد واسطه بین جامعه و نهاد آموزش عالی و اتصالها و رابطههایی که بین خیرین و خانوادههای بزرگ ایرانی سیستم قدیمی که بین عالمان در مدرسهها بود، برچیده شد.
به سوی دانشگاههای قدرتمند
ماحوزی با دغدغه اینکه بحران نسلی، بحرانهای ارتباطی بین استاد و دانشجو، دانشگاه با دانشگاه، دانشگاه با جامعه و دانشگاه با دولت دارد هر ساله عمیقتر و شدیدتر میشود، افزود: چون ما تجربه تسلط دولت بر دانشگاه را دیدهایم و لمس کردهایم و تجربه کردیم. بیاییم برعکس جلو برویم؛ به جای این که دانشگاه را ملک دولت بدانیم با ملاحظاتی دانشگاهها را به سمت جامعه ببریم که بنیاد این ملاحظات بر فهم یک دانشگاه به مثابه یک نهاد شکل بگیرد.
از نظر ماحوزی بخش ارتباطی در میدان دانشگاه مبتنی بر آزادی و جستجوگری است نه مبتنی بر دستور و توافق. در دانشگاه کسی با کسی توافق نمیکند و به گفته “کانت” بنیاد عمل “نزاع” است منتهی یک نزاع دانشگاهی، معطوف به اینکه با یکدیگر جر و بحث و گفت وگو میکنند و فکر نکنند که به انتها رسیدهاند؛ تا ببینند به چه یافتههایی میرسند: «یافتن یافتههای جدید مبتنی بر اصل نزاع دانشگاهی ست» که نزاعی بی پایان است که نه میتوان آن را حکم کرد و نه میتوان گفت، کافی است پژوهش تا همینجا کافیست.
خیریهها و دانشگاههای مستقل
ماحوزی منطق دانشگاه را مبتنی بر تعامل با دانشگاه و علمورزان و فناوریورزان دانست و افزود: علم و فناوری را در گستره جهانی باید بررسی کنیم و خودمان را محروم و جزیرهای نکنیم، اگر این منطق به رسمیت شناخته شود دانشگاه میتواند با جامعه به گونهای متفاوت برخورد کند. دانشگاه مستقل علاوه بر ارتباط با دولت با جامعه نیز ارتباط دارد منتهی در این بین احتیاج به واسطههایی است که کمک و حمایت کنند که مبادا منطق رفتاری دولت و جامعه به منطق رفتاری دانشگاهها تبدیل شود و از منطقه خاص درون دانشگاهی حراست کند.
وی واسطه بین دانشگاه و جامعه را «خیریههای آموزش عالی» در نظر گرفت و با اشاره به اشکال مختلف خیریهها اذعان داشت : وقتی خیریه و دانشگاه در کنار هم میآیند و قرار است با هم مرتبط شوند، از جنس خاصی از خیریهها صحبت میکنیم نه لزوماً هر خیریهای؛ چراکه دانشگاه منطق خودش را دارد و نمیتواند منطق خیریه را بپذیرد. خیریههای آموزش عالی به لحاظ هویتی بین خیریهها به معنای عام، جامعه و دانشگاه قرار میگیرند. در مطالعات پسادانشگاهی، خیریههای آموزش عالی بخشی از مدیریت دانشگاهها را بر عهده دارند و در هیئتامنای دانشگاهها عضو میشوند.
ماحوزی این نگاه را کاملاً در مقابل نگاهی که الان در حکمرانی آموزش عالی ما در قالب دولت و وزارت علوم تعریف شده دانست و شش راهکار و سیاست در این راستا ارائه کرد که عبارتند از: اول، تاسیس بنیادهای خیریهای آموزش عالی با دانش تخصصی لازم، تا بتوانند بین دولت و دانشگاه واسطه باشند، دوم، دفع قوانینی که مانع تأسیس و کار بنیادهای خیریههای آموزش عالی میشوند، سوم، کمک دولت به بنیادهای خیریهی آموزش عالی، چهارم، حرکت به سمت تیپ حکمرانی متنوع آموزش عالی؛ تا به صورت یکدست در تمامی دانشگاهها در سراسر کشور حکم نکند و بنیادهای خیریه آموزش عالی باید بخشی از این تنوع به حساب بیایند، پنجم، برندسازی دانشگاهی تا هویت سازی شود و ششم، تاسیس صندوقهای حامی دانشگاهها.
خیریهها به مثابه پل میان جامعه و دولت
در پایان این نشست، دکتر مهری بهار، دانشیار دانشگاه تهران و عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات وقف و نیکوکاری (خیرماندگار) که مدیریت جلسه را برعهده داشت، اظهار کرد: از آنجایی که نمیتوان اختیار دولت را در خیریهها نادیده گرفت، بهتر است قدرت خیریهها را بالا برد تا خیریهها به جایی بین مردم و دولت تبدیل شوند و بتوانند چالشها و اختلافهای بین مردم و دولت را به زبان دیگر بیان کنند و به عنوان یک میانجی، یک جامعه مدنی را تشکیل بدهند که جامعهای فرهنگی، خلاق، اهل مدارا، دانش و مهارتهای لازم باشد.
وی تأکید کرد: خیریهها باید بین دولت و مردم و همچنین بین دولت و جوامع دیگر فرامرزی و بینالمللی به مثابه پل صلح باشند و کار کنند و به حل مسئله جامعه درگیر خود بپردازند به گونهای که خود را به حل مسئله گره بزنند و از این طریق، در جامعه فرهنگسازی کنند.
دیدگاه خود را بنویسید