هنر و معلولیت / صدای توانمندیهای دیدهنشده باشیم
هنر برای افراد دارای معلولیت فقط یک سرگرمی نیست، بلکه ابزاری برای توانمندسازی، افزایش کیفیت زندگی و دیده شدن اجتماعی است. بسیاری از هنرمندان دارای معلولیت از طریق موسیقی، نقاشی، تئاتر، شعر و هنرهای تجسمی توانستهاند محدودیتهای جسمی را به فرصتهای خلاقانه تبدیل کنند و روایت تازهای از توانمندی ارائه دهند.
هنر در زندگی افراد دارای معلولیت چند نقش اساسی دارد:
- افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس، هنرمند احساس میکند توانمند است، نه ناتوان
- کاهش فشارهای روانی و افسردگی، هنر یک مسیر سالم برای تخلیه احساسات است
- تقویت ارتباط اجتماعی ، هنر زبان مشترک بین فرد دارای معلولیت و جامعه است
- هویتبخشی و معنا دادن به زندگی ، فرد خود را «هنرمند» میبیند نه صرفاً «دارای معلولت»
- در واقع هنر میتواند جای نگاه ترحمآمیز را با نگاه احترامآمیز و حرفهای عوض کند.
چالشهای هنر و معلولیت
با وجود استعدادهای فراوان، هنرمندان دارای معلولیت با چالشهای جدی روبهرو هستند:
- نبود زیرساختهای مناسب: سالنهای اجرا، آموزشگاهها و گالریها اغلب دسترسپذیر نیستند.
- حملو نقل مناسب و کافی برای حضور در رویدادهای هنری وجود ندارد.
- کمبود حمایت مالی: نبود حمایت مستمر از سوی نهادهای فرهنگی و هنری
- نگاه کلیشهای جامعه: تمرکز بر معلولیت بهجای هنر در این افراد
- نبود آموزش تخصصی متناسب: کمبود اساتید و دورههای آموزشی سازگار با نیازهای افراد دارای معلولیت
- نادیده گرفتن تنوع معلولیت در طراحی برنامههای آموزش هنر
پیشنهادهایی برای فردای بهتر
اگر بخواهیم هنر واقعاً به بهبود کیفیت زندگی افراد دارای معلولیت کمک کند، باید چند اصل رعایت شود:
- دسترسپذیری فضاهای هنری (آموزش، اجرا، نمایش
- حمایت مالی هدفمند از هنرمندان دارای معلولیت
- ایجاد فرصت برابر برای حضور در جشنوارهها و رسانهها
- تغییر نگاه از ترحم به حرفهایگری
- مشارکت خود افراد دارای معلولیت در سیاستگذاریهای فرهنگی
- تعامل هنرمندان دارای معلولیت و افراد تندرست، همافزایی برای خلق هنر فراگیر:
یکی از مؤثرترین مسیرها برای شکستن مرزهای ذهنی و اجتماعی میان افراد دارای معلولیت و جامعه، همکاری مشترک هنری است. هنگامی که هنرمندان دارای معلولیت در کنار هنرمندان تندرست در پروژههای هنری، گروههای موسیقی، تئاتر، نمایشگاهها و تولیدات فرهنگی حضور پیدا میکنند، هنر به بستری برای برابری واقعی تبدیل میشود، برابریکه نه از سر ترحم، بلکه بر پایه مهارت، خلاقیت و حرفهایگری شکل میگیرد. - این تعامل دوسویه، آثار ارزشمندی به همراه دارد. از یکسو، هنرمندان دارای معلولیت فرصت مییابند توانمندیهای خود را در فضای واقعی و رقابتی هنر نشان دهند و از انزوا و محدود شدن به برنامههای جداگانه خارج شوند. از سوی دیگر، هنرمندان تندرست نیز با تجربه زیسته متفاوت همکاران خود آشنا میشوند و نگاهشان نسبت به مفهوم «معلولیت» از یک محدودیت فردی به یک تنوع انسانی تغییر میکند.
پروژههای هنری مشترک میتوانند به شکلگیری هنر فراگیر منجر شوند، هنری که همه صداها، بدنها و تجربهها را به رسمیت میشناسد. این همکاریها همچنین نقش مهمی در فرهنگسازی عمومی دارند و به جامعه نشان میدهند که تفاوتها نه مانع، بلکه منبع غنا و خلاقیت هستند.
تقویت این تعامل نیازمند سیاستگذاری آگاهانه است ، از جمله حمایت از تولیدات مشترک، تشویق جشنوارهها به پذیرش آثار گروهی متنوع، آموزش هنرمندان برای کار در محیطهای فراگیر و حذف نگاه تفکیکگرایانه میان هنر افراد دارای معلولیت و هنر جریان اصلی. در چنین شرایطی، هنر میتواند به زبان مشترک انسانها تبدیل شود ، زبانی که در آن توانمندی بر ناتوانی پیشی میگیرد و همکاری جایگزین فاصله میشود.
افراد دارای معلولیت اگر حمایت شوند، نهتنها مصرفکننده خدمات نیستند، بلکه میتوانند تولیدکننده فرهنگ، هنر و امید در جامعه باشند. هنر پلی است بین تواناییهای درونی این افراد و جامعهای که هنوز بسیاری از این تواناییها را ندیده است .
عضو هیئتمدیره بنیاد خیریه معلولین ایرانیان