به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، کتاب «رویارویی ایرانیان با آسیبهای اجتماعی در دوران فراز تمدن اسلامی» نوشته حمید فاضل قانع به تازگی توسط مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا و با همکاری پژوهشکده آسیبهای اجتماعی دانشگاه شاهد منتشر شده است. فاضل قانع تحصیلات حوزوی خود را در محضر اساتید و آیات عظام مصطفی اعتمادی، حسین وحید خراسانی و ناصر مکارم شیرازی پیگیری کرده و در کنار دروس متداول حوزوی، تحصیلات دانشگاهی خود را در مقطع دکتری دانش اجتماعی مسلمین در دانشگاه باقرالعلوم به پایان رسانده است. او تاکنون چندین جلد کتاب و مقاله در رابطه با تمدن به رشته تحریر درآورده است.
به منظور آشنایی بیشتر با کتاب «رویارویی ایرانیان با آسیبهای اجتماعی در دوران فراز تمدن اسلامی» با مؤلف آن به گفتوگو پرداختیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید؛
- در ابتدا درباره موضوع کتاب و همچنین اهمیت پرداختن به این موضوع توضیح بفرمایید.
کتاب «رویارویی ایرانیان با آسیبهای اجتماعی در دوران فراز تمدن اسلامی» میکوشد از طریق بازخوانی انديشه اجتماعی متفکران مسلمان در دوران شکوفايی تمدن اسلامی، به تجربه موفق آنان در کنترل و مهار آسيبهای اجتماعی دست یابد.
امروزه در پی دگرگونیهای اجتماعی و تحولات فرهنگی، آسیبهای اجتماعی در جامعۀ ایرانی افزایش یافته است. گسترش آسيبهايی مانند طلاق، اعتياد، مفاسد اخلاقی و حاشيهنشينی، همانگونه که در سراسر جهان مشاهده میشود، جامعۀ ایرانی را نيز بهشدت تهديد میکند. اين وضعيت در حالی رخ میدهد که جامعۀ مسلمان ما تلاش و تکاپوی فراوانی را برای قرار گرفتن در فرآيند شکلگيری تمدن نوين اسلامی آغاز کرده است؛ در این حالت، فرهنگ اسلامیِ جامعه اقتضا میکند که در کنار توجه ويژه به پيشرفت در فناوری و رشد اقتصادی، تلاش دوچندانی را برای مبارزه با انواع آسيبهای اجتماعی آغاز کنیم.
هر جامعۀ انسانی برای هنجاری کردن رفتار کنشگران اجتماعی و برای پيشگيری از بروز آسيبهای رفتاری، تلاشهای فکری و عملی بسياری انجام میدهد؛ اما نوع مواجهه جوامع گوناگون با آسيبهای اجتماعی، به نوع نگرش اين جوامع درباره علت و خاستگاه آسيبها وابسته است؛ بههمين ترتيب، راهکارهای متفاوتی را برای اصلاح و بهبود در پيش میگيرند. بر این اساس در جامعهای که فرهنگ آن ريشه در آموزههای دينی و اسلامی دارد، باید بر ترويج و نهادينهسازی آن دسته از بنيانهای دينی متمرکز شد که هنجارهای اجتماعی را در جامعه مسلمان تعريف میکند. برای اين منظور نبايد از نقطه صفر آغاز کنيم؛ زيرا جامعۀ مسلمان در گذشتۀ تاريخی خود شاهد ظهور انديشمندان بزرگی بوده است که با ژرفانديشی در آموزههای اجتماعی اسلام، توانستهاند با کنترل آسيبها در جامعه، سبکی از زندگی را ترويج کنند که مسلمانان را برای چندين سده بر فراز قله پيشرفت و ترقی و تمدن جهانی بنشاند. گسترش چنين نگاهی در فرهنگ اسلامی موجب شد تا برای سدههای طولانی، شالودۀ دانشها در جامعۀ اسلامی بر آن استوار شود.
نگاهی دوباره به گذشتۀ تاریخی جامعۀ مسلمان و بازخوانی روشها و الگوهای کارآمد مسلمانان در دورۀ فراز تمدنی، میتواند سرنخ مناسبی برای آگاهی از دلایل کامیابی مسلمانان در شکلدادن جامعهای پیشرفته و متمدن باشد که انواع آسیبهای اجتماعی در آن به خوبی کنترل شده بود. روشن است که اگر جامعهای در انواع آسیبها و مشکلات اجتماعی غوطهور باشد از رَهپویی در مسیر فراز تمدنی بازمیماند. پس درخشش جامعۀ مسلمان در دوران فراز تمدنی، خود گواه آن است که مسلمانان در آن دوره به شایستگی از عهدۀ کنترل آسیبها در جامعه برآمدهاند و با تکیه بر دانش اجتماعی خود، از شیوههای کارآمدی برای شناسایی زمینههای شکلگیری انواع آسیبها و کنترل بهینۀ آنها بهره گرفتهاند.
- برای دستیابی به این هدف، باید از چه روشی در بازخوانی تاریخ تمدن اسلامی کمک گرفت؟
آشنایی با روشها و الگوهای جامعۀ مسلمان برای کنترل انواع آسیبهای اجتماعی در دوران فراز تمدنی، نیازمند جزءنگریِ رويدادها است که در تاريخ اجتماعی یا جامعهشناسی تاریخی، مورد توجه قرار میگیرد. در این رویکرد از راه تحليل لايههای زيرين تحولات اجتماعی میتوان به تأثير بينش، گرايش و کنش مردم در تحقق رخدادها دست یافت و با مطالعه فرآيند و برآيند کنش آدمیان در بازه زمانی مشخص، دگرگونیهای جامعه و تحولات سبک زندگی را در گذر تاريخ بررسی کرد. این رويکرد، نگاهی اجتماعی به تاريخ دارد، نقش مردم و گروههای اجتماعی را برجستهتر میبیند و زندگی روزمره و سبک زندگی مردم را مورد توجه قرار میدهد.
کتاب «رویارویی ایرانیان با آسیبهای اجتماعی در دوران فراز تمدن اسلامی» با چنین نگاهی، تحولات اجتماعی مسلمانان در دوران فراز تمدنی را با مراجعه به آثار مکتوب برجایمانده از آن روزگار، مورد توجه قرار میدهد. روشن است که از میان انبوه این آثار، بهدنبال آن دسته از تراث اسلامی هستیم که دانش اجتماعی مسلمانان را بهگونهای روشنتر بازنمایی کند و رویکرد اجتماعی پُررنگتری در پردازش مسائل جامعۀ مسلمان داشته باشد. البته دانش اجتماعی مسلمانان نیز در رویکردهای گوناگون و متکثری اشراب گردیده و به نظر میرسد که از میان آنها، «رويکرد خطابی» بازدهی بیشتری را در راستای اهداف این پژوهش دارد و بهترين دادهها را برای اين منظور در اختيار ما قرار میدهد. بر اين اساس، متون برگزیده از رويکرد خطابی به گونهای بررسی میشود که در مسير فهم تجارب فرهنگی و اجتماعی، نقبی از گذشته به زمان حال بزند و راهنمای فهم زندگی امروزی در جامعه مسلمان باشد.
بدینترتیب، با توصيف سبک زندگی پيشينيان، میتوان چگونگی و عوامل تحول در زندگی آنها را بررسی کرد. از اين منظر، تاريخ اجتماعی به وجه ديگری از حقايق زندگی، يعنی قلمرو روحی، روانی، فکری و فرهنگی يک جامعه ورود میکند که البته چنين ميدانی، وسيع است و میتواند شامل عقايد و باورها و اجزای زندگی فردی و اجتماعی و بلکه تمام اسباب و عوامل کنشهای فردی و اجتماعی باشد. بررسی آثار فاخر در گذشتۀ تاریخی ایرانیان، ما را با انديشمندانی آشنا میکند که خردورزان و تحولآفرينان روزگار خويش يا پاسدار و تثبيتکنندۀ اوضاع اجتماعی در آن روزگار بودهاند.
مطالعۀ اين آثار، علل رکود و سکون جامعه يا بسترهای تحولات فرهنگی و دگرگونی يک جامعه را آشکار میکند. چنين يافتهای میتواند برای جوامع اين روزگار بسيار پندآموز و پندآميز باشد. نقشآفرينی عنصر آگاهی در کنشهای انسانی و پذيرش تکرارپذيری رويدادها ما را نيازمند اين توجه میکند. در اين چارچوب، کتاب حاضر تلاش میکند تا با تمرکز بر ديدگاههای انديشمندان و متون شاخص در تراث فرهنگی ایرانیان، شيوههای مواجهه با آسيبهای اجتماعی و الگوهای کنترل اين آسيبها را بازخوانی و بازيابی کند.
جامعه ايرانی که فرهنگ آن تا حد زيادی متأثر از آموزههای دين اسلام است، در گذشته تاريخی خود، دورههای موفقی از کارآمدی فرهنگی را برای جامعهپذيری و رويارويی با انواع کجروی تجربه کرده است. نشانه آشکار اين موفقيت نيز سهم فراوان جامعه ايرانی در دستيابی مسلمانان به تمدنی است که در مدتی طولانی، الگوی رشد و پيشرفت برای ديگر جوامع انسانی بود.
جامعه مسلمان در اين برهه زمانی، بار ديگر بر سر يک پيچ تاريخی قرار گرفته و سياستگذاری بهينه و شايسته میتواند مسلمانان را به چرخه تمدن بازگرداند. بیگمان کنترل آسيبهای گوناگون اجتماعی، نقش بیبديل و جايگاه مهمی در اين زمينه دارد. بازخوانی و روزآمد کردن تجربه موفقی که جامعه مسلمان در گذشته تاريخی خود داشته است، میتواند ما را به ابزار کارآمدی مجهز سازد که بدون گرفتار شدن در مسير پرخطرِ آزمون و خطا، چشمانداز سازگار با اقتضائات فرهنگی و تاريخی جامعه خود را تدوين کرده و نقشه راه مناسبی را طراحی کنيم.
- لطفاً در مورد طرحواره و فصلبندی کتاب توضیح بفرمایید.
کتاب «رویارویی ایرانیان با آسیبهای اجتماعی در دوران فراز تمدن اسلامی» از ميان جامعه نخبگانی مسلمانان متقدم که در حوزههای گوناگون دانشی، انديشههای اجتماعی را پرورانيدهاند، بر انديشمندانی که در دوران فراز تمدنی جامعه مسلمان، یعنی سده سوم تا هشتم هجری زيستهاند متمرکز میشود و با توجه به گستردگی اين پژوهش، میکوشد تا از خلال بررسی و بازخوانی آثار مکتوب آنان که با رويکردهای گوناگون پديد آمده است، در مرحله نخست، رویکردی را برگزیند که بيشترين اثرگذاری را بر انديشه و رفتار مردمان داشته و عمومیترين وجه از دانش اجتماعی مسلمين بوده است. این رویکرد را اصطلاحاً رویکرد خطابی ناميدهاند و مهمترین دلیل گزینش آن، تکيه این رویکرد بر شيوه عمومی و آسانياب و اخلاقمدار در جذب مخاطب است.
رويکرد خطابی، آدابورسوم يک جامعه گسترده و گروههای مختلف اجتماعی را در دوران فراز تمدنی مسلمانان بازنمايی میکند. کتابها و رسالههای رويکرد خطابی سرشار از مسائل و موضوعات مربوط به آدابورسوم و بسياری از روابط ميانفردی و اجتماعی است. گوناگونی و تکثر اين کتابها و رسالهها در دوران فراز تمدنی مسلمانان نشاندهنده توجه گسترده اجتماعی به اين امور در آن روزگار است. اين آثار به دليل در بر گرفتن مهارتهای زندگی فردی و اجتماعی، ترکيبی متوازن و متناسب با شرايط و اقتضائات زمانه خويش داشتند و به افراد، نگرشی سازنده در برابر موقعيتهای زندگی میبخشيدند. نتيجه روشن چنين وضعيتی، بروز رفتارهای درست و بهنجار از سوی شهروندان بود.
انديشمندان اجتماعی مسلمان که به رويکرد خطابی گرايش داشتهاند با اتخاذ روشهای اقناعی غيربرهانی، در آثار خود به ترويج سبک زندگی مطلوب در جامعه مسلمان پرداختهاند. محتوای توليدشده در رويکرد خطابی، بيشترين سازگاری را با آموزههای اسلامی دارد و از نظر موضوعی شامل بایدها و نبایدهای اخلاقی، دینی و اجتماعی میشود. آثاری که با رويکرد خطابی نگارش شدهاند به بایدها و نبایدها و پرهیز از پلیدیها و بدیها و رویآوردن به کارهای نیک و شایسته پرداختهاند. پندهای اخلاقی، راهورسم آمیزش با مردم و نیز رهنمودهایی که جنبههای دینی زندگی انسان را در بر میگیرد، درونمایه اصلی این آثار را تشکيل میدهد.
رویکرد خطابی بهعنوان یکی از رويکردهای مهم در دانش اجتماعی مسلمانان، در قالب پنج سویه شامل اندرزنامه، شریعتنامه، سیاستنامه، فتوتنامه و مقامه از سوی انديشمندان اجتماعی مسلمان، مورد توجه قرار گرفته است. برخورداری رویکرد خطابی از ويژگیهای مهمی مانند اخلاقگرایی، آگاهیبخشی، بهرهگیری از روش اقناعی، گستردگی و گوناگونی مخاطب، موجب شده است که این رویکرد در دوره فراز تمدنی جامعه مسلمان، بهصورت جدی مورد توجه اندیشمندان باشد. دستاورد این توجه ويژه، پدید آمدن آثار مکتوب ارزشمندی است که مقامات بديعالزمان همدانی، قابوسنامه عنصرالمعالی، سيرالملوک نظامالملک و گلستان سعدی بهگونهای شاخص، مورد توجه اندیشمندان و پژوهشگران پسینی قرار گرفته است.
اندیشمندان مسلمان با رویآوری به رویکرد خطابی کوشیدهاند تا وضعيت موجود جامعه خود را بهگونهای واقعی و دقیق، بازنماییِ کنند و از این رهگذر، با آگاهی بخشیدن به شهروندان جامعه مسلمان، تصویر روشنی از فاصله وضع موجود تا وضع مطلوب ارائه نمایند. این آگاهیبخشی با تکيه بر عناصر فرهنگی مأنوس در جامعه، توانست تا میزان قابل توجهی، بروز انواع آسیبهای اجتماعی را در جامعه مسلمان، کنترل کند و بدین ترتیب، تمدن اسلامی را روبهفراز، نگاه دارد.
دستاورد بررسیهای صورت گرفته در محدوده مقامات بديعالزمان همدانی، قابوسنامه عنصرالمعالی، سيرالملوک نظامالملک و گلستان سعدی، شناسایی مجموعهای از مسائل اجتماعی مانند فقر، اختلاف طبقاتی، تضعیف سرمایه اجتماعی، کمرنگ شدن ارزشهای اجتماعی، دگرگونی هنجارهای اجتماعی، فاصله گرفتن از آموزههای دینی، مصرفگرایی، قدرتطلبی، فساد اخلاقی، دنیاطلبی، ظلم و بیعدالتی، خرافهگرایی و ... در بازه زمانی سده سوم تا هشتم هجری است.
اندیشمندان مسلمانی که به رویکرد خطابی گرایش داشتهاند در مقام چارهجویی برای این مسئلههای اجتماعی، مجموعهای از راهبردها را در پیش گرفتند که در این کتاب با ادبیات و رویکرد جامعهشناختی، در چهار محور کلی، دستهبندی شده است. این چهار محور، عبارت است از واقعنگری در رویارویی با آسیبهای اجتماعی؛ ترسیم چشمانداز قابل دستیابی از جامعه مطلوب؛ بهبود جامعهپذیری و نهادینهسازی شبکه اجتماعی؛ برجستهسازی بنمايههای اصیل فرهنگی در سبک زندگی.
- سؤال مهم بعدی این است که این پژوهش چه ثمرات و کاربردهایی برای جامعه امروز میتواند داشته باشد؟
سازوکار آسيبشناسی بر اين پيشفرض استوار است که آسيبهای اجتماعی، پديدههايی واقعی اما قابل کنترل و پيشگيری هستند. ويژگی کنترلپذيری آسيبهای اجتماعی اين قابليت را در اختيار انديشمند اجتماعی يا پژوهشگر حوزه آسيبهای اجتماعی قرار میدهد که با شناخت علمی آسيبها، به چارهجويی برای پيشگيری از وقوع يا گسترش آنها در سطح جامعه بپردازد و برنامهريزیهای کوتاهمدت و بلندمدت برای رويارويی درست با آسيبهای اجتماعی ارائه کند. بدين ترتيب، آسيبشناسی اجتماعی به مطالعه و بررسی ريشه بینظمیها و خاستگاه نابسامانیهای اجتماعی پرداخته و شيوههای پيشگيری يا مقابله با آنها را جستوجو میکند.
بازخوانی اين آثار و بازيابی الگوهای اثرگذاری آنها بر جامعه و فرهنگ، در اين روزگار نيز میتواند کاملاً مفيد و راهگشا باشد و جامعه مسلمان را در رویآوری به فرهنگ کهن ايرانی و تکيه بر آموزههای اسلامی ياری کند. این ضرورت زمانی آشکاتر میشود که بدانیم بنیانهای معرفتی اندیشمندان مسلمان در توجه به مسائل اجتماعی، مبتنی بر اعتبار توأمان تجربه، عقل و شهود است و در همین ویژگی، از مکاتب نظری تمدن غربی، متفاوت میشود.
انديشمندان مسلمان در فرآیند آسيبشناسی، به شناخت و بررسی خاستگاه کجروی در جامعه و افراد انسانی توجه کردهاند؛ بدیعالزمان در مقامات، سعدی در گلستان، عنصرالمعالی در قابوسنامه و نظامالملک در سيرالملوک به شناسايی و معرفی عوامل گوناگون رویآوری انسانها به کجروی پرداختهاند. فقر، بيکاری، خانواده ناسالم، شکاف طبقاتی، فشارهای اجتماعی، دوستیهای ناشايست، حرص و آز، حسادت و ... از عواملی است که در متون رويکرد خطابی به عنوان زمينه و بستر بروز کجروی و آسيب اجتماعی مورد توجه بوده است. حاصل رويکرد آسيبشناسانه انديشمندان مسلمان را نهايتاً میتوان گونهای از نقد اجتماعی دانست که سه محور اصلی را به صورت متوازن پوشش داده است: اول، نقدهایی که به کارگزاران حاکميت و شيوه برخورد آنها با رعيت وارد میشود؛ دوم، نقدهای عقيدتی که به گروههای خاص اجتماعی وارد میشود؛ سوم، نقدهای اخلاقی که به هر فردی در جامعه میتواند وارد شود.
به نظر میرسد که نقد اجتماعی و رويکرد آسيبشناسانه انديشمندان مسلمان، عموم اين انديشمندان را به اين نتيجه رسانيده است که برای رهايی از انواع آسيبهای اجتماعی باید به فرآيند اخلاقی شدن جامعه کمک کرد. اخلاقی شدن جامعه يک فرآيند است که بايد گامبهگام در گستره اجتماع نهادينه شود. برای اين منظور، عدهای به ترويج ارزشهای اخلاقی روی میآورند و جمعی ديگر به آسيبشناسی اخلاقی گرايش دارند؛ اما گروه سومی هستند که به آميزهای از آسيبشناسی و ترويج، باور دارند. عنصرالمعالی و سعدی شيرازی از انديشمندانی هستند که با توجه به اقتضائات و شرايط جامعه روزگار خويش، رويکرد ترکيبی و آميزهای را برگزيدهاند. عنصرالمعالی در قابوسنامه و سعدی در گلستان، آموزههای اخلاقی را ترويج میکنند و همزمان مخاطب متفطن خود را به عوامل و زمينههای اخلاقگريزی آگاه میسازند.
دانش اجتماعی مسلمين در رويکرد خطابی، با دخالت دادن مجموعهای از باورها و ارزشها، به ترسيم و شکلگيری سبک خاص زندگی در جامعه اسلامی - ايرانی کمک کرد و از اين رهگذر، اثرگذاری اين نوع خاص از سبک زندگی را در پديد آمدن تمدن و ماندگاری آن، تسهيل کرده است. شيوهای که دانش اجتماعی مسلمين با رويکرد خطابی برای اصلاح و هدايت جامعه در دوره فراز تمدنی برگزيد دقيقاً همان شيوهای است که مورد تأييد آموزههای دينی بوده و از سوی پيامبران الهی پیگيری میشد؛ پيامبران خدا از ابزار حاکم ساختن باورها و ارزشهای دينی برای ايجاد دگرگونی در سليقه و شيوه انتخاب مردم، بهره میگرفتند، تا آنها به صورت خودخواسته و با رضايت خاطر به اصلاح الگوهای سبک زندگی خود اقدام کنند.
به اين نکته هم بايد توجه شود که سبک زندگی مطلوب و سازگار با فرهنگ پذيرفته شده در جامعه، لزوماً منحصر در يک نظام الگويی و رفتاری نيست؛ بلکه میتوان در يک چارچوب کلان فرهنگی، به اختلاف طبايع انسانها و گرايشهای طبيعی آنها احترام گذاشت و سبکهای متعددی را پذيرفت. تنها در اين صورت است که يک فرهنگ میتواند سويههای فراگير و جهانگرای خود را برای پاسخگويی بيشينه به نيازهای انسانها نشان دهد و توان تمدنسازی خود را اثبات کند. از اينجا روشن میشود که ارزشها و نگرشهای همسان، لزوماً به سبک زندگی يکسان نمیانجامد؛ البته برخورداری از سبک زندگی يکسان هم لزوماً بهمعنای بهرهمندی از باورها و ارزشهای همسان نيست.
- در پایان، برای جمعبندی به مهمترین دستاوردها و یافتههای کتاب اشاره بفرمایید.
حاصل پژوهش حاضر آن است که انديشمندان مسلمان در دوران فراز تمدنی جامعه مسلمان، بهترين روش برای رويارويی با کجروی و کنترل آسيبهای اجتماعی را تمرکز بر اخلاقی شدن جامعه و هدايت ذائقه و سليقه اجتماع به سوی بنمايههای اصيل فرهنگی دانستهاند. آنها برای سوق دادن جامعه به سوی ارزشها و هنجارهای مطلوب اجتماعی، به اختلاف طبايع و ظرفيت افراد توجه کرده و به دور از تنگنظریها، گوناگونی در سبکهای زندگی را تا زمانی که در چارچوب کلان فرهنگ مطلوب بگنجد، پذيرا بودند و با الهام از آموزههای اسلامی، انتخاب خودخواسته انسانها را مبنای تلاش اصلاحی خود قرار داده بودند.
انسانها میتوانند از طريق آشنايی با سنتهای اجتماعی، به تغيير رفتار و کنش خود اقدام کرده، موضوع و متغير يک رابطه ضروری را از بين برده و در نتيجه از وقوع محمول و تابع آن هم جلوگيری کنند؛ بدين ترتيب، انسان میتواند قانونی را برگزيند که او را به سعادت برساند يا آنکه قانونی را انتخاب کند که او را بهسوی شقاوت و بدبختی بکشاند و در اصطلاح قرآن، انسان میتواند در برابر اين سنتها که گونهای از راهنمايی الهی است شاکر يا کافر باشد. انسان اين توانايی را دارد که با هر انتخابی، آينده خود را تغيير دهد و اصلا اين پندار که جوامع منتظر باشند تا نيرويی از خارج برسد و شرايط آنان را تغيير بدهد مورد نکوهش قرآن است، بلکه اين تغيير بايد از خود جامعه آغاز گردد و تا آنها به مرحلهای خاص از تذکر و تنبه و بيداری نرسند و خودشان را نسازند، سرنوشتشان تغيير نمیکند.
پس براساس آموزههای قرآن کريم، فراز و فرود و توان و کاستی جوامع همواره بهدنبال پيدايش عوامل و تحقق شرايط پديد میآيد و اعضای جامعه میتوانند با شناخت و آگاهی از اين امور، به پيرايش جامعه خود از حرکات انحطاطی و گرايش به رفتار متعالی روی آورده و تکامل اجتماعی را محقق سازند و اين معنای همان خواسته قرآن است که با تأمل در اوضاع و احوال گذشتگان، به نفع و صلاح خود بهرهگيری نمایيم.
در اين راستا آنچه جامعه مسلمان در دوره فراز تمدنی تجربه کرد، دقيقاً اصلاح فرهنگی است که گرفتار خمودی بود و معنا و هدف آن مصداقی از «عاجله» مورد نظر قرآن بود و دانش اجتماعی مسلمين با گستره رويکردها و بهويژه در رويکرد خطابی، با ايجاد يک دگرگونی فراگير از طريق اثرگذاری در بينش، گرايش و کنش اجتماعی توانست جامعهای پويا، هدفمند و دارای هويت را پديد آورد. رهاورد اين تلاش چشمگير، تقويت فرهنگیِ جامعه بود که دورهای پرشکوه از فراز تمدنی را به مسلمانان هديه کرد و جامعه مسلمان را برای چندين سده، پيشگام و سرآمد جامعه بشری قرار داد.
اکنون قرنهاست که مسلمانان از پيشتازی تمدنی بازماندهاند. امروز مسلمانان بهدليل فاصله گرفتن از فرهنگ پُربار خود، گرفتار انفعال و عدم فاعليت در امور هستند و بخش زيادی از رفتار آنان را پرداختن به امور عبث و بيهوده تشکيل میدهد؛ حال آنکه میتوانند در پرتو بازخوانی فرهنگ والای خويش، جايگاه برتر خود را در میان افکار تاريخساز بازيابند. مسلمانان ديرزمانی است که بهدليل زوال تاريخی فرهنگ خويش، تنها به انباشت و بهرهگيری از دستاوردهای انديشه و تمدن ديگران دل بستهاند و اين روحيه تنها زمانی زدوده خواهد شد که فرهنگ جامعه مسلمان بهصورت کامل و فراگير اصلاح شود و از طريق بازيابی آموزههای قرآنی، جامعه مسلمان نيز به مسير تاريخی خود بازگردد.
مهمترين عامل ناکامی مسلمانان، يک بيماری اجتماعی است که برآمده از بیتوجهی آنان به پالايش و اصلاح دائمی فرهنگ جامعه است. نگاه نيازآلود، روح امت مسلمان را آلوده کرده است و عوامل خارجی و استعمارگر نيز با تکيه بر همين وضعيت درونی، سرنوشت تمدن اسلامی را به کنترل خود درآوردهاند. جوامع مسلمان تا زمانی که کاملاً به اين بيماری اجتماعی و فرهنگی واقف نشده و از انگيزه کافی برای درمان آن برخوردار نشوند هر اقدامی، نوعی فرافکنی تلقی میشود و نمیتواند جامعه را بهصورت اساسی دچار تحول و دگرگونی مثبت کند.
اکنون جامعه مسلمان به اصلاح فرهنگی نياز دارد و اين اصلاح، يک فرآيند است که از توجه دوباره به بنمايههای اصيل فرهنگی و بازگشت به باورها و ارزشها آغاز میشود؛ بايد فرهنگ والای خود را از نو بشناسيم و آموزههای آن را بازخوانی کنيم.
دیدگاه خود را بنویسید