به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی خیر ایران، 18 سال قبل، زهرا خلیلپرور داشت زندگیاش را میکرد، در یکی از محلههای شهر اصفهان خانهدار بود، به رتق و فتق امور خانه میپرداخت، آشپزی میکرد و برای پسران، مادر و برای همسرش، همسری دلسوز بود؛ او زندگیاش را میگذراند تا این که ورق به شکل مثبتی برگشت، همه چیز از احساس نیاز شروع شد، او هر روز، در محل زندگیاش، برخی از همسایگان و دوستانش را میدید که با بیماری دست و پنجه نرم میکنند، بیماری اما تنها مشکل نبود، گاهی درد مالی هم به آن اضافه میشد؛ دردی بیدرمان که گاهی نمک روی زخم میریخت. بعضی از مواقع هم مادران و پدران، لنگِ تهیۀ جهیزیه دخترانِ دمِ بختشان بودند؛ زهرا همه اینها را میدید و نیاز روحی برای کمک و مهربانی کردن در کنار همه اینها باعث شد که او، نقش مادریاش را در خارج از خانه هم دنبال کند مسیر زندگیاش را به سمت دیگری، به سمت کمک و دستگیری داوطلبانه تغییر دهد.
ایجاد یک خیریه محلی
خلیلپرور از همان ابتدا نقشه راهی برای خودش آماده کرد، این که خیریهای راه بیندازد و در همین خیریه هم به افراد نیازمند اما باآبروی محله کمک کند. برای عملی شدن این نقشه خیر اما نیاز به همراه داشت، به خاطر همین هم ایدهاش را با دوستان و هممحلیهایش مطرح کرد. ایده خیرخواهانه به مذاق همه خوش آمد و خیلی زود، یک خیریه محلی به ثبت رسید.
زهرا خلیلپرور میگوید: «هر کدام از خانمهای محل، یک طرف کار را گرفتند، یک نفر مسئول شناسایی افراد نیازمند بیمار شد، یک نفر دیگر مسئول تهیه جهیزیه و من هم مسئولیت پرداخت وام را به عهده گرفتم.» جلسات خیریه، به گرمی و با جمعی زیادی از همسایهها هر روز در حیاط خانه یکی از اعضا تشکیل میشد، درست زمانی که آنها مشغول بستهبندی ارزاق، لباس، بسته آموزشی و حتی تهیه جهیزیه بودند.
خلیلپرور میگوید که خیلی زود، فعالیتهای خیریه محلیشان گسترده شد، به طوری که با کمک خیرین و کسبه محل، هر هفته 5 تا 6 جهیزیه برای دختران دمبخت تهیه و هزینه درمان و عمل جراحی 20 تا 30 نفر از اهالی را پرداخت میکردند. آوازه فعالیتهای خیریه آن قدر بلند و خوش آهنگ شد که حتی افرادی از محلههای دیگر هم برای کمک کردن و کمک گرفتن، معرفی شدند. با افزایش مراجعات، خلیلپرور به این فکر کرد که برنامهریزی دیگری را انجام دهد.
فعالیت داوطلبانه از نگاه دیگر
مراجعات به خیریه محلی افزایش پیدا کرده بود و خلیلپرور احساس میکرد که نیاز است، فعالیتها تحت پوشش و نظارت سازمان و یا ارگان دیگری باشد و ارگان و خیریهای به آنها کمک کند. به خاطر همین هم او به سراغ جمعیت هلالاحمر رفت، جمعیت بزرگی که زهرا میدانست یک سازمان برای انجام کارهای خیرخواهانه دارد. بسیاری از کارهای خیرخواهانه این سازمان مطابق با سلیقه و میل این بانوی اصفهانی بود، به خاطر همین هم، خیلی زود، خود را به ساختمان جمعیت هلالاحمر استان رساند و با رئیس وقت صحبت کرد. نتیجه کار اختصاص یک اتاق به زهرا بود. به خاطر کارهای داوطلبانه جمعیت هلالاحمر از خلیلپرور خواسته بود تا با آنها همکاری کند و او هم قبول کرد.
خیلی زود، اتاق کوچک و 3 در 4 این داوطلب کار خیر، تبدیل به پل ارتباطی شد برای خیرین و نیازمندان. درست مانند خیریه محلی، خانه امید بسیاری از نیازمندان همین اتاق کوچکی شد که مهربانی در آن موج میزد. خلیلپور حالا هم به کارهای خیریه میرسید و هم روزهایی در اتاقش حاضر میشد به کمک خیریه بزرگتر کارهای خیر دیگرش را انجام میدهد. او میگوید: «با ارتباط گرفتن با هلالاحمر فعالیتهایم گسترهتر شد.» او در همه کارهای خیرخواهانه این نهاد شرکت میکرد، در روستاهای محروم حاضر میشد و برای کودکان کلاسهای آموزشی برگزار میکرد و یا در زمان بحران، وقوع سیل و زلزله، برای جمعآوری کمکهای مردمی حاضر میشد، البته که هنوز کارهای خیر محلی را هم انجام میداد. خلیلپور اما موفق نمیتوانست در جامعه و انجام کارهای داوطلبانه و خیرخواهانهاش حاضر شود، اگر همراهی خانوادهاش را نداشت.
حتماً خلیلپرور هم در 18 سال کار داوطلبانه، چیزهایی به دست آورده است، او مهمترین داشتهاش را به دست آوردن اعتبار میداند و اتفاقا تعریف میکند که در یکی از زلزلههای اخیر، با همین اعتبار به دست آمده، توانسته کارها کند، زمانی که در زلزله کرمانشاه، کمبود شیر خشک بود و او موضوع را با یکی از خیرین مطرح کرد، تا در کمتر از یک ساعت، یک تریلی 18 چرخ شیر خشک از راه برسد، بعد به خیّر نادیدۀ دیگری در تهران، درباره کمبود پوشک و پد بهداشتی زنان بگوید تا هنوز تلفن را قطع نکرده، دو کامیون پر از پوشک بچه و پد بهداشتی زنان از راه برسد. او البته معتقد است که اعتبار به دست آمده نه به خاطر خود او که به خاطر انرژی مثبت و همراهکننده کار داوطلبانه است.
گزارش از لیلا شوقی
دیدگاه خود را بنویسید