به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، دومین نشست از سلسلهنشستهای «بایستههای سیاستی پیرامون سمنها، خیریهها و تشکلها»، چهارشنبه 1 اسفند 1403 در محل مؤسسه کار و تأمین اجتماعی برگزار شد. در این رویداد، دکتر شراره کامرانی؛ جامعهشناس، فعال حوزه تشکلهای اقتصادی و نویسنده کتاب «جامعهشناسی تشکلهای اقتصادی»، دکتر امیررضا بیدگلی؛ مدیر امور تشکلها و مسئولیت اجتماعی اتاق بازرگانی تهران و دکتر محمدحسن داودی؛ عضو هیئتمدیره شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریه و مدیر مدارس صبح رویش گردهم آمدند تا درباره «موانع فعالیت تشکلها، راهبردها برای ارتقای نقش» گفتوگو کنند.
دکتر شراره کامرانی؛ جامعهشناس بهعنوان نخستین کارشناس سخنران این نشست گفت: تفاوتی میان تشکل اقتصادی و اجتماعی وجود دارد و آن اینکه در اولی، افراد حول یک هدف مشترک جمع میشوند که آن هدف نهایتاً بر اقتصاد تأثیرگذار است، اما تشکلهای اجتماعی بهصورت عام و بلاواسطه بهدنبال تأثیرگذاری اجتماعیاند. مثلا اهدافی چون پاسداری از محیط زیست را دنبال میکنند. کارویژه تشکلهای کسبوکاری، کارویژههای مشارکت، خدمات، کنترل بر خدمات و نمایندگی منافع اعضا است. هرکدام از اینها اگر رخ ندهد، یعنی خللی در وظایف و نقشهای تشکلها اتفاق افتاده است و تشکلها دچار نقص شدهاند.
وی افزود: این چهار کارویژه منطقهای جداگانه خودشان را دارند؛ مثلاً برای اینکه اعضا با هم مشارکت کنند (کارویژه مشترک)، عدهای باید گردهم بیایند و پیرامون اهداف، همبستگی داشته باشند. برای اینکه بتوانیم اعضا را حفظ کنیم، باید براساس منطق عضویت به آنها خدماتی ارائه کنیم، خدمات باید سازماندهی شوند و ... . از این مدل میشود در مواردی که تشکلها به کمک نیاز دارند یا کارشان دچار خلل میشود، استفاده کرد. تشکلهای اقتصادی برای اینکه کارویژههایشان محقق شود، نقشهای متعددی را در جامعه میپذیرند؛ رایجترینشان شبکهسازی و توسعه ارتباطات، حل اختلافات و میانجیگری و ارائه خدماتی چون آموزش، پژوهش، مشارکت در سیاستگذاری و نقشهای خرد و کوچک دیگری است که تشکلها براساس آن نقشها برنامه میریزند و نقشهای خود را ایفا میکنند.
آیا تشکلهای اقتصادی نقش خود را به خوبی ایفا میکنند؟
این جامعهشناس اظهار داشت: کارشناسان میگویند که تشکلها عموماً فقط در ارائه خدمات صنفی مثل آموزش و پژوهش موفق بودهاند، اما در سیاستگذاری اقتصادی و تسهیل ارتباط بین دولت و بخش خصوصی و نهایتاً نمایندگی منافع بخش خصوصی توفیق چندانی نداشتهاند. البته نمیخواهم بگویم که همه تشکلها اینگونهاند. این نکته را هم نباید از نظر دور انگاشت که نقش مشورتی تشکلها در ارتباط با قوای سهگانه در قانونی بهنام بهبود مستمر محیط کسبوکار پیشبینی شده است. با اینکه اتاق بازرگانی نقشی مشورتی را برای دولت ایفا میکند، ولی پیش پای اجرای این نقش سنگهایی وجود دارد که تشکلها به آسانی نمیتوانند این وظیفه را ایفا کنند، مگر از کانالهایی چون لابیگری و ... .
مؤلف کتاب «جامعهشناسی تشکلهای اقتصادی» اذعان کرد: نقشهای دیگری برای تشکلها پیشبینی میکنند، مخصوصاً تنظیمگری و اجرا که جزء کارویژهها هم هست. البته دولت حتما باید نقش تسهیلگری و نظارت هم داشته باشد. تشکل اقتصادی وجود دارد که اعضایش محصولی تولید میکنند که آن حصول نیاز به استاندارد دارد، اما سازمان استاندارد برای تنظیم استاندارد یا داوری تولیدات بهاندازه لازم همکاری نمیکند. در تمام دنیا به تشکلها کمک میشود تا در کنار استاندارد کارخانهای، استاندارد تشکلی هم داشته باشند و این به قدرت کنترل تشکل بر اعضا اضافه میکند و نوعی فروش انطباق است که از دست دولت در دست تشکل قرار گرفته است.
چرا اثرگذاری تشکلها کم است؟
وی بیان کرد: گفتیم که همواره چنین نیست، اما عموماً تشکلها دروننگرند و کادر اجرایی چندان متخصصی ندارند؛ این نقطهضعف بزرگی است. تشکلها به دلیل منابع مالی اندک و ضعف مالی در جذب متخصصان و کارشناسان خبره و نیز در طراحی و اجرای برنامههای خدماتی با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنند. مشکل دیگر مشارکت پایین اعضا است که تأثیرگذاری تشکلها را در نهایت کاهش میدهد. در کارویژه نمایندگی منافع اعضا، تشکلها دچار بحران و حتی بحران در مشروعیت میشوند. بهرغم اینکه میگوییم، ما ایرانیها عموماً از پس کار جمعی برنمیآییم ولی فرهنگی بسیار غنی داریم؛ وقتی دست به کار جمعی میزنیم، ارزشها تبدیل به عرف میشوند و ویژگی خودکنترلی پیدا میکنند و از این منظر، اعضای یک صنف را کنترل میکنند.
این پژوهشگر افزود: وقتی تشکل به مشکلی دچار میشود، همان ارزشهای فرهنگی و اجتماعی است که یارای بازسازی تشکل را دارند؛ بنابراین نهادها و قواعد پیدا و پنهان تشکل اقتصادی در سطح فرهنگی و اجتماعی با یکدیگر سازگاری نهادی دارند. هر چند همان مسئله مشارکت جمعی که دیر اما خوب واردش میشویم، ممکن است اندکی بازدارندگی هم داشته باشد، اما سرانجام به پویایی و تغییر نهادی منتهی میشود. جا دارد از این نهادهای فرهنگی و اجتماعی استفاده شود. در سطح دوم نهادهای رسمی یا قوانین را بررسی میکنیم. تشکلها مشروعیت رسمی یا قانونی دارند و اتفاقا در جایی که محبوبیتی وجود داشته، یک انگیزش اجتماعی سازوکار قوانین رسمی را تغیر داده است. مثلاً در اوایل انقلاب که شرکتهای بزرگ را مصادره میکردند، این شرکتها گرد هم آمدند، شورایی تشکیل دادند و با آن شورا با مقامات بزرگ مذاکره کردند، با آنها از تأثیر کارخانهها برای ثروتآفرینی در کشور گفتند؛ تا اینکه این مذاکرات نتیجه داد و توانستند جلوی تصمیمهای افراطی را بگیرند و بر قوانین تأثیر بگذارند.
وی اضافه کرد: در سطح سوم که سمت حکمرانی و سیاستگذاری است، بازدارندگی نهادی بسیار است؛ چه از منظر حکمرانی دولت بر تشکلهای اقتصادی و چه از منظر حکمرانی تشکلها بر اعضا. انطباق تشکل با دولت و انطباق دولت با تشکل در این سطح مطرح است. در هر دو سطح، بازدارندگی نهادی وجود دارد که رفتار بازیگران این سطح از نهاد باعث آسیبهای بسیار بر تشکلها میشود. اتاق بازرگانی سیاست همگرایی را پیش گرفته است و تلاش میکند که این شکاف اعتماد را برطرف کند.
این فعال تشکل اقتصادی خاطرنشان کرد: همه سطحها بر هم تأثیر میگذارند. باید نهادهای پیشبرنده را تقویت کنیم، نهادهای اخلالزا را حذف کنیم و اصلاحات فرهنگی با نظم و سازماندهی غیررسمی تقویت شود. متأسفانه تشکلها بهجای تأثیرگذاری، در سطح گفتاردرمانی قرار میگیرند. تشکلهای کاغذی و نیابتی گاهی از دل خود تشکل متولد میشوند؛ مثلاً در مسئلهای، عضو یا اعضایی از آن تشکل قهر میکنند و چون مراجع ثبت بسیارند، در مرجع دیگری خود را ثبت میکنند یا افرادی که به لایههای دولتی متصلاند و نوعی روابط فرادولتی دارند راه را از این طریق برای خود باز میکنند و اینها مانع از شکلگیری فضای داخلی تشکلگراییاند که حکما آسبزنندهاند.
اهمیت دروننگری
دکتر بیدگلی؛ مدیر امور تشکلها و مسئولیت اجتماعی اتاق بازرگانی تهران به عنوان سخنران دوم این رویداد بیان کرد: تعظیم میکنم به حاضرانی که در این روزگار سخت و ناامیدکننده کماکان با امید و انگیزه پای کشور خود ایستادهاید. تعداد ما که داریم به چنین کارهایی میرسیم به کمتر از اعداد سهرقمی میرسد. مؤسسه کار و تأمین اجتماعی مؤسسهای است که شکلگیریاش براساس مسئله بوده است. تصور من این است که رهیافتهایی که میتوانیم از تشکلها دریافت کنیم؛ رهیافتهای دروننگرانه و بروننگرانه است. در شرایط کنونی کشور ما بهتر این است که به مسائل درونی بپردازیم، مسائل کلان و حوزه عمومی کشور، معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، آنقدر بزرگ شدهاند که شورای سران قوا هم در جلساتشان به نتیجهای نمیرسند. عالیترین مقام رسمی کشور با وجود اختیارات فراقانونی هم نمیتواند آن کلانمشکلات را حل کند.
وی ادامه داد: باید از سطح ماکرو فاصله بگیریم و به سطح میکرو برسیم؛ به کارهایی بپردازیم که در سطح خودمان پاسخگو باشد. در جلسه پیش، آقای درمان و خانم خلقی نکته بسیار مهمی را گفتند؛ به مسائل درونی بپردازیم. پیشنهادهای اجرایی مثل توسعه ارتباطات، توانمندسازی، مشوقها، فعالیتهای داوطلبانه و فضای کار اشتراکی همه درونیاند. آقای خامنوی و خانم صابر بهطور مشخص به مسئله بُعد درونی تشکل اشاره کردند. من هم براین اساس شعر مولانا را ملاک قرار دادم: «ای نسخه نامه الهی که تویی، وی آینه جمال شادی که تویی/ بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست، در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی.»
بیدگلی در تأیید و ادامه نظرات دکتر کامرانی گفت: کارویژه اصلی تشکلهای ما که حدودا 600 تا هزار تشکلاند، براساس یک مدل معروف در حکمرانی داخلیشان صورت میپذیرد؛ توسعه عضویت و توسعه خدمات، تنطیمگری به نمایندگی از دولت و بحث تأثیرگذاری بر سیاستها یا ادوکیسی (advocacy) است. ادوکیسی را حمایتگری، لابیگری و حمایتگیری ترجمه میکنند و حدوداً در کشور ما وجود دارد. تشکلهایی که از آنها نام بردم، اقتصادی و کارفرماییاند. تشکلهای اقتصادی زیرمجموعه اتاق بازرگانیاند.
پرسشها و مباحثی کوتاه درباره حکمرانی در تشکلها
مدیر امور تشکلها و مسئولیت اجتماعی اتاق بازرگانی تهران افزود: اگر بخواهم به حکمرانی اشارهای کنم، باید بگویم که منابع مالی مهمترین رکن هر تشکلی است. شاخصهای عملکردی و مدلهای مدیریتی ایزو 26000 و استاندارد خیر عمومی را داریم. در ُبعد مسئولیت اجتماعی ایزو 37000 وجود دارد. در همه این موارد، بحث مالی، موضوع اصلی است. هر کاری که بخواهیم انجام دهیم، بهقول دکتر فاضلی بپرسیم که چه کسی قرار است پولش را بدهد. به رایگان چیزی به دست نمیآید. کار با عملکرد صفر حاصل نمیشود. اگر مجانی تمام شود، در جایی دیگر هزینه گزاف ناپیدایی را میدهیم. پرسش دیگر در حکمرانی این است که منابع مالی تشکل مستقل است یا وابسته؟ اگر منابع مالی درونی است فقط از عضویت است یا از منابع دیگر هم درآمد دارد که در هر کدام، اداره تشکل متفاوت است. این منابع کافی است یا ناکافی؟ با برنامه است یا بیبرنامه؟ امکان ذخیرهسازی برای تشکل دارد یا فقط اصطلاحاً قوت لایَموت است؟
وی در ادامه گفت: راستگویانه این است که بسیاری از تشکلها در حوزه اقتصادی امکان درآمدهای فراتر از عضویت را ندارند. قصه عضویت با موضوع مارکتینگ نهاد عمومی پیوستگی دارد؛ مارکتینگ در نهاد عمومی و حتی دولتی ما چندان تعریف نشده است، اما عضویت به مارکتینگ، خدمات و ... وابسته است؛ بنابراین اگر اتفاقی بیفتد، با توجه به وضعیت ما در مارکتینگ، درآمد حاصل از عضویت قطع یا دیر میشود. همچنین پرداخت شاخص دارد؛ معیار پرداخت عضویت در یک سال، سه سال و زمان پرداخت متفاوت است. وقتی پرداخت به تشکل در آخر سال مالی اتفاق میافتد، این پیام را به مدیر مالی میدهد که از عملکردش راضی نیستند.
این مدیر اذعان کرد: موضوع بعدی مسئله منابع انسانی است و در تمامی سطوح وجود دارد. ترکیبی از مهاجرت، تورم، بیانگیزگی اجتماعی و ورود نسل جدید به بازار کار چنان فضایی را در منابع انسانی ایجاد کرده است که سخت با آن درگیرند. این مسئله در تشکلها بیشتر است. نقش مدیریت داخلی در این مورد بسیار حیاتی است. عموم تشکل ما فاقد استاندارد یا تکنیک لازم برای مدیریت داخلی است. بحث پایبندی و استقلال از اهمیت بالایی برخوردار است. یک تشکل باید بداند کاری را علیرغم همه طوفانها بهعنوان شاخه اصلی فعالیت خود ادامه دهد. مفهوم جدید یادگیرندگی و نایادگیرندگی هم به این معنا است که بیاموزیم آنچه پنج سال پیش آموختهایم، دیگر مناسب امروز نیست. مبحث دیگر عضویت است. درصد پوشش، پایداری اعضا و میزان حضورشان در جلسات شاخصهاییاند که میتوانند توسعه پیدا کنند. کار کمیسیونها، کارگروهها و وجود بانک اطلاعاتی از اعضای موجود و بالقوه نیز از مباحثی است که در موضوع اعضا آن را بررسی میکنیم.
بیدگلی با طرح این پرسشها که تشکلها باید بررسی کنند که سهم درآمدشان از خدماتشان چقدر است؟ و تا چه اندازه دوره آموزشی برگزار میکنند؟ گفت: این روزها آموزش در کنار یادگیری مفهومی اصلی است. همچنین این پرسش که آمار و اطلاعات چگونه گردآوری شدهاند و آیا تشکل آمار و اطلاعاتی از عملکرد خود دارد یا خیر، مسئله مهمی است. وبسایت عموم تشکلها بهروز نیست؛ چون این مهم با ادمین و تولید محتوا محقق میشود. آنها ابزارهای رسانهای متعددی ندارند. بهزعم من، ایران در بدترین دوره تاریخی بعد از جنگ جهانی دوم است و پول ندارد. کارشناسهایش به بخش خصوصی عزیمت کردهاند. حقوق پرداختی پاسخگوی جانفشانی کارکنانش نیست. اعتماد اجتماعی در کمترین حد ممکن است. ارتباط با جهان خارج از خودمان نداریم. فرصت طلایی در این شرایط این است که تشکل کار را از دست دولت بگیرد. تفویض اختیار از سوی حاکمیت و تأثیرگذاری بر سیاستها شاخصهایی دارد. موضوع دیگر این است که هر تشکل چه کرسیهایی در شوراها و نهادهای مشورتی دارد و چقدر مشارکت در تبلیغ قوانین، مقررات، آییننامهها، دستورالعملها و تصویبنامهها دارد.
وی افزود: همچنین باید دید عضویت و مشارکت تشکل در تشکلهای بالادستی، موازی و همکار چگونه است. آیا تشکل مواضعش را ساختاریافته و منسجم بیان میکند؟ در گزارش عملکرد یکی از تشکلها آمده بود که 600 نامه به وزارتخانه فرستادهاند، اما چه ضرورتی به فرستادن این حجم نامه از سوی نهادی که اداره پست نیست وجود دارد؟ آن تشکل باید سه نامه تأثیرگذار به حاکمیت میفرستاد. آنقدر نامه فرستادهاند که کار و خواستهشان از ارزش افتاده است. اینها به این سبب است که تشکل استراتژی ندارد.
آسیبشناسی در مؤسسات نیکوکاری و خیریهها
دکتر داودی؛ عضو هیئتمدیره شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریه گفت: ارائه من با رویکرد آسیبشناسی در خیریهها است. بخشی از آن در مواجهه با بیرون جامعه مدنی؛ یعنی در مواجهه با حاکمیت، بخش خصوصی و جامعه است و پس از ارائه این موارد، به موضوع درون جامعه مدنی میپردازم. مسئله اول، بحث غیرواقعی بودن همکاریهای موجود است. مدام شاهد جلساتی هستیم که ظاهرش همکاری با سازمان مردمنهاد است، اما روح همکاری با خیریه و سمن را ندارد؛ مثلاً قرار است که طرح جمعآوری کودکان کار پیادهسازی شود. از طرح رونمایی شده است و همین که صدای چهار خیریه درمیآید، جلسه هماندیشی با خیریه دایر میشود. طبیعی است که اختلاف نظری در آن جلسه بین سمنها رخ دهد و همه سازمانهای مردمنهاد در آن جلسات بر یک نظر اتفاق نداشته باشند. اینجا است که دولت میگوید: ببینید خودتان اختلاف نظر دارید؛ به خاطر همین تبعات، خیلی از سمنها، دیگر در این جلسات شرکت نمیکنند و آنهایی هم که شرکت میکنند، برای حواشی مسائل برونسازمانی احساس میکنند که دیگر در این جلسات نباید شرکت کنند.
مدیر مدارس صبح رویش افزود: مسئله بعدی، اعتماد نداشتن دوطرفه بین حاکمیت و سمنها است. سمنهایی که از بهزیستی مجوز گرفتهاند، در هیچجایی غیر از بهزیستی حرفی برای گفتن ندارند و پذیرفته نمیشوند آنهایی هم که از وزارت کشور مجوز گرفتهاند، همینطور. یک مسئله دیگر این است که ما فکر میکنیم باید فرد دولتی را از مسائل آگاه کنیم، درحالیکه مسائل روی میز دولتی بسیار پیچیده و دشوار است که شاید هیچ فردی با وجود اختیارات فراوان هم نتواند آن را حل کند. در اینجا نقش سازمانهای جامعه مدنی بسیار جدی است و اشتباهات شناختی در تشکلها از این قبیل که ما میدانیم و آنها پشت میز نشستهاند کار دستمان میدهد. روشن است که اگر در جایگاه دولتی باشیم و چنین فرد طلبکاری پیش رویمان بنشیند، دیگر تمایل نداریم پس از آن دیدار با آن فرد گفتوگو کنیم. عدم اعتماد دوطرفه بحثی جدی در آسیبشناسی است.
عضو هیئتمدیره شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریه اذعان کرد: بحث سوگیریهای شناختی، پیشزمینهها، برچسبهایی که به سمنها میزنند، مثل اینکه سمنها فقط حرف تکراری میزنند یا دید امنیتی دارند، ارتباطات برونسازمانی را دچار اختلال میکند. نکته بعدی نبود ساختار شفاف و منسجم است. من بهعنوان کسی که بیش از یکدهه در صبحرویش کار کردهام و عضو هیئتمدیره شبکه ملی مؤسسات نیکوکاریام، هنوز نمیدانم ساختار ارکانیمان با حاکمیت چیست و دقیقاً باید چه کنیم؟ ما هنوز برای جلساتی که بخش دولتی برگزار میکند، سازوکاری نداریم. بخش دولتی هم ممکن است، افرادی را که میشناسد و بهطور اتفاقی آنها را در جلسهای دیده است، به جلسات فرابخواند و با آنها ارتباط برقرار کند.
داودی ادامه داد: درباره نسبت جامعه مدنی با بخش خصوصی، مدام از ارتباطات در مسئولیت اجتماعی بنگاهها دم میزنیم، اما شکلوشمایل درستی از مسئولیت اجتماعی در کشور ما جاری نیست. خودروساز باید مسئولیت اجتماعی خود را به مسائل ایمنی خودرو و موضوعات زیستمحیطی پیرامون خود محدود کند. در سرفصل محیط زیست مسئولیت اجتماعی یکی از هلدینگهای بزرگ و معتبر کشور آمده بود و محوطهسازی و چمنکاری و گلکاری کارخانه انجام میداد. این یعنی تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. مسئولیت اجتماعی در سازمانهای ما بسیار کمرنگ است. خیریهها و سمنها پیوسته چشمانتظارند که از شرکتهای بزرگ چیزی بستانند که ربطی به حوزه اجتماعی آنها نداشته باشد. هرچند ارتباطات درستی در این زمینه شکل نگرفته است، اما ردپای فعالیتهای ناکافی اما خوب، در این سالها دیده میشود.
وی با تأکید بر اینکه نگاه بخش خصوصی به مسئولیت اجتماعی بهدلیل نابسامانی اوضاع اقتصادی، آوردن دوباره بودجه به سر میز چالشهای خودشان است گفت: موضوع خلق ارزش مشترک راهی است که باید در پیش گرفته شود. ساختن بخشی از ادبیاتش را برعهده تشکلها میدانم و این در نسبت با سازمانهای بخش سوم باید بسیار تقویت شود. اساساً در بسیاری از موارد، قرار نیست مسئلهای را درست کنیم و بودجهای را در قالب مسئولیت اجتماعی تأمین کنیم و در پی حل مسئله بشتابیم. سیمکشی ذهنی مدیران و مکانیزم ارتباطی و رفتاری را طوری تغییر دهیم که ارزش مشترکی در جامعه خلق شود. صحبت از کارآفرینی اجتماعی روزبهروز دارد پُررنگتر میشود و آسیبشناسی آن هم باید روزبهروز پررنگتر شود. خلق ارزش مشترک، ادبیات جدیدی است که از همگی دعوت میکنم، بیشتر به آن بپردازیم.
داودی اظهار کرد: سؤال این است که نسبت جامعه با سمنها چیست؟ وقتی زلزله سرپلذهاب رخ داد، آدمها از مشهد، کرمان و شهرهای دور و نزدیک ایران، لباس خانواده را جمعآوری کردند و با خود به کرمانشاه آوردند. چرا این کار را به هلال احمر و خیریهها نسپرده بودند؟ نتیجه این کار توزیع نامناسب و غیرکارشناسی کمکها بود. مردم به خیریهها اعتماد نمیکنند و فکر میکنند پولشویی در آن اتفاق میافتد. یکی از ایرادات سمنها و خیریهها این است که بر تمرکز افراطی بر جلب حمایت مالی و انسانی موافقت کردیم. کمپین جمعآوری مالی برگزار کردیم یا اگر بسیار بهروز بودیم، از جلب نیروی انسانی صحبت کردیم. در نتیجه آموزش شهروندی جامعه ما اکنون میداند که زباله را تا 21 شب باید به سطل زباله بیندازد، اما هنوز نمیداند که با کودک کار چطور رفتار کند و اگر کودکی به شیشه ماشینش زد، خرید کند یا نکند.
مدیر مدارس صبح رویش پیشنهاد کرد: جامعه ما باید بسیاری از مشکلاتش را از طریق تشکلها به گوش حاکمیت برساند. چنین انتظاری را در جامعه ایجاد نکردهایم. ریشه اینها به درون جامعه مدنی برمیگردد. وقتی کودکان در مدارس صبح رویش که غالباً کودکان کار در آن درس میخوانند باهم گلاویز میشوند، دعوتشان میکنیم به چتر گفتوگو؛ چتری که زیر آن مسئولیتپذیری را به آنها یاد میدهیم. نگاهمان، تئوری انتخاب است. از او میپرسیم که چگونه رفتاری کرده است. در پاسخ میگوید فلانی بود که به او فحش داد. آن فلانی هم در آنجا حاضر است، مربی در پاسخ به کودک میپرسد که چه رفتار دیگری بهجز پرتاب مشت به صورت هممدرسهایاش میتوانست از خود بروز بدهد؟
داودی در بخش نتیجهگیری از صحبتهای خود گرفت: نسبت جامعه مدنی با حاکمیت هم به این نحو است. بسیاری از موضوعات به جامعه مدنی برمیگردد. ما چقدر با حاکمیت و بخش خصوصی گفتوگو کردهایم؟ چند سمن آگاهیبخش داریم و آن سمنها چقدر دیده میشوند؟ واقعیت این است که نه جامعه میخواهد آنها را دنبال کند و نه ما رسانهای درست در اختیار داریم، مثلاً دوره برندینگ و بازاریابی را برگزار کردیم، اما تیر و ترکشی که به ما برگزارکنندگان دوره خورد، این نگاه بود که پای مباحث بازاریابی را به خیریه نکشانید. همچنین نوعی از سمنها با نامهای انجیاوهای بدل از پیمانکار و جیانجیاوها وجود دارد و این نوع از سازمانهای مردمنهاد، سوءاستفاده از آنها است.
وی اشاره کرد: مسئله دیگر، سطح بلوغ سازمانها است. سمن باید ساختارمند باشد و الا یک گروه اجتماعی مثبت است که با ساختار سازمانی فاصله دارد؛ پس کلیدواژه سازمان را در سازمانهای مردمنهاد به رسمیت بشناسیم؛ اگر سازمان و سلسلهمراتب وجود نداشته باشد، کارها بهدرستی پیش نمیرود. تقابل با سازماندهی، موضوعی جدی است. موضوع دوم عدم درک لزوم ارتقای سطح بلوغ است. سازمان با دستاوردهایش میخواهد خودش را فریب دهد، اما سطح بلوغ ریشهایترین موضوع است. همه مسائلی که تابهحال به آن اشاره کردهایم، با ارتقای سطح بلوغ برطرف میشود. موضوع بعدی عدم تناسب سطح بلوغ و سطح کنشگری است. سطوح کنشگری اثربخش را به رسمیت بشناسیم و محتوا تولید کنیم. بعد از آن باید رسانه داشته باشیم و تعداد دنبالکنندگان با جامعه نسبتی داشته باشد. سمن باید لابی را یاد بگیرد؛ یعنی در گوشی همراهِ مدیر سمن شمارهتلفن چند مدیر دولتی وجود داشته باشد که به او پاسخ بدهند. پس از طی موفقیتآمیز این مراحل است که سازمان مردمنهاد وارد سطح تأثیرگذاری میشود.
داودی تأکید کرد: عدم بلوغ بهمعنای نبود ائتلاف و شبکه اثربخش در سمنها است. برایند انرژی ما صفر است. شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریهها کاری مؤثر میکند، اما عضو شبکه آن را خنثی میکند. موازیکاری بسیار شایع است. مثلاً همزمان چهار مجموعه دادههای یکسانی را آنالیز میکنند. این به معنی فقدان ائتلاف در شبکه و نبود نگرش صنفی میان سمنها است. همان افرادی که میگویند چرا سمنها سازمان و ساختار داشته باشند، میگویند چرا سمنها صنفی عمل کنند؟
عضو هیئتمدیره شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریه گفت: اتاق بازرگانی به عنوان نهادی که 141 سال است قدمت دارد، تشکلی است که بخش خصوصی آن را تشکیل داده است و از نظر اقتصادی با پول اعضا اداره میشود، اما در جامعه مدنی، بزرگترین و قویترین شبکه سمنی که شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری است، تقریباً 230 عضو دارد. این شبکه مشروعیت دارد، ولی مقبولیت نسبت به آن حتی در سطح اعضا رخ نداده است. این اتفاق درونی است. برخی از این تشکل بهجای نمایندگی انتظار خدمترسانی دارند؛ مثلاً ما در شبکه ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریه، درباره حل مسائل مالیاتی خیریهها با سازمانهای ذیصلاح مذاکره کردهایم، اما ممکن است فردی بهدنبال خدمت شبکه ملی به اعضا باشد.
جمعبندی نشست
پس از مشارکت حضار در موضوع این نشست و گفتوگویشان با کارشناسان، دکتر کامرانی اذعان کرد: داخل تشکلها برایندی رخ میدهد که در بخش حکمرانی، فرایند مطلوبی نیست؛ به همین دلیل تشکلها یا مشارکت کم یا کارآیی کمی دارند و اثربخش نیستند. وقتی حکمرانی صحیح در تشکل اتفاق نمیافتد، اعضای هیئتمدیره کار را پیش میبرند و اعضا زینتالمجلساند. حال آنکه در تشکلها مجمع عمومی بالاترین رکن است و هیئتمدیره مأمور مجمع عمومی برای پیشبرد صحیح کار و شریککردن و بهکار گرفتن اعضا برای اداره سازمان. وقتی حکمرانی صحیح نباشد، هیئتمدیره آگاه و مسلط به مفاهیم و ابزارهای حکمرانی صحیح میتواند تشکل را از سقوط به ورطه بسیاری از موارد نجات دهد و مشارکت اعضا را بالا ببرد. تشکلها گاهی با اینکه منابع انسانی کارآمدی دارند، کارآیی و حتی مشروعیت خود را از دست میدهد. بسیاری از تشکلها مطالبهگر نیستند و از حقوق تشکلی خود ناآگاهند، هیئتمدیرههای محافظهگر دارند و تشکل از این بابت هم به بحران مشروعیت دچار میشود. شفافیت در تشکلها امری مهم است. اگر در تشکلها مولفههای حکمرانی مطلوب رعایت شود و کارایی و اثربخشی کارکنان هم افزایش یابد، مشارکت بالا میرود و اثرگذاری تشکل دیده میشود.
دکتر بیدگلی نیز از مسئله موازیکاری سمنها سخن به میان آورد و گفت: در تشکل اقتصادی یک قانون بالادستی داریم که آن قانون میگوید: مجموعه سه اتاق فعال اقتصادی و کانون عالی کارفرمایی باید ساماندهی در تشکلهای اقتصادی انجام دهند که تشکل موازی با تشکلی دیگر ثبت نشود. این مسئله در تشکلی چون اتاق تا حد بیشتری رعایت میشود. اگر تشکل کارفرمایی وجود دارد، تشکل اقتصادی دیگری ثبت نکنیم. خوب است که همین متدولوژی را در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی هم استفاده کنیم. شاید اگر آن را بهطور جمعی مطالبه کنیم، چه در حوزه تشکلهای اقتصادی و چه سمنها به ثبت واحدها برسیم. همین حالا، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک تشکل، وزارت ورزش و جوانان یک تشکل دیگر و وزارت میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری تشکلی دیگر را با کارکردهای واحد دارند شکل میدهند.
وی افزود: علیرغم اعتبار جایزه فیلم فجر در دوران رونقش، مرحوم علی معلم جایزه فیلم حافظ را راه انداخت. در برهههایی اعتبار جشنواره حافظ بالاتر از فجر شد و این هیچ ارتباطی با دولت نداشت. بعد علی معلم از دنیا رفت و در دورهای هر دو جشنواره دچار افتوخیز شدند. این مدل یک مدل جدید است. آیا ما بهعنوان جامعه مدنی نباید جشنواره خودمان را در تشکلها داشته باشیم؟ پنجم اسفند، جشنوارهای را برای چندمین سال در تالار وحدت راهاندازی میکنیم.
بیدگلی ادامه داد: طبیعی است که امروز مخاطبان این نشست کم باشند؛ مثلاً یک محتوا را در اینستاگرام منتشر میکنیم. افرادی آن را تماشا میکنند و چند نفر آن را لایک میکنند. چند نفر آن را بازنشر و ذخیره میکنند و ... . اما نسبت عددها در اینباره بسیار متفاوت است. برای اینکه تشکلها هفت مدیر توانا داشته باشند، باید 800 تا هزار نفر بهعضویت آن تشکل دربیایند. با تشکل 100 یا 150 نفری به این عدد نمیرسیم. سازمانهای مردمنهاد گویی از داخل فرهنگ فارسی به اسلام رفتهاند اما چرا فردیت و نام شخصی را به برند ترجیح میدهند؟
دکتر داودی نیز در پایان بر سطح بلوغ سازمان و شبکه تأکید کرد و گفت: اگر همه قائل بر این باشیم که مسیر توسعه کشور از جامعه مدنی میگذرد، اکنون اوضاع خوبی نداریم. این به این معنی نیست که سازمانهای بالغی نداریم. بسیاری از سمنها به کارهای عمیقی دست زدهاند؛ از پژوهشکدههایشان گرفته تا بخشهای دیگرشان کار ارزشمندی انجام میدهند. موازیکاری به این معنی نیست که نباید تعداد خیریهها و سازمانهای مردمنهاد کم باشد. وقتی از موازیکاری حرف میزنیم؛ یعنی سازمانها اثر یکدیگر را خنثی میکنند. در حوزه خیریه، مثالی میزنم؛ من در سازمانی میخواهم مددجو را توانمند کنم و از او میخواهم اگر به کلاس میآید، پدرش هم باید سرکار برود. بعد سازمان دیگری، کمک مؤمنانه، بسته غذایی یا شارژ کارت در اختیار این فرد قرار میدهد و هرچه رشته بودیم، پنبه میکند.
گزارش از مهدیه رشیدی
دیدگاه خود را بنویسید