به گزارش پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، دکتر رضا درمان؛ مدیرعامل موسسه خیریۀ ابتکار و توسعه نوید، در میزگرد تخصصی «مدرسهسازی و مدرسهیاری در ایران» که با هدف بررسی چالشها و فرصتهای این حوزه و طرح انتظارات از سیاستگذاران و دولت، دیماه سال 1403 به همت پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران و با همکاری مؤسسه خیریۀ نیکگامان جمشید برگزار شد، به ایراد سخن پرداخت. رضا درمان در گذشته مدیرعامل جامعۀ یاوری فرهنگی (از خیریههای فعال در حوزۀ مدرسهسازی) بوده است و مدیرعاملی شبکۀ ملی مؤسسات نیکوکاری و خیریه را نیز در کارنامه دارد.
رضا درمان در این نشست بیان کرد: شاید بدبختی بزرگ از سال 1286 شمسی یعنی شروع حفاری چاه نفت و سال 1288 یعنی زمانی که آقای ویلیام دارسی در مسجد سلیمان، میدان نمره یک، بلوار نمره یک، چاه نفت شماره یک خاورمیانه را به نفت رساند، آغاز شد. البته شاید او نگاهش اینطور نبود، اما ما از آن بد استفاده کردیم. من زمانی که در جامعه فرهنگی یاوری در خدمت دوستان بودم، از چند مدرسه بازدید کردم که سال ساخت آنها 1311 یا 1314 بود که همان تشکیلات آقای دارسی ساخته بود. مدارس جالبی بودند اما برخی از آنها را خراب کرده بودیم. همه ما این را میدانیم اما هنوز هم گله داریم که چرا دولت بعد از سه سال و نیم، نیامده است تا در مدرسهیاری مشارکت کند. اشکال اصلی این است که قرار است دولت کارهایی بکند، اما دولت اساساً این توانمندی را ندارد و حتی اگر پول نفت را هم داشت که امروز به دلایل مختلف ندارد، باز هم این اتفاقات نمیافتاد. بنابراین، ما از این مباحث زیاد داریم.
کمتوفیقی سازمان نوسازی در توسعه و تجهیز مدارس
مدیرعامل موسسه خیریۀ ابتکار و توسعه نوید در ادامه افزود: سازمانی تحت عنوان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس تشکیل دادهایم که در عنوانش موضوع ساخت مدرسه نیست، اما تنهاترین و اصلیترین سازمان متولی ساخت مدرسه است و در حوزه توسعه و تجهیز که فکر میکنم دو بعد سختافزاری و نرمافزاری دارد، کار تجهیز را انجام میدهد اما سالها بر سر نقشههای تیپ دعوا داشتهایم؛ نقشههایی که اقلیممحور نبودند و تکنمونههایی هم داریم که آدمهای خوشذوقی در آن سازمان بودهاند و کار کردهاند و جایزههای جهانی هم گرفتهاند. متأسفانه ما دربارۀ نقشههای اقلیممحور و نیازمحور کار نکردیم و نقشههایی را کپی کردیم که فقط از لحاظ مهندسی محکم بودند یا تعمیرات و نگهداری از آنها ساده و یکنواخت بود. حداقل اگر کارهای بزرگی انجام شده است نیز از آن بیخبرم.
درمان اظهار داشت: در بخش توسعه مدارس نیز در بخشهای نرمافزاری کاری نکردیم. روی معلم، محتوا، روشهای آموزش یا حتی ظرفیتهای سند تحول کار نکردهایم و فکر میکنم اینها مأموریتهای این سازمان است که کمتر به آنها توجه شده. چرا اینکه تابلو و مهر مدرسه به اسم خیّر باشد مهم است و همه در این زمینه گله دارند؟ این موضوع تقصیر خودمان است. وقتی گزارشدهی ما به خیّر فقط منحصر به خروجی کار است، در اینصورت، متر مربع، تابلو و مُهر مهم میشود و اگر نتوانیم در لایۀ دستاورد و اثر اجتماعی که خلق کردیم گزارش تهیه کنیم که کار دشواری هم محسوب میشود، مجبوریم به لایه خروجی بسنده کنیم. آنجا است که مهر و متر مربع مهم است و مانند مأمور شهرداری باید برویم و متر بزنیم ببینیم نیممتر کم یا زیاد ساخته نشده باشد. بنابراین باید رویه را تغییر داد.
ساخت مدرسه مهم نیست، آموزش مهم است
وی در ادامه تصریح کرد: ساختن مدرسه موضوع مهم نیست، بلکه آموزش مهم است. اگر برویم و آموزش را مبنا قرار بدهیم صرفاً یکی از دغدغههای ما مکان خواهد شد. چرا در منطقهای که مدرسه ندارد از مسجد و حسینه استفاده نشود؟ میفهمم که ساختمان مدرسه به دلایل مختلف مهمتر است اما نهادهایی مانند مسجد تقریباً همهجا هستند. خانم ملیندا گیتس در بنیاد گیتس یک سخنرانی جالبی دارد و میگوید ما زور میزنیم و فشار میآوریم که کتاب را به روستاهای آفریقا بفرستیم، اما نمیتوانیم. پول خرج میکنیم اما میرویم و میبینیم در تمام این روستاها یک چیزهایی را دارند و بابت آن پول میدهند که نمونهاش کوکاکولا است. یعنی میگوید ما پول میدهیم اما کتاب به دستشان نمیرسد ولی او پول میدهد که کوکاکولا بخرد و بخورد. ما باید به این موضوع فکر کنیم که در رویه آنها و ما تفاوتی وجود دارد. چرا آنها پول میدهند و کتاب میخرند اما ولی در رابطه با مدرسه وزیر ما باید برود و کارگری کند؟ کارگر کم داریم که ایشان باید کارگری کند؟ یا مشکل چیز دیگر و جای دیگر است؟ و اگر مشکل جای دیگر است، پس با کارکردن ایشان و بچههای جهادی حل نخواهد شد و باید این درک اتفاق بیفتد. محیط و شرایط و نیازها عوض شده است ولی ما عوض نشدهایم و باید ببینیم داریم چکار میکنیم و باید در این زمینه بازنگری داشته باشیم.
مدیرعامل موسسه خیریۀ ابتکار و توسعه نوید بیان کرد: در زمانی که کار مدرسهسازی میکردم متوسط سرانه فضای آموزشی موجود در کشور حدود سهونیم متر بود. البته در استانهایی مانند یزد هشت متر را هم داشتیم اما فکر میکنم متوسط کشور حدود سهونیم متر بود. اگر میخواهیم به پنجونیم متر برسیم، به دو متر مربع به ازای هر دانشآموز نیاز داریم. الان 13 میلیون دانشآموز داریم که با این حساب نیاز ما 26 میلیون متر مربع خواهد بود. من فرض میکنم که ساخت هر متر مربع 20 میلیون تومان هزینه داشته باشد که در اینصورت به 520 همت نیاز داریم. فرض میکنیم که 12 همت را خیرین بیاورند که تعهدشان باشد و حدود چهار همت نیز دولت بیاورد. در اینصورت فاصله ما تا رسیدن به نقطه و عددی که اشاره کردم، 34 سال خواهد بود. البته با فرض اینکه مدارس ما کهنه و خراب نشوند که در آنصورت به این آمار اضافه میشود. شاید مسیری که داریم میرویم مسیر شلوغی باشد اما شاید درگیر سندروم بشقاب پُر شدهایم؛ یعنی انقدر سر ما شلوغ است که تفکر بالادستی را از دست دادهایم. سعی کنیم جور دیگری نکاه کنیم که بتوانیم این کار را انجام بدهیم. تفکر ما باید مدل هُل دادن باشد یا مدل ایجاد تقاضا؟
باید مدل «ایجاد تقاضا» را ترویج کنیم
درمان گفت: من احساس میکنم اگر وزیر آموزش و پرورش میرود و بصورت نمادین برای ساخت مدرسه کارگری میکند، مدل فشار دادن و جاانداختن را ترویج میکند، نه مدل تقاضا را. در فیلمهای گروههای جهادی، زیاد میبینیم که مردم محلی نشستهاند و دانشجویان نیز رفتهاند و دارند بنایی میکنند. اما این آدم محلی که سالم است و امکان فعالیت دارد چرا نباید این کار را بکند؟ وقتی دیگران میسازند او هم هیچ قیدی برای نگهداریاش ندارد. در این 45 سال گذشته تجربههای اینچنینی زیادی داریم. ما با بشاگرد چکار کردهایم؟ مرحوم والی جانش را برای بشاگرد گذاشت. نیتش خیلی پاک بود و روستاها را تجمیع کرد و مدرسه ساخت، اما آیا منطقه بشاگرد از شمار محرومترین مناطق کشور خارج شد؟ خیر، هنوز هم محروم است.
وی اظهار داشت: تنها استانی که دو کمیته امداد مرکزی دارد، استان هرمزگان است؛ یکی مربوط به بشاگرد و دیگری مربوط به بقیه استان. بنابراین مدل هُل دادن و فشار دادن مشکلی را حل نمیکند. ما در بلوچستان کم خانه نساختیم. خیلی از جاهای ایران را دیدهایم که 100 واحد 100 واحد خانه ساختهاند تا کپرزدایی کنند اما هیچوقت نفهمیدیم که کپر برای ما بد است، اما در آن منطقه راه زندگی کردن است. خودشان میگویند دختر که عروس میکنیم، باید در محوطه خودمان داماد یک کپر بزند، یک سال اینجا زندگی کند و بعد برود. ولی ما رفتیم تا کپرزدایی کنیم. من فکر میکنم علت را درک نمیکنیم و به معلول میپردازیم. ما به یک تغییر در تفکر بالادستی نیاز داریم. البته کار خیلی سختی است اما این آن چیزی است که فکر میکنم امروز به آن نیاز داریم.
نیازمند بازتعریف لغت مدرسه هستیم
درمان در جمعبندی صحبتهای خود گفت: چیزی که امروز مورد نیاز است ایجاد یک تغییر جدی در نگاه به امر مدرسهسازی و به تبع آن امر آموزش است که در این زمینه چند پیشنهاد دارم. یکی نقش دادن به مردم به منظور آوردن فکر و ایده و اجرای عملیات است نه فقط برای تأمین مالی. نکته دوم، اولویت دادن به امر آموزش به صورت ذاتی است نه طی کردن یک مسیر آموزشی یکسان که آن موقع شاید موضوع مدرسه و حساسیتش با آنچه امروز داریم تفاوت کند. چیزی که برای ما مهم است ارائه آموزش منجر به مهارت و منجر به شغل و درآمد مناسب است نه طی کردن یک مسیر استاندارد پیشدبستانی تا دبیرستان و اخذ دیپلم که این آموزش یعنی فقط تولید محصولاتی با استاندارد تعیینشده و پایه برای اینکه فرد به کشورهای دیگر مهاجرت کند و گویی که ما داریم برای آنها نیروی انسانی تربیت میکنیم. کجا نیروی انسانی که قرار است در بازار کار ما کار کند الزام دارد که باید فلان دیپلم را بگیرد؟ این روزها در شبکههای اجتماعی یک شوخی خیلی باب شده است که میگویند خدا را شکر یک روز دیگر هم گذشت و ما باز هم مجبور نشدیم از دیفرانسیل و انتگرال در زندگیمان استفاده کنیم. این شوخی تلخی است و این آموزشها به درد کسی میخورد که قرار به دانشگاه شریف برود و بعد از ایران برود و ما اصرار داریم این نیرو را برای آنها تأمین کنیم، اما چرا؟
وی تصریح کرد: ما روشهای مختلف آموزشی داریم که مدارس مختلفی میخواهند. مثلا مدارس انسانگرا یک شکل ساختمان و یک معماری میخواهند و ... . باید به اینها رسمیت بدهیم. یک زمانی شاید به شیوه مدرسه فرهاد میخندیدند که کلاس چطور در کتابخانه برگزار میشود و امروز در سند تحول این را داریم که کلاس در کتابخانه برگزار شود. سازنده این مدرسه در سال 1346 داشت این کار را میکرد و به او خندیدیم اما امروز میبینیم نسلی که از آن مدارس بیرون آمدند، فاخرترین آدمهایی هستند که الان میتوانیم دور و اطرافمان پیدا کنیم. این به رسمیت شناختن تنوع در آموزش و تنوع در فرهنگها است.
درمان گفت: آنچه نیاز داریم بازتعریف لغت مدرسه است. ما باید مدرسه را یکبار دیگر تعریف کنیم و تکثر و فرهنگها را به رسمیت بشناسیم. ایران چیزی نیست جز دور هم آمدن فرهنگها و زبان و گویشهای مختلف که این قوت ما است و در تمام دنیا بابتش یکدیگر را میکشند و ما داریم با این یکسانسازی آن را نادیده میگیریم.
دیدگاه خود را بنویسید